پنج شنبه, 17ام آبان

شما اینجا هستید: رویه نخست نام‌آوران ایرانی بزرگان ایرج افشار؛ پژوهشگری که همه ایرانیان وامدار او هستند

نام‌آوران ایرانی

ایرج افشار؛ پژوهشگری که همه ایرانیان وامدار او هستند

برگرفته ازایرنا

 

شفیعی کدکنی درباره جایگاه علمی ایرج افشار می‌گوید، پژوهشگرانِ عرصه ایران‌شناسیِ جهان، در حوزه‌های تاریخ، مردم‌شناسی، ادبیّات فارسی، باستانشناسی، کتابشناسی و کتابداری و اطّلاع‌رسانی، همواره، در آثار خویش وامدار ایرج افشار بوده‌اند و خواهند بود.

ایرج افشار یزدی محقق شناخته شده کتاب، ادبیات و فرهنگ ایران در روز ۱۶ مهر ۱۳۰۴ در تهران متولد شد. با اطمینان بالایی می‌توان ایرج افشار را پرکارترین نویسنده در زمنیه فرهنگ و ایرانشناسی دانست. شفیعی کدکنی در یادداشتی که در سال ۱۳۹۰ برای ایرج افشار می‌نویسد، درباره وی چنین می‌گوید « در مراکز علمی جهان و در حوزه‌های ایران‌شناسی دانشگاه‌های کره زمین، هیچ‌کس از معاصران ما، اعتبار و حرمت ایرج افشار را ندارد. البته، در کنارِ او، یارشاطر را هم به یاد می‌آورم. در غربالی که ذهنِ من از مردانِ بزرگ قرن بیستم ایران، در عرصه فرهنگ کرده است ایرج افشار یکی از دانه‌های دُرشتی است که در کنار علّامة قزوینی، سیّدحسنِ تقی‌زاده، محمدعلی فروغی، علی‌اصغرِ حکمت، ابراهیم پورداود، علّامه شیخ آقابزرگ تهرانی، بدیع‌الزمان فروزانفر، سیداحمد کسروی، اقبال آشتیانی، پرویز ناتل‌خانلری، غلامحسین مصاحب، علی‌اکبر دهخدا، صادق هدایت، ملک‌الشعراء بهار و نیما یوشیج قرار می‌گیرد،بی‌آنکه وَجهِ مشابهتِ خاصّی با هیچ‌ کدام ایشان داشته باشد و یا تکرار یکی از آنها بشمار آید.» وی اضافه می‌کند: «او ایرج افشار است و بس، رها از هر عنوان و لقبی. پژوهشگرانِ عرصه ایران‌شناسیِ جهان، در حوزه‌های تاریخ، مردم‌شناسی، ادبیّات فارسی، باستانشناسی، کتابشناسی و کتابداری و اطّلاع‌رسانی، همواره، در آثار خویش وامدار ایرج افشار بوده‌اند و خواهند بود. بزرگا مردا که او بود و دریغا و بسیار بار دریغا که به پنجاه چهره ممتاز هم نمی‌توان جای خالیِ آن یگانه را پُر کرد.»


زندگی و زمانه ایرج افشار

پدرش دکتر محمد افشار از چهره‌های شناخته شده زمانه خود بود؛ پدر ایرج در اولین دهه ۱۳۰۰ شمسی مجله‌ای به نام آینده را تهیه و منتشر می‌کرد و به عبارتی موجز و مختصر فعال فرهنگی و مدنی بود. به همین سبب ایرج، از همان بدو کودکی با بزرگانی که به خانه آنها رفت و آمد داشتند آشنا بوود و این موقعیت خانوادگی سبب شد وی از همان روزهای نخست خوب و بد روزگار و فرهنگ را تشخیص دهد و نسبت به اهمیت مطالعه فرهنگ آگاه گردد.

مدارس و معلمان نامدار علاوه بر موقعیت خانوادگی که در شکل‌گیری شخصیت و اندیشه‌های ایرج افشار موثر بوده‌اند؛ ایرج مقطع دبیرستان را در مدرسه‌ای مشهور به نام «فیروز بهرام» گذرانید. او در این دوران شاگرد اساتید بنامی چون ناتل خانلری، ذبیح الله صفا، جواد تربتی، ابراهیم کوکلان، عبدالله رهنما بود که هریک به تنها برای تربیت نسلی کاربلد و پژوهشگر کافی بودند. وی در همین دبیرستان با انجمن ایران‌شناسی وارد شد.انجمنی که افرادی همچون هانری کربن، محمد معین، محمد جواد مشکور در آن رفت و آمد داشتند و روشن است ایرج جوان نیز با این افراد همنشینی داشت و شنونده دیدگاه‌ها و مباحث آنها بود؛ ایرج افشار در خاطرات خود می‌گوید علیرغم آنکه سن زیادی نداشت اما در جلساتی که در خانه برخی از اعضاء ایران شناسی برگزار می‌شد هم دعوت بود و شرکت می‌کرد.

ایرج افشار در سال ۱۳۲۴ دیپلم رشته ادبی گرفت و وارد دانشکده حقوق دانشگاه تهران شد که همین سال با شایسته افشاریه ازدواج می‌کند. افشار از ورود به دانشگاه تا سال ۱۳۲۸ که لیسانس می‌گیرد به طور مدام با نشریات وقت ارتباط دارد و برای آنها یادداشت و مطلب می‌نویسد. از نقاط عجیب زندگی او، بی‌میلی وی به وکالت و پیگیری رشته حقوق است. افشار پس از اتمام تحصیل حقوق، ترجیح داد کتابدار کتابخانه دانشکده حقوق دانشگاه تهران بشود. محمدتقی دانش‌پژوه ایرج را شخصیتی موثر در کیفیت منابع این کتابخانه می‌داند و درباره اقدامات وی در کتابخانه دانشکده حقوق اینطور می‌نویسد: «با آمدن ایرج من یک پشتیبان معنوی پیدا کرده بودم، به خصوص که من کارهای عیجبی از ایشان دیدم که شبیه معجزه بود، ایشان در عرض دو هفته به شناختن کتاب‌های کتابخانه مشغول شد و همه آن را از نظر گذراند و دانست که جای هر کتابی کجاست. چون در آن موقع استفاده از فیش و فیشیه‌دان در میان استادان و دانشجویان چندان معمول نبود، ناچار خودمان کتاب‌ها را به دانشجویان و استادان معرفی می‌کردیم. وجود ایشان باعث شد که کتابخانه پیشرفت کند و کتاب‌های زیادی خریداری شود.»

ایرج افشار بعد از ده سال کار در کتابخانه دانشکده حقوق از این کتابخانه دل برید. البته انگار این دل کندن از کتابخانه دانشکده حقوق ریشه در اختلافات او با دکتر موسی عمید بر سر ماموریت‌ها و سفرهای ایرج بوده است. به هر حال او در سال ۱۳۴۰ رئیس کتابخانه دانشسرای عالی می‌شود. وی برای یک سال مسئول کتابخانه دانشسرای عالی بود  تا اینکه مسئولیت کتابخانه ملی به وی واگذار می‌گردد. ایرج افشار به محض ورود به کتابخانه ملی، شعبه ایرانشناسی را تاسیس می‌کند و مقدمات لازم برای کتابشناسی ایران و آغاز فهرست‌نگاری نسخ خطی را بنیان می‌گذازد اما خیلی زود عذر ایرج افشار را خواستند و او مجبور شد کتابخانه ملی را هم ترک کند و به قول جمالزاده «دماغ شما را سوزاندند و دل دوستان سوخت. (۱۳۴۱/۱۲/۲۵)»

افشار برای ایرانشانسی آرام و قرار نداشت؛ هرچند به دلیل ترک زودهنگام کتابخانه ملی نتوانست ثمره تاسیس مرکز ایرانشناسی در این کتابخانه ببیند اما وقتی به دانشگاه تهران دعوت شد ریاست مرکز تحقیقات کتابشناسی دانشگاه تهران در سال ۱۳۴۲ را برعهده گرفت اما او خیلی زود ماموریت فهرست‌نگاری کتاب‌های چاپی فارسی دانشگاه هاروارد را قبول کرد. وی در سال ۱۳۴۴ ریاست کتابخانه مرکزی و مرکز اسناد دانشگاه تهران را بر عهده گرفت. افشار در. دهه ۴۰ حدود ۶۶ کتاب چاپ کرد.

سراسر عمر ایرج افشار با کتاب، کتابشناسی و شوق او برای ایران شناسی و حفظ نسخ خطی گره خورده است. بدون تردید زحمات او در حفظ میراث و پیشرفت علم کتابداری در ایران غیرقابل کتمان است. وی تا پایان عمر به تالیف و حفظ نسخ خطی و میراث فرهنگی ایران مشغول بود که به جهت طولانی شدن متن، از ذکر آن در این گزارش خودداری شده است؛ بیش از ۳۵۰ عنوان تصحیح، گردآوری و نگارش کتاب و بعلاوه صدها مقاله به نام ایرج افشار ثبت شده است.

تمامی مسئولیت‌های ایرج افشار فرهنگی و دانشگاهی بود. به تعبیر شفیعی کدکنی او به سیاست کاری نداشت. شفیعی در یادداشتی کوتاه به این موضوع اشاره می‌کند و می‌نویسد: «حدود نیم قرن با او زندگی کردم در کوه و دشت، در سفر و حضر، در وطن و سرزمین‌های بیگانه، و یک جمله سیاسی از او نشنیدم. او روزنامه نمی‌خواند و در منزلش رادیو و تلویزیون نداشت..»

ایرج افشار در نهایت در سال ۱۳۸۹ در سن ۸۵ سالگی در تهران چشم از جهان فرو بست.

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

در همین زمینه