زیست بوم
خطر وداع با 3 گونه حیات وحش ایران - پایان نمایش سه گانه انقراض
- زيست بوم
- نمایش از چهارشنبه, 17 خرداد 1391 03:32
- بازدید: 5704
برگرفته از روزنامه همشهری
اسدالله افلاکی: پنجشنبه 21 اردیبهشت ماه ،جمعیت پرشماری از صاحبنظران، کارشناسان، استادان، دانشجویان، اصحاب رسانه و طرفداران محیطزیست در فرهنگسرای ارسباران گرد هم آمده بودند تا از تلاشهای استاد هوشنگ ضیایی، استاد حیاتوحش تجلیل کنند.
در واقع بزرگداشت ضیایی تکریم محیطزیست بود و شرکتکنندگان در مراسم، زحمات فردی را گرامی میداشتند که عمری را صرف حفاظت از محیطزیست کرده است. ضیایی علاوه بر تدریس در دانشگاه، سوابق اجرایی و پژوهشی فراوانی نیز دارد. مدیرکلی حفاظت محیطزیست چندین استان در سالهای پیش و پس از انقلاب اسلامی ازجمله سوابق کاری وی محسوب میشود. مدیریت و سرپرستی طرحهایی چون احیای گوزن زرد ایرانی و شیر ایرانی در سالهای پیش از انقلاب و مدیریت پروژه بینالمللی حفاظت از یوزپلنگ آسیایی بهمدت 2سال، از دیگر فعالیتهای ضیایی است. افزون براین، بخشی از شهرت ضیایی مدیون فعالیتهای پژوهشی و تحقیقاتی اوست. از جمله تالیفات شاخص ضیایی میتوان به کتاب «راهنمای صحرایی پستانداران ایران» اشاره کرد. این کتاب که از آن به عنوان مرجع شناخت پستانداران ایران در طبیعت یاد میشود بارها با تجدید نظر به چاپ رسیده و هنوز تنها مرجع در این زمینه است. آنچه در این صفحه و صفحه مقابل میآید معرفی 3 گونه در حال انقراض حیات وحش ایران است که مباحث آن براساس گفتههای این استاد حیات وحش تنظیم شده است.
گوزن زرد
در کشور ما به علت وجود زیستگاههای متنوع تعداد بسیار زیادی از گونههای جانوری و گیاهی زندگی میکنند. براساس آخرین مطالعات انجام شده تعداد جانوران مهرهداری که تاکنون در ایران شناسایی شدهاند بالغ بر 194گونه پستاندار، 530گونه پرنده، 219گونه خزنده، 21گونه دوزیست، 205گونه ماهی و حدود 7500تا 8هزار گونه گیاهی است که در نوع خود بینظیر است. باوجوداینکه هریک از این گونهها دارای ویژگیها و ارزشهای زیاد در طبیعت هستند معهذا برخی از آنها به علت ایرانی بودن یا قرارگرفتن در معرض خطر انقراض از اهمیت بیشتری برخوردارند که از میان آنها سهگونه گور ایرانی، گوزنزرد ایرانی و یوزآسیایی که هرسه در فهرست حیوانات در معرض خطر انقراض ایران و جهان قراردارند را انتخاب کردهایم.
ابتدا از گوزن زرد ایرانی شروع کنیم؛ اینگوزن که در خوزستان «یحمور» نامیده میشود با رنگی طلایی و خالهای سفید یکی از زیباترین گوزنهای جهان بهشمار میرود. نرها شاخهای پهن و نخل مانند، با شاخکهای متعددی دارند. این شاخها همهساله در اواخر فصل زمستان مانند برگ درختان میافتند و بلافاصله شاخهای جدید که از شاخهای قبلی بلندترند شروع به رویش میکنند البته در سنین پیری (10سال به بالا) رشد شاخها کاهش مییابد بنابراین از روی طول شاخ و تعداد شاخکها نمیتوان سن حیوان را تخمین زد. گوزن زرد ایرانی در گذشته پراکندگی وسیعی از لرستان، کرمانشاه، خوزستان، عراق تا مناطق جنوبشرق حوزه مدیترانه و شمال آفریقا داشته است. در حجاریهای طاق بستان کرمانشاه تصاویر متعددی از گوزن زرد مشاهده میشود.
از آنجاکه وجود این گوزن حدود 140سال پیش برای اولینبار از غرب ایران (نواحی کرمانشاه) گزارش شد به همین دلیل نام آن را گوزن زرد ایرانی گذاشتهاند. پس از آن اطلاعات چندانی مبنی بر مشاهده این حیوان وجود نداشت به همین دلیل عدهای از محققان چنین تصور میکردند که نسل آن به کلی نابود شده است تا اینکه در سال 1955 اتحادیه جهانی حفاظت (IUCN) گزارشی مبنی بر مشاهده تعدادی گوزن زرد در نواحی دز و کرخه واقع در استان خوزستان منتشر کرد. متعاقب آن آقای اوپل که دارای یک باغوحش در آلمان است یک گروه مجهز را برای زندهگیری تعدادی گوزن به خوزستان اعزام کرد. این گروه موفقیتی نداشت ولی در سالهای بعد اکیپهای دیگر توانستند یک گوساله ماده و یک گوساله نر را از افراد محلی خریداری کنند و به آلمان ببرند. پس از مدتی گوزن ماده یک گوساله ماده به دنیا آورد اما گوزن زرد نر به علت سوء تغذیه تلف شد. در سال1343 کانون شکار ایران یک راس گوزن زرد را در اختیار باغوحش اوپل قرارداد مشروط به اینکه بچههای آنها به طرز مساوی بین کانون شکار و باغوحش اوپل تقسیم شوند.استاد ضیایی میگوید: در سال 1351 اینجانب بازدیدی از این باغوحش و گوزنها داشتم. در این سال، 5راس گوزن ماده و 2راس نر از آلمان به دشتناز ساری منتقل و درآنجا رهاسازی شدند. در سال1356 تعداد این گوزنها به 30راس رسید که همگی آنها به منطقه سمسکنده ساری انتقال یافتند.
همزمان با اقدامات انجام شده توسط باغوحش اوپل، کانون شکار ایران در سال1342 موفق شد با نصب 1500متر توری و استفاده از 400کارگر تعداد 4راس و در سال بعد 2راس گوزن را در منطقه کرخه و در نزدیکی شهر شوش زندهگیری و به دشتناز ساری منتقل کند. به علت مراقبتهای انجام شده تعداد این گوزنها افزایش یافت.
در سال 1356 با همکاری محیطبانان تعداد 3راس از این گوزنها را به جزیره اشک منتقل کردیم. در سال 1359 به علت افزایش جمعیت و عدم تغذیهدستی، مرگ و میر شدیدی بین گوزنها شیوع یافت و به همین دلیل از اوایل سال60 تا 1367 متجاوز از 120راس گوزن زرد با همکاری اینجانب به مناطقی مثل جزیره اشک واقع در دریاچه ارومیه، زردلای کرمانشاه و منطقه حفاظتشده کرخه منتقل شدند. انتقال به جزیره اشک بسیار موفقیتآمیز بود به طوری که در حال حاضر متجاوز از 300راس گوزن در این جزیره زندگی میکنند. تعدادی از گوزنهای دشتناز نیز توسط آقای مهندس دره شوری به منطقه میان کتل در استان فارس انتقال یافته که تعداد آنها در حالحاضر، متجاوز از 40راس است. در سالهای اخیر نیز تعدادی از گوزنهای جزیره اشک به مناطق دز و کرخه در خوزستان، ایلام، کردستان و کهگیلویه و بویراحمد منتقل شده که در محیطهای محصوری نگهداری میشوند. متاسفانه به علت تخریب زیستگاههای طبیعی این حیوان در مناطق مختلف رشته کوه زاگرس و بیشهزارهای خوزستان و نبود امنیت در این مناطق تاکنون نسل این حیوان در این زیستگاههای طبیعی احیا نشدهاست. از طرف دیگر، گوزنهایی که در مناطق محصور در استان فارس، کهگیلویه و بویراحمد، کردستان، دشتناز ساری، سمسکنده و سایر مناطق به سر میبرند از وضعیت مطلوبی برخوردار نیستند.
در جزیره اشک نیز که بیشترین جمعیت گوزن زرد ایرانی را در خود دارد به علت افزایش جمعیت این حیوان و کمبود منابع غذایی و آب از یکسو، خشک شدن آب دریاچه ارومیه و انتقال شکارچیان و حیواناتی مانند سگ و گرگ به این جزیره احتمال کاهش شدید جمعیت یا انقراض نسل آنها وجود دارد.
یوز آسیایی
یوز که در کشورمان به اسامی یوزپلنگ، خاصه پلنگ، زرده پلنگ و تازی پلنگ و به زبان انگلیسی چیتا نامیده میشود در گذشته پراکندگی وسیعی از شمال آفریقا، شبهجزیره عربستان تا هندوستان و ترکمنستان داشته است ولی متأسفانه در حال حاضر، نسل این حیوان در تمامی مناطق ذکر شده جز ایران منقرض شده و به همین دلیل است که برخی از محققان آن را یوز ایرانی مینامند. هرچند یوز از نظر ردهبندی عضوی از خانواده گربهسانان به شمار میآید ولی مانند سگسانان دست و پایی بلند، سینهای فراخ و بدنی کشیده دارد. پینههای کف پاها نیز سفت و ناخنها همیشه بیرون است. این ویژگیها او را قادر ساخته که بتواند با سرعت زیاد طعمه خود را تعقیب کند. یوز سریعترین دونده روی زمین است. او قادر است ظرف 3ثانیه سرعت خود را از صفر به 110کیلومتر در ساعت برساند؛ شتابی بیشتر از سریعترین ماشینهای مسابقه فرمول یک. البته یوز فقط میتواند حداکثر 500متر را با این سرعت بدود و پس از آن بسیار ناتوان و عاجز میشود به نحوی که حتی قادر به فرار از دست دشمنانش نیست. یوز بر خلاف سایر گربهسانان بزرگ مثل شیر، ببر و پلنگ فاقد غضروف تشدیدکننده صدا در گلوست و به این دلیل مانند آنها قادر به غریدن نیست.
یوز با پلنگ تفاوتهای زیادی دارد که مهمترین تفاوت ظاهری وجود خالهای سیاه توپر روی بدن این حیوان است. در صورتی که در پلنگ خالها گلمانند و توخالی است. یکی دیگر از تفاوتهای یوز وجود 2نوار سیاهرنگ به نام خط اشکی در ناحیه صورت این حیوان است که از گوشه داخلی چشم تا گوشه دهان امتداد دارد. خط اشکی با کاهش اثرات تابش نور شدید خورشید و جلوگیری از انعکاس آن باعث دید بهتر حیوان در مناطق بیابانی میشود.
یوزها حیواناتی روز فعال هستند ولی در تصاویری که اخیرا توسط دوربینهای تلهای گرفته شده است مشخص شده که یوزها در شب بهخصوص شبهای مهتابی نیز فعال هستند. چشمهای یوز بسیار قوی است بهطوری که میتواند از فاصله 2کیلومتری تکان خوردن دم آهو را تشخیص دهد. یوزها معمولا صبحزود و اواخر غروب برای یافتن طعمه به مناطقی که دید کافی داشته باشند میروند پس از انتخاب طعمه به صورت خمیده و از پشت موانع تا فاصله حدود 40متری به او نزدیک میشوند و در فرصتی مناسب با گامهای بلند به او حمله میکنند. پس از زمینزدن طعمه با فشردن گلو او را خفه میکنند. بر خلاف تصور، یوزها برای زمین زدن طعمه به او پشت پا نمیزنند بلکه با دست خود ضربهای به بغل طعمه وارد میآورند و همزمان ناخن شست خود را که بسیار تیز و قویاست و در قسمت بالای پشت دستها قرار دارد وارد بدن حیوان میکند. آثار پارگی پوست در لاشه حیواناتی که توسط یوز شکار میشوند اغلب قابل تشخیص است. یوزها معمولا از آهو، جبیر، قوچ، میش، کل و بز تغذیه میکنند. استاد ضیایی در این باره نیز میگوید:به نظر اینجانب در حال حاضر که طعمههای اصلی یوز شدیدا کاهش یافته است یکی از طعمههای مهم که در بقای زندگی این حیوان نقشی مهم ایفا میکند خرگوش وحشی است. مشاهده بقایای خرگوش در معده یوز مرده، مشاهده تعقیب خرگوش توسط یوز و همچنین تولیدمثل یوز در زیستگاههایی که فقط خرگوش در آن یافت میشود از دلایل این مدعاست. در گذشته نیز برای تربیت یوز اول او را به شکار خرگوش که برای یوز کار بسیار آسانی است میبردند.
در گذشته نه چندان دور یوزها پراکندگی وسیعی در اغلب دشتها و تپهماهورهای کشور داشتند. اینجانب در سال 1356 در یک روز تعداد 5عدد یوز را در منطقه خوشییلاق شاهرود مشاهده کردم. بهرغم تلاشهای انجامشده هنوز نمیتوان در مورد جمعیت یوز در مناطق مختلف کشور اظهار نظر کرد ولی میتوان حدس زد که جمعیت آن کمتر از 100 قلاده است. در حال حاضر، منطقه نایبندان واقع در شهرستان طبس، بیشترین جمعیت یوز را دارد.
یوزپلنگ آسیایی که از آن بهعنوان نماد و سمبل حیاتوحش ایران نام برده میشود و به همین دلیل بسیاری به این حیوان، عنوان «یوزپلنگ ایرانی» را اطلاق میکنند با وجود تلاشهایی که در قالب «پروژه بینالمللی حفاظت از یوزپلنگ آسیایی» برای حفاظت از این حیوان صورت گرفته همچنان با تهدیدات مختلفی مواجه است. گرچه عوامل تهدیدکننده یوز در زیستگاههای مختلف، متفاوت است اما در مجموع این عوامل عبارتند از: شکار طعمه توسط شکارچیان، ورود دام و سگهای گله به زیستگاهها، عملیات استخراج و اکتشاف معادن و جادهسازی. به این عوامل باید خشکسالی را نیز افزود. از مهمترین اقدامات صورتگرفته برای حفظ این حیوان، میتوان به اجرای پروژه بینالمللی حفاظت از یوزپلنگ آسیایی اشاره کرد که مرحله نخست آن در سال1376 آغاز شد و پس از تهیه مقدمات و مطالعات لازم، این پروژه در سال1380 رسما به اجرا درآمد. این پروژه که با کمک سازمان ملل اجرایی شده براساس اسناد امضا شده تا مارس2013 ادامه دارد.
گورخر ایرانی
گور ایرانی در کشورمان به اسامی مختلفی مانند گورخر، گوراسب، خردشتی، خروحشی و کولان نامیده میشود. گور ایرانی شباهت زیادی به الاغ دارد ولی جثهاش بزرگتر و گوشهایش کوتاهتر است. گورها از اجداد الاغ محسوب میشوند. آنها هزاران سال پیش اهلی شدهاند. برخلاف گورهای آفریقا (زبراها) که سطح بدنشان از نوارهایی به رنگ قهوهای تیره یا سیاه پوشیده شده است، رنگ گور ایرانی زرد متمایل به نارنجی است (شبیهرنگ زیستگاه بیابانی است) و زیر بدن و پهلوها سفید است. یال سیاهرنگی روی گردن و نوار قهوهای تیرهای در ناحیه پشت دارد که تا کمر ادامه مییابد. گور ایرانی که« اناگر» نامیده میشود برای اولینبار در قرن هجدهم از اطراف قزوین گزارش شد به همین دلیل عدهای از محققان آن را گور ایرانی مینامند.
برخلاف الاغ که اکثر مردم کشورمان این حیوان نجیب و پرطاقت را که سالیان دراز به آنها خدمت کرده است کودن و تنبل میدانند گور سابقه و منزلت بارزی در تاریخ و فرهنگایرانی به ویژه در هنرهایی از قبیل شعر، مینیاتور، فرش و نقاشی داشته است. در ادبیات قدیم، گور یکی از مظاهر زیبایی به شمار میآمده است چنانکه کسانی را که چشمان زیبا داشتهاند گور چشم مینامیدهاند.
«گور چشمان شراب میخوردند/ ران گوران کباب میکردند»
گور سمبل کویر است. در صبح زود و غروب حرکت این حیوان تلألو خاصی در مقابل نور خورشید دارد. به همین دلیل گور را پرچم کویر مینامند.
براساس سوابق تاریخی گور و آهو مهمترین حیوانات برای شکار و تامینکننده گوشت بودهاند. در گذشتهای نه چندان دور تعداد زیادی گور ایرانی در اکثر دشتهای ایران از استان سیستان و بلوچستان تا خراسان، سمنان، تهران، قزوین، یزد، فارس و کرمان وجود داشت که متاسفانه در سالهای اخیر به علت اشغال زیستگاه و تعقیب و شکار آن نابود شدهاند، طوری که در حال حاضر، فقط جمعیتی حدود 100راس در منطقه توران واقع در استان سمنان و 250راس نیز در منطقه بهرام گور واقع در استان فارس در زیستگاههای طبیعی خود زندگی میکنند.
گورهای پارک ملی کویر که در سال 1356 بالغ بر 200راس بود و به علت نزدیکی تهران توریستهای ایرانی و خارجی زیادی را به خود جلب میکرد در دهه60 به کلی نابود شدند. در دهه1340 تعدادی گور از منطقه ابرقو واقع در استان فارس زندهگیری شده و به خارج از کشور انتقال یافتند. این گورها جفتهای قابل توجهی را به وجود آوردند. یکی از علاقهمندان به تکثیر و پرورش گور ایرانی در کشور آلمان اخیرا پیشنهاد داده بود که تعدادی از گورهای خود را به ایران اهدا کند.
در اواسط دهه50 تعدادی گور از منطقه توران زندهگیری و در پناهگاه حیاتوحش خوشییلاق رها شدند. در سالهای اولیه گورها بهخوبی تکثیر یافتند ولی در سالهای اخیر به دلیل بیتوجهی، تعداد آنها رو به کاهش نهاد و در اواسط دهه80 آخرین آنها توسط متخلفین کشته شدند. در سال1377 نیز تعداد 4رأس گور از منطقه توران به منطقه مرکز تکثیر گور در یزد منتقل شدند و به علت حفاظت انجامشده، تعداد آنها به متجاوز از 30رأس بالغ شد که اخیرا تعدادی از آنها در منطقه کالمند واقع در استان یزد رهاسازی شدند و تعداد دیگری نیز به منظور تکثیر در اسارت به مناطقی مانند پارک ملی خبر در استان کرمان منتقل شدند.
گور ایرانی را میتوان در رأس هرم جانوران درمعرض خطر انقراض ایران به شمار آورد که چنانچه اقدامات سریعی در جهت حفاظت از این جانور و زیستگاههای آن انجام نگیرد نسل این حیوان در منطقه توران که طبق اظهار محیطبانان در سال1356 بالغ بر 2هزار رأس بوده و متعاقب آن در منطقه بهرامگور منقرض خواهد شد.