تاریخ كهن و باستان
در جستوجوی راه دریایی
- تاريخ كهن و باستان
- نمایش از شنبه, 26 بهمن 1392 06:42
- بازدید: 4733
برگرفته از مجله افراز (نامه درونی انجمن فرهنگی ایرانزمین)، شماره دوم، آبان و آذر 1381 خورشیدی، صفحه 16 تا 18 به نقل از کتاب ایرانویج
استاد بهرام فرهوشی
داریوش بزرگ میخواست بخش شرقی و غربی شاهنشاهی بزرگ خود را با یک راه آبی که رفتوآمد در آن ارزانتر و آسانتر باشد به یکدیگر پیوند دهد. برای این کار میبایست به کشف دریای هند بپردازد. از اینرو دریانوردی به نام اسکیلاکس کاریاندی را به این کار گماشت. در این باره هرودوت چنین آورده است: «در آسیا بیشتر کشفها توسط داریوش انجام شد. آنجا رودی است به نام سند که با رودی دیگر جایگاه تمساحهاست. داریوش میخواست بداند که این رود سند در کجا به دریا میریزد. از اینرو مردمانی را در کشتیها به سرپرستی اسکیلاکس کاریاندی که به گفتهی او اعتماد داشت برای تحقیق فرستاد. اینان از شهر کاسپاتیروس از سرزمین پاکتی (pacty) از راه رود عبور کردند و به سوی شرق رفتند تا به دریا رسیدند. سپس در دریا به سوی غرب راندند و در ماه سیام به آنجایی رسیدند که شاه مصر، فنیقیان را فرستاده بود تا پیرامون لیبی سفر کنند. پس از این دریانوردی، داریوش هندیان را فرمانبردار ساخت و از این دریا استفاده کرد» (تاریخها، جلد چهارم، رویهی44).
این سفر دریایی جزیی از یک طرح کلی بود که داریوش برای پیوستن مصر و سواحل شرقی و غربی دریای سرخ به هند و ایران در سر میپروراند. میبایستی آبراههای رود نیل را به دریای سرخ بپیوندد تا این طرح کامل شود. فرعون نخااو و حتا پیش از او، پادشاهان مصر در اندیشهی پیوستن نیل به دریای سرخ بودند ولی به طوریکه هرودوت مینویسد، این کار به سختی انجام میگرفت به ویژه که در سر راه، کوههای سنگی وجود داشت که کندن آنها کار آسانی نبود. آبراهه از میان وادی خشکی میگذشت که در آن آب نبود و به هنگام پادشاهی نخااو نزدیک به 120 هزار مصری در کار کندن آبراهه تلف شدند و چون یکی از کاهنان غیبگو به او گفت که این کار بیشتر به سود یک غیر مصری خواهد بود، از اینرو نخااو فرمان داد تا کار کندن این آبراهه متوقف گردد.
گویا داریوش در سر راه خود به مصر این آبراههی ناتمام را دیده بود و دربارهی آن از مردم به ویژه سالخوردگان پرسشهایی کرده بود و در سنگنوشتههای هیروگلیفی اشارتی به این پرسش هست.
ایرانیان از زمانهای کهن در کار کندن آبراهه و کاریز و چاه و سدبندی مهارت داشتند و پیش از داریوش هم برخی از مهندسان ایرانی در کار بستن سدها در مصر به کار گمارده شده بودند. داریوش که کار اتمام آبراهه را با وجود مهندسان ایرانی آسان میپنداشت فرمان داد تا کار دوباره آغاز گردد و برای یافتن آب قبلا کشتیهایی فرستاده شدند تا وجود آب را بررسی کنند و معلوم شد که در طول 84 کیلومتر از راه آب وجود ندارد. داریوش فرمان داد تا بر سر راه، چاههایی کنده شوند تا آب کافی برای آشامیدن کارگران به دست آید.
به فرمان داریوش این کار نیمهکاره پایان پذیرفت و بخشهای بزرگی از آبراهه که از شن انباشته شده بود پاک گردید و بخشهای دیگر کنده شد. این راه آبی از بالای شهر بوباستیس از یکی از شعبههای نیل که به پلوسی میرفت آغاز میگشت، از کنار شهر پاتوموس میگذشت و از وادی تومیلات عبور میکرد و دریاچهی تمساح را در سوی راست خود رها میکرد و از دریاچههای تلخ میگذشت و به خلیج سوئز میرسید. عرض آن 45 متر بود به طوریکه دو کشتی سهردیفپارویی که از برابر هم میآمدند میتوانستند به آسانی از آن بگذرند و کشتیها در مدت چهار روز از بوباستیس به سوئز میرسیدند. به این ترتیب یکی از طرحهای بزرگ داریوش برای پیوستن دو حد شاهنشاهی تحقق یافت و 24 (ایم عدد 32 هم خوانده میشود) کشتی پر از باج از مصر به سوی ایران و خلیجفارس حرکت کرد.
داریوش فرمان داده بود تا در طول آبراههی سوئز چهار سنگنوشتهی یادبود قرار دهند. متن سنگنوشتهی سه تا از این سنگهای یادبود در دست است ولی آن دیگری از دست رفته است. جای سنگ یادبود از دست رفته بین دریاچهی تمساح و دریاچههای تلخ در کنار آبراهه بوده است. تعدادی از سنگهای شکستهی آن در سال 1886 به موزهی لوور در پاریس برده شد و در آنجا در میان اشیای دیگر گم شدند. این چهار سنگ در ساحل راست آبراهه به سوی دریای سرخ بر روی تپههای خاکی جای داشتند و طوری قرار گرفته بودند که کشتیهایی که از آبراهه میگذشتند میتوانستند به خوبی آنها را ببینند. سنگها و جای قرار گرفتن آنها همسانند و بزرگی آنها نمودار شکوه و عظمت آنها به هنگام آبادانی آبراهه بوده است. بر روی تپههای جایگاه این سنگهای یادبود، قطعههای کوچک سنگ با نوشتههای هیروگلیفی و میخی یافت شده است و این میرساند که بر روی همهی آنها این دو خط نوشته شده بوده است.
یک روی سنگ یادبود «شالوف» دارای خط هیروگلیفی و روی دیگر آن دارای خط میخی است و سنگ یادبود دیگر نیز چنین بوده است ولی در «تلمسخوطه» گویا دو خط میخی و هیروگلیفی بر روی دو سنگ جداگانه کندهگری شده بوده است زیرا بنابر یادداشتهای باقیمانده از یابندهی این سنگ یادبود، یک روی دیگر سنگ صاف بوده است ولی قطعات پراکندهی خطوط میخی برخرده سنگهای اطراف دیده میشده است. از میان متنهای پارسی باستان سنگنوشتهها، متن سنگ یادبود در شالوف به نسبت کامل به جای مانده است و گویا متن پارسی باستان سنگهای دیگر نیز همانند آن بوده است.
ترجمهی متن پارسی باستان این کتیبهها چنین است:
«بغ بزرگ است اورمزد که آن آسمان را آفرید، که این بوم را آفرید، که مردم را آفرید، که شادی برای مردم آفرید، که داریوش را شاه کرد، که داریوش شاه را پادشاهی فرا برد، که بزرگ است، که دارای اسبان خوب است، که داران مردان خوب است.
من داریوش، شاه بزرگ، شاه شاهان، شاه دهیوها از همه نژاد، شاه اندر این بوم بزرگ فراخ، پسر ویشتاسپ، یک هخامنشی.
گوید داریوش شاه: من پارسی هستم، از پارس مصر را گرفتم، من فرمان دادم این جوی را کندن، از «پیراو» رودی که در مصر جاری است به دریایی که از پارس میآید. پس از آن، این جوی کنده شده چنان چون من فرمان دادم و ناوها رفتند از مصر از میان این جوی به پارس، چنان چون مرا کام بود».
سنگنوشتههای هیروگلیفی جایی بهاندازهی هر سه کتیبهی پارسی باستان، ایلامی و بابلی اشغال کردهاند و شرح بیشتری از گشایش آبراهه را در برداشتهاند و گویا محتوای آنها نیز در برخی جاها با یکدیگر متفاوت بوده است.
و اینک شرح هیروگلیفی هر یک از سنگهای یادبود آورده میشود:
سنگ یادبود تلمسخوطه
این سنگنوشته بر روی سنگ خارای گلی رنگ کنده شده است و در موزهی قاهره شمارهٔ 1182 ثبت گشته است. این سنگ به طول 15/3 متر و عرض 10/2 متر بوده است و ضخامت امروزی آن حدود 77 سانتی متر است و در یک کیلومتری جنوب تلمسخوطه برروی تپهای در 350 متری آبراههی قدیم قرار داشته است.
این سنگ در سال 1889 توسط باستانشناسی به نام گولنیشف یافت شده و در 1907 به موزهی قاهره برده شده است.
در این کتیبه چنین آمده است:
ستون 1 – من به تو میدهم همهی زمینها، همهی فینیقیها، همهی کشورهای خارجی، همهی کمانها...
من به تو میدهم همهی موجودات انسانی، همهی انسانها، همهی ساکنان جزیرههای دریای اژه... من به تو میدهم همهی زندگی و خوشبختی را، همهی سلامتی. من به تو میدهم شادیی که از سوی من ساطع میشود، من به تو میدهم همهی هدایا را مانند آنهایی که «را» [ایزد مصریان] میپذیرد. من به تو میدهم همهی غذاها را، من به تو میدهم همهی چیزهای خوبی را که از من ساطع میشود. من تو را ظاهر میکنم همانند شاه مصر علیا و سفلا روی...«را» به طور همیشگی...
ستون2- در این ستون نام 24 ایالت که شاهنشاهی پارس را تشکیل میدهد دیده میشود. در بالای نامهای جغرافیایی، شکل مردانی به زانو درآمده نقش شده است که دستهای خود را به حال ستایش بلند کردهاند. اینان نمایندهی ایالتها هستند و آرایش موی سر آنها بنا به ایالتی که به آن تعلق دارند، متفاوت است.
در این ستون ایالتهای زیر نام برده شده است:
پارس، ماد، ایلام، آری، پارت، باکتریان، سند، اراخوزی، درنگیان، ساتاگید، خوارزم، سکاهای باتلاقی ، سکاهای دشتی، بابل، ارمنستان...
ستون3- (داریوش)... زادهی نئیت، بانوی سییس، تمثیل «را»( آنکه) «را» او را برتخت خود نشانده است برای آنکه به پایان برد آنچه را که او آغاز کرده بود... از آنچه خورشید را در بر گرفته. هنگامی که وی در شکم بود و هنوز به دنیا نیامده بود ( زیرا) او، نئیت، میدانست که او( داریوش) پسرش است و وی به او... اعطا کرد. او به او... دستش را با کمان در پیش وی برای سرنگون کردن دشمنانش هر روز، همانگونه که برای پسرش «را» کرده بود، او (شاه) نیرومند است... رقیبان او در تمام سرزمینها، شاه مصر علیا و سفلا، سرور کشور دوگانه، داریوش، که تا ابد زندگی کناد، (شاه) بزرگ، شاه شاهان،... پسر ویشتاسپ هخامنشی، بزرگ، او پسر دلیرش است... که مرزها را میگستراند... با باجهایشان که به عنوان دین برای او تهیه شده بود... اندیشمند... در پارس در شهر... جایگاه... برای او، کورش. اعلاحضرت عزیمت کرد به... بیش از همه چیز. اعلاحضرت مقرر کرد که (بیایند)... او به آنها گفت: آیا... نمیبینند... پیرمردی که در میان آنها بود گفت... کرده است از... کورش... او کرده است... فرمان به بزرگان... مرز تو... فرمان دادن... آنجا... این... بعد از این که... بنابر آنچه که اعلاحضرت فرمان داده بود، آنگاه... این... آنها در پیش اعلاحضرت گفتند... اعلاحضرت مقرر داشت که یک کشتی برای شناسایی آب (دریا) برود... مصر... آب نیست در... نمیبیند... فرمانی که به فرمانده داده است... مقرر دارید بروند... از مصر... مقرر دارید... کشتی... شادی...
سنگ یادبود شالوف
این سنگ یادبود از خارای گلیرنگ تراشیده شده و بالای آن هلالیشکل است و اکنون در اسماعیلیه نگاهداری میشود. ابعاد آن همانند ابعاد سنگ یادبود تلمسخوطه است. این سنگ بر روی یک تپهی خاکی نزدیک دریاچهی تلخ کوچک در سه کیلومتری جنوب شالوف (کبریت) یافت شد. این سنگ بر روی پایهای از سنگ رنگی که بر سنگهای آهکی نهاده شده بود، قرار داشت. بر یک روی سنگ، خط هیروگلیفی و بر روی دیگرش سه متن میخی پارسی باستان، ایلامی و بابلی نوشته شده بود. خرده سنگهای این سنگ یادبود حدود سیوپنج تکه بود که هجده تکهی آن به خط هیروگلیفی بود. این تکهها را به شالوف بردند و در آنجا تعدادی از آنها مفقود گردید و بقیه را به هم پیوستند. بنابر روایت لپسیوس که این سنگ را در 1866 دیده، در این محل دو سنگ یادبود موجود بوده است که هر دو دارای خطهای میخی بودهاند.
بخش نخست این سنگنوشته همان است که در سنگنوشتهی تلمسخوطه آمده است و بقیهی فهرست ایالتها چنین است: کاپادوکیه، مصر، لیبی، نوبی، مکا و هند.
بقیهی مطالبی که در این سنگنوشته آمده چنین است:
«خدایی که... مردمان... (داریوش)... شاهشاهان...(پسر ویشتاسپ) هخامنشی، بزرگ... با نیرو و پیروزی بر... مقری که ساخته است... اعلاحضرت عزیمت کرد... همهی... این شهر، آنگاه... به سرور... به سوی جایی که اعلاحضرت آنجاست... در میان آن، مرزها هستند... ندیدیم... معبد... (دریاچهی تمساح)... مصر. آب در آن وجود ندارد... بازرسان را بفرستید... برای کندن آبراهه از ابتدای... آب... مقرر دارید یک کشتی بیاید... با بازرسانی که همهی هدایا را ببرند... بنابر آنچه که اعلاحضرت فرمان داده بود، کردند... 24 (یا 32) کشتی پر از... آنها به پارس رسیدند... همهی... شاهزادگان و بازرسان... بدون آنکه باشد... تو هستی... پادشاه برای همیشه... فرمان... همهی شاهزادگان... شن... (هیچ آب در آنها)... همهی... که میرفتند به سوی او از زمانهای قدیم. آنها هیچ آب نمییافتند، ولی آنها میبردند... اعلاحضرت انجام داد... کشتیها پر از باجهایشان. آنچه اعلاحضرت فرمایند، به زودی وجود مییابد مانند آنچه که از دهان «را» بیرون میآید. آنگاه اعلاحضرت فرمان داد... مقرر دارید که این را بر روی یک سنگ یادبود قرار دهند، محکوک،.. و پرستیدن خدا... به وسیله... به همهی فرمانهای اعلاحضرت عمل کردند... داریوش که جاویدان زندگی کناد، برای مدتی دراز... هرگز چنین چیزی اتفاق نیفتاده بود...
3ـ سنگ یادبود سوئز
قطعهای است از یک سنگ خارای گلیرنگ و تراشیده شده که بالای آن هلالیشکل بوده است. این قطعه متعلق به قسمت چپ سنگ یادبود است و تقریباً یکسوم عرض اصلی را داراست.
یک قطعه سنگ یادبود در 6 کیلومتری شمال سوئز بر روی تپهای کوچک در 450 متری غرب آبراههی قدیمی بر پا بوده است.
یک قطعه سنگ که به خط هیروگلیفی کنده شده و قطعهی دیگری که دارای خط میخی بابلی است در سالهای 12ـ1911 یافت شد و این قطعات امروز هم در همان جای اولیه باقی هستند. پایهی این سنگ یادبود در گودالی مستطیلشکل که در میان شنها کنده شده بود قرار داشت و پی آن از سنگهای خشن آهکی و تهستون آن از سنگهای شنی سیلیسی است. روی دیگر سنگ که اکنون پوسته شده و فرو ریخته است گویا دارای سنگنوشته بوده است.
آنچه در این سنگ خوانده میشود چنین است:
«دادن... داریوش... حدود... پسر خدا... خداوند مرا برگزید... هنگامی که اعلیحضرت در پارس بود... همهی بازرسان... ماندیم، نشنیدیم... مدت زمانی دراز وجود داشته است... از شن رفتیم... به نزدیک یک چاه... آنجا... ما... فرمان... فرمانده... آب... بنابر فرمان... در پارس... هیچ آبی... کشتیهای مملو از باجهایشان... بیستوچهار...».
بقیهی مطالب این سنگنوشته مطابق است با نوشتهی سنگ یادبود شالوف.