چهارشنبه, 16ام آبان

شما اینجا هستید: رویه نخست ایران پژوهی تیره‌های ایرانی بررسی روند جایگزینی زبان آذری کنونی به جای «‌‌آذری مادی»

تیره‌های ایرانی

بررسی روند جایگزینی زبان آذری کنونی به جای «‌‌آذری مادی»

برگرفته از تارنمای آذرپادگان

خان‌محمد آذری

تو همایون مهد زرتشتی و، فرزندان تو
پور ایرانند و پاک آیین نژاد، آریان
اختلاف لهجه، ملیت نزاید بهر کس
ملتی با یک زبان، کمتر به یاد آرد زمان
گر بدین منطق تو را گفتند، ایرانی نه‌ای
صبح را خوانند شام و، آسمان را ریسمان

محمدحسین بهجت تبریزی
(شهریار)
 
 

برای شناخت دیرینه‌ی تاریخی آذربایجان و اطلاع از فرهنگ و تمدن و زبان مردم آن‌سامان، دانشمندان، باستان شناسان غربی، مورخان و جغرافی نویسان عرب و پژوهشگران و فرهیختگان نام آور ایرانی، از دیر باز تلاش جانانه و تحقیق درخور انجام داده‌اند که حاصل کار اینان، صدها کتاب و مقاله و سند تاریخی است.

اکثر دانشمندان ایران و عرب و شرق شناس، در بیان ریشه‌ی  تاریخی زبان دیرین مردم آذربایجان، معتقدند که زبان باستانی آذربایجانیان بازمانده و متحول شده‌ی زبان مادان است و ریشه‌ی آریایی دارد که مورخین و جغرافی نویسان اسلامی و عرب آن‌ را فارسی(ایرانی)، فهلوی و آذری خوانده‌اند. با این وجود، کج‌اندیشان مغرض، منابع تاریخی را نادیده می‌گیرند و در اندیشه‌ی تلبیس حقیقت‌اند، جعلیات تراویده از تفکر خود را، به جوانان پاک سرشت آذربایجان القاء می‌کنند. این حضرات به زعم خود از ظلم فاحشی که بر مردم ترک زبان آذربایجان رفته است سینه چاک می‌کنند: " وانفسا این فارس‌های ظلم آشنا پیشینه‌ی تمدن و فرهنگ و زبان ما را از صحایف تاریخ زدوده و به طاق نسیان کوبیده اند" اینان در نوشته هایی که تهی از مبانی علمی و تاریخی است، آذربایجانی را ترک می‌شمارند و ریشه‌ی زبان او را از پنج‌هزار سال پیش، ترکی می‌دانند. اما مطالعه‌ی متون و منابع قدیم و جدید، گفتارها و نظریات مدون بسیاری از دانشمندان نام آور ایرانی، عرب و مستشرقین درباره‌ی زبان باستان مردم آذربایگان، بیان‌گر این حقیقت است که هیچ یک از این دانشمندان نه ترکی را زبان اصلی مردم آذربایجان شمرده اند و نه آن را ریشه‌ی زبان آذری دانسته اند. بلکه بر این باورند که در اثر هجوم ترک‌های آسیای مرکزی به آذربایجان  و سایر عوامل که عموما در فاصله سده‌های پنجم تا هفتم هجری رخ داده است و تداوم این تهاجمات که ذیلا به آن‌ها اشاره خواهیم کرد، زبان ترکی، که در واقع بایسته است آنرا زبان وارداتی و مهمان ناخوانده بخوانیم بتدریج زبان اصیل و ریشه در تاریخ مردم آذربایجان، یعنی "آذری مادی" را به بوته‌ی فراموشی سپرده، خود جای آنرا گرفته است.  

 

اما با این‌همه، مردم میهن دوست خم به ابرو نیاورده، در برابر شداید، سرو سان قد بر افراشته و مردوار مدافع قومیت و ملیت ایرانی خود بوده و خصلت ایران خواهی را که میراث گران‌سنگ و یادگار پدران آنها است، حفظ کرده و همواره سپر بلا شده‌اند. ولی نویسندگان ساکن ماورای ارس (اران)، یا در راستای اهداف منویات خویش و یا در اجرای منویات سیاسی مرکز نشینان آن خطه، طریق تسامح و تجاهل پیش گرفته و در باره‌ی  زبان و پیشینه تاریخی مردم خود، نظریات پیچیده‌ی گمراه کننده و بی اساس ارائه می‌دهند، که بدون تردید آبشخور سیاسی داشته و اجرای این شیوه از دوران تزارهای روس اجراء می‌شده و سیاستگران تزاری برای بسط اقتدار و سیاست توسعه طلبی خود نمی‌خواستند مردم از گذشته خویش و قومیت و ملیت خود با خبر شوند. پروفسور سلیمان علیارلی یکی از مورخین جمهوری آذربایجان می‌نویسد:

"ظهور ترکان آذربایجان(1) بمنزله یک ملت بزرگ در گستره‌ی تاریخ، در عرصه علم الاجتماع یکی از موضوعات اشتیاق بر انگیز و جذاب است. اما تا کنون تاریخ نگاران از دیدگاه علمی به موضوع نپرداخته بلکه آنرا از منظر سیاست دیرین و رایج امپراتوری ملحوظ نظر داشته و همواره می‌کوشیدند طبق ارائه‌ی رهنمودهای مرکز امپراتوری، ملتی را از تاریخ حیات و هویتش دور دارند. بی سبب نیست که پرداختن فرهیختگان بومی به مسئله‌ی ظهور آذربایجانیان در پهنه‌ی تاریخ، موجبات رنجش خاطر  و نارضائی دانشمندان سنت پترزبورگ و مسکو را فراهم می‌کرد. این مسئله خود به خود پدید نیامده بود، بلکه قدرت برخاسته از مرکز، به منظور راه برد و بسط سیاست عظیم خود در همه‌ی زمینه‌ها، مدام می‌کوشید تا مردم تحت انقیاد و آقایی خود را به راهی کشد که از گذشته‌های دور و نزدیکشان بی خبر سازد و در ترکیبی از جامعه شناسی که خود مبدع و مبتکر آن است، قرار دهد. تاریخ آذربایجان، از گذشته‌های دور تا سالهای (1870 م)، از انتشارات دانشگاه دولتی م. ا. رسول زاده، ج 1، بخامه‌ی هیئت استادان، بخش6 و 7  بقلم سلیمان علیارلی، ترجمه‌ی (ی.خ.آ) . 

 

و اینک علل عمده و مهم نفوذ زبان عاریتی ترکی را به آذربایجان به تفصیل و در حد بضاعت در معرض مطالعه‌ی خوانندگان قرار می‌دهیم، امید که اطناب حاصله بیرون از حوصله ایشان نباشد و از اطاله‌ی کلام نرنجند.

شادروان احمد کسروی تبریزی، مورخ و محقق و زبان شناس نامدار ایران و جهان، افزون بر تحقیقات محلی و علمی در باره‌ی زبان مردم آذربایگان، با دستیابی به ریشه‌ی اصلی زبان آذری و با عنایت به اسناد و مدارک و نوشته های بسیاری از نویسندگان عرب و ایرانی و شرق شناسان، معتقد است که زبان" آذری"، یکی از شاخه های زبان پهلوی است و لاغیر که بعد از حمله‌ی اعراب و هجوم اقوام ترک هم‌چنان به حیات خود ادامه داده است. اما با پا گرفتن زبان ترکی در آن دیار، رفته رفته زبان " آذری" رو به ضعف و نابودی نهاده است. گو این‌که هنوز در پاره ای از روستاها و بخش های آذربایجان نقشی و نشانی از آن باقی است، اما با گسترش روز افزون ارتباطات و رسانه های جمعی و دیگر ابزارهای ارتباطی، طولی نمی پاید که این مختصر اثر بازمانده نیز در غروب بی خیالی مسئولین افول می‌کند.

زنده‌یاد دکتر محمد جواد مشکور درباره‌ی آمدن قبایل ترک به آذربایجان می نویسد:

"از حوادث مهم زمان وهسودان(2) بن مملان مهاجرت گروهی از ترکان غز به آن استان بود که نخستین هسته‌ی ترک را در آذربایجان تشکیل می‌دهند، که در آغاز سلطان محمود غزنوی در سفر به ماوراء النهر با خود به ایران آورد.

 آنان را که قریب پنجاه هزار تن بودند در خراسان نشیمن داد .... "نظری به تاریخ آذربایجان، دکتر محمد جواد مشکور، ج 1، تهران 1339، ص 152

                                                                                                                          

در سال 416 هجری قمری، سلطان محمود غزنوی اجازه داد فوجی دیگر از ترکان سلجوقی از رود جیحون بگذرند و در خراسان سکونت گزینند. این ترکان بالغ بر چهار هزار خانوار با خیمه و خرگاه از رود گذشته و اندر بیابان سرخس و فراوه و باورده (ابیورد) فرود آمدند و رحل اقامت افکندند. اما پس از چندی، به مصداق: 

عاقبت گرگ‌زاده گرگ شود
گرچه با آدمی بزرگ شود(3)

گروهی از ایشان سر به طغیان برداشته از راه کرمان رهسپار اصفهان شدند و از آنجا یغما کنان به آذربایجان رفتند. و امیر وهسودان مملان، آمدن آنان را مغتنم شمرده، از وجود آنها سپاه خویش را تقویت نمود.


مورخ معروف ارمنی، چامچیان در حوادث سال 1021 میلادی (400 خ)، می‌نویسد:

"در این سال ترکان که همچون تند سیلی به آذربایجان رسیده بودند، به ارمنستان و به ناحیه‌ی واسپورکان هجوم آوردند  و چنان وحشت در دل‌ها افکندند که پادشاه سلسله‌ی آرجرونیان ارمنستان، تختگاه خود را به امپراتور روم شرقی واگذار کرد و خود با خانواده و سپاه و یک سوم  از مردم کشورش، واسپورکان که به چهارصد هزار تن می‌رسیدند به شهر سیواس آناطولی پناه برده،  در آنجا اقامت گزیدند " (نظری به تاریخ آذربایجان، ص 154)

       سرانجام ترکان مذکور به دو دسته تقسیم شدند. گروهی به ری و گروه دیگر به همدان و قزوین رفتند. احتمالا تاریخ سازان آن‌سوی ارس این تهاجم را بخاطر آورده، پس از گذشت سالهای بسیار تجدید مطلع کرده، در کتب درسی کشورشان مرزبندی مالیخولیایی آذربایجان (اران) را تاری و همدان و قزوین امتداد داده اند.

 

" طرح روی جلد کتاب نقشه‌ای است که محدوده‌ی قفقاز و استان‌های آذربایجان شرقی، غربی، اردبیل، زنجان و بخش‌هایی از استان قزوین، همدان و کردستان را در داخل یک مرز و زیر پرچم آذربایجان نشان می‌دهد ... قلمرو کنونی جمهوری آذربایجان برنگ زرد پر رنگ و بقیه مناطق زرد کمرنگ چاپ شده، و بقیه‌ی خاک‌ایران سفید رنگ است. این محدوده تداعی کننده‌ی وطن بزرگ آذربایجان از دربند تا قزوین است ". فصلنامه هستی،
دوره‌ی دوم، سال چهارم، شماره 13، بهار 1383 صص 114-115 .

 

شگفتا که این کتاب‌ها موقعی به ایران می‌رسد که دو کشور اخیرا قراردادهای مودت آمیز  امضاء کرده‌اند و دوستداران هر دو کشور، آرزومندند تا موانع باز دارنده، برای ممانعت از شیطنت های این‌چنین ایجاد شود.

چنان‌که اشاره شد اولین گروه ترکان در زمان حکومت سلطان محمود غزنوی به آذربایجان رسیدند، (تاریخ کامل ابن اثیر، حوادث سال 420 ه.ق). اما بعد از آمدن این گروه، پای سلجوقیان به این خطه‌ی بلا دیده گشوده می‌شود و نفوذ روز افزون می‌یابد. با آمدن سلجوقیان به آذربایجان که خود از نژاد ترک بودند، راه برای ورود ترکان بیشتر به آن سرزمین هموار شد. ابن اثیر در حوادث سال 456 هجری می‌نویسد:

" چون آلب ارسلان سلجوقی به مرند رسید، یکی از امیران ترکمان که طغتکین نام داشت با گروه انبوهی از ایل و تبار خود به آذربایجان آمد. قبایل نیم وحشی ترک که در همه جای آن دیار پراکنده شده بودند، از آزار و اذیت مردم فروگذار نمی کردند. " (نظری به تاریخ آذربایجان، ج 1، صص 157-158)

حوادث متناوب یکی بعد از دیگری آذربایجان را آماج تهاجمات پیاپی قرار داد. بعد از سلجوقیان، دورِ سلسله جنبانی ترکان آتابای یا اتابکان آغاز و با نفوذ این اقوام و گسترش زبان ترکی، سیطره‌ی زبان آذری، محدود و رفته رفته رو به کاهش نهاد.

 

بعد از سلجوقیان قوم ایلغارگر مغول که اغلب لشگریان از طوایف ترک بیابان‌گرد نیمه وحشی بودند، روی به جانب آذربایجان آوردند. نخست یک دسته از آنان در 616 هجری به آن سرزمین حمله بردند، غرامت و غنیمت بی حساب از مردم تبریز ستاندند و رفتند. و بار دیگر که حمله آوردند سال 628 بود. سلطان جلال‌الدین خوارزم شاه را وادار به عقب‌نشینی کرده، تبریز را مرکز حکومت و تختگاه خویش ساختند. و لذا با کثرت قوم مغول در آن خطه بازهم نفوذ زبان وارداتی ترکی در آذربایجان وسعت یافت. بعد از مغول‌ها نوبت به سایر اقوام ترک می‌رسد که عبارت از جلایریان، آق قویونلوها، قراقویونلوها، تیموریان و غیره بودند که اغلب مقر حکومت وحکمرانی آنان آذربایجان بود. چنان‌چه بخواهیم شرح وقایع و رخدادهای هر دوره از اقوام را در این مقال آوریم، شرح مثنوی هفتاد من کاغذ شود، گرچه برای تکمیل آگاهی ضرور می‌نماید. علی‌هذا از شرح یورش‌های اقوام مختلف به آذربایجان عنان زبان در می‌کشیم و از تهاجمات پیاپی عثمانیان به آن خطه که هربار مدت‌های مدید آن سرزمین بلادیده را تحت اشغال خود می‌داشتند، می‌گوییم.

و اینک شرح تهاجمات عثمانیان را به اختصار می‌نگاریم:

ـ بعد از شکست شاه اسماعیل در چالدران در سال 920 سلطان سلیم عثمانی راه آذربایجان را بروی ترکان باز کرده لشکر عثمانی به تبریز درآمد و خزاین ایران را به یغما برد.

ـ در زمان سلطنت شاه طهماسب اول (930 – 984) لشکر سلطان سلیمان اول به فرماندهی وزیر خود ابراهیم پاشا به آذربایجان حمله کرد و تبریز را اشغال نمود.

ـ در زمان سلطان محمد خدابنده (985- 996) سلطان مراد ثالث (982 – 1003) پس از خبر یافتن از مرگ شاه اسماعیل دوم سردار مشهور خود را موسوم به اوزد میرزاده عثمان پاشا با سپاهی گران به آذربایجان فرستاد و در (993)، تبریز را اشغال کرد و این خطه مدت هجده سال در تصرف دولت عثمانی بود.

ـ در حوالی سال (1284 ه ق . / 1905 م)، عثمانی ها اختلافات مرزی را بهانه کردند و لاهیجان را به تصرف خود در آوردند

ـ در دوره جنگ جهانی اول (1914-1918 م.) قوای عثمانی قسمت غربی آذربایجان را اشغال کردند و در هشتم ژوئن (1917 م.) به تبریز آمدند و یک حکومت طرفدار ترکها در آنجا برقرار ساختند. تاریخ مذکور مصادف است با زمانی که انقلاب بلشویکی در روسیه پاگرفت و محمد امین رسول زاده به همراه یارانش در آذربایجان (اران) علم استقلال بر افراشته، اعلام خود مختاری کردند. این استقلال نیم بند دیری نپایید که بلشویک‌ها آن سرزمین را ضمیمه متصرفات خود ساخته و تازمان فروپاشی دولت شوروی، نام "آذربایجان شمالی" به خود گرفت.

 

گرچه در این مورد سخن بدرازا کشید، اما به نظر می‌رسد اهمیت موضوع ایجاب می‌کرد که این اطناب پیش آید. و اینک در مراحل پایانی مقال خلاصه ای از آنچه گذشت برای دستیابی سریع خوانندگان می‌نگاریم:

1ـ نخستین گروه ترکان در زمان حکومت سلطان محمود غزنوی به آذربایجان راه یافتند.

2ـ در زمان سلجوقیان ترک‌های بیشتری به آذربایجان روی آورده‌اند.

3ـ با ادامه تسلط ترکان در دوران اتابکان باز هم عده ترک‌ها در آن سرزمین فزونی یافت و مآلاً زبان ترکی رونق بیشتری گرفت.

4ـ در دوران مغول‌ها که بیشتر سربازان آنان ترک بودند و آذربایجان را تختگاه خود قرار دادند بازهم به نفوذ ترکان افزوده شد.

5ـ حکومت ترکمانان آق قویونلو و قراقویونلو و اسکان آن‌ها در آذربایجان بیش از پیش موجب رونق ترکی و تضعیف زبان "آذری" شد.

6ـ جنگ‌ها و عصیان‌هایی که در فاصله‌ی بر افتادن و برخاستن صفویان، پیش آمد سربازان ترک بیشتری را به آذربایجان سرازیر کرد. وجود قزلباش‌های ترک نیز مزید بر علت شد و زبان ترکی را در آن سرزمین رونق بخشید.

 

پی‌نویس‌ها:

1- مولف کتاب هرکجا سخن از ترکان رفته، آنان را منسوب به آذربایجان نموده است. در حالی که تقریبا بعد از سده‌ی دهم میلادی یعنی قرن پنجم هجری، کوچ و مهاجرت ترکان به نجد ایران خصوصا به سرزمین ارزشمند،  وسیع و غنی آذربایجان رو به فزونی نهاد و اسکان آن‌ها در آذربایجان تداوم یافت، به ویژه این‌که اعراب این ترکان را به منظور تقویت نیروی نظامی خود به‌کار می‌گرفتند و مآلاً موجبات نفوذ ترکان به آذربایجان و گسترش زبان ترکی در آن سرزمین فراهم آمد.

2- روادیان یکی از کثیر خاندان‌های آذربایجانند که وهسودان، پسر مملان به سال 420 هجری پادشاه آذربایگان بوده است و به روایتی دیگر در 410 هجری پادشاهی می‌کرد. در تاریخ خاندان های کهن آذربایجان، وهسودان دیگری وجود داشته است که به سال 250 هجری پادشاه دیلمان بود.

رک: شهریاران گمنام، اثر شادروان احمد کسروی تبریزی، ج 2، تهران 1335، صص 40-178  

3- به استناد یکی از داستان‌های کتاب ده ده قور قود جده‌ی طایفه‌ی ترک اوغوز گرگ بوده است

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

در همین زمینه