ایران پژوهی
ایران، اسلام و نگهداشت یادمانهای باستانی
- ايران پژوهي
- نمایش از چهارشنبه, 13 بهمن 1389 17:51
- محسن قاسمي شاد
- بازدید: 7183
محسن قاسمی شاد
در حدود 98% از ما مردم ایران مسلمانیم. ما ایرانیان مسلمان به اسلام به حکم اینکه مذهب ماست ایمان و اعتقاد داریم و به ایران به حکم اینکه میهن ماست مهر می ورزیم. از این رو سخت علاقه مندیم که مسایلی را که از یک طرف با آنچه به آن ایمان و اعتقاد داریم و از طرف دیگر با آنچه به آن مهر می ورزیم پیوند دارد به روشنی درک کنیم و تکلیف خود را در آن مسایل بدانیم. ما هم احساسات مذهبی اسلامی داریم و هم احساسات میهنی ایرانی، که این احساسات هیچ کدام همدیگر را نقض نمی کند. همانطور که می دانیم حب الوطن به عنوان نشانه ای از ایمان فرموده ی پیامبر اکرم (ص) است.
برای اسلام به عنوان یک دین که به حکم محتوای غنی خود ملتی با هوش و متمدن و صاحب فرهنگ را شیفته ی خود ساخته است و برای ایران به عنوان یک ملت که به حکم روح حقیقت خواه و بی تعصب فرهنگ دوست خود بیش از هر ملت دیگر در برابر حقیقت خضوع کرده و در راهش فداکاری نموده است. نزدیک 14 قرن، ما با اسلام به سر برده ایم و این دین در متن زندگی ما وارد و جزء زندگی ما بوده است، با آداب این دین مرده های خود را به خاک سپرده ایم، تاریخ ما، ادبیات ما، سیاست ما، قضاوت و دادگستری ما، فرهنگ و تمدن ما، شئون اجتماعی و بالاخره همه چیز ما با این دین توام بوده است و خواهد بود. ملتهای بسیاری به اسلام گرویدند و در خدمت این دین در آمدند و در راه نشر و بسط تعالیم آن کوشیدند و با همکاری با هم تمدنی عظیم و با شکوه به نام تمدن اسلامی به وجود آوردند. می دانیم که سهم خدمات ما، ایرانیان به اسلام از تمام مسمانان بیشتر است. ما ایرانیان بودیم که باعث نشر اسلام در سرزمینهای هند، اندونزی، مالزی، چین، یمن و ... و دیگر سرزمینها شدیم که با داد و ستد بازرگانان ایرانی با دین اسلام آَشنا شده و مسلمان شدند. از دلیلهایی که در اثبات نفوذ اسلام از راه ایران به شرق دور می توان یاد کرد، این است که در خاور دور هنگام طرز صحیح قرائت قرآن برای نشان دادن حروف مصوت الفبای عربی، اصطلاحات فارسی به کار می برند نه عربی. نشانه ی دیگری نیز از تاثیر فرهنگ ایرانی در ضمن مطالعات آثار شرق دور می توان یافت این است آنها برخی از واژه های دینی را از معادل فارسی آن بهره مند می شوند مانند نماز که صلاه نمی گویند ( برای اطلاعات بیشتر بنگرید به کتاب اسلام، صراط مستقیم، صفحات 466 تا 467).
از خدماتی که ایران به اسلام کرده، نخست تمدن بزرگ ایرانی است که ایرانیان بقایای تمدن تلطیف شده و پرورده ای را به اسلام تحویل دادند که بر اثر آن حیاتی که این مذهب در آن دمید جان تازه ای گرفت: اداره ی سرزمین اسلامی، نشر و تبلیغ اسلام، سربازی و فداکاری نسبت به اسلام، دانش و فرهنگ عظیم ایرانی، قرائت و تفسیر قرآن، روایت، کلام، حدیث، رجال، لغت، نحو، صرف، بلاغت که جز نخستین علوم اسلامی است،... و ایرانیان از دبیره(خط) پهلوی خطی پدید آوردن تا با آن هم زبان خویش را بتوانند به کتابت در بیاورند و هم با آن قرآن را به نگارش در آورند. سپس تدوین و تالیف کتابهایی در زمینه فقه، ادبیات، فلسفه و حکمت، عرفان و تصوف، صنعت و هنر که ایرانیان در طول این 14 قرن یه اسلام هدیه کردند. (در این باره بنگرید به خدمات متقابل اسلام و ایران؛استاد مرتضی مطهری،کارنامه اسلام؛ دکتر زرین کوب).
تاریخ چراغى است که مسیر زندگى انسانها را روشن مىسازد، و جادهها را براى حرکت مردم امروز باز و هموار مىکند. تاریخ تربیتکننده انسانهاى امروز و انسانهاى امروز سازنده تاریخ فردایند. خلاصه تاریخ یکى از اسباب هدایت الهى است. داستانهاى پیشینیان مجموعهاى است از پرارزشترین تجربیات آنها، و مىدانیم که محصول زندگى چیزى جز تجربه نیست. تاریخ آئینهاى است که تمام قامت جوامع انسانى را در خود منعکس مىسازد، زشتیها، زیبائیها، کامیابیها، ناکامیها، پیروزیها و شکستها و عوامل هر یک از این امور را. به همین دلیل مطالعه تاریخ گذشتگان، عمر انسان را - درست به اندازه عمر آنها - طولانى مىکند، چرا که مجموعه تجربیات دوران عمر آنها را در اختیار انسان مىگذارد.
تاریخ و آثار پیشینیان مهمترین آینه عبرت است و انسان می تواند سرنوشت آینده خویش را، در این آینه بزرگ و تمام نما ببیند. عوامل پیروزی، اسباب شکست، سرچشمه خوشبختی و بدبختی، و دلایل کامیابی و ناکامی را در آن مشاهده کند. در دین اسلام، اهمیت آثار گذشتگان مورد تاکید قرار گرفته و ابزاری برای عبرت آیندگان تلقی میشود. در مباحث تاریخی می توانیم یک خط مشی از قرآن کتاب معجزه پیامبر اکرم(ص) بگیریم. تاریخى که همچون آئینه صاف باشد، نه کژ نما، تاریخى که تنها به ذکر وقایع نپردازد، به سراغ ریشهها و نتیجهها نیز برود. با این حال در قرآن که یک کتاب عالى تربیت است در فصول و فرازهاى خود از تاریخ استفاده کرده و از داستانهاى پیشینیان، مثال و شاهد اورده است. از این گذشته تاریخ و داستان جاذبه مخصوصى دارد، و انسان در تمام ادوار عمر خود از سن کودکى تا پیرى تحت تاثیر این جاذبه فوق العاده است. در قرآن این کتاب انسان ساز که در آن راه سعادت دنیا و آخرت به وضوح دیده می شود قصص (داستانهای تاریخی) رقم قابل ملاحظه و چشمگیری را تشکیل می دهد. این قصه ها عبارتند از یک سلسله داستانهای تاریخی آموزنده و عبرت آمیز که می توانند بعنوان فلسفه ی تاریخ مورد استفاده همگان قرار گیرند. البته قرآن کتاب تاریخی نیست ولی در آن این داستانهای عبرت انگیز وجود دارد. بخش مهمی از آیات قرآن، مربوط به سرگذشت گذشتگان و شرح حال پیامبران عالیقدر، انسانهای نیکو سرشت، امتها و ملتهای پیشین است، ولی هدف از نقل داستانهای پیشینیان، سرگرمی و داستانسرایی نیست بلکه قرآن کریم در تشریح این امور، یک هدف را تعیین می کند و آن، هدایت و راهنمای مردم و تربیت جوامع بشری و عبرت گرفتن آیندگان از سرنوشت گذشتگان است. به این ترتیب، قرآن کریم در آیات متعددی تصریح فرموده و یادآوری می کند ما داستانهای ملتهای گذشته را بازگو می کنیم تا مردم بیندیشند و خرد خود را به کار اندازند و از ماجراهایی که بر گذشتگان رفته، پند بگیرند. در سوره اعراف، پس از بیان قسمتی از سرگذشت بنی اسراییل در آیه ی 177 می فرماید: اینست مثل مردمیکه آیات ما را تکذیب کردند، پس تو ای پیامبر گرامی، داستانهای آنرا برای امتت بازگو کن، شاید بیندیشند و اندیشه ی خود را بکار گیرند. در سوره ی یوسف، پس از نقل داستان آموزنده ی یوسف در آیه ی 111 می فرماید: همانا در داستان یوسف و برادرانش، عبرتی است برای خردمندان، اینها سرگذشتهای دروغین و ساختگی نیست، بلکه تصدیق ماجراهایی است که در دیگر کتابهای آسمانی موجود است و بیان اموری است که مردم در راه رسیدن سعادت و رستگاری، به آنها نیازمند و محتاجند و رحمتی است برای مردم با ایمان. به عنوان نمونه دیگر «افلم یسیروا فی الارض فینظروا کیف کان عاقبتة الذین من قبلهم کانو اکثر منهم و اشد قوة و آثاراً فی الارض فما اغنی عنهم ما کانوا یکسبون»
«آیا مردم در زمین به سیر و سفر نمیروند تا عاقبت حال پیشینیان خویش را که آنان بسیار بیشتر و قویتر و موثرتر در سرزمین بودهاند، مشاهده کنند؟ و آنچه اندوختهاند آنها را (از مرگ و هلاک) حفظ و حمایت می کرد»
قرآن جامعه را به دو قطب مادی و معنوی تقسیم کرده، قرآن کافران، مشرکان، منافقان، فاسقان، مفسدان، مستکبران و ستمگران را از مومنان و موحدان و صالحان جدا کرده است. قرآن در درسهای تاریخی خود نه تنها از پیامبران به نیکی یاد کرده است بلکه مومنان و انسانهای نیک سرشتی را ارایه می دهد که از متن طبقه پولدار و مرفه هستند؛ مانند مومن آل فرعون در سوره مومنون، و یا زن فرعون که شریک زندگی فرعون بود ولی از بهترین زنان بهشتی به حساب می آید. برای نمونه دیگر می توان به داستان ذوالقرنین (کوروش بزرگ) در آیه های 81 تا 97 سوره کهف اشاره نمود، که بیشتر جاهای خود را برای دادگری به سیطره خود در آورده بود. و در جای دیگر افرادی را به عنوان اسوه یاد می کند توجه به شخصیت دنیایی آنها ندارد، شخصیت اخلاقی و انسانی را در نظر می گیرد آنچنانکه به لقمان لقب حکیم می دهد و یک سوره هم به نامش می شود. در جاهای بسیاری هم انسانهای بدسرشت را مورد نکوهش قرار می دهد تا کسانی که مطالعه می کنند باعث سرمشق گرفتن از آنها شوند و یا قرآن صحنه های مختلفی را به یاد می آورد که در آن صحنه ها گروههایی از مستضعفان را محکوم و داخل در گروه کافران و مشمول عذاب الهی معرفی می کند. ( سوره نساء آیه 97، سوره ابراهیم آیه 21، سوره سبا آیه 31 تا 37، سوره غافر آیه 47 تا50 )
در احادیث هم این مطالب به وضوح دیده می شود که از تاریخ به عنوان عبرت استفاده کنند. به طور یک نمونه از پیامبر که از حاتم طایی بخاطر بذل و بخشش و مهمان نواز بودن (در عین اینکه مسلمان نبوده) به نیکی یاد کردند تا خط مشی مسلمان شود. حضرت علی میفرماید:
«خلف لکم عبر من آثار الماضی عن قبلکم، لتعبرو ابها»
«گذرگاهی از آثار گذشتگان برای شما باقی مانده است تا از دیدار آنها عبرت گیرید» (نهج البلاغه)
و در جای دیگر على )علیهالسلام) در آن سخن تاریخیش که در لابلاى وصایایش به فرزند برومندش کرده چنین می فرمایند:
فرزندم من هر چند عمر پیشینیان را یکجا نداشتهام، ولى در اعمال آنها نظر افکندم، در اخبارشان اندیشه نمودم، و در آثارشان به سیر و سیاحت پرداختم، آنچنان که گوئى همچون یکى از آنها شدم بلکه گوئى من به خاطر آنچه از تجربیات تاریخ آنان دریافتهام با اولین و آخرین آنها عمر کرده ام. امیرمومنان در خطبه 183 می فرماید، شما در راهی روشن گام برمی دارید و سخنانی را که مردمانی پیش از شما می گفتند بازگو می کنید. و یا در خطبه 157 می فرمایند: روزگار بر باقیماندگان آن سان می گذرد که بر گذشتگان گذشت و آخرین روزگار همچون نخستین روزگار است، اعمال و رفتارش مانند یکدیگر و نشانه هایش روشن و آشکارند و در البیان می بینیم رویدادهایی که در این امت واقع می شود از برخی جهات، شبیه رویدادهای امتهای پیشین است. در واقع منظور بالا اینست که مردمی که تاریخ گذشتگان خود را ندانند آن تاریخ را دوباره تکرار خواهند کرد.
علت دیگری که قرآن از تاریخ یاد کرده، اینست که، بدون تردید، طبع انسان، به شنیدن و خواندن سرگذشتها و داستانها رغبت و میل فراوان دارد و قرآن کریم، نخستین کتابی است که نقل داستانها و سرگذشت ها ی واقعی پیشینیان را در راه تربیت و ارشاد مردم، به کار گرفته و از این میل و رغبت طبیعی، در راه هدایت آنها بهره برداری کرده است. پس از این بینش می توان استفاده مفید کرد و تاریخ را مورد بررسی و پژوهش قرار داد تا عبرت ما و دیگران باشد و از آنها برای بهتر زیستن استفاده کنیم. ولی این نیاز دارد که تاریخ نگار هم منابع گذشته را بخواند و هم به دیدن یادمانهای گذشته بپردازد زیرا مواد بررسی تاریخ نگار در گذشته وجود داشته و زمان وقوع آن در گذشته است و اکنون وجود ندارد، تنها اطلاعاتی از آن ها و پرونده ای از آنها در اختیار تاریخ نگار است. تاریخ نگار خود مانند قاضی دادگستری است که براساس قرائن و شواهد موجود در پرونده قضاوت می کند نه براساس شهود عینی. تاریخ نگار تحلیلهای خود را در آزمایشگاه خرد با ابزار استدلال و قیاس انجام می دهد هر چند موضوع و مورد بررسی تاریخ علمی حوادث و وقایعی است که به گذشته تعلق دارد، قابل تعمیم به حال و آینده است. این جهت تاریخ را بسیار سودمند می گرداند و آن را به صورت یکی از منابع شناخت انسانی در می آورد و او را بر آینده اش مسلط می نماید. اگر ما این ابزار را بگیریم دیگر تاریخ نگار نمی تواند در این زمینه پژوهش کند و در اختیار دیگران برای عبرت قرار دهد. پس شایسته است که از یادمانها و آثار و میراث فرهنگی خود به نحو احسن نگهداری کنیم و نگذاریم این آثار ارزشمند از بین برود و یا باعث از بین رفتن این آثار با ساخت سد و جاده و غیره شویم چون این یادمانها نه تنها متعلق به ما است بلکه متعلق به تمام انسانها و حتا نسلهای آینده است و برای آنها نمی شود قیمت و ارزشی تعیین کرد. اگر ما امروز از تاریخ صحبت می کنیم برای آن نیست که خودمان را فریب بزنیم یا به دیگران فخر بفروشیم. ما تاریخ را یاد می گیریم که از تجربیات گذشته بهره گیریم، به آن نیاز داریم تا در مقابل کسانی که قصد تخریب و تحقیر ما را دارند ایستادگی کنیم. و غیر از تجربه و عبرت باعث هویت ما و نسل های بعدی می شود. دیگر تلاش و کوشش در تمام جنبه ها معنی پیدا می کند. دیگر می توانیم بگوییم که ما هستیم و می توانیم در این دهکده جهانی مفید و ارزشمند باشیم. تاریخی که ما همیشه فقط از خودمان دفاع کردیم و در اوج و قدرت نیز از مستضعفان جهان حمایت کردیم. بیایید دست اندر دست هم خودمان را با نگهداشت یادمانهای فرهنگیمان بهتر بشناسیم.
منابع:
1- خدمات متقابل اسلام و ایران؛استاد مرتضی مطری
2- قصه های قرآن؛سید محمد صحفی
این نوشتار پیشتر در ماهنامه صاعقه شماره 10 - مهر و آبان 86 - رویه 36 تا 37 به چاپ رسید.