دوشنبه, 03ام دی

شما اینجا هستید: رویه نخست اتحادیه نوروز نوروز نوروز در اشعار فارسی - به روایت دکتر معین

نوروز

نوروز در اشعار فارسی - به روایت دکتر معین

برگرفته از روزنامه اطلاعات

به روایت دکتر معین

 

گویندگان ایرانی از دیرباز تاکنون در وصف نوروز و جشن فروردین که همراه مواهب گرانبهای طبیعت و هنگام تجدید عهد نشاط و شادمانی است، داد سخن داده‌اند و ما در ذیل به برخی از لطایف اشعار پارسی در این موضوع اشارت می‌کنیم.خاقانی می‌گوید:

نوروز فراز آمد و عیدش به اثر بر

نز، یکدگر و هر دو زده یک به دگر بر

نوروز جهان پرور مانده ز دهاقین

دهقان جهان دیده‌اش پرورده ببر بر

آن زیور شاهانه که خورشید بر او بست

آورد همی خواهد بستن به شجر بر

همو در قصیده دیگر چنین گوید:

نوروز بزرگ آمد آرایش عالم

میراث به نزدیک ملوک عجم از جم...

فرخی ترجیع‌بند مشهوری در وصف نوروز دارد که بند اول آن چنین است:

ز باغ ای باغبان ما را همی بوی بهار آید

کلید باغ ما را ده که فردامان به کار آید

کلید باغ را فردا هزاران خواستار آید

تو لختی صبر کن چندان که قمری بر چنار آید

چو اندر باغ تو بلبل به دیدار بهار آید

تو را مهمان ناخوانده به روزی صد هزار آید

کنون گر گلبنی را پنج شش گل در شمار آید

چنان‌دانی که هرکس را همی زو بوی یار آید

بهار امسال پندار همی خوشتر ز پار آید

وزین خوشتر شود فردا که خسرو از شکارآید

بدین شایستگی جشنی بدین بایستگی روزی

ملک را در جهان هر روز جشنی داد و نوروزی



منوچهری مسمطی در نوروز ساخته که بند اول آن این است:

آمد نوروز هم از بامداد

آمدنش فرخ و فرخنده باد

باز جهان خرم و خوب ایستاد

مرد زمستان و بهاران بزاد

ز ابر سیه روی سمن بوی راد

گیتی گردید چو دارالقرار

همو در مسمط دیگر گفته:

نوروز بزرگم بزن ای مطرب نوروز

زیرا که بود نوبت نوروز به نوروز

برزن غزلی نغز و دل‌انگیز و دلفروز

ور نیست تو را بشنو از مرغ نوآموز

کاین فاخته زان کوز و دگر فاخته زان کوز

بر قافیه خوب همی خواند اشعار



بوالفرج رونی گوید:

جشن فرخنده فروردین است

روز بازار گل و نسرین است

آب چون آتش عود افروز است

باد چون خاک عبیر آگین است

باغ پیراسته گلزار بهشت

گلبن آراسته حورالعین است



مسعود سعد سلمان از عید مزبور چنین یاد کند:

رسید عید و من از روی حور دلبر دور

چگونه باشم بی روی آن بهشتی حور

رسید عید همایون شها به خدمت تو

نهاده پیش تو هدیه نشاط لهو و سرور

به رسم عید شها باده مروق نوش

به لحن بربط و چنگ و چغانه و طنبور



جمال‌الدین عبدالرزاق گفته:

اینک اینک نوبهار آورد بیرون لشکری

هر یکی چون نوعروسی در دگرگون زیوری

گر تماشا می‌کنی برخیز کاندر باغ هست

باد چون مشاطه‌ای و باغ چون لعبت گری

عرض لشکر می‌دهد نوروز و ابرش عارض است

وز گل و نرگس مر او را چون ستاره لشکری



حافظ در غزلی گفته:

ز کوی یار می‌آید نسیم باد نوروزی

از این باد ار مدد خواهی چراغ دل برافروزی

چو گل گر خرده‌ای داری خدا را صرف عشرت کن

که قارون را غلطها داد سودای زراندوزی

ز جام گل دگر بلبل چنان مست می ‌لعل است

که زد بر چرخ فیروزه صفیر تخت فیروزی

به صحرا رو که از دامن غبار غم بیفشانی

به گلزار آی کز بلبل غزل گفتن بیاموزی



هاتف در قصیده‌ای گوید:

نسیم صبح عنبر بیز شد بر توده غبرا

زمین سبز نسرین خیز شد چون گنبد خضرا

ز فیض ابر آزاری زمین مرده شد زنده

ز لطف باد نوروزی جهان پیر شد برنا

بگرد سرو گرم پرفشانی قمری نالان

به پای گل به کار جان سپاری بلبل شیدا...

همایون روز نوروز است امروز و بی‌فروزی

بر اورنگ خلافت کرده شاه لافتی ماوی



قاآنی در قصیده‌ای به وصف نخستین روز بهار گوید:

رساند باد صبا مژده بهار امروز

ز توبه توبه نمودم هزار بار امروز

هوا بساط زمرد فکند در صحرا

بیا که وقت نشاط است و روز کار امروز

سحاب بر سر اطفال بوستان بارد

به جای قطره همی در شاهوار امروز

رسد به گوش دل این مژده‌ام ز هاتف غیب

که گشت شیر خداوند شهریار امروز

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

در همین زمینه