شاهنامه
چرا شاهنامه؟ (دکتر مجید ساسانی)
- شاهنامه
- نمایش از دوشنبه, 09 فروردين 1389 23:55
- بازدید: 8167
نمی توانم شادی خود را پنهان کنم چرا که بار دیگر بخت یاری سخن گفتن و نوشتن از شاهنامه، نامه ی ورجاوند و بی مانند فرهنگ ایران، به این کم ترین سینه چاک شاهنامه ارزانی شده است. ستون شاهنامه پژوهی که از این پس میهمان روزنامک خواهد بود، دربرگیرنده ی جستارها و پژوهش هایی پیرامون درس نامهی خرد پارسی، شاهنامه ی فردوسی ارجمند، است. جستارهای این ستون اگرچه هر یک نگاه خود به شاهنامه را دارند و به تنهایی بازگوکننده ی بخش کوچکی از جهان شاهنامه پژوهی اند، نگارنده می کوشد تا از برایند همه ی جستارها در کنار هم نگاهی خودبسا و همه سویه به شاهنامه بیابد و بنماید و بر این امید است که این تلاش گام کوچکی باشد برای شناختن و شناساندن شاهنامه.در پرواز خود در آسمان شاهنامه پژوهی گاهی نیز به بازشناخت و بازنمود پژوهش ها و یا پژوهشگران برجسته خواهیم پرداخت تا ستارگان این آسمان فراخ را نیک بشناسیم.خواهیم کوشید زبان این نوشتهها زبانی باشد پیراسته (و به دور از نادرستی های نگارشی)، پارسی، و ساده و همه فهم که اگر اینگونه باشد در زبان هم اندکی به شاهنامه ی فرزانه ی توس نزدیک شدهایم.گفتن ندارد که این نوشتهها سرشار از کم بود و نادرستی اند و سخت نیازمند راه نمایی و یادآوری نادرستی از سوی همه ی خواننگان فرهیخه ی روزنامک.در پایان این دیباچه به یکی از چرایی های برتری شاهنامه بر دیگر متن های ادب پارسی میپردازیم(1).
خسرو در کار نظامی عاشق پیشهای بیش نیست ولی در شاهنامه او جنگ آوری است دلاور و هوشمند و زبانآوری است خردمند که با عشق هم آشناست. |
در کار همه ی شاعران فارسی زبان با منش رو به رو هستیم و در کار فردوسی بزرگ با منش و کنش، هر دو؛ ولی منش را همواره در پرتو کنش می بینیم. شناخت شاعران دیگر در منش ایستا مانده است و هیچ کدام از آنان برانگیزاننده ی کنش نیستند مگر فردوسی.نظامی در «خسرو و شیرین» تنها سه چهره به ما می نمایاند که دوتای آن ها چندان که باید به خواننده نمایانده نمی شوند و در پس مه خیال های شاعرانه ی شاعر مانده اند و تنها فرهاد است که شنونده ناگزیر به او دل میبندد. نظامی چهره ی شیرین را بر پایه ی عشق جوان مرگ خود ساخته و پرداخته است ولی فردوسی همان زنی را به ما باز می شناساند که زندگی می کرده، عشق می ورزیده و تلخی سرنگونی خسرو را چشیده است. در بازآفرینی گفت و گوی شیرین با موبدان و بزرگان در بارگاه شیرویه، تنها فردوسی میتوانسته این چنین نیرومند، بیان کننده ی چه بود شیرین از زبان خود او باشد.نظامی بیانگر بخش های عاشقانه ی زندگی خسرو و شیرین است و فردوسی همه ی جنبه های زیست آنان را باز می نمایاند. خسرو در کار نظامی عاشق پیشهای بیش نیست ولی در شاهنامه او جنگ آوری است دلاور و هوشمند و زبانآوری است خردمند که با عشق هم آشناست.بر شدن و فرا رفتن در کار شاعران عارف نشان ما جز به رها کردن خاک نمی تواند بود ولی در شاه کار جاویدان خداوندگار عرفان و شناخت و آموزگار عشق و زندگی، فردوسی بزرگ، فراتر رفتن و بر شدن آدمی، شدنی نیست مگر با درگیری همیشگی با زندگی. بزرگی تنها در زیستن است و پاک دین و رادمرد و پهلوان کسی است که میزید اما والا و ارجمند هم چون رستم و گودرز و پیران و دیگران و بسیار دیگران. آن که به جهان پشت می کند و از درگیری رودررو با بدان و اهریمنان در جهان می پرهیزد و تنها به نکوهش بدی میپردازد، نه خود به آبشخوری می واند رسید و نه می تواند دیگران را به آبشخوری نیک ره نمون باشد.(2)
این کوتاه را در همین جا به پایان می بریم با این امید که در دیگر نوشته های این ستون روزنامک به پژوهش در شاهنامه بپردازیم. ایدون باد.
1. در این سنجش - که در نوشتارهای دیگر هم آن را پی خواهیم گرفت – به هیچ روی بنا نداریم جای گاه بزرگان ادب پارسی را پایین آوریم تا فردوسی را بزرگ بنماییم، چه جای گاه خداوندگار زبان و ادب پارسی بسیار فراتر و والاتر از این سنجش ناپخته است.
2. گفتن ندارد که چرایی این برتری بسیار گسترده تر از آن چیزی است که نوشته آمد، ما تنها به جنبهای از آن پرداختیم.