زیست بوم
انغوزه و رُستنیهای مشابه در فرهنگ ایرانی
- زيست بوم
- نمایش از جمعه, 16 ارديبهشت 1390 13:45
- بازدید: 7377
برگرفته از روزنامه اطلاعات
انغوزه و رُستنیهای مشابه در فرهنگ ایرانی
محمد حسن ابریشمی / بخش نهم
پاتینجر، مأمور انگلیسی، در سال 1225 ه / 1810 م، در سفر به بلوچستان، با اشاره به آداب و رسوم، انواع غذاها و مهماننوازی بلوچها میگوید: «از بین سبزیها پیاز و سیر، و برگ و ساقۀ انغوزه را بر دیگران ترجیح داده آن را قدر مینهند و این سبزیها را در روغن یا کرۀ داغ کرده یا با آب میجوشانند»؛77 به نوشتۀ همو: «بلوچها و هندوها طرفدار جدی گیاه انغوزه هستند و آن را بسیار گرامی و با ارزش میشمارند... این گیاه به سرعت در کوهستانهای سمت شمال بلوچستان رشد کرده، چوپانها آن را جمعآوری نموده و برای فروش میآورند. وقتی سر ]شاخۀ گیاه[ یا گل انغوزه، خوب برسد شباهت زیادی به گل کلم پیدا میکند و رنگش به رنگ کاه در میآید. طول ساقۀ آن 1 تا 5/2 فوت ]30 تا 75 سانتیمتر[ و ضخامتش 2 تا 4 اینچ ]5 تا 10 سانتیمتر[، و برگهایش شبیه چغندرهندی است. دارویی در اروپا به همین نام معروف شده است و مقادیر بسیار زیادی از آن هر سال به هندوستان وارد میشود. این دارو را بلوچها و فارسیزبانان «شیرهنگ ]= هینگ نام ایرانی گیاه انگدان در عهد باستان[» یا «شیرانغوزه» مینامند.»78
پاتینجر در ادامه شرحی دربارۀ چگونگی استحصال انغوزه آورده،79 و با اشاره به رویشگاه این گیاه در کوههای اطراف هرات در خراسان، با استناد به نوشتۀ کاپیتان کریستی، همسفر جدا شدۀ خود، از چگونگی نابودی این گیاه، به علت شیوۀ نادرست استحصال شیرۀ آن، شرحی نقل کرده است.80
دکتر پولاک، پزشک و داروشناس آلمانی ـ طبیب مخصوص ناصرالدینشاه، معلم طب و جراحی در دارالفنون، که نه سال در ایران بوده، و انتقال بذر چغندرقند از اروپا به ایران (در سال 1274 هـ )،81 و کشت نخستین بار آن از ارمغانهای اوست ـ شرحی علمی و قابل تمجید دربارۀ گیاهان دارویی کشور ما دارد. او در ذیل عنوان «گیاهانی که از خود شیره و صمغ ترشح میکنند» با معرفی هر یک از این رستنیها، شرحی مبسوط دربارۀ جایگاه رویش، خواص و خصوصیات هر یک از آنها نوشته است. وی بذر این گونه گیاهان را با دقت جمعآوری کرده و برای «باغ نباتات وین» فرستاده است. او گیاهان با شیرۀ ترشحی ایران را به دو گروه «انواع صمغی» و «انواعی که شیره و انگبین نباتی ترشح میکنند» تقسیم کرده است. گروه انواع صمغی را که اغلب از خانوادۀ چتریان تشکیل شده، عبارت از: اشق، بارزد، انجدان، انغوزه، سکبینج، بیوزه، انزروت و سقز برشمرده و با ذکر نام علمی و ویژگیهای هر یک، به معرفی صمغ آنها پرداخته است. انزروت و سقز مورد بحث ما نیست، بنابراین در اینجا شرحی کوتاه، براساس مضامینی اختصاری از نوشتۀ پولاک، دربارۀ دیگر رستنیهای مزبور نقل میکنیم:
1. اشق (Doremammoniacum Don): در جلگههای پهناور بین مهیار و یزدخواست، در نواحی اصفهان و اردستان میروید، شیرۀ غلیظ آن در مجاورت هوا سفت و به رنگ قهوهای مایل به زرد میشود. این ماده در طب داخلی موارد مصرف مختلف دارد و خیلی ارزان است. بذرهای آن را به اروپا بردم، ولی تخمها، با وجود آنکه کاملاً رسیده بود، سبز نشد.
2. بــارزد، نــام فــرانسوی آن (Ferula galbanum)82 با نام علمی: Buhse F. Galbaniflua Boiss. Et 83 این صمغ را به فارسی بارجه ] باریچه[ و به ترکی قاسنی هم میگویند. گیاه بارزد به ارتفاع بیشتری از اشق نیاز دارد و در ارتفاعات 6 تا 8 هزار پایی میروید. ریشۀ آن از نظر بزرگی و شکل به ترب سیاه شبیه است. با نام قاسنی به قسطنطنیه نیز صادر میشود.84
3. انجدان (Ferula As[s]a dulcis L):85 که به عربی حلتیت طیب میگویند. در فرهنگ دارویی ایرانی و عربی به دقت بین انغوزۀ هراتی، و نوعی دیگر از آن (As[s]a bonna sive nonfoetens) تفاوت قائل شدهاند؛ بوی نوع اخیر ضعیفتر است، شکننده است و رنگ آن کهربایی تیره، اما بوی آن قدری تندتر و رنگ آن تیرهتر از صمغ سکبینج است. خود من گیاه را در محل روئیدن آن ندیدم ... گویا باید از این گیاه در سیاهکوه ]قاین[، که این صمغ را در آنجا گردآوری میکنند، فراوان باشد.86
4. انغوزه (F. As[s]a foetida L): به فارسی و عربی حلتیث ]= حلتیت، حلتیت منتن[ بین اصفهان و مهیار وجود داشت... بین آباده و مرغاب باید از این گیاه زیاد وجود داشته باشد، چه در آنجا نیز مانند لار (در جنوب) انغوزه جمع میشود... شیر و کره گوسفندان از خوردن آن ]گیاه انغوزه[ چندان بدبوی میشود که فقط اهالی محل میتوانند آن را به مصرف برسانند... بیشتر محصول صمغ انغوزه به هندوستان صادر میشود... مصرف طبی آن در ایران بسیار است و به خصوص در درمان رعشه و تشنج به کار میرود؛ بعضی از مردم چنان به آن معتاد شدهاند که انغوزه، مانند تریاک برای تریاکیها، از حوایج حیاتی به شمار میرود. درواقع پس از مصرف طولانی تأثیری عالی دارد و این چیزی است که باید در اروپا بیشتر طرف توجه قرار گیرد. ترکمنها نهالهای جوان این گیاه را در سرکه میخوابانند و با لذت میخورند. آن طور که شنیدهام، در بعضی از مناطق، دور تا دور مزارع را انغوزه میکارند تا محصول را از شر هجوم حشرات حفظ کنند.87
5. سگبینج (Ferula sagapenum)[نام لاتینی سکبینج = کمای ایرانی: Var percica F.persica willd. ]88 که لفظ ]یونانی ـ لاتینی[ sagapenum از ]نام ایرانی کهن[ آن مشتق شده است. راجع به وضع و موقع این گیاه، از عطاران اصفهان نتوانستم هیچ مطلبی کسب کنم، سوای این که در کوهستانهای لرستان از آن زیاد یافت میشود،صمغ آن را در آنجا جمعآوری میکنند. خصوصیات صمغ، شباهت آن با انجدان، و آمیختگی بذرها همه مبین و تضمینکنندۀ این نکته است که این گیاه از خانوادۀ چتریهای صمغدار است.89
6. بیوزه ]درست آن: بیوزا[ (Ferula Kurdica ]لفظاً به معنی کمای کردی[): به کردی نیز همین نام را دارد.90 این گیاه چتری عالی ـ که فقط صمغ اندکی به دست میدهد ـ اغلب در ناحیۀ کردنشین ساوجبلاغ ]مهابادکنونی[ میروید، و سوای آن در کوهستان الوند نزدیک همدان هم از آن دیده شده است... تخمهای این گیاه در اروپا به هیچوجه قدرت جوانه زدن ندارند. نهالهای جوان این گیاه که آن را در سرکه خوابانده باشند به عنوان ]ترشی[ سبزی فوقالعاده مطلوبی خورده میشود.91
پــولاک از گــروه دوم گیــاهان بــا شیرۀ نباتی، از تیرههای مــختلف، به مــعرفی چهار مادۀ استحصالی از آنها (گزانگبین، ترنجبین / ترانگبین، شیرخشت و بیدخشت) پرداخته و مکان رویش طبیعی هر یک را ذکر کرده است.
یوهان شلیمر ـ پزشک و داروشناس هلندی، معلم دارالفنون در عصر ناصرالدین شاه ـ ضمن تدریس در ایران به تألیف آثاری پژوهشی توفیق یافت، و از جمله توانست «فرهنگی حاوی ترجمۀ اصطلاحات طبی و مفردات ادویه را براساس تحقیق شخصی و نیز مبتنی بر کتب قدیم فراهم سازد. این کتاب بسیار ارجمند براساس اصل لغات فرانسوی و لاتینی مرتب شده، و معانی و معادلهای فارسی و عربیهای مستعمل در ایران، در برابر هر اصطلاح و لغت خارجی قید گردیده است. کتاب شلیمر در سال 1291 قمری، به قطع رحلی و به چاپ سنگی، در تهران نشر شد...»92 شلیمر؛ از جمله به معرفی گیاهان مورد بحث ما با استفاده از متون داروشناسی قدیم فارسی، چون «مخزن الادویه» و منابع اروپایی چون نوشتههای پولاک پرداخته و مکان رویش، خواص و نامهای علمی و فارسی هر یک را ثبت کرده است. در اینجا نامهای علمی و فارسی رستنیهای مورد بحث، در نوشتۀ شلیمر (به همان ترتیب و شمارهگذاری مطالب پولاک)، نقل میشود.
پینوشتها:
77. ستوان هنری پاتینجر، ترجمۀ شاهپور گودرزی، تهران، دهخدا، 1348، ص 65.
78. همان، ص 119.
79. همان، در ادامۀ شرحی از چگونگی استحصال شیرۀ انغوزه، در حدود دو قرن پیش نقل کرده که مبتنی بر همان شیوههای کهن سنتی است: «شیر انغوزه از آن قسمت ساقۀ گیاه که به ریشه نزدیکتر است، و بعضی اوقات از خود ریشه، موقعی که گیاه رسیده است به دست میآید. در این وقت که برگهای گیاه متدرجاً رنگ سبز سیر خود را از دست میدهد و رنگی متمایل به زرد روشن پیدا میکند، ساقۀ گیاه را 5 تا 6 اینچ بالاتر از سطح خاک قطع کرده و خاکهای اطرافش را پاک میکنند، و در بالای نقطهای که ریشه شاخه شاخه میشود شکافی به طول یک اینچ ایجاد میکنند. وزن شیری که از یک ساقۀ انغوزه به دست میآید معمولاً یک پوند ]453 گرم[ و گاهی هم بیشتر است، و معمولاً آن را سه روز پس از تیغزدن جمعآوری میکنند. در بهار سال بعد از ریشۀ سابق بار دیگر ساقۀ تازه روئیده و نمو میکند».
80. همان، وی از قول کاپیتان کریستی نوشته است: «به طوری که شنیدهام اگر ساقۀ این گیاه را، موقعی که خوب نرسیده است، شکاف دهند ساقه میترکد و شیره یا صمغ آن در مجاورت هوا سفت و سخت میشود، و این عمل یعنی ترکیدن ساقه موجب از بین رفتن و کم شدن این گیاه خواهد شد.»
81. روزنامۀ وقایع اتفاقیه، شماره 374، 16 شعبان 1274 ه( افست شده در تهران، کتابخانۀ ملی، 1373، ج 3، ص 2510)؛ یا کوب ادوارد پولاک، سفرنامۀ پولاک (ایران و ایرانیان)، ترجمۀ کیکاووس جهانداری، تهران، خوارزمی، 1361، ص 5، یادداشت مترجم.
82. مقایسه شود با: زاهدی، همان کتاب، 84 ، ش 457.
83. بیرونی، الصیدنه، ص 510، ش 864 ، «قنّه»، زریاب نام علمی مزبور را برای «قنه» عربی آورده است، که در نوشتۀ بیرونی «به لغت پارسی بیرزد گویند» مقایسه شود با: امیری، همان، ص 309 «قنه عربی است و فارسی آن بیرژد، پیرژد و معرف آن بارزد است»؛ مظفری، همان، ص 228، ش 310، بارزد را با نام علمی مزبور، و نیز F.erubescens Bois، را از مترادفهای F.gimosa Boiss برشمرده که صمغ آن یکی از اقلام صادراتی ایران،و از نظر صنعتی و دارویی دارای ارزش فراوان است.
84. پولاک، همان، ص 457.
85. مقایسه شود با: زاهدی، همان، ص 84 ، 85 ، ش 455، 458.
86 و 87. پولاک، همان، ص 457 و 458.
88. امیری، همان، ص 208؛ مظفریان، همان، ص 29، ش 3322؛ بیرونی کتاب الصیدنه، ص 338، ش 546، عنوان «سکبینج».
89. پولاک، همان، ص 458.
90. نام فارسی و نیز کردی گیاه «بیوزا» است.
91. پولاک، همان.
92. برگرفته از یادداشت استاد ایرج افشار، بر تجدید چاپ کتاب شلیمر توسط دانشگاه تهران.