تاریخ دوره اسلامی
یادی از بند باستانی رامگرد که دیگر وجود ندارد
- تاريخ دوره اسلامي
- نمایش از چهارشنبه, 18 ارديبهشت 1392 09:52
- بازدید: 6459
دکتر محمد جعفر ملکزاده
جستار گشایی
از جمله بندهای بزرگ دره درودزن یکی هم بند رامگرد بوده است. علت این که آن را بند رامگرد میخوانند این است که آب رودخانه کر از پشت این بند به زمینهای پهناور و حاصلخیز رامگرد میرسیده است. نام بند رامگرد در طول تاریخ چند هزار ساله آن، بارها تغییر کرده است. امروز آنچه از این نامها زنده مانده است همین بند رامگرد است. نامهای دیگر از جمله فخرستان و ناصری است. نام فخرستان را در زمان اتابک فخرالدوله چاولی به این بند دادند و نام ناصری را از این جهت روی این بند نهادند که در زمان ناصرالدین شاه تعمیر شد. هر چند این تعمیر به جهت این که اساسی و مهندسی نبود دیری نپایید و بند ویران شد. نام دیگری که در یکصد سال گذشته در میان روستاییان بلوک کامفیروز کمابیش رواج داشته بند شاز علی خان است. احتمالاً شاز علی خان همان شاهزاده علی خان قاجار است که مأمور تعمیر بند شد. ویرانههای این بند چون پشت سد نوین داریوش یا درودزن واقع شده بود، در بهار سال 1351 زیر رسوبات و آب دریاچه آن سد غرق شد و برای همیشه از میان رفت.
موقعیت بند رامگرد
مطابق آنچه پروفسور نیکول آمریکایی ضمن مطالعات باستان شناسی خود در دره درودزن در سال 1345 نوشته، بند رامگرد در 7 کیلومتری بالا دست محل سد کنونی درودزن قرار داشته است. در نقشهای که ضمیمه مقاله نیکول است اگر موقعیت محل بند رامگرد را با مقیاس اندازه بگیریم فاصله آن از سد درودزن 3 کیلومتر است. این فاصله با آنچه روستاییان کامفیروز نشانی میدهند هماهنگی دارد. بنا بر این با احتمال نزدیک به یقین موقعیت بند رامگرد 3 کیلومتر بالا دست سد کنونی درودزن یا بند باستانی سنگ دختران بوده است. این محل در میانه دو روستای چم ریز و مقیم آباد در کرانه راست رودخانه کر است. روستاهایی که هر دو به زیر آب رفتهاند. فارسنامه ناصری محل بند رامگرد را نزدیک چم شیر از روستاهای کامفیروز نوشته است. با توجه به این که فاصله روستای چم شیر تا سد نوین درودزن حدود 10 کیلومتر است قطعاً این نشانی نادرست است. احتمالاً منظور صاحب فارسنامه ناصری از چم شیر، چم ریز بوده است زیرا بند رامگرد در فاصله 5/1 کیلومتری چم ریز بوده است.
نام بند رامگرد
در تاریخ کمتر به این بند بزرگ اشاره شده است. فارسنامه ابن بلخی و نزهت القلوب از جمله کتابهای تاریخی هستند که چند جمله در مورد بند رامگرد نوشهاند. بیشترین اطلاعات تاریخی ما از کتاب فارسنامه ناصری، سنگنوشتهای است که در نزدیکی بند رامگرد یافت شده و مطالعات باستان شناسی پروفسور نیکول به دست آمده است. به نظر میرسد صاحب فارسنامه ناصری و پروفسور نیکول هر دو اطلاعات خود را از همان سنگنوشته به دست آورده باشند.
جای بسی شگفتی است که در دو کتاب «آثار عجم» و «فارسنامه ناصری» - که هر دو در زمان ناصرالدین شاه و پس از سال 1308 هجری قمری نوشته شده و نویسندگان هر دو اهل فارس بوده و به اغلب جاهای فارس آشنا بودهاند- از سد ناصری صحبتی به میان نیامده است؛ اما در فارسنامه از سدی به نام «سد رامجرد» که همان بند رامگرد است، در سه جای کتاب صحبت میشود.
نخست در تشریح وقایع سال 510 هجری قمری که میگوید: ... و بند رودخانه رامجرد است که در قدیم بندی داشت و سالها شکسته بلوک رامجرد از کار افتاده بود و گذران اهلش از کشت دیمی میشد و اتابک جلالالدین آن را آباد و معمور داشت و بلوک رامجرد را چراغ بلوکات فارس نمود.
دوم در ذکر بلوکات فارس میگوید: ... در زمان قدیم در جانب سرگاه این بلوک بندی بر این رودخانه بسته بودند، بعد از خرابی آن امیر جلالالدین اتابک چاولی که از امرای دولت الب ارسلان سلجوقی است در حدود سال پانصد و اند، این بند را تعمیری لایق نمود و در زمان سلاطین آل مظفر باز تعمیر گردید و در زمان سلاطین صفویه در سال هزار و پنجاه و پنج، باز این بند را تعمیر نمودند چنانکه در جزو اول از گفتار اول این فارسنامه نوشته شد و اکنون شالده و بنیان آن باقی است و دیوارها افتاده و بنیانش بیفایده مانده است و ... و در سال هزار و سیصد و هشت، حضرت والا معتمدالدوله ثانی اویس میرزا، بند رامجرد را مانند بند امیرِ کربال استوار فرموده بلوک رامجرد را زنده فرمود و ... .
سوم در بخش رودخانههای فارس در مورد رودخانه رامجرد میگوید: ... و در نزدیکی چم شیرِ کام-فیروز بندی بر این رودخانه بسته آبش بلند شده دهات رامجرد را آب دهد و زیادتی آن بعد از چند فرسخ نزدیک قریه عماد آباد مرودشت به رودخانه پرواب مرودشت پیوسته رودخانه کربال شود و بند رامجرد از زمان نادر شاهی و افغان شکسته است و ضابط بلوک رامجرد به آبادی و تعمیر این بند رضا ندهد برای آنکه در اول هر سالی وجه نقدی از ملاک دهات رامجرد دریافت کرده صرف معیشت خود کند و چندین هزار نفر عمله از رعایای رامجرد را گرفته بندی از خاشاک و چوب و گل چون عهد منافق بر این وضع میبندند که چوبهای چهار ذرعی به چوبهای دو ذرعی به این شکل وصل کنند پس پایه کوتاه را در پیش استقامت و پایه دیگر را در دنبال اندکی در زمین رودخانه فرو برند و دوری هر یک از دیگری به اندازه ذرعی قرار دهند و آنها را خرپایه گویند. پس خار و خاشاک بر سینه آنها گذارند پس خاک بر خاشاک ریخته استوار دارند پس چون آب رودخانه به این تدبیر بلند شود در نهر اعظم ریزد پس به نهرهای کوچک میانه دهات قسمت شود و بیشتر سالها در اواخر بهار که موقع آبیاری شتوی و کشت صیفی است این بند چون عهد منافق شکسته زراعت بلوک رامجرد ضایع گردد و باز بر منوال اول سال وجهی نقد از ملاک و چندین هزار عمله از دهات گرفته بعد از چهل پنجاه روز دو باره بند را استوار دارند و در هر شکست و بستی سودی برای ضابط و زیانی برای ملاک عاید گردد که گفتهاند تغاری بشکند ماستی بریزد جهان گردد به کام کاسه لیسان.
سنگنوشته بند رامگرد
در کرانه راست رودخانه کر و در چند صد متری بند رامگرد نزدیک به جوی بزرگی که آب رودخانه کر را از پشت بند رامگرد به زمینهای رامگرد میرسانده، ستون یا استوانهای از سنگ آهک سیاه نیمه متبلور به بلندی حدود 170 سانتی متر و قطر حدود 50 سانتی متر روی زمین افتاده بوده است. مردم صدها سال این استوانه را دیده و آن را میل میخواندهاند. در سال 1345 این استوانه از محل خود برداشته و به موزه پارس در شیراز منتقل شد تا در دریاچه سد نو بنیاد درودزن غرق نشود.
سطح این استوانه از درازا به سه بخش تقسیم شده و روی هر بخش کتیبهای نوشته شده است. کتیبه نخست مربوط به زمان اتابکان فارس است و با حروف برجسته نوشته شده و سخت فرسوده و ناخواناست. کتیبه دوّم مربوط به دوران صفویان است که آن هم کمابیش فرسوده و ناخوانا شده است. کتیبه سوم را در زمان ناصرالدین شاه نگاشتهاند و به جز یکی دو کلمه که بر اثر برخورد چیزی تیز و سخت با آن شکسته شده بقیه کاملاً خواناست. کتیبه سوم به خط نستعلیق است و فرونگاشته شده است. بعید نیست که روی این استوانه کتیبههای دیگری بوده و در دورانهای بعد آن را تراشیده و از میان برده باشند، به ویژه از این جهت که نوع سنگ استوانه از همان سنگهایی است که در برخی جاهای تخت جمشید به کار رفته و در دره درودزن یافت نمیشود. مطابق آنچه در کتیبه قجری آمده است اصل این سد مربوط به دوران کیان یا هخامنشیان بوده است و بعدها در زمان اتابکان فارس در سال 590 هجری قمری تعمیر شد و دیگر بار در سال 1055 هجری قمری خواجه معینالدین آن را تعمیر کرد. پس از آن بند سالها شکسته و خراب بود تا در سال 1308 هجری قمری که سال چهل و چهارم سلطنت ناصرالدین شاه و صدارت میرزا علی اصغر خان امینالسلطان بوده کشاورزان بلوک رامگرد از کاهش محصولات خود به سبب کمبود آب به شاهزاده اویس میرزا فرمان فرمای فارس نامه مینویسند و درخواست مرمت بند رامگرد میکنند. اویس میرزا پس از کسب اجازه از ناصرالدین شاه، علی خان قاجار را مأمور تعمیر بند رامگرد میکند. در این کتیبه به مناسبت این تعمیرات اساسی نام بند به ناصری تغییر میدهند. سنگتراش این کتیبه حاجی محمد حسن حجار بوده است.
جالب است که هیچکس از کهنسالان کامفیروز و رامگرد این بند را به چنین نامی نمیشناسد. حتی فارسنامه ناصری که در زمان ناصرالدین شاه و چند سال پس از این نامگذاری نوشته شده چنین نامی را به کار نبرده است. امروزه از مردم کامفیروز و رامگرد کسانی که سنشان کمتر از شصت سال است از این بند باستانی که زمانی مهمترین سازه استحصال آب از رود کر در بلوک کامفیروز برای رساندن آب به دشت رامگرد بوده است چیزی نمیداند.
ویژگیهای معماری بند رامگرد
تا سال 1345 آنچه از بند رامگرد باقی مانده بوده همان است که نیکول پلان آن را در شکل شماره 4 نشان داده است. آثار باقی مانده شامل یک بخش از هم گسیخته از پیکره بند به طول 150 متر در عرض رودخانه در جهت شمال جنوب و یک بخش شامل دو آبگیر در کرانه راست رودخانه است. پهنای بند از 2 تا 10 متر و بلندی آن از 5/2 تا 10/3 متر بوده است.
بدنه اصلی بند از سنگهای ریز و درشت لاشه و آژند ساروج آبی ساخته شده است. امّا بخش آبگیر از سنگهای زده شده و به اندازههای 5/0 تا 5/1 متر ساخته شده است. آنچه از ظاهر ویرانه بند و همچنین گودبرداریهای لایه به لایه نیکول و نیز محتوای سنگوشتههای روی استوانه میتوان استنباط کرد این است که:
1- بند رامگرد از دوران هخامنشیان تا آغاز دوران پهلوی سدهها آبادان بوده، بارها ویران شده، سالها از کار افتاده و بارها تعمیر شده است.
2- جزئیات بند از جمله نوع سرریز، ابعاد و اندازه حوضچه آرامش و سازههای آبگیری آن آنچنان از میان رفته که دیگر نمیتوان در مورد آن قضاوتی کرد.
3- بند رامگرد شاید بزرگترین بند دره درودزن بوده است زیرا صرف نظر از تأسیسات بزرگ آبگیری آن، تنها بخشی از پیکره بند که باقی مانده است 150 متر طول دارد.
متن سنگنوشته
نوشتار این سنگنوشته اگر چه مغلوط و نازیباست، با خطی زیبا نگاشته شده و اطلاعات مفیدی را به دست میدهد. از جمله کیانی یا هخامنشی بودن بند رامگرد و بازسازیهایی که در دوران حکومت اتابکان فارس و صفویان و قجرها صورت گرفته است و تاریخ دقیق این بازسازیها.
اما نکته شگفتانگیز در این نوشته این است که از زمانی که کشاورزان رامگرد به اویس میرزا شکایت بردند و او از ناصرالدین شاه اجازه گرفت و علی خان مأمور شد تا سد را بسازد و پول ساختن سد تأمین شد و کارگران بسیج شدند و سدی به آن بزرگی را آن هم از نوع سنگ و ساروج - که تهیه هر دو مصالح به ویژه ساروج بسیار وقتگیر است - آغاز کردند و به پایان بردند تا نگاشتن سنگنوشته همه ظرف یک سال صورت گرفته است - سال 1308 هجری قمری. چنین سرعتی در کار اداری و سد سازی نه در روزگار قجرها که دوران سیه روزی و عقب ماندگی ایرانیان بوده و نه حتی امروزه ناممکن است. خود سنگنوشته هم به این موضوع اشاره میکند که بندی چنین عظیم در مدتی اندک. اگر موضوع یک سال درست باشد آنگاه میتوان گفت که ساختن بندی عظیم دروغی بیش نبوده و فقط تعمیری غیر اصولی بوده است. این حالت بیشتر نزدیک به واقعیت است زیرا میدانیم که بند رامگرد پس از آن چند ده سال بیشتر دوام نیاورد و از هم پاشید.
پیرمردان هفتاد هشتاد ساله کامفیروزی که باید از پدر یا پدر بزرگ خود چیزی از این بند یا تعمیر آن یا حتی نام آن شنیده باشند، همه اظهار بیاطلاعی میکنند. در حالی که حوادث دیگری که مقارن آن دوران - که از آن به عنوان زمان شاه شهید نام میبرند - صورت گرفته بود، هنوز در خاطره خود دارند. بنا بر این طبیعی است نام جعلی ناصری به زودی از خاطرهها محو شود و همان نام رامگرد باقی بماند.
عکس شماره 1: یکی از دو کتیبه قدیمی. به خط ثلث تقریباً ناخوانا و احتمالاً مربوط به دوران صفویان است.
عکس شماره 2: کتیبه جدید به خط نستعلیق که کاملاً خوانا و مربوط به دوره ناصرالدین شاه است.
عکس شماره 3: آغاز کتیبهای که احتمالاً مربوط به دوران اتابکان فارس است و تنها ابتدای آن کمی خواناست.
عکس شماره 4: نقشه (پلان) ویرانه بند رامگرد و آبگیرهای آن آنطور که نیکول در سال 1345 دیده و کشیده است.