نگاه روز
ایران و محکومیت غرب به تکرار تاریخ
- نگاه روز
- نمایش از جمعه, 20 مرداد 1391 13:17
- بازدید: 5194
اتحاد غرب تحت رهبری آمریکا، تاریخ را به فراموشی سپرده، اما ایران آن را فراموش نکرده است، ایران وقتی تحت رهبری سیاستمدار ملی گرا، دکتر محمدمصدق تصمیم به ملی کردن صنعت نفت گرفت، ناوگان سلطنتی انگلیس صادرات نفتی ایران را بلوکه کرد تا با اعمال زور مانع از این اقدام شود.
JuzsportsShops , Achète, vends ou échange les vêtements, chaussures et accessoires que tu ne portes plus ! | DH1301 , nike mens woven bonded pants sets made , nike mens woven bonded pants sets made G NRG 'Leopard' , 800 - FitforhealthShops
برگرفته از روزنامه اطلاعات
منبع: نشریه اینترنتی برلین اومشاو - ترجمه: سرویس خارجی
«جورج سانتایانا؛ فیلسوف آمریکایی اوایل قرن بیستم- این جمله حکیمانه را گفته است که: «آنهایی که گذشته را به فراموشی میسپارند، محکوم هستند آن را تکرار کنند».
آمریکا و متحدان غربیاش که دردهه،1950 تحریم نفتی علیه ایران را به اجرا گذاشته بودند، اکنون بدون این که از تاریخ درسی بگیرند، آن را تکرار میکنند.
اتحاد غرب تحت رهبری آمریکا، تاریخ را به فراموشی سپرده، اما ایران آن را فراموش نکرده است، ایران وقتی تحت رهبری سیاستمدار ملی گرا، دکتر محمدمصدق تصمیم به ملی کردن صنعت نفت گرفت، ناوگان سلطنتی انگلیس صادرات نفتی ایران را بلوکه کرد تا با اعمال زور مانع از این اقدام شود.
انگلیسیها برای این که از تلاشهای ملی گرایانه ایران انتقام بگیرند و این کشور را مجازات کنند، تحریم جهانی نفت ایران را موجب شدند.
ایران طی دهة 1950 از آن قدرت کارآمد نظامی برخوردار نبود که در مقابل تحریم نفتی از خود دفاع کند و هدف از مسدود کردن راه دریایی این بود که با ضربه وارد کردن به اقتصاد ایران، سیاست بر اندازی حکومت را به اجرا بگذارند.
حوادث متعاقب آن را نیویورک تایمز در مقالهای چنین توجیه کرد که «اگر کشور نفتخیزی در جهان سوم از فرط ملیگرایی مجنون شود، تاوانی که باید بپردازد خیلی سنگین خواهد بود»! ایران یاد گرفت که استقلال و ملیگرایی، به قدرت نظامی، تاکتیکی و ارادة مصمم نیاز دارد.
متحدان غربی که تحت رهبری آمریکا گرد هم آمده و تحریم نفتی ایران را به راه انداختند، پیامدهای سال 1950 را از یاد بردهاند.
ایران در عوض یک لایحه قانونی را به مجلس برده است که به موجب آن میتواند مانع از انتقال نفت از طریق آبهای متعلق به ایران- یعنی تنگه هرمز- به کشورهایی شود که ایران را مورد تحریم قرار دادهاند. ارائه این لایحه بیدلیل نیست و بر خلاف تحریم نفتی سالهای 1950، نشان میدهد که تهران ورقهای بهتری در دست دارد و تنها این کشور نیست که باید به تنهایی تاوان تحریمها را بپردازد.
در کنوانسیون حقوق دریایی شمار 1982 سازمان ملل چنین آمده است که «کشتیها حق عبور مسالمت جویانه را دارند و کشورهای ساحلی حق ندارند راه را بر آنان ببندند.» گرچه ایران این معاهده را امضا کرده، ولی آن را مورد تصویب مجلس قرار نداده و در نتیجه، مجبور به اجرای آن نیست.
حتی اگر تصویب نشدن این امضا مدنظر قرار نگیرد، باز هم یک کشور ساحلی طبق کنوانسیون حقوق دریایی و مقررات بینالمللی، حق آن را دارد که مانع از عبور کشتیهایی شود که«صلح، نظم و امنیت» او را به خطر میاندازند، چرا که در چنین وضعیتی، مسلم است که این کشتیها مقاصد«مسالمت جویانه» ندارند.
حتی اگر ایران فقط قصد آن کند که با استفاده از حق کنترل هر نفتکشی که از تنگه هرمز عبور میکند، عبور آنها را به تاخیر اندازد، بازرسیها و تعللهایی که به این دلیل صورت میپذیرد، بر قیمت نفت خواهد افزود.
در حالی که بالا رفتن قیمت نفت به نفع ایران و سایر کشورهای تولید کننده نفت تمام میشود، اقتصاد اروپا که هم اکنون نیز به بحران افتاده است، با بیثباتی بیشتری مواجه خواهد شد.
گرچه اتحاد غرب تحت رهبری آمریکا با اعزام کشتیهای جنگی خود به خلیج فارس به رجز خوانی پرداخته، ولی مانوری که واشنگتن چند سال پیش تحت عنوان «Millenium Challenge 2002» انجام داد و 250 میلیون دلار هم بابت آن خرج کرد، برناتوانی آنها در پیروزی بر ایران صحه نهاد.
آمریکا با درس نگرفتن از این آزمون و اعزام کشتیهای جنگی بیشتر به منطقه، خود بحران ساز میشود. با اعزام ناوگانهای آمریکا به خلیج فارس، خطر بزرگی ایجاد میشود. برخلاف بحران موشکی کوبا، فرماندهی نیروهای مستقر در خلیجفارس دو رهبر محدود نمیشود که بتوانند با یکدیگر ارتباط برقرار کنند و نگذارند اوضاع از کنترل خارج شود.
پیامدهای یک چنین بحران احتمالی، فقط در منطقه باقی نمیماند. اگر این نکته در نظر گرفته شود که روزی 17 میلیون بشکه نفت، یعنی25 درصد از کل نفت صادر شده در جهان، از آبراه هرمز میگذرد، باید گفت که بروز هر سانحهای در این آبراه، عواقب وخیمی برای اقتصاد جهانی خواهد داشت.
بر خلاف آمریکا که روزانه فقط 1/1 میلیون بشکه از این نفت را وارد میکند، قسمت اعظم آن نصیب اروپا میشود.
باید از خود بپرسیم چرا آمریکا از متحدان اروپاییاش توقع دارد که با کنار گذاردن منافع ملی خود و با بایکوت کردن نفت صادراتی ایران، خطر مسدود شدن راه نفتکشها توسط ایران و بالا رفتن قیمت نفت را به جان بخرند؟ در اینجا هم تاریخ به ما کمک میکند.
بر خلاف تصور عمومی، این آمریکاست که همیشه از نفت به عنوان حربه علیه کشورهای تولید کننده آن استفاده کرده است.
نمونة آن فشاری است که واشنگتن دردهة1930 به انگلیس وارد کرد تا شرکتهای آمریکایی را در قراردادهای نفتی خود در خاورمیانه شریک کند.
آمریکا پس از جنگ دوم جهانی، موازین«Red Line Agreement» متعلق به سال 1928 را زیرپا گذاشت و انگلیسیها و فرانسویها را از آن بیرون انداخت.
آمریکا در سال1956 به انگلیس و فرانسه فهماند که اگر هرچه سریعتر با خروج از مصر موافقت نکنند، جلوی صدور نفت به اروپا را خواهد گرفت.
آمریکاییها با سقوط«جمال عبدالناصر» مخالفتی نداشتند، اما «آیزنهاور» رئیس جمهوری وقت آمریکا میگفت: «اگر آنها سریع عمل کرده بودند، ما هم با آنها مخالفت نمیکردیم». ممکن است رهبران کشورهای اروپای غربی، خود را در برابر گروههای فشار ویژه مانند لابی طرفدار اسرائیل مسئول احساس کنند، همانطور که در آمریکا هم وضع به همین منوال است.
شاید فکر میکنند ایران مجبور نخواهد شد شدت عمل به خرج بدهد و با تصویب نکردن لایحه قانونی در مجلس، راه عبور نفت را باز نگاه خواهد داشت.
علت هر چه باشد، اروپاییها به یک خودکشی مالی دست زدهاند و اقدام آنها پیش از آن که نیروی اراده ایران را به زانو درآورد، به پیامدهای ناگوار منطقهای و جهانی منجر خواهد شد.