هنر
پیشینۀ پیدایی موسیقی ـ 5 - پژوهشی علمی ـ ادبی در حوزه موسیقی
- هنر
- نمایش از جمعه, 23 دی 1390 18:30
- بازدید: 3929
برگرفته از روزنامه اطلاعات
دکتر محمدحسن ابریشمی
وجه مشترک روایت داراب هرمزدیار با روایت گردیزی، در کشف سه پدیدۀ ابریشم و انگبین و تنبور (طنبور) یا دستان است که دو پدیدۀ نخست مبدأ از جنگل دارند، و همچنین نخستین آلت موسیقی مورد استفادۀ بشر، یعنی تنبور یا دستان، نیز ساخته شده از چوب و زه خشک، باز هم از درخت و رودۀ جانور جنگلی است (که نمونۀ مشابه آن هنوز هم در قلمروهای فرهنگ ایرانی ساخته و نواخته میشود)10. تفاوت این دو روایت در اشخاص گیرندۀ ارمغانها و دهندگان آنها است، در نوشتۀ گردیزی سه دیو آن پدیدهها را به تهمورث اهدا کردهاند، اما در روایت داراب هرمزدیار تحفۀ اهرمن به زن تهمورث ذکر شده است.
کریستن سن (ص 228-235) با نقل تمامی ابیات روایت منظومِ داراب هرمزدیار، با اشاره به سرچشمۀ اوستایی داستان، و نشان دادن بن مایههای افزوده در این روایت به تجزیه و تحلیل آنها پرداخته است. در برگردان فارسی مطالب کریستن سن، مترجمان ایرانی تنها یکصدویک بیت آن را، پس از مقابله با روایات داراب هرمزدیار (ج 1، ص311 به بعد)، نقل کرده و با حذف ابیات سخیفِ با کلمات زشت، خلاصۀ مطالب این ابیات را به نثر آوردهاند. در اینجا با نقل تلخیصی از این روایت و ابیاتی از آن، به بررسی آلت موسیقی تنبور یا دستان میپردازد، که کریستن سن و مترجمان ایرانی، به استناد نسخۀ چاپی (و شاید خطی نیز)، آن را «دشتان» نقل کرده و با ذکر معنی آن بر اشتباهات افزودهاند. برابر مضامین این روایت، تهمورث با به بند کشیدن اهرمن، سی سال، او را به بارگی میگیرد11،یعنی چون اسب (باره) سوارش میشود:
نهادی برو زین شه نیکنام
چو باره کشیدیش تنگ و لجام
بر آن باره هر روز گشتی سوار
شدی سوی البرز کهسار و غار...
اهرمن در این سی سال، بی خور و خوراک، سواری میداد. زن تهمورث رازِ زیستن بیخور و خواب اهرمن را از شوهرش جویا شد: «شگفتم ازین رازای پادشا...»:
ندیدم گهی کاه و جو خوردنش
نه آب و علف دیدم از آخورش...
تهمورث از اهرمن پرسید: به چهسان بیخــورد و خوراک زنده است و سواری میدهـــد؟ اهرمن در پاسخ گفت:
خورشن مرا دان (تو) اندر جهان
بدی گَندگی و گُنه مردمان
حرام و پلیدی و جُرم و گناه
خورشن مرادان تو ای پادشاه...
اهرمن مکارانه از همسر تهمورث میخواهد تا از شوهرش بپرسد که: به هنگام سواری، در کدام موضع از فراز و نشیبهای البرز کوه میترسد؟ و چون پاسخ تهمورث را به او باز گوید، در عوض نُزل (بخشش) و تحفههای بینظیر خواهد گرفت:
گر این راز پرسی تو از شهریار
ترا نُزل و هدیه دهم بیشمار
دهم پیشکش تحفۀ آن چنان
که هرگز نه کس دید اندر جهان
همان لاس و 12 ابریشم و انگبین
دهم مر ترا تحفهای اینچنین
بشد شادمان زن ز گفتار او
ندانست از مکر و کردار او...
زنِ فریب خورده با وعدهها اهریمن، از شوهرش جویای جایگاه ترس وی، به هنــگام سواری، در مسیر راه البرز کوه شد: «چون از خوردن و جام پرداخت شاه / از آن پس بپرسید زن را ز راه»، و تهمورث که از نیرنگ اهرمن و فریب همسر آگاه نبود:
به نزدیک زن زود کردش عیان
به پاسخ بدو گفت شاه جهان
که من هیچ جا ]ی[ کُه ز بالا و زیر
نمیترسم از بارۀ سخت چیر
و لیکن به وقتی کَز البرز کو
همی باز گردانم آن تندخو
به تُندی همی گردد او سرنشیب
بدان جای بسیار آرم نهیب ]:ترس[
پینوشت:
10. رجوع کنید به مباحث پسین ذیل عنوان «نمونۀ مشابه تنبور ساخت دیوان در عصر حاضر».
11. برابر نوشتۀ خانم کتایون مزداپور، در (بررسی دستنویس م. او 29) آوانویسی و ترجمه از متن پهلوی داستان گرشاسب، تهمورس و جمشید، گلشاه و متنهای دیگر (تهران، آگاه، 1387)، ص 167: از اسطورۀ «به بارگی گرفتن تهمورس اهریمن را»، در اوستا (رام یشت، بند 12؛ زامیادیشت، بندهای 28 و 29) و ادبیات پهلوی (مثلاً در دینکرد هفتم، بند 19؛ داستان مینوی خرد، پرسش 26، بند 21-23) و نیز متن پازندِ ائو گمد ئچا (بندهای 91-92) و همچنین در کتابهای فارسی، از آن جمله در شاهنامه (ج 1، ص 37؛ بیتهای 27 و 28) یاد شده است...
12. در مصرع مزبور حرف و زائد و مخل معنی است و باید به این صورت باشد: «همان لاسِ ابریشم و انگبین»؛ (رجوع کنید به یادداشت 2 پایان مقاله).