جهان ایرانی
آوای همسایهها
- جهان ايراني
- نمایش از شنبه, 19 شهریور 1390 12:51
- بازدید: 6400
برگرفته از فر ایران
آثار فولکوریک سه کشور ایران، افغانستان تاجیکستان، سرشار از عناصر مشترک و همانند است.1 این همخونی و خویشاوندی در تمامی اندامهای فرهنگهای پویای بومی این ملتها به نحو بارزی به چشم میخورد و طبیعی است که قرنها غربت و جدایی سیاسی و مرزکشیهای حقوقی، نتوانستهاست رشتههای خویشاوندی فرهنگی میان ساکنان این سرزمینها را بگسلد.
هم از این روست که عناصر مشترک و نشانههای آشنایی و یگانگی در پیکرههای اشکال متنوع و رنگارنگ فولکلور این ملتها و در ضمیر و خاطره فرهنگی آنها، حضور فعال خود را همچنان حفظ کردهاست.
ایرانی فارسی زبان که مجموعههای فراهم آمده از فرهنگ عامهی این ملتها را، پیش روی خویش میگشاید، و ترانهها، افسانهها، ملتها، سرودها و چیستانهای آنان را میخواند، خود را در فضا و حال هوایی چنان خودمانی و آشنا و خانگی خواهد یافت که اندیشهی جدایی مرزها و قلمروهای سیاسی را در بادی امر به ذهن خود خطور نخواهد داد. این دو بیتی معروف که با اندک تفاوتی در اکثر قریب به اتفاق روستاها و شهرهای ایران خوانده میشود، به همین صورتی که در زیر میخوانید، در مجموعهی رباعیهای خلقی تاجیکی نیز آمده است :
دو سه روز است که بوی گل نیامد
صدای خواندن بلبل نیامد
روید از باغبان گل بپرسید
چرا بلبل به سیر گل نیامد
این وضع در بخش معتنابهی از رباعیها و دوبیتیهای افغانی و تاجیکی وجود دارد. تفاوتها به قدری اندکند که چندان قابل اعتنا نیستند. دو بیتی معروف دیگری که ما آن را به صورت زیر میخوانیم :
سرم درد میکنه، صندل بیارید
طبیت از ملک اسکندر بیارید
طبیت از ملک اسکندر نباشه
عرق از سینهی دلبر بیارید
در نزد تاجیکها، با تغییراتی بسیار جزیی به این شکل درآمده است :
سرم درد میکنه، سرور بیارید
طبیت از ملک اسکندر بیارید
طبیب از ملک اسکندر نباشه
روید از خانهی دلبر بیارید
نویسندهی پیشگفتار «فولکلور مردم بخارا» ، در اشاره به شباهتها و یگانگیهای ترانههای این ملتها مینویسد :
آثار پسندیدهی مردم، خود بال و پر پیدا میکنند و از هر گونه مرز رسمی سیاسی و فرهنگی بیرون میروند و در مغز و قلب مردم هر مرز و بوم آشیان میگذارند. چندی از ترانههای طوی (جشن) عروسی و رباعیاتی که تحت عنوان « موریگی = طرز آوازخوانی مروی» در این خطهی باستان معروف و مشهور میباشد، چنین است :
بالا بلند است
ابروکمند است
در بین ابرو
خالها که کند]ه[ است
***
از در درآیی، من نگاه تو کنم
اندیشه به چشمان سیاه تو کنم
من مال ندارم که فدای تو کنم
این جان عزیز دارم، قربان تو کنم
همین دو نمونه فولکلوریک مردم بخارا را تمام باشندگان ایرانینژاد آسیای میانه، افغانستان و ایران میدانند و با انواع متنوعش میسرایند و همه آن را مال منطقهی خاصهی خود میدانند. سرودههای « اشتربچه ماند در بلندی» ، « شاه دختر، شکردختر» و سلسلهی رباعیات نیز همچنین از آثار برجستهی مشترک خلقهای ماست. « شاه دختر» که در خراسان به « دختر شیرازی» معروف است، خود گواه مطلب فوق میباشد.2
فرصت و امکان مقایسهی نمونههای همانند از ترانههای عامهی ملتهای ایران، افغانستان و تاجیکستان، در کتاب حاضر برای علاقهمندان وجود دارد. بنابراین پس از اشارات مختصری به پارهای از ویژگیهای ترانههای افغانی و تاجیکی، نمونههایی را که گلچین کردهایم به نظر خوانندگان میرسانیم.
1ـ ترانههای عامیانهی تاجیکی
قالبهای شعری مشخص در ترانههای مردم تاجیک، دوبیتی و به ویژه رباعی است. چنانچه در بحث از رباعی در این کتاب اشاره کردهایم، این قالب شعری، از دیر باز در قلمروهای نفوذ شعر فارسی جایگاه اجتماعی خاصی داشته است. چنین کیفیتی در ادبیات تاجیک نیز وجود دارد. « رجب امان اوف» یکی از ترتیب دهندگان مجموعهی رباعیهای خلقی تاجیکی مینویسد :
ادبیات کتبی خلق تاجیک که خود تاریخ بیشتر از هزار ساله دارد، در آغاز عرض وجود خود، رباعی را به طور وسیع مورد استفاده قرار داد ... بدین طریق، رباعی هم در نظم شفاهی خلق تاجیک و هم نظم کتابی آن، موقع بسیار مهم را اشغال نمود.3
افزون بر قالب رباعی و دوبیتی، نمونههای مختصری از دیگر قالبهای شعری، در منابعی که به دست ما رسیده است، وجود دارند.4 بافت مضمون در شعر عامیانهی تاجیکها، اعم از دو بیتی، رباعی، تصنیف و دیگر فرآیندهای ملی، همان مقولات مشخص و معمول در آثار فولکلوریک است که مسائلی همچون نفسانیات، معیشت، محدودیتها وفشارهای اجتماعی ناشی از فقر، نابسامانیها، مهاجرت و خانه بدوشی، تفاوتها و فاصلههای اجتماعی و غیره را در بر میگیرد و در کنار آنها، شادیها و مسرتهای اندک از کامیابیهای معمول هم وجود دارد.
محورهای شاخص از نظر مضمون در رباعیها و دو بیتیهای تاجیکی، نخست عشق و آرزوی وصال و در مراحل بعدی، فقر، اعم از فقر مادی و فرهنگی و آثار تبعی آنهاست.
نکتهی جالت و بسیار مهم در ترانههای فولکلوریک تاجیکها، اشعاری است که ساخت مضمونی آنها نشان تعلق آنها به زنان دارد. سهم زنان را در تمامی نمونههای نظمی از آفرینشهای فولکلوریک ـ در اجتماعات، در عاشقانهها، در ترانههای کار، در غریبیها، در ترانههای سرور و سوگ و ... میتوان دید. ترانههای زنان، در طیف مضمونی رنگارنگ خود، بیشتر به بیان رنجها و دلزدگیهای ناشی از زندگی خانوادگی اختصاص دارد، و یکی از مقولات مهم آن، ازدواج ناهمگون است که نزد فولکلور شناسان عنوان « نکاح مجبوری» دارد.
« غریبی» ها
در اجتماعیات از شعر فولکلور تاجیک، زمینهی قابل تاکید دیگری است که از میان آنها مضمونی ویژه به نام «غریبی» شهرت یافته است. « غریبی» ها، مصیبتها، غمها و رنجهای مردمی را که در اثر اوضاع خاص اجتماعی ناگزیر از ترک یار و دیار میشوند، بازگو میکنند. اما اوف در باب خواستگاه « غریبی» ها مینوسد:
مردم تاجیک، در نتیجهی شرایط دشوار زندگی ]ناشی از[ جنگ و جدال خانمانسور میان مدعیان قدرت، حملههای متداوم غارتگران اجنبی، ترک وطن کرده، در کشورها و دیار بیگانه، عذاب غریبی را سپری نمودهاند. این همه باعث به وجود آمدن یک قسم عمده سودههای خلقی گردیدهاند. رباعیهایی که در این موضوع گفته شدهاند، « غریبی» نام دارند. رباعیات غریبی طبق مضمون به دو گروه تقسیم میشوند : گروه اول به تصویر حسب حال خود مسافران ـ غریبان بخشیده شدهاند. گروه دیگر، شامل تصویر حال و احوال خویش و تبار و آشناهای غریبان میباشند.5
اجتماعیات، مضمونهای متنوعی همچون مسایل خانوادگی، نا کامیها و نامرادیهای شخصی، ضعفها و کاستیها، ارزشهای ناشی از تغییرات سیاسی و اجتماعی، پدیدههای تکنیکی و فنی، مظاهر استبداد و تجاوزهای درون و برون اجتماع، آثار مثبت و منفی ناشی از گذر از شیوههای حکومتی و غیره را شامل میشوند.
تاثیر از شعر رسمی
نکتهی قابل اشارهی دیگر در ترانههای تاجیکی، رد پای شعر رسمی است. برخی از ترانهها ساختاری منطبق با شعر رسمی دارند. احتمالا گردآورندگان، یادماندهها و محفوظاتی را که راویان ترانههای فولکلوریک از اشعار شاعران داشتهاند، جزو اشعار عامیانه به حساب آوردهاند. افزون بر ترانههای باباطاهر، رباعیات مولانا، خیام و دیگر شاعران در منقولات راویان آمده است. طبیعی است که در نقل و بازتاب این دسته از اشعار، تحریف و جابه جایی هم صورت گرفته است. این پدیده را باید نشانهای مثبت از علاقه و تمایل مردم عوام به مفاخر ادبی و آثار آنان تلقی کرد. برای نمونه به ذکر یک رباعی از رباعیات مولانا و یک دو بتی از سودههای باباطاهر که به صورت دستکاری شده در کتاب رباعیاهای خلقی تاجیکی آمده، بسنده میشود :
ای دلبر من، در دل تو چیست بگو
جز من دگری، عاشق تو کیست بگو
گر هست بگو، نیست بگو، راست بگو
من را غم تو، ترا غم کیست، بگو
(مولانا)
دلی دارم که بهبودی نداره
نصیحت میکنم، سودی نداره
به بادش میدهم، کی میبره باد
به آتش میزنم، دودی نداره
(باباطاهر)
حوزهی تولد ترانههای تاجیکی
گرچه بدان سان که گردآورندگان نمونههای فولکلور مردم بخارا اشاره کردهاند « هنوز هیچ پژوهشگر فولکلور به طور مدلل نتوانستهاست اصل خواستگاه این یا آن اثر شفاهی مردم بخارا را به ثبات برساند ]و[ چنین آثار شفاهی مردمی تاجیک اصلا دارای حدود معینی نبوده اما گردآورندگان این آثار را از محلات گوناگون تاجیکنشین آسیای میانه، مانند «حصار»، «بدخشان»، «کولاب»، «بالا آب رودخانهی زرافشان»، «راتیگن»، «وخیا» و «درواز»، سمرقند و بخارا و فرغانه گرد آوردهاند : تنوع لهجهها، حکایت از همین تنوع جغرافیایی دارد.
ترانههای بخارا
در مجموعهی ادبیات عامهی مردم تاجیکستان، ترانههای بخارا، از نظر تنوع مضمونها و قالبها، جالب توجهاند. این ترانهها، ترانههای عروسی، لالاییها، ترانههای نوازش کودک، دوبیتیها، رباعیهای فولکلوریک، ترانههای بازی، چیستانها، ضربالمثلهای آهنگین و کوچه باغیها را، شامل میشوند.
از نظر جغرافیایی این ترانهها، متعلق به شهر و نواحی گوناگون بخارا هستند. محورهای مشترک با ترانههای ملی ایران، در ترانههای بخارا، با صراحت بیشتری رخ مینمایند. این همانندی، هم در مضمون و هم در شکل، جالب توجه است. از گونههای مشخص در این همانندیها میتوان ترانهی نوازش دختر، لالاییها، برخی بازیها و چیستانها را نشان داد.
2ـ ترانهی افغانستان
هنگامی که از مجموعهی آفرینشهای عامهی افغانستان سخن به میان میآوریم، ناگزیریم فولکلور تاجیکان افغان را نیز مد نظر قرار دهیم که جزیی از این مجموعه به شمار میرود. افسانهها، قصهها، چیستانها، روایات، سرودها، ضربالمثلها و فکاهیات است. سرودها (تصنیفها) و ترانههای نشاطانگیز و بازی در این مجموعه، سهم برجستهای دارند. داداجان عابداوف در پیشگفتار کتاب نمونهها از فولکلور تاجیکان افغانستان به این ویژگی اشاره کرده و میگوید:
در بین مردم افغانستان هیچ بزمی، هیچ جشنی و هیچ میلهای، بدون رقص، سرود و افسانهخوانی و فکاهی گویی برگذار نمیشود. فولکلور در نمایشنامهها وکنسرتهای رادیو و تلویزیون و پروگرامهای تاترهای ملی نیز زیاد مورد استفاده قرار میگیرد.6
وی پس از تاکید این نکته که فولکلور افغانستان نیز بیانگر امیدها و آرمانها، خواستهها، اندیشهها و بازتاب تلاشها، کار و پیکار، تجارب حیاتی و رسوم نسلهای گذشتهی این کشور است، یادآور میشود که:
در فولکلور مردم افغانستان، امثال حماسههای کوراوغلی آثاری نیز موجودند که از لحاظ ارزش، کیفیت و اهمیت خویش میتوانند در ردیف مهمترین آثار شفاهی جهان قرار گیرند.7
ترانههای افغانی، همان ویژگیهای فنی و مضمونی ترانههای ایرانی را دارند و در دستهبندی موضوعی، میتوان آنها را تحت برخی از همان عنوانهایی که ما در این کتاب برگزیدهایم قرار داد. عشق و مقولات آن، فصلالخطاب است و سپس موضوعهای اجتماعی ـ سیاسی، کار و معیشت، غم و شادی زندگی و نمودهای آن، محور اصلی مضامین ترانهها هستند، ترانههای شادی آو، خاص مجلس جشن و سرور و عروسیها، گاه به صورت مناظره و پرسش و پاسخ است (مثل ترانهی «من نمیشکنم» که یادآور ترانهی معروف «بشکن بشکنه»ی خودمان است) و گاه به صورت خطاب، بدون پاسخ دهنده، مثل ترانهی افغانی «الا بوته فروش»
قالبها و اشکال این ترانهها ـ بر اساس اسنادی که ما در اختیار داشتهایم ـ دوبیتی، رباعی، میده دوبیتها و تصنیفها هستند.
جزوهی اصطلاحی دوبیتی
مردم افغانستان برای دوبیتی و رباعی این اصطلاحات را به کار میبرند: « چاربیتی»، «بیت»، « کوچه باغی»، « سنگ گردی،« بیت سیغانی»،« فلکی»،« شمالی»،« بیت گردی» و غیره. اکثر این اصطلاحات با مناطق مختلف افغانستان ارتباط دارد. مثلا کوچهباغی مربوط به هرات، سنگگردی مربوط به پنجشیر، بیت سیغانی مربوط به سیغان، فلکی مربوط به چاه آب و شمالی، مربوط به پروان است.8
میده و دوبیتیها
میدهها، سرودهایی هستند که هنگام خرمنکوبی اجرا میشوند.9 میدهها ترانههایی با وزنهای کوتاه و به طور عمده، موزون و شادند. میدههای افغانستان و تاجیکستان ، چهار مصراع یا چهار واحد دارند. پارهای از آنها وزنشان در هر چهار جزء یکسان است و در برخی متفاوت. نمونههای میده دوبیتیها را از لحاظ وزن و موضوع، ما هم داریم. تفاوت ترانهها با میده دوبیتیهای افغانی در این است که ترانههای ما، هم از لحاظ وزن و هم از نظر کمیت مصراعها، در ترکیب عمودی یک ترانه، متنوعترند.
پینوشتها:
1ـ فولکلور خلقهای افغانستان، به الفبای تاجیکی، ن. معصومی و م. خال اوف، دوشنبه 1965
2ـ ژانرهای خرد فولکلور تاجیک، م. و. اسراری، دوشنبه 1983
3ـ ادب عامیانهی درهی تخار، عبدالقیوم قویم، مجلهی ادب، شمارهی سوم، 1352
4ـادب عامیانهی هزارگی دری، شاهعلیاکبر شهرستانی، مجلهی ادب، شمارهی سوم 1352.
5ـ فولکلور دری زبانان افغانستان، نارمت اوف، نشرات دانش، دوشنبه 1974
6ـ رباعیهای خلقی تاجیکی، رجب امان اوف، نشرات عرفان، دوشنبه 1976
7ـ فولکلور بخارا، د. عابداوف، ج. ربیعاف، ب. شیر محمداف، نشرات عرفان، دوشنبه 1986
8ـ نمونهها از فولکلور تاجیکان افغان، داداجان عابداف، نشرات عرفان، دوشنبه 1988
9ـ نمونههای فولکلور دری، روشن رحمن، جلد 2، دوبیتیها و رباعیات، شورای فرهنگی پوهانتون افغانستان، کابل 1362