زیست بوم
با قاتل پلنگهای گلستان و خشکی دریاچه ارومیه آشنا شوید
- زيست بوم
- نمایش از سه شنبه, 30 ارديبهشت 1393 08:02
- بازدید: 5907
برگرفته از تارنمای خبرآنلاین
حسین آخانی
سال 1380 سیلی آمد و پارک ملی گلستان را برد. آن سیل خیلی وحشتناک بود. گویا 600-700 نفر از هموطنان ما در آن سیل جان باختند. بخش عمده ای از جنگل های بکر گلستان نابود شد. میلیاردها خسارت به جنگل و مردم منطقه وارد شد. بررسی منحنی های اقلیمی منطقه به خوبی نشان می داد که در تیر ماه در منطقه یک پیک بارندگی وجود دارد. از همه مهمتر وجود علف زارهای خاص مناطق حاره ای به خوبی تایید می کرد که در این منطقه همیشه در تابستان باران بوده است.
اما چرا سیل در آن زمان این همه خرابی به بار آورد؟ علت شدت باران، به تنهایی نبود. شکستن دو سد خاکی در قز قلعه دشت و جابجایی حجم بالای رسوبات پشت آن انرژی زیادی ایجاد کرده بود که عامل مهمی در تبدیل سیل به فاجعه شده بود. این سدها در موج سدسازی کشور به بهانه آبخیزداری ساخته شده بودند. درست یک سال قبل از آنکه این فاجعه رخ دهد من با دانشجویانم به آنجا رفته بودم. من به آنها گفتم که این سد فاجعه آفرین است. اتفاقا از آنها خواستم در بستر خشک آن بنشینند و عکسی به عنوان سند بگیرم. فکر نمی کردم که این پیش بینی به این زودی درست درآید و فاجعه ای به آن عظمت رخ دهد.
سیل در سال بعد هم تکرار شد و کشته های دیگر و خسارات بیشتر. بسیاری از دلسوزان محیط زیست و کارشناسان به مسئولین تاکید کردند که حال که این جاده ویران شده است، آنرا به خارج پارک منتقل کنید. حتی نامه ای در سال 1382 به امضاء 243 استاد دانشگاه رسید. هر چند که انتقال جاده از پارک دو بار دو دو دولت در هیئت وزیران تصویب شد، ولی کارگزاران دولتی، بخصوص وزارت راه گوششان به این حرفها بدهکار نشد. مشاور وزیر راه و مجری پروژه آقای مهندس توکلی مرتب از ارزشهای اقتصادی جاده می گفت. درست در سالهای آخر دولت اصلاحات بساط جاده سازی در گلستان برپا شد. وزارت راه در اقدامی بی سابقه شروع به ساخت دیوارهای عظیمی در پارک ملی گلستان کرد که ارتفاع آنها تا 8 متر هم می رسید. شاید این بزرگترین دیوار مصنوعی روی جاده های ایران باشد. پارک به دو نیمه تقسیم شد. عبور و مرور حیات وحش ناممکن ممکن شد. درست در جریان این دیوار سازی نامه دومی در سال 1385 با امضای 150 استاد را به رئیس جمهور بعدی نوشتیم که بی پاسخ ماند.
سازمان محیط زیست چه در دوران اصلاحات و چه در دولتهای بعدی- همانطور که از ارومیه به درستی پاسداری نکرد- در مقابل وزارت راه کوتاه آمد و از گلستان هم پاسداری نکرد، گذاشت برگ سیاهی در سه دوره مدیریت این سازمان ثبت شود. حتی کمپینگ گلزار را 13 سال است که به وزارت راه واگذار کرده است. دلش هم خوش است که برایش دو تا پاسگاه درست کنند!
جاده ای ساخته شد که امروز آثار آن بر ما آشکار است. وقتی در دو ماه سه پلنگ کشته در مسیر یافت می شود نمی توان بیش از این سکوت کرد. بروید و ببینید که چگونه با دیواره ای عظیم دو طرف جاده را قطع کرده اند، اصلا اگر حیوانات با ماشینها تصادف نکنند باید تعجب کرد. کمترین تقصیر متوجه رانندگان است. اگر بناست کسی مورد مواخذه قرار گیرد اول وزارت راه است که مصوبه هیئت دولت را اجرا نکرد و بر ساخت جاده مرگ پافشاری کرد، دوم هم سازمان محیط زیست است که از خاک خود پاسداری نکرد.
این روزها همه ما درگیر دریاچه ارومیه هستیم. اتهام اصلی در دریاچه ارومیه به سوی سیاست های سد سازی از یک طرف و ساخت میانگذار دریاچه ارومیه از طرف دیگر است. شاید تصادفی نباشد که مجری طرح ساخت میانگذر ارومیه و جاده پارک ملی گلستان همان مشاور وزیری بود که در بالا اشاره شده است.
امروز محیط زیست رنجور ما محصولی را درو می کند که چندی پیش توسط تکنوکراتها و مهندسانی کاشته شده است که شیوه ناپایدار توسعه را در ایران ترویج کردند. این مهندسان بی توجه به تذکرهای مکرر متخصصان، تصمیمات خود را در اتاقهای در بسته با دوستان پیمانکار خود اتخاذ می کردند.
قاتل پلنگ های ایران و خشکی ارومیه تفکر واحدی است که بر خلاف اصل 50 قانون اساسی بیش از دو دهه است توسعه و پیشرفت را فقط بتن و سد و جاده می داند. برایش فرق نمی کند، کوتاه ترین و ارزان ترین و پر سود ترین راه برای رسیدن به مقصد، برایش تعیین کننده است. حال این ساخت میانگذر در پارک ملی گلستان باشد و یا پارک ملی دریاچه ارومیه. خواه ساخت سد بر رودخانه کارون باشد، یا سد خاکی در روستای دشت، خواه انتقال آب از زاینده رود باشد، خواه کارون یا خزر.
آقای رئیس جمهور، شما بازهم ما دانشگاهی ها را متهم کردید که به شما نامه نمی نویسیم. آیا نوشته های ما به عرض شما می رسد؟ آیا نامه قبلی من را خواندید و جواب دادید؟ آیا حاضرید به وزیر راه بگویید جاده گلستان را از مهمترین پارک ملی خاور میانه خارج کند؟ آیا قدرت کافی به سازمان محیط زیست و سازمانهای مردم نهاد می دهید از کسانی که با لجبازی جاده مرگ را در گلستان به پا کردند شکایت کند؟ آیا حاضرید دستور خراب کردن دیواره های مرگ را از پارک ملی گلستان صادر کنید؟ آیا حاضرید برای نجات دریاچه ارومیه دستور ساخت راه آهن برقی بین تبریز و ارومیه را صادر کنید تا ضمن کمک به شکوفایی اقتصادی در مسیر شمالی، از خیر میانگذری که فرو نشست زمین، نشان از عمر کوتاه آن می دهد بگذرید؟ آیا حاضرید بودجه ای که برای ساخت سد بختیاری پیش بینی شده است را به کشاورزان حوضه ارومیه بدهید تا با کمک آنها دریاچه نجات پیدا کند؟
و آیا حاضرید یک بار به صدای آنانی که اشکشان برای بچه های پلنگ بی مادرپارک ملی گلستان و یا جوجه فلامینگوهای گیر کرده در نمک بختگان سرازیر می شود هم گوش کنید؟ یا همچنان به نجوای پیمانکارانی گوش می دهید که به شما در انتقال آب خزر به ارومیه اندرز می دهند، تا بار دیگر نه تنها میلیاردها دلار از سرمایه های ملی را حیف و میل کنند، بلکه تتمه محیط زیست ما را "اینبار به بهانه قشنگ کمک به نجات ارومیه" نابود کنند؟
خلاصه این یادداشت در تاریخ 29 اردیبهشت در روزنامه ایران منتشر شده است.