دوشنبه, 03ام دی

شما اینجا هستید: رویه نخست یادگارهای فرهنگی و طبیعی یادمان بدعت‌گذاری در طراحی مکان‌های مذهبی

یادمان

بدعت‌گذاری در طراحی مکان‌های مذهبی

برگرفته از عصر ایران

مهندس ساناز افتخارزاده

نخستین‌‌بار یکی از فعالان عرصه میراث فرهنگی و طبیعی کشور که دستی هم در آتش ساخت و ساز و معماری و شهرسازی داشت، ساخت مسجدی با متر و عیار غربی را در جنب تالار تئاتر شهر محکوم کرد تا بلکه بازتاب رسانه‌ای این افشاگری بتواند اندکی در تصمیم‌سازی تصمیم‌سازان شهرداری خلل وارد کند تا شاید کار ساخت پروژه‌ای اینچنینی برای همیشه مختومه شود. مهندس ساناز افتخارزاده، فارغ‌التحصیل رشته شهرسازی – معماری دانشگاه شهید بهشتی است و علاوه بر نویسندگی و پژوهش در مطبوعات معماری نیز فعالیت می‌کند. 

اخیرا در نوشتاری از دست‌اندرکاران ساختمان پردیس سینمایی پارک ملت به دلیل بی‌توجهی به هویت و فرهنگ ایرانی، کاربری و نیازهای مردم انتقاد کرده‌اید. آیا می‌دانید که طراح این اثر همان طراح مجموعه تجاری – فرهنگی جنب تئاترشهر است که موجودیت فیزیکی و هویتی آن را مخدوش می‌کند؟ آیا این طرح را دیده‌اید؟ چرا این اثر را نقد نکرده‌اید؟

در پاسخ به شما باید بگویم تا 3 ماه پیش نه این طرح را دیده بودم و نه طراح آن را می‌شناختم. اصولا تنها زمانی می‌توان یک اثر معماری را نقد کرد که در مقیاس 1/1 ساخته شده باشد و شما فضاهای آن را تجربه کنید. طرح، نقدپذیر نیست اما خود پروژه قابل اعتراض است. جالب است که بدانید درست در همان نشریه‌ای که در آن نقد ساختمان پردیس سینمایی پارک ملت به عنوان نمونه‌ای از بناهای از این دست آمده، گزارشی درباره برج قابوس و تجاوز به حریم منظری آن در صورت ساخت مجتمع جدید تجاری آمده است اما از آنجا که طراح آن را نمی‌شناختیم (که همان طراح پردیس سینمایی ملت است) صحبتی از آن به میان نیامد. من زمانی طراح این 2 بنای ویرانگر را شناختم که در پاسخ به نقد، جوابیه‌ای را از سوی ایشان دریافت کردم. در آن نامه هیچ پاسخی به ایرادهای وارده نیامده بود. بسیار متاسف شدم، چرا که پیش از این امیدوار بودم اگر طراح توجهی به هویت و فرهنگ ایرانی، کاربری و نیازهای قابل انتظار از چنین فضایی نکرده است دست‌کم دفاع محکمی برای Concept خود داشته باشد. چون در جایی چنین دلیلی نیافته بودم با جست‌وجوی نام این شرکت در تارنگار آن را پیدا کردم که البته در آن هم می‌بینیم با اینکه خود طراح به تاثیر عمیق فرهنگی – کاربردی چنین پروژه‌ای در سطح کل شهر اشاره کرده، نیازهای آن را تامین نمی‌کند و دلیلی جز کشیدگی و شیب زمین برای Concept بیان نمی‌کند. جالب اینجاست که آنچه در سایت شخصی طراح این مسجد توجه مرا جلب کرد وجود 2 پروژه مخدوش کننده حریم آثار تاریخی بود اما درباره اولویت، باید بگویم خطر ساختمان پردیس سینمایی که ساخته شده فعلا بیشتر از مجموعه جنب تئاترشهر است چرا که اولی با تلاش‌های گسترده طراح و حامیان آن درصدد بدعت‌گذاری عمیقی در فرهنگ و معماری کشور است اما دومی تنها یک ساختمان را نابود می‌کند.

به چه دلیلی یک ساختمان را تا این حد مهم و بدعت‌گذار می‌دانید؟ در جایی در انتهای مقاله نقد خود آورده‌اید که اکنون در وحشت آنیم که این طراحان جدید آخرین نفس‌های معماری ایران را بگیرند، آیا براستی فکر می‌کنید طراحان تازه‌واردی از این دست قادرند معماری باسابقه ایران را نابود کنند؟

اندیشه‌ای که در پس تولید اینگونه آثار ظاهری نهفته است و بستری که برای رشد آن فراهم است، خطرناک‌ترین عامل از بین برنده معماری و فرهنگ ما است.
Conceptگرایی به تعبیری که در غرب رایج است ریشه عمیقی در فرهنگ یونان و غرب دارد. فرهنگ و فلسفه غرب بر پایه اعتبار دادن به فرم و صورت استوار شده که قابل احترام است و در وادی خود موجب ظهور هنرها و علوم بسیار شده اما باور و فرهنگ ایرانیان بر اصالت محتوا و مفهوم‌گرایی استوار شده است. قرن‌هاست مردم این خطه، سیرت را بر صورت مقدم دانسته‌اند و مبانی فکری و هنر خود را بر آن استوار کرده‌اند. برجسته‌ترین نکته قابل توجه در اینگونه پروژه‌های نامتعارف و غیربومی تناقضی است که به ناچار در طرح و نظریه‌پردازی آنها اتفاق می‌افتد. آقایان خود می‌دانند که برای توجیه طرح، آن هم طرحی که داعیه آن دارد که مجموعه‌ای فرهنگی است باید اندک پیوندی با فرهنگ ایرانی پیدا کنند پس به صورت وصله‌ای متناقض آن را ارائه می‌کنند و این تاثربرانگیزترین قسمت قضیه است که طراح سعی می‌کند نشان دهد این پروژه در امتداد معماری ایران است و غربگرایی خود را انکار می‌کند، آنجا که در وب‌سایت خود در توضیح ایده پروژه می‌گوید: قسمت منحنی زیر ساختمان که مهم‌ترین شاخصه پروژه است «ایوان» نام دارد و محلی است که برای گفت‌وگو، تبادل آرا و فرهنگ‌ها و فعالیت‌های اجتماعی طراحی شده است! این چه توهینی به ایوان رفیع معماری ایرانی است؟ این چه اهانتی به مردم و متفکران این شهر است که باید کل فضای سبز پارک را رها کنند و در هیچ جای زیربنای 15هزار مترمربعی این ساختمان کمترین جایی برای تبادل فرهنگ‌ها اندیشیده نشود که در نقطه‌ای که بنا خود را با اکراه از زمین بالا می‌کشد، در تلاقی 2 گذر رفت و برگشت، در سرما و گرما ایستاده دور هم جمع شوند و به تبادل آرا و فرهنگ‌ها بپردازند! از سوی دیگر باید گفت که سایت تئاترشهر اکنون صحنه نبرد دلاورانه ساختمان تئاترشهر با 2 بنای معارض است. بنایی که با فضای انسانی خود تنها پناهگاه هنرورزان بی‌پناه تئاتر این شهر است اکنون از سویی در برابر اژدهای آهنین مترو که یادآور سرعت حرکت انسان امروز به سوی پوچی است ایستاده و از سوی دیگر آرمادیلوی زره‌پوشی که فضای مذهبی را بلعیده است از پشت بدان حمله می‌کند! سوگنامه فروپاشی این پناهگاه فرهنگ ما نقطه شروع از دست رفتن فرهنگ و مذهب این مردم توسط هجوم دنیای مادی و ضدفرهنگ خودباختگی است. به این دلایل است در وحشت آنم که این طراحان جدید آخرین نفس‌های معماری ایران را بگیرند.

بسیاری معتقدند باید اجازه داد هنرمند حرف خود را بزند و به او آزادی بیان داد و بدین ترتیب به دموکراسی احترام گذاشت. نظر شما در این باره چیست؟ آیا در انتقاد خود قدری تندروی نمی‌کنید؟ آیا به دنبال تعیین خط‌مشی برای دیگران هستید؟ اگر چنین است این همان دیکته کردن امری به دیگران نیست که خود با آن مخالفید؟

صدها سال است که ایران با شایسته‌سالاری بر پایه اتحاد و دوستی میان اقوام گوناگون اداره شده. در اینجا هم باید به دقت، منظور مدعیان دموکراسی را بررسی کنیم. تنها دفاع فرم‌گرایان از کار خود همین جمله‌ای است که شما گفتید. اگر کمتر نباشد هرگز دستاورد بیشتری در ارتباطات، تناسبات، چیدمان فضایی، بهینه کردن کاربری‌ها و توجه به اقلیم و بستر طرح در این نوع کارها وجود ندارد. تنها دفاع، خلاقیت و آزادی بیان و دموکراسی برای اجازه دادن به یک نفر برای ایجاد طرح دلخواهش است و البته از دید این منتقدان شخص من متهم به دیکتاتوری و خود بزرگ‌بینی شده است! من نماینده جامعه مردم عادی هستم؛ ملتی که با رفتار، آداب و مراسم و ابراز علاقه خود به معماری ایرانی نشان می‌دهند به این نوع معماری علاقه‌مندند و در آماری که شخصا از رهگذران پارک ملت پیش و پس از اجرای پروژه گرفتم، بیشتر حدس می‌زدند که این ساختمان یک پارکینگ طبقاتی است نه یک مجموعه فرهنگی! پس آیا همه این مردم که با این بنا ارتباط برقرار نمی‌کنند دیکتاتورند یا یک نفر طراح یا کارفرما که می‌خواهد به هر قیمتی فکر خود را به بقیه تحمیل کند؟! مجتمع فرهنگی – تجاری تئاترشهر که بعضی از جاها روی وجه مذهبی آن تکیه می‌کنند و بعضی دیگر روی وجه تجاری آن، از این پروژه هم توهین‌آمیز‌تر خواهد بود. دوستان معماری که به آزادی بیان معتقدند باید بدانند که میزان دموکراسی و دیکتاتوری در بازه وسیعی از اجتماع سنجیده می‌شود نه در یک جمع محدود معماران. حتی یک مجسمه‌ساز هم که کاری کاملا شخصی انجام می‌دهد حق ندارد یک مجسمه چشم‌آزار را در معرض دید عموم قرار دهد، چه برسد به یک معمار که وظیفه‌اش تامین فضاهای مورد نیاز شهروندان است و این موضوع منطقی سال‌هاست در کشورهای جهان پذیرفته شده است!

دلیل اصلی مخالفت شما با طراحی conceptگرا در طراحی این فضای فرهنگی چیست؟

طراح Concept گرا به دنبال ثبت‌نام خود بر پیشانی شهر است. چه باک از آنکه این اثر اهانت به فرهنگ ملتی است، چه باک از آنکه این پروژه در حریم درجه یک اثر ملی این کشور است، چه باک از آنکه بیت‌المال خرج پروژه‌ای می‌شود که بی‌آنکه سودی به اندیشمندان و دست‌اندرکاران تئاتر و سینمای ورشکسته ایران رساند بزودی ریشه‌های فکر و هنر ایرانی را برخواهد کند، چه باک از آنکه هنرورزان عرصه تئاتر یک سالن برای تمرین و گرد هم آمدن ندارند، چه باک از آنکه مردمی که به سوی پارک، سینما و تئاتر می‌روند هیچ جایی برای توقف خودرو‌های خود ندارند. کارفرما که باید مدافع حقوق مردم باشد در این میان چه می‌کند؟ به زور خدمت می‌کند؟! چه کسی در اینجا در پی دیکته ایده خود به دیگران است؟! آیا یک بار هم شده که شهرداری ماکتی از طرح‌های مختلف برای پروژه‌ای را در معرض دید عموم گذارد تا ببیند مردم چه انتخابی می‌کنند؟ اساسا تصور این فکر را هم نمی‌توانم بکنم که چگونه شهرداری یا دیگر مسؤولان‌ می‌توانند به خود اجازه دهند میراث فرهنگی و معماری ملت ایران را به صرف اینکه در قطعه زمینی در محدوده آن شهرداری یا سر راه فلان مسؤول قرار دارد تصرف کنند و حریم و ماهیت آن را در معرض خطر قرار دهند. تئاترشهر، شهر اصفهان و گنبد قابوس از نظر میراث فرهنگی همان اندازه که به مردم شهر مربوطه تعلق دارد به مردم سراسر سرزمین ایران نیز تعلق دارد. اصلا به همین دلیل در ایران سازمانی برای صیانت حقوق ملت در هر جای آب و خاک ایران در نظر گرفته شده و دیگر نهادها باید در این موارد تابع آن باشند وگرنه در بیشتر کشورها چنین سازمانی وجود ندارد. واقعا جای تعجب است که باید برای اثبات امری روشن‌تر از روز دلیل و برهان بیاوریم و آخر هم مسؤولان قانع نشوند، آخر هم شما را در برابر ملت قرار می‌دهند و می‌گویند اینها می‌خواهند شما مسجد و مترو نداشته باشید!

جدا از مساله اصلی که وجود این 2 پروژه را در حریم درجه یک ساختمان تئاترشهر زیر سوال می‌برد، به نظر شما طرح 2 پروژه مترو و مسجد چه اشکالاتی را ایجاد می‌کند؟

درباره مترو که تکلیف روشن است. ظرف چند سال با لرزش‌های مترو و ازدحام مردم، ساختمان تئاترشهر غیرقابل استفاده و حتی تخریب خواهد شد و در مقابل این فجایع طرح خروجی ایستگاه اهمیتی ندارد.
درباره پروژه دیگر باید اعتراف کنم که با ابهام‌آمیز صحبت کردن مسؤولان، تاکنون فکر می‌کردم تنها قرار است یک مسجد با هماهنگی ظاهری با ساختمان معروف تئاترشهر در محل پارکینگ آن ساخته شود و دسترسی طوری لحاظ شود که مزاحمتی برای هیچ‌یک ایجاد نشود اما زمانی که طرح را دیدم که بی‌اعتنا به معماری آن و بدون کمترین التفاتی به معماری عرف مساجد بیشتر یک مجتمع کاسبکارانه تجاری است تا مذهبی و فرهنگی، آه از نهادم برآمد. بدعت‌گذاری در طراحی مکان‌های مذهبی بزرگ‌ترین ضربه فرهنگی است که می‌توان به ریشه‌های هویتی یک ملت وارد آورد. پرسش اینجاست که چرا نهادهایی چون شهرداری تهران و شرکت توسعه فضاهای فرهنگی که شعار معماری ایرانی – اسلامی را سر می‌دهند و خود را وکیل فرهنگ این شهر می‌دانند از چنین طرح‌هایی دفاع می‌کنند. اگر از یک چینی هم بخواهید مسجد طراحی کند امکان ندارد اینچنین توهین‌آمیز تمام دستاوردهای یک ملت را دور بریزد و طرحی ارائه دهد که در مواجهه با آن هیچ کس نتواند حدس بزند که آیا این یک سالن سرپوشیده اسکی است یا فضای فرهنگی!

به نظر شما باید همان طرح‌ها و عناصر قدیمی و سنتی را در طرح مثلا این مسجد پیاده کرد، چه ایرادهای اساسی در این طرح می‌بینید؟

اگر پروژه را تنها طرحی در کنار یک اثر ملی تصور کنیم که مشکل قانونی ندارد می‌توان با الگوبرداری از مجموعه‌های بازار– مسجدی که در بیشتر شهرهای ایران یافت می‌شود و در هماهنگی با طرح و مصالح اثر ملی زیباترین طرح‌ها را ارائه کرد و در این باره آن جوهره درونی فضای معماری ایرانی مورد نظر است که منشأ طرح‌ها و نقش‌های آن است. همانطور که پیش از این اشاره کردم بنیان تفکر ایرانی که موجب پیدایش هنر و معماری می‌شود با غرب متفاوت است و بدین دلیل طرح احجام فرم‌گرا بویژه در پروژه‌های مذهبی اهانت به این تفکر محسوب می‌شود، چه فرقی می‌کند که بت را به خانه خدا ببرید یا خانه خدا را شبیه بتکده بسازید.

شاید بسیاری معتقد باشند که تفکرات شما ارتجاعی است و شما عمیقا با نوآوری مخالفید و مایلید به گذشته بازگردید و با خلاقیت و هرکسی که ایده‌های خلاق دارد، مخالفت می‌کنید. دفاع شما در این باره چیست؟

تنها کسانی این حرف را می‌زنند که شناختی از معماری ایران ندارند و از پتانسیل‌های نهفته آن بی‌خبرند. واقعا اگر کسی قادر بود یک مسجد شیخ لطف‌الله اصفهان را به همان صورت که هست و با همان رمزهای پنهانی که به نمازگزار حس حضور در برابر خداوند را می‌دهد، بسازد برای امروز هم شاهکار بود ولی نمی‌تواند! منظور از ارتجاعی بودن چیست؟ اگر گذشته ما بهتر از حال ما باشد که بازگشت به آن پیشرفت است! معماری ما آنقدر به قهقرا رفته که از بازآفرینی عینی معماری قدیم خود نیز عاجزیم. اما من از کسانی که اندکی به خود زحمت می‌دهند و در معماری با ارزش این کشور جست‌وجو می‌کنند و متاعی هر چند کوچک را به ارمغان می‌آورند و به صورتی امروزی می‌پرورانند، استقبال می‌کنم. چه کسی می‌تواند منکر دستاوردهای با ارزش امروزی مهندس هوشنگ سیحون، فرهاد احمدی، کامران دیبا و نادر اردلان شود؟ من درباره معماری مسجد و نمازخانه حساسیت زیادی دارم، چرا که به تحقیق می‌دانم ایرانیان در کالبد این فضای معماری در طول قرن‌ها چه ارزش‌هایی را حفظ کرده‌اند.

در پایان می‌خواهم بدانم اگر طراح از پروژه خود با این پیش‌فرض دفاع کند که خواسته یک مسجد جهانی بسازد، شما دفاعی از داعیه خود خواهید کرد؟

کمترین دستبردی در عناصر مسجد سنتی، مثلا حذف گلدسته‌ها یا گنبد به علت ورود فناوری ایجاد سقف و عدم لزوم استفاده از گلدسته‌ها برای اذان‌گویی ایجاد گسست فرهنگی می‌کند و از تعلق قلبی مردم نسبت به آن می‌کاهد. مسجد با این شکل تعریف شده تبدیل به نماد جهانی شده است. هرجا که این هیات دیده شود نشان از حضور اسلام دارد و اگر به صورتی مبهم و بیگانه طراحی شود معنای خود را از دست می‌دهد. تداخل کاربری آن با مجموعه‌های تجاری نیز از اصالت آن می‌کاهد. در بسیاری جاها همواره مسجد در کنار بازار بوده است، اما هرگز هویت آن مخدوش و احترام آن پایمال نشده و معمار ایرانی در عین طرح یک مجموعه واحد بر هویت مستقل و معنوی آن تاکید کرده است. اینها کمترین مواردی است که باید در طراحی فضای مذهبی رعایت گردد. با این همه می‌بینیم که مثلا کامران دیبا نمازخانه کوچکی را در گوشه‌ای از سایت موزه فرش تهران طراحی می‌کند که هیچ ربطی به مساجدی که می‌شناسیم ندارد، اما طراح چنان نسبت به معماری ایران و مفاهیم درونی آن شناخت دارد که اثری کاملا مدرن، بدون تزئینات و تاثیرگذار که ارتباط صمیمی با مخاطب برقرار می‌کند، خلق کرده است. بنا یک مکعب ساده است بدون آسمانه و یک جفت کفش نمادین در جلوی شکافی که به عنوان ورودی بناست طراحی شده است. وارد که می‌شوید از مسیری پیچیده چون دالان شیخ لطف‌الله یا معبد آناهیتای بیشابور می‌گذرید و در جایگاه نماز جهت قبله از میان شکافی رو به جنوب خودنمایی می‌کند. در این طرح تماما از عناصر و نمادهای ایرانی استفاده شده است بدون آنکه عنصر کالبدی عینا تکرار شود.

منبع: وطن امروز

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

در همین زمینه