دوشنبه, 03ام دی

شما اینجا هستید: رویه نخست اتحادیه نوروز نوروز تماشای بهار - سعدی

نوروز

تماشای بهار - سعدی

 

بامدادان که تفاوت نکند لیل و نهار

خوش بود دامن صحرا و تماشای بهار

بلبلان وقت گل آمد که بنالند ز شوق‌‏

نه کم از بلبل مستی تو، بنال ای هشیار

این همه نقش عجب بر در و دیوار وجود

هر که فکرت نکند، نقش بود بر دیوار

کوه و دریا و درختان همه در تسبیح‌اند

نه همه مستمعی فهم کند این اسرار

هر که امروز نبیند اثر قدرت او

غالب آن است که فرداش نبیند دیدار

تا کی آخر چو بنفشه سر غفلت در پیش‌

حیف باشد که تو در خوابی و نرگس بیدار

که تواند که دهد میوه الوان از چوب‌؟

یا که داند که برآرد گل صدبرگ از خار؟

آدمیزاده اگر در طرب آید، نه عجب‌

سرو در باغ به رقص آمده و بید و چنار

عقل حیران شود از خوشة زرین عنب‌

فهم عاجز شود از حُقة یاقوت انار

پاک و بی‌عیب خدایی که به تقدیر عزیز

ماه و خورشید مسخر کند و لیل و نهار

نیک بسیار بگفتیم در این باب سخن‌

و اندکی بیش نگفتیم هنوز از بسیار

تا قیامت سخن اندر کرم و رحمت او

همه گویند و یکی گفته نیاید ز هزار

نعمتت، بارخدایا، ز عدد بیرون است‌

شکر انعام تو هرگز نکند شکرگزار

ناامید از در لطف تو کجا باید رفت؟

تاب قهر تو نداریم، خدایا زنهار!

فعل‌هایی که ز ما دیدی و نپسندیدی‌

به خداوندی خود پرده بپوش ای ستار

سعدیا، راست‌روان گوی سعادت بردند

راستی کن که به منزل نرسد کج‌رفتار

حیف از این عمر گرانمایه که در لغو گذشت‌

یارب، از هرچه خطا رفت، هزار استغفار

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

در همین زمینه