یادمان
میراث در هفته ای که گذشت - گردن تاریخ را هم بزنیم، چشمان آن را نمیتوانیم ببندیم
- يادمان
- زیر مجموعه: ديدهبان یادگارهای فرهنگی و طبيعی ایران
- شنبه, 04 آذر 1391 15:23
- آخرین به روز رسانی در شنبه, 04 آذر 1391 15:23
- نمایش از شنبه, 04 آذر 1391 15:23
- بازدید: 5076
تاریخ را اگر گردن هم بزنیم؛ باز نمیتوانیم، چشمان نظارت گر آن را ببندیم. این تیتر آغاز ماجرای محرم است. برای همین است که میگوییم، هفته اگر میگذرد، تصمیمها و اتفاقات گذشته برای همیشه باقی میماند. این هفته هم حوادثی بر حوزه میراث فرهنگی گذشت که چه تلخ و چه شیرین در صفحه روزگار باقی میماند و زمان بر آن قضاوت خواهد کرد.
001 - DC4091 - NikesneakersShops , nike air chromeposite for sale california cheap - Jordan Jordan 1 Mid MMD (Black) | womens air max 90 iron - 134 Air Jordan 1 High OG "University Blue" 2021 For Sale - 555088
میراث فرهنگی- گروه میراث فرهنگی- از باغ شاهزاده ماهان آغاز میکنیم، از کرمان خبر رسیدهاست که شازده ماهان بر سکوی جهانی ایستاده اما گویا این موضوع را نه مسئولان بهدرستی درک کردهاند نه برخی افراد که به ریختن زباله مبادرت میورزند. بازدیدکنندگانی که از این باغ تاریخی دیدن کردهاند، وضعیت نگهداری و رسیدگی را اسفناک توصیف میکنند.
اوج افتخار یک اثر زمانی است که به ثبت جهانی میرسد. در آن صورت تمام شرایط برای اثر منتخب مهیا میشود. باغ شاهزاده ماهان یکی از 9 باغ منحصر بفرد کشور است که ششم تیر امسال در سی و پنجمین اجلاس کمیته جهانی یونسکو به ثبت جهانی رسید. با این حال شرایط نگهداری آن نهتنها از استانداردهای جهانی بیبهره است که حتی در سطح بومی هم به آن پرداخته نمیشود.
وضعیت شازده ماهان نمونه کوچکی است از وضعیت بناهای ثبت جهانی ایران، وقتی در طول دورههای تاریخی دستاوردهایی از سوی مردم این سرزمین به جامعه بشریت داده شده است که همه میخواهند بدانند که این آثار چطور حفاظت میشود. این حقی است که براستی گرفتن آن از مردم ناحقی است نه در حق مردم ایران، بلکه ملت جهان.
عودلاجان در بیم و امید
عودلاجان این روزها یکی از خبرسازترین پروژههای پایتخت بود. بنابراین لزوم نوشتن با جزییات از این پروژه بسیار ضروری است. اینگونه بود که نوشتن یک گزارش واقعی حیات جدی گرفت. گزارش رسمی از محله 600 ساله عودلاجان که این روزها در بیم و امید روزهای روشن موزهشدن، روز را به شب و شب را به روز میرساند.
اکنون 4 سال از نخستین تصمیم و ایدهپردازی و 6 ماه از هم پیمان شدن شهرداری و سازمان میراث فرهنگی و اهالی برای شهرموزه شدن عودلاجان میگذرد. حالا، محله قدیمی شاهد زنده شدن دوباره طاقهای تاریخیاش است. همه هم پیمانان گرد آمدند تا مروری بر اقدامات موفقیت آمیزشان داشته باشند. جای یک هم پیمان اما خالی است: شهرداری.
این هفته جلسهای تشکیل شد که معتمدان محله آمدهاند. مدیر اداره میراث فرهنگی هم میآید. پیمانکارها هم میآیند. کارشناس دفتر توسعه محلی هم میآید. کارشناس سابق میراث هم میآید. قدردانیها آغاز میشود. یک ساعت میگذرد. اتفاقی شبیه فیلم لوییس بوئوئل از آدمهایی که به یک مهمانی میروند و در آن گیر میافتدند و آخر مهمانی خیلی از مسایل را افشا میکنند، پیش میآید. در این جلسه خبرنگارها هم هستند.
در میان بحثها هیچ کس از بسیاری از اتفاقات آن سوی پرده میگذرد، نمیگوید اما فحوای حرفها گویای این است که تفاهم نامهای میان سازمان میراث، شهرداری و کسبه بسته شده. هر کدام از طرفین تفاهم نامه بودجه 33 درصدی وسط گذاشتهاند. سازمان میراث یک میلیارد و 500 تومان اعتبارات را برای این پروژه اختصاص داده. شهرداری کف سازی و ساماندهی بخشهای شهری را به عهده گرفته با همین میزان اعتبار. طراح طرح را داده است. پیمانکارها دست به کار شدند.
در این جلسه رسمی، ارقام به طور رسمی اعلام نمیشود اما پچ پچهای این طرف و آن طرف گویای آن است یکی از پیمانکارها حدود 400 میلیون تومان و دیگری 200 میلیون تومان دریافت کردهاند، یعنی سازمان میراث فرهنگی 600 میلیون تومان تا کنون هزینه کرده است. اکنون سازمان از معتمدان محله میخواهند، طبق قولی که دادند، 33 درصد خود را وسط بگذارند. کاسبکارها اما کم نمیآورند. آنها میخواهند،تکلیف بقیه اعتبارات مشخص شود. زیرا طبق گفت و گوی شفاهی، ابتدا سازمان میراث که ارگان دولتی است باید هزینه ها را بپردازد و بعد کسبه .
با این وجود، فراهانی میگوید که این اعتبارات دوباره به خزانه بازگشت خورده است. معتمدان محل در پاسخ به او میگویند که چطور ممکن است، حین اجرای پروژه اعتبارات برگشت بخورد؟
این سوالی است که لزوم پرداختن به آن بسیار جدی است و میتواند این پروژه را شفاف کرده و سرانجام باعث به نتیجه رسیدن آن شود.
آذر، ماه آخر پاییز روز اصفهان
یک آذر دیگری از راه رسید و دوباره برای اصفهان تولد گرفتند؛ شهر تاریخی اصفهان به لحاظ جمعیت پس از تهران و مشهد سومین شهر بزرگ ایران است؛ اما با وجود پتانسیل های فراوان، این شهر همچنان در شمار شهرهای در حال توسعه ایران باقی مانده است و درهای توسعه پایدار همچنان به روی اصفهان بسته است.
از زمانیکه در سال 1992 در «کنفرانس زمین» توسعه پایدار تعریف شد، 20 سال می گذرد. پایداری وضعیتی است که در آن مطلوبیت امکانات موجود در طول زمان کاهش نمییابد و به توانای اکوسیستمها برای تداوم کارکرد در آینده نامحدود مربوط میشود، بدون آنکه به کاهش منابع و یا بار بیش از حد بر منابع منجر شود. بنابراین توسعه پایدار فرایندی همه جانبه است در استفاده از منابع، هدایت سرمایهگذاریها، و سمتگیری توسعه فن آوری که با نیازهای حال و آینده سازگار باشد. توسعه پایدار سعی دارد به پنج نیاز اساسی پاسخ گوید: تلفیق حفاظت و توسعه، تامین نیازهای اولیه زیستی مردم، دستیابی به عدالت اجتماعی، تنوع فرهنگی، و حفظ یگانگی اکولوژیکی.
چند سال است که یکم آذرماه از سوی اصفهان شناسان به عنوان روز اصفهان نامگذاری شده است و هرساله در چنین روزی در گوشه و کنار شهر جلساتی برای بررسی و ریشه یابی مشکلات و مسائل شهر توسط سازمان های مردم نهاد برگزار می شود و دیدگاه های مختلف کارشناسان در موضوعات مختلف شهری بیان می شود. اما این که چقدر مدیران شهری به این انتقادها و دیدگاه ها توجه میکنند و تا چه اندازه توسعه پایدار شهر در دستور کار آنان قرار دارد، موضوع مهمی است که باید مورد بررسی قرار گیرد.
وضعیت فعلی شهر اصفهان و روشهای مدیریت شهری آن اگرچه نسبت به بسیاری از شهرهای کشور از برتری نسبی برخوردار است اما همچنان با الگوهای توسعه پایدار هماهنگی و تناسب ندارد. مدیران شهری نباید فراموش کنند که توسعه شهر را نباید صرفا با توسعه چند خیابان یا احداث چند زیر گذر و مجتمع تجاری و یا احداث شهرک های صنعتی آلاینده اشتباه گرفت.
یک شهر تاریخی و فرهنگی زنده، باید پیش از هر چیز بتواند هویت و اصالت خود را حفظ کند و هرگونه فعالیت عمرانی در خدمت آن و نه در تقابل با آن انجام شود. در چنین صورتی همه نهادهای شهری موظف به فراهم آوردن شرایط رشد همه جانبه زیرساخت ها ضمن حفظ ساختار فرهنگی و تاریخی شهر خواهند بود.
زبالهها در سرداب گنجعلیخان
یکی دیگر از خبرهای این هفته درباره سرداب گنجعلیخان بود،سردابی که باز هم دستخوش بیمبالاتی افرادی ناآگاه و البته بیتوجهی مسئولان قرار گرفت. این موزه که دارای اهمیت تاریخی و معماری منحصر بهفرد است با تاقهای فروریخته و سردابی پر از زباله راه نیستی را پیش گرفته است.
گرمابه گنجعلی خان کرمان شهرتی جهانی دارد. اما نگهداری و حفاظت از این مجموعه حتی در اندازه و سطح بومی هم صورت نمیگیرد. تاق و سردر ورودی فروریخته و گفته میشود برخی از قسمتهای مجموعه بهدلیل مرمتهای غیر اصولی منظرهای ناخوشایند را بوجود آورده است.
گنجعلیخان از سرداران سلحشور دربار صفویه بود که به سال 1005 قمری به فرمان شاه عباس صفوی حاکم کرمان شد. او مردی لایق و حاکمی دلیر و مدیر بود. دوران حکومت وی در کرمان از روشنترین دوران تاریخی این دیار است.
از جمله بناهای عام المنفعه که به دستور این حاکم در شهر کرمان ساخته شد، مجموعه گنجعلیخان است که در دوران حکومت او احداث و امروزه از جاذبههای تاریخی و دیدنی شهر کرمان محسوب میشوند.
اعراب منطقه خلیج فارس روی تاریخ ایران برج میسازند
یکی دیگر از اخبار این هفته از بندرعباس بود. آخرین بازماندههای بافت تاریخی بندرعباس هم غزل خداحافظی با این شهر کهن را خواندند. اهالی بندرعباس میگویند که چند سالی است، اعرابی که از کشورهای حاشیه خلیج فارس به این بندر آمدند، یکی از بزرگترین پروژههای ساخت و ساز در این شهر را انجام میدهند. حالا بندرعباس فاصلهای تا پاک شدن از تمام آن خانههای دیرینه ندارد.
برجها عربده کشان از دل زمین بیرون میآیند. تاریخ در بندرعباس بلعیده میشود. سالهاست که شهر از زیر تیغ بلدوزها در امان نمانده و هر روز بیشتر از روز قبل با خود بیگانه میشود.
اهالی بندرعباس میگویند که بیشتر این ساخت و سازها را اعراب منتطقه انجام میدهند، اعرابی که از کشورهای حاشیه خلیج فارس به بندرعباس آمدند.
مشاهدات هم گویای این است که این روند به دلیل سودآوری که دارد، بیشتر از سوی سرمایه گذاران عربی انجام میشود.
نتیجه اما از بین رفتن تاریخ در بندرعباس است. از بین رفتن معماری، فرهنگ و سبک زندگی که در این شهر تاریخی جریان داشت و قرار بود که نسل به نسل دوام پیدا کند. با این وجود با کمک همسایگان خلیج فارس این انتقال فرهنگ و هویت سرانجام در دهه های 80 و 90 متوقف شدهاست.
آن هم معماری و فرهنگ شهری که ریشه در تاریخ دارد. گفته میشود، در زمان فرمانروایی داریوش بزرگ (بین 586 و 522 پیش از میلاد) فرمانده سلیاکوس به فرمان داریوش بزرگ از بندرعباس با کشتی به اکتشاف اقیانوس هند و دریای سرخ پرداخت. در زمانی که اسکندر، بندرعباس با نام هُرمیرزاد شناخته میشد.البته این شهر در محل فعلی نبود و شهر کوچکی در مسیر بندرعباس ـ میناب قرار داشت و مرکزیت اصلی بیشتر با جزیره هرمز بود.
اینگونه بود که این هفته تمام شد اما نگاه تاریخ همچنان بیدار است و بر اتفاقات افتاده قضاوت میکند.