ایران پژوهی
خویشکاری ما ایرانیان 1
- ايران پژوهي
- نمایش از شنبه, 17 بهمن 1388 07:39
- بازدید: 5674
نوشتهی زیر که از کتاب "ایران چه حرفی برای گفتن دارد؟" رویهی 68 و 69 عینا اقتباس شده است مبین این قضیه است.
{پس از آمدن عباسیان، حکومتهای محلی چون طاهریان و صفاریان و سامانیان و آل بویه، در کشور استقرار یافتند، ولی از آن مهمتر نهضت فرهنگی بود که نقش اول را بر عهده گرفت. اوضاع و احوال به گونهای چرخید که نوعی سیادت فرهنگی جانشین سیادت سیاسی گردد. هیچ کس آن را عامدانه طراحی نکرد. خود به خود پیش آمد. دو عامل آن را به جلو راند: یکی ذخیرة «دینامیسم» ایرانی که در هر حال می بایست در راهی به کار افتد، و فرهنگ و تاریخ کهن این کشور پشتوانهاش بود، و دیگری اوضاع و احوال زمانه که واکنش معادل و مناسب خود را می طلبید. فرهنگ بهعنوان وسیلهای دفاعی برای حفظ موجودیت به کار افتد، برای آنکه ایرانی بتواند بگوید: من زندهام.
از قرن دوم به بعد که اندک اندک دوران حیرانی به سر می رسد، می خواهم از سه تن به عنوان نمونه نام ببرم که هر یک وجهی از کوشندگی قوم ایرانی را در خود نمود می دهند. یکی روزبه ابن مقفع (مقتول به سال 162 هجری قمری) که بیش از هر کس در بازیافت شخصیت گذشتة ایران پیوند آن با دوران جدید همت به خرج می دهد و سرانجام هم جان بر سر آن می نهد.
دوم محمد جریر طبری (226-310 هجری قمری) که تاریخ مفصل ایران و تفسیر قرآن را در کنار هم مینهد و بدین گونه او نیز پیوند میان دو ایران پیش و بعد از اسلام را پی ریزی می کند.
سوم حسین منصور حلاج (مقتول 309 هجری قمری) مسلمان پاکباز، که نهال عرفان ایرانی را با خون خود آبیاری می کند و پیامش آن است که آزادگی را در برابر تحجر، فسار و تلبیس زمان قرار دهد.
و اما قرن سوم، دو حادثة بزرگ در آن روی میکند، که به نظر من مهمترین قرن ایران بعد از اسلامش میسازد. یکی تکوین زبان فارسی دری که به کمک آن ایرانی وسیلة ابراز وجود پیدا میکند. دیگری ایجاد شاهنامه که سند اصالت و انگیزه ادامة حیات ملت ایران قرار میگیرد. این دو چیز، طی این هزار سال تسلّا، تکیهگاه، تعین و دلگرمی به این مردم بخشیدهاند.
اگر روحیة قرن سوم ادامه پیدا کرده و تفکر کم و بیش علم گرای کسانی چون رازی (251-313 هجری قمری) و فارابی (260-339 هجری قمری) و ابن سینا (370-428 هجری قمری) بیرونی (362-440 هجری قمری)، در کنار جهانبینی استوار شاهنامه راه خود را به جلو گشوده بود، ایران سیمای دیگری به خود می گرفت. ولی ورود تورانی نژادهای غزنوی به کشور، آنگاه سلجوقی و سپس خوارزمشاهی، در همدستی با خلافت بغداد، وضع دگرگونهای پیش آورد. ایران ناگزیر جهت دیگری در پیش گرفت و در آوردگاه زندگی حالت دفاعی مستمر به خود بخشید.
پایان بخش قسمت نخست این نوشتارپیوندی است به تارنگار شهر براز و تحت عنوان ایران در شعر شاعران قدیم. با سپاس از دارندهی تارنگار شهر براز که مرا در این زمینه یاری بخشید.
دنباله دارد...