زیست بوم
سد سازی چقدر با سلامت پایدار زمین همخوان است؟ - نه هر بحری گهر دارد
- زيست بوم
- نمایش از یکشنبه, 03 ارديبهشت 1391 12:55
- بازدید: 4641
برگرفته از همشهری آنلاین
فاطمه ظفرنژاد
پژوهشگر آب و توسعه پایدار
سازمان ملل متحد در دهه 70، روز 22 آوریل را «روز زمین» اعلام کرد تا برای افزایش آگاهی از اهمیت محیطزیست، در سراسر جهان برنامههایی برگزار شود.
این روز در 175 کشور جهان و در ایران با نام «روز زمین پاک» جشن گرفته میشود. دوستداران ایران زمین و طبیعت شگفتانگیزش تلاش میکنند در این روز رفتار درست با طبیعت را ترویج کنند. انسان مصرفزده عصر مدرن، نه بر پایه نیاز که برپایه آز مصرف میکند و بهرهبرداری ژرفاندیشی نشده از طبیعت را در دستور کار میگذارد بیآنکه به دیگران بیندیشد. مدرک تحصیلی انسان مدرن پیوسته افزایش یافت اما سامانه ارزشها و نیز دلبستگیاش به طبیعت کمرنگ شد و او بمب اتمی، ناپالم، خردل و... را بر فرق زمین فروریخت. جنگلها آزمندانه کفبر شدند و بیش از 60درصد جنگلهای زمین از میان رفتند. رودها با سدسازی و انتقال حوضهای خشکیدند و دریاچهها و تالابها به شورهزارهای خطرناک تبدیل شدند.
زیستگاهها و بیش از یک سوم گونههای گیاهی و جانوری روی زمین نابود شدند. الگوی توسعه جهانی یا جهانیسازی، الگوی یکسان شهرسازی، راهسازی و سدسازی را بدون هماهنگی با بوم سامانههای گوناگون رواج داد. انسان مجهز به خرد خام، گام به گام زمین را برای گونههای زنده و برای خود سکونتناپذیر کرد اما اندیشمندان ما میدانستند که کم دانستن از ندانستن خطرناکتر است که مولوی میفرماید:
دانش ناقص نداند فرق را
لاجرم خورشید داند برقرا
« اثر پروانهای» در سال 1961 از سوی ادوارد لورنز مطرح شد و او مبانی نظری توفانی که برهم خوردن بالهای یک پروانه در برزیل، میتواند در تگزاس پدیدار سازد را در مجله علمی نیویورک به چاپ رساند. اثر پروانهای در حقیقت رفتار درونی، پر راز و رمز و نامعمولی است که با دانش خطی پیشبینیپذیر نیست. تغییری کوچک در یک سامانه غیرخطی میتواند در دورها یا دیرها به تغییرات گسترده بینجامد. قانون اثر یا همان پیامدهای پیچیده پدیدهها، نزد اندیشمندان ما شناخته شده بود. مولوی در نقد دانش خطی و تایید اثر رازگونه پدیدهها میگوید:
نه هر کلکی شکر دارد نه هر زیری زبر دارد
نه هر چشمی نظر دارد نه هر بحری گهر دارد
بنالای بلبل دستان از یرا ناله مستان
میان صخره و خارا اثر دارد اثر دارد
شیوه تقلیدی مدیریت کلان آب در ایران از حدود 70 سال پیش آغاز شد. سامانههای انتقال حوضهای و بزرگترین و بلندترین سدها ساخته شدند. 6دهه مدیریت ناپایدار آب به خشکیدن رودها، خشکیدن دریاچه ارومیه، خشکیدن و تحلیل کرخه، کارون و تالابهای هورالعظیم و شادگان، خشکیدن زایندهرود و تالاب گاوخونی، خشکیدن تالابهای پارک ملی بختگان، تخریب دهانهها در خزر، تخریب دهانهها و جنگلهای حرا و دیگر مناطق نزدیک به آنها در خلیجفارس و تخریب قناتها انجامید.
در مغایرت با اصول 44، 48 و 50 قانون اساسی، ساخت سد و سامانههای انتقال بدون نیازسنجی، گزینهیابی، بررسیهای اجتماعی ژرف درباره حقابه جوامع بومی حوضهها، بررسیهای هزینه مؤثر ،تخصیص مؤثر و تحلیل ژرفنگرانه پیامدهای زیستمحیطی ادامه یافتهاست. سدسازی ادعا میکند آب بیشتر تولید کرده اما اسناد و گزارشهای سیمای طرح سدها چیز دیگری را نشان میدهند.
کمیسیون انرژی هم در سال گذشته حتی یک نشست برگزار نکرد تا مبادا پرسیده شود در سرزمین مهر تابان و مستعد انرژی خورشیدی چرا باید با ساخت سد و نیروگاه، گرانترین و پرپیامدترین شیوه تولید برق را ادامه دهیم؟ نگاهی بهنظرات کارشناسی دفتر فنی آب درباره اثربخشی سدها در فاصله 1375 تا 1385، پاسخگویی حقیقی سدها و نقش آنها در اقتصاد ملی را با پرسشی بسیار بزرگ روبهرو میکند. سامانه تصمیمگیری سدسازی همواره در راستای سود شرکتهای ساخت وساز در آبخیزها هدایت شده است نه در راستای منافع ملی و مردمی. رویهم رفته نزدیک به 1300 سد در حوضههای آبخیز سراسر کشور تعریف و بیش از 600 سد از میان آنها ساخته شده است. بیش از 200 سد در دست ساخت است و بقیه در دست مطالعه هستند. اینک نگاهی به دستاوردهای اثر پروانهای در مهمترین حوضههای آبی کشور:
ارومیه یا چیچست و 6میلیون نفر ساکنان این حوضه با بحرانی عظیم رودررویند. ارومیه یکی از 6 حوضه آبریز مهم کشور است که رودهای مهمی چون زرینهرود، سیمینهرود، گدار، باراندوز، شهرچای، نازلو، زولا و ... با آورد سالانه بیش از 5/5 میلیارد مترمکعب آب به آن میریختند. پارک ملی ارومیه پس از انزلی مهمترین زیستگاه طبیعی ایران با 27 گونه پستاندار، 212 گونه پرنده، 41 گونه خزنده، 7 گونه دوزیست و 26 گونه ماهی بود.
ساخت میانگذر، توازن زیستشناختی و محیطی دریاچه را برهمزد اما بحران پارک ملی ارومیه به ساخت بیش از 40 سد بازمیگردد. اعلام نقش 5 یا 10 یا حتی 25 درصدی سدسازی در این بحران، کارشناسینشده و غیرمسئولانه است که منبع و ماخذ دانشی ندارد. اسناد دفتر فنی آب نشان میدهد که همه بحران از سدسازی است. راهکارهای ناکارآمد و پرهزینه چون انتقال از زاب، ارس، خزر (چرانه خلیجفارس؟؟؟) جز از ذهن کارگزاران منتفع در تصمیمگیریهای ناپاسخگو برون نمیتراود. کسانی که تشنج مرگ یک بهدارآویخته را نه از طناب دار که از نارسایی کبدی، کلیوی، فشار خون و ... ارزیابی میکنند تا قراردادهایی کلان برای بررسی علت این تشنج نصیبشان شود. انتقال حوضهای همان اندازه برای احیای ارومیه نامؤثر است که روش بامزه باروری ابر. شورهزار خطرناکی بهنام ارومیه با ریزگرد شور همه مزارع را تهدید میکند و تولیدات کشاورزی را بهشدت کاهش داده و مرگومیر و سرطان را بهشدت افزایش خواهد داد. برای برون رفت از بحران تنها با باز کردن راههای حیات قربانی میسر است. راههای ورود آب به دریاچه را باید به حال نخست بازگردانیم.
حوضه آبخیزکارون بزرگ و میلیونها نفر ساکن آن نیز با بحران روبهرو هستند. کارون، بلندترین، پرآبترین و تنها رودخانه قابلکشتیرانی کشور با ساخت سامانههای انتقال از سرشاخهها به خشکه رودی بدل شده است. کوهرنگ یک، سالانه 330 میلیون مترمکعب، کوهرنگ دو سالانه 270میلیون مترمکعب، کوهرنگ 3با ظرفیت سالانه 100میلیون مترمکعب و سامانه دز به قمرود 200 میلیون مترمکعب، نزدیک به یکمیلیاردمترمکعب از آب این رودخانه را از سرشاخهها منتقل میکنند. این برداشتها با اثر حتمی بر کاهش کمیت و کیفیت آب کارون، بیتوجه به حقوق مشروع و قانونی میلیونها خانوار مولد کشاورز، باغدار، مرتعدار، عشایر، نخلکار و ماهیگیر جلگه خوزستان انجام میشود.
بیش از 20 سد روی کارون ساخته شده، بیش از 20 سد با شتاب در دست ساخت و 60 سد هم دردست بررسی است و ساخت12 سد برقابی نیز با همه پیامدهای ناسازگارش ادامه دارد. نخلستانهای انتهای آبخیز از هجوم آب شور تخریب شدهاند. تالاب شادگان که از جریان رودهای جراحی و زهره و نیز جریانهای سیلابی دز و کارون بهرهمند میشود، بزرگترین تالاب کشور با گستره 400 هزارهکتار (با 328 هزار هکتار پناهگاه حیات وحش) است.
این تالاب تامینکننده خوراک، ماهی و علوفه دام برای بومیان و نیز منبع درآمدهای گردشگری بهشمار میرود. شادگان نه تنها با ساخت سدها در آبخیز کارون بزرگ از جریانهای سیلابی محروم شد که 7 سد ساخته شده در حوضه جراحی و زهره نیز اثر زیادی بر آن گذاشت. حوضه جراحی و زهره بیش از 3 سد در دست ساخت و 30 سد در دست بررسی دارد. جوامع بومی شادگان با سرنوشت ناگواری رودرروهستند.
در حوضه آبخیز کرخه، سد 5/6 میلیاردمترمکعبی کرخه 160کیلومتر مربع از زمینهای کشاورزان، مراتع عشایر و جنگلهای کمیاب زاگرسی را زیر آب برد و سالانه دست کم 320میلیون مترمکعب آب شیرین را در مخزن خود تبخیر میکند. سد غول پیکر 3/2 میلیاردمترمکعبی سیمره روی یکی از دو سرشاخه کرخه یعنی سیمره، دیگر سد حوضه کرخه است. این سد گرانترین برق کشور را تولید میکند و در مخزن 70کیلومتر مربعی خود نه تنها زمین مردم و مراتع عشایر که تهمانده جنگلهای کمیاب زاگرسی را زیرآب میبرد و سالانه دستکم 133 میلیون مترمکعب آب شیرین را تبخیر میکند. با ساخت این دو سد آخرین بخش تالاب هورالعظیم که به جریان کرخه وابسته بود (به جز دجله و فرات) خشکید. تعطیلی روزهای بیشتری از سال در اثر پدیده ریزگرد با همه اثرات اقتصادی، اجتماعی و بهداشتی آن را در پیش رو داریم که نیست مگر پیامد مدیریت نابسامان آب در کشور.
تالاب گاوخونی و زاینده رود نیز با ساخت و آبگیری سد 1/5 میلیارد مترمکعبی زاینده رود از اواخر دهه 40 آغاز بحران را تجربه کرد. همان روزها نابودی تالاب 470کیلومترمربعی گاوخونی رقم خورد. تالاب گذشته از تعدیل اقلیم، منبع معیشت و درآمد ماهیگیری وگردشگری مردم بود. از همان پایین آبخیز، روستاها یک به یک با از دست دادن حقابه از سکنه خالی شدند. شهر باستانی ورزنه در 30کیلومتری تالاب از سال1347شهرداری داشت اما اینک تنها 13هزار نفر جمعیت دارد. با از دست رفتن حقابه پنبهزارها و گندمزارها، صنایع وابسته به کشاورزی و پارچهبافی نیز از دست رفت. سدسازی و انحراف حقابهها از بالادست حوضه، شهر باهویت چندهزارساله را به فراموشی در غبار محکوم کرده است و امروز خشکی زاینده رود از اصفهان هم گذشته و اثر ناسازگاری بر هویت و اهمیت گردشگری اصفهان( پایتخت فرهنگی ایران زمین) برجای گذاشته است.
ساخت و گسترش صنایع فولادی که به حذف حقابههای کشاورزی میلیونها خانوار مولد انجامید از آغاز نادرست بود. صنایع فولاد باید در کنار آبهای آزاد ساخته شود و آبهای نامتعارف را بهکارگیرد. کشاورزان حقابهبر از رودها و قناتها، عشایر، ماهیگیران، جنگلنشینان، باغداران، صاحبان صنایع ملی، پیشهوران وابسته به منابع طبیعی آبخیزها، زنان و صاحبان صنایعدستی بومی یعنی مولدترین اقشار جامعه که در مقوله مهم خودکفایی ملی بهشدت به آنها وابستهایم، از سیاستگذاریهای جانبدارانه شرکتهای دولتی بخش آب آسیب زیادی دیدهاند.
در فارس دریاچههای بختگان، طشک و مهارلو از سدسازی خشک شدهاند. رود کر و رودخانه بلاغی، 3پیکره آبی بههمپیوسته طشک، کمجان و بختگان را سیراب میکردند. روی رودخانه کر سد 526 میلیون مترمکعبی درودزن زده شد. همچنین سد 329میلیون مترمکعبی تنگ براق (ملاصدرا) در همین حوضه کوچک ساخته شد. گذشته از این دو، سد 92میلیون مترمکعبی سیوند با خشکاندن رود بلاغی خشکاندن کامل این پیکرههای آبی را تکمیل کرد. گستره 117 هزارهکتاری پارک ملی بختگان که زیستگاه هزارانگونه مهم مانند فلامینگو، اردک مرمری، پلیکان خاکستری، لکلک سفید و... است زیستگاههای خود را از دست داده و بیابان شده است.
راه برون رفت، مدیریت یکپارچه آب، منابع طبیعی و کشاورزی و حذف رویکرد ساختو ساز از آن است. حفاظت و احیای آبخیزها را باید با همکاری جوامع بومی به انجام برسانیم. تغییر کارایی آبیاری باید با توقف ساخت و آبگیری سدها توأم شود. باز کردن دریچه سدها و انجام فوری بررسیهای احیای حوضه آبریز در کوتاه مدت و برچیدن سدها در بلندمدت تنها چاره کار است. راهکارهای نرمافزاری سیاستهای کلی اصلاح الگوی مصرف، زودبازدهتر، کمهزینهتر و کمپیامدتر از روشهای دیگر است. راه برونرفت، تغییر نقش تصمیمگیری برای منابع طبیعی از دولتیان و مجلسیان به انجمنهای کشاورزان و آببران هر حوضه است. دستگاههای اجرایی و قانونگذاری تنها باید هماهنگکننده باشند نه تصمیمگیرنده. راه برونرفت، توجه به دانش حقیقی به جای مدرکگرایی در سامانه آموزشی کشور است. راه برونرفت، کاربست دانش ژرفاندیشانی است که دهههاست صدایشان در هیاهوی گشایش سدها ناشنیده مانده و بهقول خواجه شیراز:
هزار نکته باریکتر زمو اینجاست
نه هر که سر نتراشد قلندری داند