تیرههای ایرانی
تور و ترک - توران و ترکان
- تيرههای ايرانی
- نمایش از دوشنبه, 22 آذر 1389 13:58
- بازدید: 9032
برگرفته از تارنمای آذرپادگان
دکتر هوشنگ گنجهای
شاخههای اصلی نژاد آریا یا اقوام اصلی آریایی عبارت بودند از: ایرها، تورها، سیریمها (سلمها «سلمان» یا سرمتها یا ساراماتها)، سایتیها1 و داهیها2 که در فروردین یشت، به روشنی از آن پنج تیره نام برده شده و فرهوشیهای اَشوُن زنان و مردان سرزمینهای مزبور به ترتیب بالا ستوده شدهاند. (بند 143 و 144).
موطن اصلی آریاها در شمال خاوری آسیا و در عرضهای بالاتر از 33 درجه شمالی بوده است. با سپری شدن دوران یخبندان (شرح آن در « وندیداد» ـ فرگرددوم ـ بند 21 تا 42 ـ آمده است)، در اثر فوران جمعیت آریاها، زمین بر آنان تنگ میشود. از این رو، گروهی از آنان (ایرها) راه جنوب باختری (نیمروز) را در پیش میگیرند. به گفتهی
« وندیداد»، ایرها به پیشوایی «جم» پسر ویونگهان سه بار به سوی نیمروز به حرکت آمدند و هر بار، سه بهره از زمین را گشودند.
آنان، نخست از سیر دریا گذشتند و در آن سرزمین ساکن شدند و سپس از آمو دریا نیز گذشتند و در سرزمینهایی جای گرفتند که شاید همانهایی هستند که در فرگرد یکم « وندیداد» از آنها نام برده شده است. در فرگرد یکم ـ بند سه، به روشنی اشاره به آریا ویچ نخستین یا « آریا ویچ اصلی» است که « اهریمن همه تن مرگ بیامد و به پتیارگی اژدها را در رود دایتیا بیافرید و زمستانِ ]فراگرفتن یخ تا 33 درجه عرض شمالی[ دیو آفریده را بر جهان هستی] جهان آریاییها[، چیرگی بخشید». آریاویچ، در اثر یخبندان، چنان برای باشندگان آن سخت شد که «در آنجا، ده ماه زمستان ]بود[ و دو ماه تابستان و در آن دو ماه نیز، هوا برای آب و خاک و درختان سرد ]بود[» (وندیداد ـ فرگرد یکم ـ بند 4).
در این صورت، میتوان این گونه پنداشت که ایرها، این مهاجرت از دیگر تیرههای نژاد آریا جدا شدند و سرزمین اصلی را به تورها، سلمها، سایتیها، داهیها و ...، واگذاشتند. این مهاجرت، شاید سدهها و هزارهها به درازا کشید و در دورهی کیومرث یا کمابیش در سالهای میانی سدهی هفتم پیش از میلاد، به پایان رسید. میتوان پذیرفت اشارهی به این مساله در فروردین یشت ـ بند 87 که کیومرث « نخستین کسی است ... که از او خانوادهی سرزمینهای ایرانی و نژاد ایرانیان پدید آمد.» به همین مساله است.
در نتیجه همان گونه که اشاره شد، دیگر تیرههای آریایی پیش از مهاجرت پارهای از آنان به هند و اروپا در همان سرزمینهای شمال خاوری آسیا برجاماندند.
رفته رفته در این سرزمینِ سخت و این زندگانی بیابانگردی، میان اقوام آریایی و اقوام اورال ـ و ـ آلتایی، آمیزشهایی به وجود آمد که نتیجهی آن مردمانی دورگه: از یک سو تورانی و از یک سو اورال و آلتایی بودند. در شاهنامه با ظرافت به این مساله اشاره رفته است:
بگفتا که از مام، خاتونیم زسوی پدر، آفریدونیم
از سوی دیگر، در اثر این آمیزش، زبان دو گروه آریاییها (تورانیان) و مردمان اورال ـ و ـ آلتایی نیز در هم آمیخته میشود. بدینسان، میتوان زبان « ترکی» را آمیختهای از زبان مردمان تورانی آریایینژاد و مردمان اورال ـ آلتایی دانست.
آنچه امروز از آن به عنوان زبان ترکی نام برده میشود، دارای ساختار دستوری تورانی (آریایی) است که با ساختار دستوری زبانهای کهن و باستانی ایران همسان است. در این زبان، افعال و پارهای قیود و واژگان زبانهای اورال ـ و ـ آلتایی وارد شده است. در نتیجه میتوان گفت که زبان ترکی، آمیزهای است که از زبان تورانی (آریایی) و زبانهای اورال ـ و ـ آلتایی. مهم این که ساختار دستوری زبان مزبور، ساختار دستوری زبانهای آریایی را دارد. مانند: زبانهای ایرانی کهن و باستان، لاتین، آلمانی، روسی و ...
پس از شکلگیری ایران زمین، به ویژه در دوران باستان، دیگر تیرههای آریایی (تورانیها و سرمتها) را، ایرانیان بیرونی (ایرانیان خارجی) مینامیدند. بدینسان، پس از آن که
« پارسها جای آشوریان، بابلیها و مادها را برای سیادت در آسیای مقدم گرفتند، برآن شدند تا ایرانیان مقیم و بادیهنشین ]یک جانشین و شهرنشین[ را از شر تهاجمات و حملات تازهی سکنهی ایران خارجی، مصون و محفوظ بدارند. بنا بر روایت هردودت، آخرین پیکار و لشگرکشی کورش علیه ماساژتها، یعنی علیه سیتها ]سکاییها[ی مناطق شرقی خیوه بود (حدود 529 پم). داریوش نخستین لشگرکشی بزرگ خود را علیه سیتهای اروپا به عمل آورد. (513 ـ514 پم). وی از تراس (تراکیه) و بسارابی فعلی، وارد مرغزارها شد. صحرانوردان سیت، با تعقیب همان تاکتیک و راه و رسم معمولی، به جای ایستادگی و قبول پیکار برابر داریوش، عقب نشینی اختیار نمودند و همواره داریوش را دورتر به میان صحاری خشک و بیآب و علف و برهنه کشاندند. داریوش به فتوای عقل و دوراندیشی، به موقع از پیشروی صرفنظر نمود... در حقیقت این اقدام برای شاهنشاه هخامنشی، اجرای یک اندیشهی سیاسی بسیار طبیعی به شمار میرفت. یعنی، پارسی نمودن ایران خارجی و ایجاد وحدت ایران. »3
بدینسان، ایرانیان و تورانیان، هر دو از یک دودماناند. در حالی که « ترکان»، فرآیند آمیزش تورانیان و اقوام اورال ـ و ـ آلتایی است. از این رو، در مییابیم که تورانیان و ترکان، از یک نژاد و ریشه نیستند و بعدها، پس از آن که اقوام ترک به درون « ایران شهر» نفوذ کردند، پارهای از نویسندگان و نسخهبرداران، این دو نام را مترادف هم به کار گرفتند. به ویژه نسخهبرداران شاهنامه، این کار را کردند و در جای جای شاهنامه به جای « تور»، ترک و به جای « توران»، ترکان و ... را به کار گرفتند. در حالی که در هر کجای شاهنامه، به جای واژهی ترک، « تور» و به جای واژهی ترکان، « توران» به کار گرفته شود. در صلابت شعر تاثیر نمیکند.
در سال 204 پم، چینیها برای جلوگیری از نفوذ و هجوم اقوام اورال ـ و ـ آلتایی، کار ساختمان دیوار چین را به پایان بردند. درازای دیوار چین، دو هزار کیلومتر بود که با انشعابها و پیچ و خمها، به 3200 کیلومتر میرسید. بلندی این دیوار 6 تا 15 متر و ستبرای آن 4 تا 7 متر است. با کشیدن این دیوار، چین از مغولستان جدا شد.
پیش از ساختن این دیوار « سرریز اویماقهای اورال ـ و ـ آلتایی، به چین میریخت. پس از کشیده شدن این دیوار، بیش تر ایلات و طوایف مختلف ساکن در مغولستان و دشتهای همسایه، به مغرب روی آوردند و پس از پیدا کردن گذرگاههای رشته کوههای آلتایی و تیانشان، به خاک آریاویچ = پاردریا= ورارود= ماورالنهر، سرازیر شدند. »4
در آغاز، ایرانیان کوشیدند تا به شیوهی چینیان، از هجوم ایلات مغول و ترک به درون ایران شهر جلوگیری کنند. از این رو، « فیروزبن یزدجرد، دیواری آن سوی سیر دریا، میان ایران شهر و سرزمین ترک ساخت. »5
اما چنان که گفته شد، بر اثر ایجاد دیوارچین، فشار اقوام و ایلات اورال ـ و ـ آلتایی و اقوام دو رگه، به سوی باختر افزایش گرفت و در این فرآیند، رفته رفته آنان از سدهی ششم میلادی یا اواخر دورهی ساسانیان، به درون ایران شهر نفوذ کردند. فروپاشی دولت ساسانیان و اسلام آوردن ایلات و قبایل ترک مانند غزوقبچاق ، باعث شد که آنها بیش تر و بیش تر در فرارود نفوذ کردند و سرانجام موفق شدند که از سدهی چهارم هجری، حکومتهایی در آن نواحی پدید آورند و ... بدینسان. رفته رفته در آن نواحی، زبان ترکی رواج یافت. از این رو «چنین گمانی پدید آمد که گویا تورانیان، ترک بودهاند.» 6 نزدیکی نام « تور» و « تورک»، باعث شد تا این پندار به میان نوشتههای پارهای از مورخان اسلامی نیز راه یابد. اما، مسعودی که در دورهی بر پایی نخستین حکومتهای ترک در فرارود میزیسته، مینویسد: « مولد افراسیاب به دیار ترک بود و آن خطا که مولفان کتب تاریخ و غیر تاریخ کرده و او را ترک پنداشتهاند، از همینجا آمده است. »7
طبری در رابطه با پایان کار ساسانیان و کشته شدن یزدگرد سوم در مرو به دستور و تحریک ماهوی سوری، فرماندار منطقه مینویسد، « ملکی بود، نام اوماهوی و خراسان همه او داشت از پیش یزدجرد تا کنار جیحون و آن طرف جیحون، خاقان داشت، ملک ترک».8 التبه میدانیم که مولد افراسیاب، سرزمینهای سکایینشین بود که بعدها در اثر اختلاط سکاییها با اقوام اورال ـ و ـ آلتایی، عنصر ترک و سرزمین ترکنشین و ... بوجود آمد.
در سپیده دم یورش تازیان بر ایران یعنی در سدهی هفتم میلادی، هنوز در کاشغر و کوچا و ...، به زبانهای از خانوادهی ایرانی (هند و اروپایی)، گفتوگو میشد: «در قرن هفتم میلادی، لهجههای هند و اروپایی ]ایرانی ـ تورانی[ در کاشغر و کوچا و بلاشک در کاشغر تکلم میشده، ما را به این فکر میاندازد که ساکنان واحهی تاریم یا لااقل بعضی از آنها، به خانواده هند و اروپایی متعلق بود. زبان کوچی، آنچنان که در قرن هفتم ]میلادی[ وجود داشته و به ما رسیده، شباهتها و رابطههایی با زبان هند و ایرانی وهیتی و زبان ارمنی و اسلاو دارد».9
اما همیشه سرزمین فرارود یا پارارود، سرزمین ایرانینشین بود و مرزهای ایران شهر با سرزمین ترکان همیشه مشخص بود. بدانگونه که سرزمین ترکان در آن سوی دریا (سیر دریا) قرار داشت:
مرزهای ترکستان در سال 322 هجری قمری
(313 خورشیدی)
ابواسحاق ابراهیم محمدالفارسی الاصطخری که در سال 322 هجری قمری درگذشته،10 در کتاب ممالک و مسالک در « ذکر دیار ماوراءالنهر» مینویسد: 11
جانب شرقی ماوراءالنهر، راشت و مامر و حدود ختل از حد زمین هندوستان، بریک خط است.
جانب غربی ]ماوراءالنهر[ ، ولایت غزنه و حد طراز برتقویس بازگردد تا فاراب و بیسکند و سغد سمرقند و نواحی بخارا تا خوارزم و کنار دریا
و جانب شمالی ]ماوراءالنهر[، حدود ترکستان تا حد فرغانه و طراز برخط راست به حکم آن که ختل بر جریاب است.
و جانب جنوبی،از جیحون نخست از بدخشان درآید تا دریای خوارزم، برخطی مستقیم و ختل را در شمار ماوراءالنهر نهادیم زیرا که ختل میان رود جریاب و وخش آب افتاده است.
وی در جای دیگر مینویسد: «... هیچ دارالحرب، صعبتر و دشوارتر از ترکستان نیست و خوارزم ثغراسلام در پیش ترکستان و همهی ماوراءالنهر، ثغر است».12 (ص 229)
مرزهای ترکستان در سال 372 هجری قمری
(361خورشیدی)
صاحب کتاب حدود العالم منالمشرق و المغرب که تالیف آن در سال 372 هـ . ق به پایان رفته است، مرزهای ایران شهر و سرزمین اقوام ترک را به روشنی نشان میدهد. در فصل
« سخن اندر ناحیت ماوراءالنهر و شهرهای وی» میخوانیم:
« و این ناحیتی است که عظیم و آبادان و بسیار نعمت و درِ
]دروازدهی[ ترکستان و جای بازرگانان».13
دربارهی فرغانه مینویسد: « ناحیتی است آبادان و بزرگ با نعمتهای بسیار و اندروی کوه بسیار و دشت و شهرها و آبهای روان و در ]دروازدهی[ ترکستان است». 14
و دربارهی اسپیجاب مینویسد: «ناحیتی است بر سر حد مسلمانان و کافران ]یعنی ترکان شمنی[، جایی بزرگ است و آبادان و بر سرحد ترکستان و هر چیز از همه ترکستان خیزد، آنجا افتد».15
و دربارهی کاژ ]کات[ مرکز خوارزم مینویسد: « کاژ قصبه خوارزم است و در ]دروازدهی[ ترکستان غوز ]غُز[ است و بارگاه ترکان و ترکستان و ماوراءالنهر و خزران». 16
و دربارهی گرگانج مینویسد: « گرگانج شهری است که اندر قدیم مُلک خوارزم شاهبودی و اکنون (372 قمری) پادشایش جداست و پادشاه او را امیر گرگانج خوانند و شهری است با خواسته بسیار و درِ ]دروازدهی[ ترکستان است». 17
مرزهای ترکستان در سال 621 هـ.ق (603خورشیدی)
یاقوت در معجم البلدان که تالیف آن در سال 621 هـ.ق میباشد، زیر واژهی ترکستان مینویسد: اسم جامع لجمیع بلاداترک ]اسم عام برای همهی سرزمینهای ترکنشین[.
یاقوت در شرح بلادتغرغز مینویسد: وسیعترین بلادترک تغرغز و جفروبجناک و بذکش و اذکش و خفشان و خرخیزاند و حدود ایشان، از مُلک مسلماننشین فاریاب است». 18
و در شرح نام جغرافیای یفیدیه مینویسد: ویفیه، دیهای میان خوارزم وجند است و جند از نواحی ترکستان است». 19
و در وصف جند مینویسد: شهر بزرگی در بلاد ترکستان است که میان آن و خوارزم، ده روز راه است و بلاد ترک را از ماوراءالنهر نزدیک به سیر دریا میگیرند».20
و درباره ختن مینویسد: شهر و ولایتی است، پایین تر از کاشغر و آن طرف بوز کند که جزء بلاد ترکستان به شمار است».21
و درباره شلجیک مینویسد: شهری از ناحیهی طراز، از حدود ترکستان آن طرف رود سیحون ]سیردریا[ و آن طرف شاش ]چاچ[ و قلعهی حصینی دارد و بیابان اخسیکث بر دروازهی آن است». 22
و درباره کاشغر مینویسد: شهری است با دهکدههایی اطراف آن، از سمرقند و نواحی آن، بدان جا راه است و در میانهی بلادترکستان است». 23
بدینسان در مییابیم که مردمانی که به نام ترکان شناخته شدهاند، برای خود خاک جداگانهای داشتهاند و مولد، منشاء و مسقط الراس ایشان، خارج سرزمین ایرانینشین پاردریا = ورارود = (ماوراءالنهر) بوده است. »24
با در نظر گرفتن نوشتهی کتابهای مسالک و ممالک، حدود العالم و معجم البلدان که فاصلهی زمانی آنها کمابیش 300 سال است و مهم این که یاقوت در زمانی که چنگیز در ایران به قتل و غارت سرگرم بود، مطالب جغرافیایی در مورد ایران گردآوری کرده است. به این نتیجه میرسیم که « حدود شرقی زمین ترکان و سامان جنوبی خاک ترک نشین را در شمال ایران بزرگ، بدینترتیب خلاصه کنیم:
ترکان در شرق خاک آریانشین، در این نقاط زندگی میکردند: صحرای تکله در ترکستان چین (= سینکیانگ) و کنار قزلسو (=کاشغردریا) و کنارههای رود تارم (= یارکند دریا) و کنار دریاچهی ایسیگ گول در شمال ایران بزرگ. صرفنظر از سرحدات ساختگی امروز، ترکان در دو طرف رودخانهی «چو» و دریاچهی بالخاش و «قراگول» و شمال دریاچهی خوارزم (آرال) و شمال شبه جزیره منقشلاق... 25 ساکن بودهاند.
در شمال این خط کمربندی است که ایالات و طوایف و تیرههای مختلف ترک میزیستهاند. 26
پینوشت:
1- پورداود بر این باور است که «تعین مملکت سایتی به کلی غیر ممکن است». پارهای از خاورشناسان آن را چنین دانستهاند که مورد تایید همگان نیست.
2- نام سرزمینی بود که گویا در کرانهی سیر دریا (سیحون) قرار داشت که قبیلههایی به نام «داهه» در آن میزیستهاند. شاید این سرزمین همان باشد که جغرافیا نویسان از آن با نام «دهستان» یاد میکنند. (اوستا ـ کهنترین سرودههای ایرانیان. گزارش و پژوهش جلیل دوستخواه ـ انتشارات مروارید ـ ج 2 ـ چاپ پنجم ـ تهران 1379 ـ ص 81 ـ980)
3- امپراتوری صحرانوردان ـ رنه گروسه ـ ترجمه عبدالحسین میکده ـ انتشارات علمی و فرهنگی ـ چاپ دوم ـ تهران 1365ـ ص 39ـ 38
4 - راهنمای قطغن و بدخشان ـ محمد نادرخان ـ تصحیح و تحشیه: دکتر منوچهر ستوده ـ موسسه فرهنگی جهانگیری ـ چاپ اول ـ تهران 1367 ـ ص شش
5- سنی ملوکالارض و الانبیاء ـ ص 27
6- آذربایجان واران ـ عنایتالله رضا ـ انتشارات ایران زمین ـ چاپ نخست ـ تهران 1360 ـ ص 82
7- مسعودی ـ مزوج الذهب و معادن الجواهر ـ ترجمه ابوالقاسم پاینده ـ بنگاه ترجمه و نشر کتاب ـ تهران 2536 ـ ج 1 ـ ص 221
8- تاریخ طبری ـ ترجمه ابوعلی محمد بلعمی ـ مقدمه و حواشی، دکتر محمد جواد مشکور ـ تهران 1359 ـ ص 342
9- امپراتوری بیابانگردان ـ ص 91
10- فرض بر این گذارده شد که این مطلب را «مسعودی» در آخرین سال حیات نوشته است.
11- مسالک و ممالک به اهتمام ایرج افشار ـ بنگاه ترجمه و نشر کتاب ـ تهران 1347
12- همان ـ ص 229
13- حدود العالم ـ ص 105
14- همان ـ ص 112
15- همان ـ ص 111
16- همان ـ ص 112
17- همان ـ ص 123
18- معجمالبلدان ـ ج 1 ـ ص 839
19- همان ـ ص 610
20- همان ـ ص 402
21- همان ـ ص 403
22- همان ـ ص 227
23- همان
24- راهنمای قطغن و بدخشان ـ ص یازده
25- منقشلاق و مرتوی، امروزه در ]دوران شوروی[ جزو ناحیهی «ماوراءخزر» است که این نیز نامی جدید الولاده است که روسها، به سرزمین وسیعی دادهاند که روزی جزو ناحیه «دهستان» ایران بزرگ بوده است.(راهنمای قطغن و بدخشان ـ ص یازده)
26- راهنمای قطغن و بدخشان ـ ص 11