تاریخ معاصر
21 آذر؛ روز گریز اهریمن، روز نجات آذربایجان
- تاريخ معاصر
- نمایش از یکشنبه, 24 دی 1391 18:58
- بازدید: 5637
برگرفته از ماهنامه خواندنی شماره 74، دی و بهمن 1391، رویه 13
روز سوم شهریورماه 1320 سرزمین ایران از سوی بریتانیا و شوروی به بهانۀ مبارزه با فاشیسم مورد تجاوز و اشغال قرار گرفت. به دنبال اشغال ایران، آمریکاییها نیز به صف اشغالگران ایران پیوستند. دولتهای شوروی و بریتانیا پس از اشغال ایران روز بیست و نهم دیماه 1320 قرارداد اتحاد با دولت ایران را منعقد کردند. برپایۀ این قرارداد دو دولت اشغالگر تمامیت ارضی و استقلال ایران را به رسمیت شناختند و تاکید کردند که حداکثر شش ماه پس از پایان جنگ نیروهای خود را از ایران بیرون ببرند. بدینسان، ایران نیز در صف متفقین جنگ علیه آلمان قرار گرفت. در این فراگشت دولت ایران نخست به دولت آلمان و متحدان آن و سپس به دولت ژاپن اعلام جنگ داد.
روز 18 اردیبهشت 1324 با تسلیم بدون قید و شرط آلمان، جنگ جهانی دوم به پایان رفت. ده روز پس از آن، دولت ایران ضمن یادداشتی به بهانۀ شادباش پیروزی، از سه دولت به اصطلاح متفق خواست، هرچه زودتر خاک ایران را تخلیه کنند. در قرارداد سهجانبه دو دولت متعهد شده بودند که حداکثر شش ماه پس از پایان جنگ خاک ایران را تخلیه کنند. هنگام بستن قرارداد منظور از «پایان جنگ»، پایان جنگ با آلمان بود؛ اما حکومت شوروی آن را به پایان جنگ در آسیا و یکسرهشدن کار ژاپن موکول کرد؛ در حالی که در این زمان شوروی به ژاپن اعلام جنگ هم نداده بود.
روز پانزدهم تیرماه 1324 (6 ژوئیه 1945) کمابیش دو ماه پس از تسلیم آلمان، دفتر سیاسی کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی طی فرمانی به میر جعفر باقر اوف (سید جعفر باقرزاده) دبیر کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست آذربایجان شوروی، ماموریت داد تا اقدامهای لازم را برای ایجاد «جنبش تجزیهطلبی در آذربایجان جنوبی [مقصود استان آذربایجان است] و دیگر استانهای شمالی ایران» آغاز کند. در این فرمان آمده بود:
1- لازم است اقدامات مقدماتی برای ایجاد منطقۀ خودمختار ملی آذربایجان (oblast) با اختیارات گسترده در داخل ایران آغاز گردد. همزمان با جنبش تجزیهطلبی جداگانه در استانهای گیلان، مازندران، گرگان و خراسان [مناطق اشغالی ارتش سرخ]
2- ایجاد یک حزب دموکرات در آذربایجان جنوبی [استان آذربایجان] به نام حزب دموکرات آذربایجان [فرقۀ دموکرات آذربایجان] با هدف راهنمایی [راهبری] جنبش تجزیه طلبی.
ایجاد حزب دموکراتیک [فرقه] در آذربایجان باید با تجدید سازمان متناسب تشکیلات حزب تودۀ ایران در آذربایجان جنوبی [استان آذربایجان] و ادغام آن و همۀ هواداران جنبش تجزیهطلبی از هر گروه [در فرقۀ دموکرات] همزمان باشد.
3- اقدامهای مقتضی در میان کردهای شمال ایران، برای جذب آنان به جنبش تجزیهطلبی مجزا برای ایجاد منطقۀ خودمختار، کردستان به عمل آید...
با این فرمان، شورویها دستاندرکار تجزیۀ آذربایجان و بخشهایی از مناطق کردنشین شدند. از اینرو، فردای روز تسلیم ژاپن (یعنی روز 12 شهریورماه 1324)، فرقۀ دموکرات آذربایجان با انتشار بیانیهای اعلام موجودیت کرد. به دنبال اعلام موجودیت فرقۀ دموکرات برپایۀ بند 2 فرمان بالا، تشکیلات ایالتی حزب توده در آذربایجان، در فرقۀ دموکرات ادغام شد و روزنامۀ «آذربایجان» وابسته به سازمان کارگران حزب توده در آذربایجان، ارگان رسمی فرقۀ دموکرات شد.
با اعلام موجودیت فرقۀ دموکرات آذربایجان و ادغام تشکیلات حزب توده با آن، عناصر مسلحی که از آن سوی مرز آمده بودند، دستاندرکار قتل، غارت، تجاوز و اشغال ادارههای دولتی در آذربایجان شدند. سرانجام روز 21 آذر پادگان تبریز زیر فشار ارتش سرخ سقوط کرد:
سرانجام روز چهارشنبه 21 آذر 1324 پیشبینیها به حقیقت پیوست... از صبح 21 آذر عناصر مسلح فرقه که با رسیدن نیروهای کمکی بیشتر از آن سوی مرز... در خیابانها و میدانهای اصلی شهر اجتماع کردند.
آنها برای ایجاد ترس، از بامداد دست به تیراندازی زدند و تیراندازی ساعتها ادامه داشت. بدینسان با حضور ارتش سرخ در ایران، سران فرقۀ دموکرات اعلام کردند:
ما باید کاملا از ایران جدا شویم و جمهوری دموکراتیک ملی آذربایجان را تشکیل دهیم. کشور ما، جمهوری دموکراتیک ملی آذربایجان نامیده خواهد شد.
اما پایداری ملت ایران، نقشآفرینی مجلس شورای ملی، تلاش جراید ملی و نیز شاهکار دیپلماسی احمد قوام (قوام السلطنه)، توطئهی تجزیه را درهم شکست و روز 21 آذر 1325 پیش از آن که نیروهای ارتش به تبریز وارد شوند، مردم قهرمان این شهر، تومار تجزیهطلبان را درهم نوردیدند. در این میان نباید نقش ابراهیم حکیمی (حکیم الملک) را فراموش کرد.
با آغاز خیزش مردم در آذربایجان و حرکت ستونهای ارتش، روسیان دست به جابهجایی مهرههای سرشناس فرقه زدند، تا شاید در آخرین لحظات بتوانند مخلوق خود را از نابودی کامل نجات دهند. از اینرو به دستور سرهنگ قلیاوف کنسول شوروی در تبریز، محمد بی ریا به جای پیشهوری منصوب گردید.
سپس به دستور سرهنگ قلی اوف، پیشه وری و دکتر جهانشاهلو به دیدار وی میروند. واقعیت فرقۀ دموکرات آذربایجان را از زبان دکتر جهانشاهلو بخوانیم:
در اتاق کوچکی در خاور حیاط [کنسولگری] آقای قلیاوف ما را پذیرفت.
آقای پیشهوری که از روش ناجوانمردانۀ روسها سخت برآشفته بود، از آغاز به سرهنگ قلی اوف پرخاش کرد و گفت:
شما ما را آوردید میان میدان و اکنون که سودتان اقتضا نمیکند، ناجوانمردانه [ما را] رها کردید...
آقای سرهنگ قلی اوف که از جسارت پیشهوری سخت برآشفته بود، زبانش «تپق زد» و یک جمله بیش نگفت:
سنی گتیرن، سنه دییر گت (کسی که تو را آورده به تو میگوید برو)*
* ما و بیگانگان (خاطرات سیاسی دکتر نصرت الله جهانشاهلو ـ انتشارات سمرقند ـ چاپ دوم ـ تهران 1388 ـ ر186