تیرههای ایرانی
گویش کرینگان (تاتی)
- تيرههای ايرانی
- نمایش از سه شنبه, 14 تیر 1390 16:40
- بازدید: 5995
برگرفته از تارنمای آذرپادگان
دکتر یحیی ذکاء
سخنی چند دربارهی این نامه
به سال هزار و سیصد و بیست و هشت خورشیدی، پس از پایان رسانیدن دورهی دانشکدهی افسری وظیفه هنگامی که در لشگر سهی آذربایگان (تبریز) مشغول خدمت بودم، در آذرماه آن سال برای گردانی که نویسنده نیز جزو افسران آن بود، ماموریت مرزی پیش آمد و همان سال به سوی محل ماموریت که کرانههای جنوبی رودخانهی ارس (از سیه رود تا پل خدا آفرین) بود رهسپار گشتیم.
این بخش از آذربایگان که به نامهای « ارسباران» و «قره داغ» و « قراجه داغ» خوانده میشود و شامل دیزمار غربی و شرقی، حسنو (حسنآباد)، ازومدیل، مینجوان و ... میباشد از جاهای دلکش و شگفتانگیز این استان است. منظرههای دلگشای طبیعی همچون کوههای بلند و سر به آسمان کشیده که هر یک در برابر آفتاب رنگی به خود میگیرد و نگارخانهی چین را به یاد میآورد. بیشههای سرو و درختان جنگلی سرسبز و خرم که کوهها را جامهی زمردین پوشانیدهاند، رود بزرگ و پر خاشجوی ارس که هر دم با فریادهای سهمگین چون اژدها به خود پیچیده، در هر آن و هر جا شکلی دگرگون به خود میگیرد، گذرگاهها و گریوهها و دژهای ویران که هر کدام یادآور یکی از داستانهای تاریخی آذربایگان است...
چهار و پنج ماهی که نویسندهی آنجا بودم، کوشش داشتم تا جایی که بتوانم از این فرصت سود جسته، مطالعهای در احوال و اوضاع آن سامان بکنم و آگاهیهایی از چگونگی زندگانی و گذران مردم پیرامون خود به دست آورم.
خوشبختانه در میان پژوهش و پرسش به موضوعی برخوردم که چون از دیرباز بدان دلبستگی داشتم، مرا بسیار خوشوقت و خشنود ساخت و آن این بود که شنیدم در آن بخش از مرز ایران و قفقاز، دیههایی هست که مردم آن ها به زبانی سخن میگویند که به زبان فارسی بسیار نزدیک است و « تاتی» خوانده میشود.
آگاهی یافتن از این موضوع از آن رو که زبان همهی مردم آن سامان ترکی آذربایگانی است توجه مرا به سوی خود کشید و بر آن داشت که پژوهش بیشتری به کار بندم. تا این که از رفت و آمد چند تن از مردم یکی از این دیهها (کرینگان) به محل کارم (کلاله) سود جسته، با فراخواندن آنان به پاسگاه و مهربانیها و پرسشهای بسیار توانستم آگاهیهای بیشتری به دست آورده، نیز اندی از واژهها و دستور گویش آنان را گرد آورم.
این یادداشتها و واژهها نزد نویسنده بود تا پس از پایان خدمت و بازگشت به تهران و گذشت چند سال، چون با برخی از استادان و دوستان ارجمندم سخن از آنها به میان آمد و بر چگونگیش آگاهی یافتند، مرا بر آن داشتند که آنها را به رویهی رسالهای درآورم و به چاپ رسانم.
اینک آن یادداشتها و واژهها ـ با همهی کمبود مواد و نقص تحقیق و تتبع که خود بر آن خستوام ] اقرار دارم[ ـ به مصداق « مالایدرک کله لایترک کله» با افزودن پارهای توضیحات که بیگمان بیسود هم نخواهد بود، به خواهش دوستان به چاپ میرسد و گمان میرود همین مختصر برای شناسانیدن این گویش به خواستاران و دوستاران این گونه زمینهها بسنده بوده نیز چند سود زیرین را در بر دارد:
1ـ مطالب این رساله نشان میدهد که نیمزبان آذری که تا چند صد سال پیش در آذربایگان و تبریز بدان سخن میگفتهاند و شاخهای از زبانهای ایرانی بوده، پاک از میان نرفته، و هنوز اثر و بازماندههای آن از آذربایگان ور نیفتاده
است. 1
2ـ ریشه و چگونگی بسیاری از واژههای آذری را که اکنون در ترکی آذربایگان بسیار یافت و گاهی هم ترکی پنداشته میشود، باز مینماید.
با شناختن این گویش پارهای از دشواریهای فرهنگها ـ که گاهی در آنها از زبان باستان آذربایگان واژههایی آورده شده و امروز ناشناس مینمایند ـ گشوده میشود.
4ـ کمکی ـ هر چند هم که بسیار ناچیز باشد ـ به زبان شناسی و فرهنگ ایران زمین مینماید و به روشنی برخی از گوشههای نیمه تاریک آن میافزاید.
در پایان سخن امیدمندم، برخی از همشهریهای دانش دوستم که در این زمینهها میپژوهند، به ویژه دانشجویان ارجنمد دانشکدهی نوبیناد ادبیات تبریز، دنبالهی این کار ناچیز را گرفته، کوششهای دانشی و ادبی خود را در این پر ارج به کار اندازند، باشد که گوشههای تاریک تاریخ و زبان آذربایجان عزیز بیش از پیش روشن گردد و دهان پارهای یاوه سرایان بدمنش بدوزد که این خود سودی پس بزرگ خواهد بود.*
کرینگان کجاست؟ کرینگان که این کتابچه دربارهی گویش مردم آنجا پرداخته شده از دیههای کوچک دزمار شرقی، از دهستانهای چهارگانه بخش ورزقان از شهرستان اهر (ارسباران) در شمال شهر تبریز است.
دهستان دزمار2 (دیزمار) که امروزه ه دزمار شرقی و غربی تقسیم میشود، پیش از این بخش بزرگی از ارسباران را فرا میگرفته، دارای دیههای آباد و فراوانی بوده است. حمدالله مستوفی قزوینی در کتاب « نزهت القلوب» (تالیف 740 هجری قمری) در گفتوگو از این سامان مینویسد: 3 « دزمار ولایتی است در شمال تبریز کمابیش پنجاه پاره دیه بود و دو زال و کور دشت و قولان و هراز4 و جورواثق(؟)5 از معظمات آن، هوایش معتدل است به گرمی مایل و آبش از جبال برمیخیزد و فاضلابش در ارس میریزد. حاصلش غله و پنبه و میوه به همهی انواع میباشد و بیشتر6 از همه جا رسد و نوباوه تبریز از آن جا باشد. حقوق دیوانیش چهل هزار و هشتصد دینار است.»
دزمار شرقی که در شمال ورزقان است اکنون از شمال به رود ارس، از جنوب به دهستان اوزمدیل، از مشرق به دهستان مینجوان و حسنو (حسنآباد؟)، از مغرب به دهستان دزمار غربی محدود است.
هوای آن در کرانههای رودخانه ارس گرم و در بخش جنوبی معتدل و آب دیههای آن همگی از چشمهها و رود ارس و رود مردانقم است.
این دهستان از پنجاه و شش آبادی بزرگ و کوچک پدید آمده که بیش از (18500) تن جمعیت دارد و مرکز آن آبادی اشتبین است، آبادیهای دیگر آن در درجه یکم عبارت است از: مردانقم ـ شرف آباد ـ جوشین ـ علیار ـ اویلق ـ مزرعه شادی. و در درجه دوم: چای کندی ـ ملک ـ ونیستان ـ کرینگان ـ کلاله ـ هراس ـ کرانلو ـ کاوانی ـ داران ـ قولان...
کرینگان که در 12 کیلومتری جنوب شرقی اشتبین قرار دارد دیهی است کوهستانی که تا ورزقان بیست و هشت کیلومتر راه مال رو فاصله دارد.
کشتزارها و باغهای آن از دو چشمه سیراب میشود، محصول آن غله و هیزم و زغال و چوب درختان جنگلی و اندکی نیز سردرختی است.
مردم آن 99 خانوار و نزدیک به 600 تن میباشند که هنگی به تاتی گفتوگو میکنند و ترکی نیز میدانند. کار عمدهی آنان، کشاورزی، گلهداری، تهیه زغال از درختان جنگلی است.
چنان که گذشت، مردم دو دیهی کرینگان و چایکندی به گویشی سخن میگویند که در میان خودشان و دیگران
« تاتی» نامیده میشود و مردم دیههای ملک و نیستان نیز که اندکی از آنها دورند با این گویش آشنایی دارند.
لیکن در بخش ارسباران دیههای تاتی گوی بیش از اینها است و تا آن جا که نویسنده پرسیده و یادداشت کرده است از دهستان حسنو (حسنآباد؟) مردم دیههای خوینراو (Xoynarav) (خوی نرآباد؟) و ارزین (Arazin) و کلاسور
(Kalasur) نیز به تاتی سخن میگویند که اندکی با گویش کرینگان جدایی دارد.
نیز باید دانست که مردم تاتی زبان در هفتاد و هشتاد سال پیش، بیشتر از امروز بوده، دیههای دیگری نیز بع تاتی سخن میگفتهاند که کنون زبان همهی آنان ترکی گردیده، برخی از پیرمردان کهنسال آن سامان به یاد دارند که کدام دیهها به تاتی سخن میگفتهاند که سپس زبان پدرانشان را فراموش کردهاند.
دور نیست که پس از چند سالی، این چند پاره دیه نیز زبان خود را از دست داده، همچون دیگران به ترکی سخن گویند. چنان که مردم دهکدهی « اقلید» (کلید) که در آن سوی رود ارس افتاده، پیش از این زبانشان تاتی بوده و در همین سالهای نزدیک زبان خود را از دست دادهاند. بیم نابودی این گویشها در این روزگار که رفت و آمد با شهرها بیشتر شده بسیار است و اگر در نگهداری و گردآوری آنها کوشش و شتابی نشود به زودی از میان خواهد رفت. چنان که نویسنده خواست با آخوند ده کرینگان که مردم با سوادی بود دیداری کند تا بلکه برخی از دشواریهای خود را دربارهی این گویش با او در میان گذارد، با افسوس شنید که او تاتی نمیداند، و به جهت چند سال زندگی در مدرسههای آخوندی تبریز، زبان خود را فراموش کرده است.
1ـ برای باز شناختن تاریخچه و چگونگی نیمزبان آذری نگاه کنید به « آذری با زبان باستان آذربایگان» نوشتهی شادروان احمد کسروی و «رساله روحی انارجانی» (ایران گوده شماره 10) و مجلهی یادگار شمارهی سوم سال دوم.
* این گفتار در تاریخ 14 مهر 1332 نوشته شده است.
2ـ دزمار یا چنانکه در خود آذربایگان گفته میشود دیزمار dizmar از نامهای بسیار کهن ایرانی و معنی آن دزماد (قلعهی مادان) است و آن نخست نام دژی استوار بوده (معجمالبلدان) که سپس همهی این بخش بدان نام خوانده شده است.
3ـ نزهت القلوب چاپ لیدن ـ ص 159.
4ـ امروز هراس نامیده میشود.
5ـ درست این نام باید خوروانق باشد که امروزه « خروانا» خوانده میشود و در اصل « خوروانک» بوده.
6ـ این واژه به قرینهی جملهی پس از آن باید « پیشتر» باشد و اکنون نیز میوه و سردرختی آنجا بیشتر از همه جا میرسد و نوبار تبریز از آن جاست.
دیدگاهها
خوراکخوان (آراساس) دیدگاههای این محتوا