هنر
خنیاگری پس از ساسانیان
- هنر
- نمایش از شنبه, 13 خرداد 1391 17:34
- یسنا خوشفکر
- بازدید: 5373
یسنا خوشفکر
از یادمانهای روزگاران باستان بهویژه در دوره ساسانیان آشکار است که خنیاگری با زندگی ایرانیان آمیخته بوده و همانگونه که پیشتر گفته شد نوای خوش در غم و شادی و حماسه و آئینهای مذهبی جایگاهی بلند داشته است. هنوز پیروان یارسان [اهل حق] همراه با موسیقی و ساز کهن تنبور به نیایش میپردازند و تا چند دهه پیش این ساز باستانی را از درون نیایشگاههای خود که آن را جمخانه خوانند بیرون نمیآوردند، زیرا این ساز را ویژه نیایش میدانستند. بیگمان این باور ریشه در روزگار باستان داشته و مانند بسیاری از آئینهای کهن ایرانی دیگر تا امروز به ما رسیده است.
پس از فروپاشی فرمانروایی ساسانیان و یورش تازیان موسیقی همانند روزگار پس از هخامنشیان به گونه سینهبهسینه همچنین با خط موسیقی (در بخشهای پسین به آن خواهیم پرداخت) از نسلی به نسلی دیگر منتقل گردید، در بخشهایی از سرزمین ایران مانند جنوب و جنوب غرب که نفوذ بیگانگان بیشتر بود و به سبب سختگیریهای آن روزگار به این هنر پنهانی پرداخته میشد اما در بخشهای دیگر مانند گیلان و مازندران و شرق و شمال شرق که از مرکز خلافت دور بودند نوای خوش چون گذشته جریان داشت.
نوازندگان دورهگرد یا گوسانها نیز نقش ویژه ای در انتقال این هنر به نسلهای پس از خود داشتند.
«در کتاب جغرافیایی مجهولالمؤلف «حدود العالم من المشرق الی المغرب» که به سال سیصد و سی و هفت هجری نگاشته شده در معرفی پارهای از آبادیها و شهرهای البرز از خنیاگران دورهگردی سخن به میان رود که در بازارهای پریم (فریم) بازی [رقص] کرده و رود مینواختهاند» (گوسان پارسی جهانگیر نصری اشرفی، ص 56)
بنابراین خنیاگری پس از روزگار باستان به راه خود در جادهای پرفراز و نشیب ادامه داد و پس از گذر از دوران سخت خلفای راشدین، در دوران بنیامیه به ویژه بنی عباس روزگار شکوفایی موسیقی ایرانی بود و ستارگانی چون ابراهیم و اسحاق موصلی و زریاب در آسمان نوای خوش ایران زمین درخشیدند که به سبب جایگاه ویژهشان باید به هر یک از آنان در گفتاری جداگانه بپردازیم.
اما پیش از آن باید بدانیم که چه شد که در این دوره نام بسیاری از ایرانیان از فارسی به عربی دگرگون شد؟
«علامه فقید محمدعلی امامی شوشتری در کتاب «ایران گهواره دانش یا هنر موسیقی روزگار اسلامی» در این باره مینویسد1: یکی از دشواریهای بزرگی که ما را در شناختن نژاد و تبار بسیاری از بزرگان تاریخ اسلام نیز دچار اشتباه میسازد، نام و کنیت عربی است... در آغاز اسلام، هر ایرانی که مسلمان میشد، نام خود را عوض میکرد و نامی عربی برمیگزید که به خیال او با دین تازه سازگارتر باشد برخی کسان در این راه چندان تند رفتهاند که نام پدر مرده خویش را نیز عوض میکردهاند. در زمان خلیفه دوم به اشاره هرمزان ایرانی، والی پیشین خوزستان که در آن زمان در مدینه میزیست، برای لشکریان اسلام و کسان دیگر که از بیت المال روزی یا مقرری ماهانه یا سالانه میگرفتند، دفترهایی پدید آوردند، شیوه ثبت این دفترها بر پایه پیوندهای ایلی نهاده شد، و نام کسی در آن نوشته میشد که از یکی از تیرههای عرب باشد... سرباز مسلمان غیرعرب در میدان جنگ خیلی هم که دلیری و جانبازی میکرد اگر به یک تیره عربی پیوسته نبود نامش در «دیوان الجُند» نوشته نمیشد. چنین کسی نهتنها از روزی سپاهیگری بیبهره بود، از غنیمتهای جنگی نیز سهمی به او داده نمیشد. از این روی [بهویژه در روزگار امویان] بسیاری از ایرانیان... ناچار شدند خود را از راه ولاء به یکی از تیرههای عرب ببندند، تا نامشان در دفترها نگاشته شود و....»
در سدههای گذشته پای اروپاییان به شرق باز شد و آنها شروع به پژوهش درباره تاریخ ایران کردند و از آنجا که آگاهی درستی از این بخش تاریخ نداشتند و شاید هم از روی غرض و دانسته بزرگان و دانشمندان ایرانی را عرب نامیدند. دربارۀ موسیقی نیز چنین کرده و بزرگان موسیقی ایران را به جهان بنام موسیقیدان عرب شناساندند درحالیکه اگر کمی تیزبین بودند درمییافتند که همه نامهای عربی یا نام ائمه اطهار و خاندان پیامبر اسلام (ص) است که ایرانیان مسلمان به آنها علاقهمند بودند و یا ترجمۀ واژگان نیکوی پارسی به عربی است چون حمید و سعید. اما هرگز نامهایی مانند ولید، خالد، عدنان و یا اینگونه نامهای اصیل عربی در ایران یافت نمیشود بنابراین آنچه آنان در این باره میگویند پندار بیهوده و باطلی بیش نیست باید از این پژوهشگران! پرسید چگونه است که این دانشمندان عرب، همه در قرن اول هجری به بعد ظهور کردند و ما پیش از آن نام و نشانی از این دانشمندان و موسیقدانان در حجاز یا عربستان کنونی سراغ نداریم!؟
به هر روی برای پرداختن به هنر خنیاگری پس از ساسانیان تا به امروز باید دانست که عربی بودن نام برخی از خنیاگران مانند ابراهیم موصلی، اسحاق موصلی، تا ... صفی الدین ارموی و عبدالقادر مراغی، تا... قطبالدین شیرازی و میرسید شریف جرجانی تا ... مولانا فتح الله شیروانی و ضیاءالدین یوسف تا... علیاکبر فرهانی، میرزا عبداله، آقا حسینقلی و علیاکبر شیدا تا... ابوالحسن صبا، علینقی وزیری... تا سازنده سرود ای ایران روح الله خالقی تا... حسن کسایی و جلیل شهناز تا ... محمدرضا لطفی و جلال ذوالفنون و دیگر موسیقیدانان ایرانی که نام و یا نام خانوادگیشان عربی است به این معنا نیست که خودشان نیز عرب باشند. ابوالفرج اصفهانی در کتاب الاغانی در این باره نوشته است: «سبب اینکه ابراهیم معروف به موصلی را «ابراهیم میمون» خواندهاند این بود: هنگامی که ابراهیم جوان بود و در کوفه میزیست روزی در نامهای نوشت، از ابراهیم پور ماهان یکی از جوانان کوفه به او گفت: از این نام شرم نمیکنی؟ ابراهیم گفت: چه کنم این نام پدرم است جوان گفت: آن را عوض کن. ابراهیم گفت: چگونه آن را عوض کنم؟ جوان نامه را برگرفت و نام ماهان را از آن زد و به جای آن واژه میمون نوشت از این زمان است که نامبرده به «ابراهیم بن میمون» مشهور گردیده است.»2
پینوشتها:
1. موسیقی ایران از آغاز تا امروز جلد 1 غلامرضا جوادی، ص 136 و 137
2. موسیقی ایران از آغاز تا امروز جلد 1 غلامرضا جوادی ص 137
گفتنی است این نوشتار پیشتر دوهفتهنامه امرداد منتشر شده است.