مجله
سخن نخست فروزش 2
- مجله
- نمایش از چهارشنبه, 11 فروردين 1389 00:44
- بازدید: 4307
برگرفته از فصلنامه فروزش
فهرست نوشتارهای شمارهي دوم فصلنامهی فروزش
بهنام خداوند جان و خرد
کزین برتر اندیشه برنگذرد
دومین شماره از فصلنامهی فروزش را در آغاز سالی نو و پس از نوروزی دیگر، پیشکش دوستداران ایران و تاریخ و فرهنگش میکنیم؛ نوروزی که تنها جشنِ ما نیست، بلکه - همانگونه که سال به سال توجه جهانیان به آن افزون میشود - جشنِ همهی انسانهاست و فراتر از سرور و شادیِ انسان برای گذراندن سالی پرفراز و فرود، جشن یگانهگیاش با طبیعت است. اما این عید ایرانیان و ایرانیتباران و این جشن بزرگ جهانی، هنوز در فهرست ميراث معنوي بشر به ثبت نرسیده است. این امر به خودی خود کاستیای نیست – که این جشنِ هزاران ساله، در زادگاه فراخش، توفانهای سنگینی از دشمنیها را از سر گذرانده - بلکه واهمه از آن است که جبرانِ بیمهریها بر پایههای درستی انجام نپذیرد.
در اینباره، خبری سال گذشته بر خروجی خبرگزاری سازمان میراث فرهنگی رفت که نگرانی گروهی از ایراندوستان را در پی داشت؛ کشورهای تاجيکستان و افغانستان به دليل عدم عضويت در کنوانسيون ميراث معنوي، توسط یونسکو از این پرونده کنار گذاشته شدند. میدانیم که مردمان این دو سرزمین در طی سالهای مهیبی از خفقان و بدرفتاری با نمادهای فرهنگی کهنِ مشترکمان، همواره نوروز را پاس داشته و در برهههایی از تاریخ برای نگاهداشت آن، چه جانفشانیها که نکردند و میدانیم که کشورهایی همچون هند و ترکیه به این پرونده پیوستهاند؛ هندی که در آنجا این جشن، جشنی تاریخی نیست و تنها به کوششِ شماری ایرانیتبار برگزار میشود و ترکیهای که تا هنگامهاي نه چندان دور، از مخالفان برگزاري اين جشن بزرگ برای ایرانیتبارانِ سرزمینِ خود بود. البته حضور این کشورها مایهی دلگرمی است چرا که این مژده را در پی دارد که از این پس، ایرانیتباران آن سرزمینها از آزادی بیشتری برای پاسداشتِ سنتهای نیاکانی برخوردار خواهند بود. بر همین پایه، انتظار میرود نمایندهی ایران نیز کمالِ کوشش را در یاری به نمایندگان افغانستان و تاجیکستان بنماید و روا ندارد این جشن بزرگ، بیحضور آنان به ثبت برسد. همچنین ترغیبِ کشورهایی همچون عراق و برخی دولتشهرهای جنوبِ خلیج فارس و کشورهای منطقهی قفقاز - که خویشاوندان ما و فرزندانِ همین آبشخور فرهنگی هستند - برای پیوستن به این پرونده نیز میتواند در راستای نگاهِ اصولی ما به این مهمترین جشنِ فرهنگِ درخشانِ ایرانی قلمداد شود.
از سویی دیگر، پرسش دیگری نیز براي گروهي از دوستداران اين گسترهي فرهنگي پيش آمده است: تا چهاندازه دولتهاي همهی این كشورها به فرهنگي كه زايندهي سنتهاي ارزشمندي همچون نوروز است، پايبند هستند و تنها بهخاطر مفتخر شدن به پيشينهاي شكوهمند، به اين جريان دل نبستهاند؟ به سخن ديگر تا چه ميزان باورمندي آنان به جريان فرهنگي نوروز، از سرِ شوق است و در صورت قرار گرفتن در اين جريان، تلاش نخواهند كرد تا به قلبِ اجزاي تشكيلدهندهي آن (از چهارشنبهسوري تا سيزدهبهدر) تا فرهنگ ایرانی پديدآورندهي آن، بپردازند؟ آرزوی ما این است که انگیزهی اين كشورها در پيوستن به این پروندهی بسیار مهم برای ایرانیان، فراتر از علاقهای سطحی باشد تا آنگاه بتوان به درونمايهي راستين اين عيدِ بزرگ، كه همانا «راستي» و «یگانهگی» است، رسيد. آیا امکان دارد و سودمند است که برای حضور کشورها در چنین پروندهای، شرطهایی گذاشت؟ برای نمونه، ميتوان توجه و تلاش آنان براي بازخيزي زبان فارسي را ترغیب کرد تا پيوند دوبارهي اين گستره - چونان دوراني كه در اوج دانش و فرهنگ بود - استوارتر گردد؛ يا پيشنهاد دگرگونسازي روزشمارِ كاري اين كشورها از ميلادي به هجري خورشيدي را داشت، چرا كه قريب بهاتفاق آنان داراي باشندگاني مسلمان هستند (همانطور كه آگاهيد روزشمار هجري خورشيدي اكنون تنها در دو كشور ايران و افغانستان رسميت دارد و تقويم كاري ديگر كشورهاي حوزهي نوروز بر پايهي زایشِ مسيح است و نه تقويمي كه بزرگاني چون خيام بهجهت تعيين دقيقِ زمانِ نوروز، به زنده كردنش همّت گماشتند)؛ یا حتا آنها را به پذیرش مجموعهای از آیینهای ایرانی – همچون جشنهای تیرگان، مهرگان، اسفندگان، شبِ چلّه (یلدا) و... - در کنار پذیرش نوروز فراخواند؟
همچنین بهنظر میرسد برای کاستن از موضوعهای تفرقهزایی که تنها خوشایند ایرانستیزان است و برای آن که در ثبتِ جهانی سنتها، آیینها، دستآوردهای مادّی نیاکانمان و همچنین چهرههای برجستهی تاریخ کهن و تحوّلسازِ فرهنگ و هنر و ادبیات و... ایرانزمین، دچار کشمکشهای ناضرور و بیهوده با دیگر وارثان فرهنگ و تمدن ایرانی نشویم و در نتیجه از انجام کارهای بزرگتر غافل نمانیم، ایران میتواند با همکاری کشورهایی که در آنها نوروز، جشنی ملی به شمار میآید نسبت به ثبتِ حوزهی فرهنگی جشن نوروز به عنوان پدیدهای تاریخی و دارای هویّت و سرگذشتی مشترک اقدام نماید تا آنگاه ثبت دیگر شاخصهای فرهنگی در قالب این گسترهی پهناور صورت گیرد. شاید این حرکت، نقطهشروعی سازنده برای بازگرداندن فرزندان به گِرد آتشِ هزاران سالهی خانوادهی بزرگ ایرانیان شود.
تارنمایی1 پیشنهاد داده است که: از آنجایی که بیشتر کشورهای هموندِ (عضو) «سازمان همکاریهای اقتصادی» (اکو)، جشن نوروز را همانند ایرانیان، باشکوه و طولانی بر پا میدارند، چه خوب است نام اکو - که کوتاهشدهی واژگانی انگلیسی است – کنار گذاشته شود و نام «سازمان کشورهای نوروزی» جایگزین آن شود؛ نامی که شرقی، منطقهای و ایرانی است و همهی مردم این کشورها دل در گرو این نام دارند.