زبان پژوهی
کژتابیهای ذهن و زبان - 30
- زبان پژوهي
- نمایش از سه شنبه, 30 خرداد 1391 18:56
- بازدید: 5804
برگرفته از روزنامه اطلاعات
استاد بهاءالدّین خرمشاهی
15ـ یکی دیگر از دوستانم، مهندس معصومی نقل میکرد که وقتی مقالة کژتابی شمارة6 در مجلة کیان شمارة5 (اردیبهشت 1371) به طبع رسید، روزی دربارة آن با آقای احمد سمیعی در مرکز نشر دانشگاهی صحبت میکردهاند، و طبعاً بحثشان در اطراف پدیدة کژتابی و ابهام بوده است. در این اثنا آقای دکتر علیاشرف صادقی زبانشناس، وارد اتاق میشوند و جویا میشوند که بحث دربارة چیست. آقای مهندس معصومی رندانه میگویند: بحث ما دربارة ابهام بود، شما که آمدید بحث از ابهام بیرون آمد.
16ـ با یکی از دوستانم که دبیر است، صحبت از مشکلات مسکن و خانه نداشتن بود. به ایشان گفتم: اگر دولت به شما خانه ندهد، چه کار میکنید؟ گفت: هیچی، میسازیم. گفتم: یعنی امکانش را دارید که بسازید؟ گفت: نه، منظورم این است که میسوزیم و میسازیم.
17ـ یکی از دوستان میگفت: من هیچ وقت شبها سیر نمیخورم.
الف) گیاه بویناک سیر را نمیخورم.
ب) به حد اشباع نمیخورم، یعنی پرخوری نمیکنم.
18ـ من استادم را پس از بازگشت از فرانسه، هرهفته زیارت میکردم.
«بازگشت از فرانسه» متعلق به کیست؟ استاد، یا من؟
1/18 ـ باید در سنین کهولت بیشتر به پدر و مادر خود احترام بگذاریم.
«سنین کهولت» متعلق به ماست یا پدر و مادر ما؟
2/18 ـ دیشب دزد با داد و هوار از خانة همسایة ما گریخت.
«داد و هوار» متعلق به کیست؟ به دزد یا همسایگان ما؟
3/18 ـ او را با وجود چرتزدنهای بسیار، به شنیدن آن داستان واداشتم.
«چرت زدنهای بسیار» متعلق به گوینده است یا دوست و مخاطب او؟
گفتنی است که الگوی این کژتابی زایا و پرزاد و ولد است و تعداد مثالهایی که میتوان برای آن ساخت نظراً نامحدود است.
19ـ برای یکی از دوستانم قطعه شعری اِخوانی و خودمانی سروده بودم که مطلعش این بود:
استاد اجل حضرت آقای امینی
ای آن که بجز خیر نکردی و نبینی
«حضرت آقای امینی» به مصراع دوم این بیت اعتراض داشت و میگفت: مقصود من این است که بجز خیر نکردهای و خیر نبینی. گفتم: نه والله، سوءتفاهم شده است. منظورم این است که به جز خیر نکردهای و به جز خیر نبینی.
20ـ یکی از فرزندانم از من معمایی پرسید. گفت: بابا اگر گفتی خروس بیوه یعنی چی؟ مدتی فکر کردم و چند جواب دادم که نپسندید و گفت: درست نیست. تا آخرش گفتم: خودت بگو، من که نمیدانم. گفت: خروس بیوه یعنی خرس. معلوم شد که منظورش
از خروس بیوه در واقع خروسی است که بدون «و» [= بی و] باشد.
1/20 ـ و نظیر همین بازی لفظی را به یادآوردم که سالها پیش در مجلسی یکی از مهمانها از گز تعریف کرد، و گفت: چه گز مغز پستهای خوبی. صاحبخانه که هم رند بود و هم با او شوخی داشت گفت: اختیار دارید، گز مغز واوی از مغز پستهای هم بهتر است.
21ـ یکی از دوستانم، آقای دکتر ناصر تکمیل همایون، در مجلة گلچرخ (شمارة دوم، اردیبهشت و خرداد1371) مقالهای در نقد و معرفی کتاب درآمدی کوتاه بر باستانشناسی، اثر گوردون چایلد (در گذشته به سال 1975م) مورخ و باستانشناس استرالیایی ـ انگلیسی معاصر نوشته است و درآن جملة کژتاب زیر دیده میشود:
گوردون چایلد بیتردید از باستانشناسان بزرگ و از آگاهان دورة پیش از تاریخ است.
الف) گوردون چایلد خود متعلق به دورة پیش از تاریخ است.
ب) زمینة تخصص و آگاهی او دورة پیش از تاریخ است.
22ـ او نسبت به من مؤدب است.
الف) او در قبال من و در رفتار با من مؤدب است.
ب) او در مقایسه و در نسبت با من، مؤدب(تر) به شمار میآید.