یادمان
تهران پیش از ما بیابان بود؟
- يادمان
- زیر مجموعه: ديدهبان یادگارهای فرهنگی و طبيعی ایران
- یکشنبه, 10 دی 1391 05:41
- آخرین به روز رسانی در یکشنبه, 10 دی 1391 06:11
- نمایش از یکشنبه, 10 دی 1391 05:41
- بازدید: 4945
برگرفته از روزنامه بهار، سه شنبه پنجم دی ماه 1391
مجید رادمنش
پرده اول: خیابان ما
خیابان محل زندگی ما در مرکز شهر 10تا15 چنار 80 ساله دارد که دارند میخشکند. باید شاخههای خشکیدهشان را برید، مقداری خاک دستی پایشان ریخت و خوب آبیاری کرد تا نخشکند اما نمیدانم شهرداری به چه دلیل این کارها را انجام نمیدهد. در عوض، سه سال پیش به جای چنارهایی که در این چندساله خشک شدهاند، تعدادی نهال توت نَره کاشتند و برای آبیاریشان یک سیستم آبیاری قطرهای درست کردند؛ در دو سال گذشته هم مرتبا پایشان کود ریختهاند و شاخههایشان را در اواخر پاییز حرس کردهاند.
پرده دوم: کوچهباغهای دروس
خانه دوستم در دروس است. چند ماه یکبار به او سَر میزنم و هربار میبینم که به جای یکی از باغهای پردار و درخت آنجا یک برج سربرآورده است. امسال که غوغا کردند و از اول سال دستکم 20، 30باغ بزرگ را درهم کوبیدند. اینها میراث طبیعی شهر ماست که طی دههها شکل گرفتهاند و در عرض چند هفته نیست و نابود میشوند. لابد شهرداریچیها میگویند در عوض باغهای قدیمی، پادگان قلعهمرغی در جنوب شهر را تبدیل به بزرگترین پارک تهران کردهاند و فضای سبز را در کل شهر وسعت دادهاند. ظاهرا به استناد عکسهای ماهوارهای راست میگویند، منتها ایراد از ماست که صبر نداریم. اگر 70، 80سال صبر کنیم، درختان قلعهمرغی هم مثل درختان دروس تنومند خواهند شد.
پرده سوم: خانه داییجان ناپلئون
خیابان لالهزار به هزار و یک دلیل نوستالژی بزرگی برای تهرانیهاست. تنها چیز دندانگیری که از این شانزهلیزه تهران باقی مانده، چند خانه قاجاری از جمله خانه- باغ 10هزار متری اتحادیه است که یک زمان به امینالسلطان، صدراعظم ناصرالدینشاه تعلق داشت و بعدها به این خاطر که سریال داییجان ناپلئون را در آن بازی کردند به خانه دایی جان ناپلئون معروف شد. مالکان، این خانه اشرافی را از ثبت آثار ملی درآوردهاند و شهرداری آماده میشود تا مجوز احداث یک مجتمع عظیم تجاری را به جایش صادر کند. ظاهرا خرید و مرمت این بازمانده لالهزار قدیم، نهایتا 20میلیارد تومان خرج دارد که برای شهرداری آنقدرها زیاد نیست؛ منتها مدیران شهرداری ترجیح دادهاند که این پول را برای طرح ساماندهی و زیباسازی خیابان لالهزار خرج کنند. درست مانند پولی که چند سال پیش صرف بازسازی پیادهروی خیابان ولیعصر کردند. هرگز هم به خاطرشان خطور نکرد که تمام ارزش آن خیابان و پیادهروهایش به چنارهایی است که دارند میخشکند. اگر آن چنارها نباشند این پیادهروها به چه ارزشی دارند؟
پرده چهارم: مکه و سعودیها
نمیدانم به مکه رفتهاید یا نه؟ مکه از پیش از اسلام آثار تاریخی دارد. بعد از اسلام هم تمام سلسلههای اسلامی آنچه در توان داشتند، برای آبادی و شکوه این شهر انجام دادند؛ از امویان و عباسیان و آل بویه و طولونیان بگیرید تا عثمانیها که همین چند روز پیش یکی از آثارشان برای طرح توسعه مسجدالحرام تخریب شد و من خبرش را با آب و تاب زیاد و مقداری ناسزا به آل سعود در یکی از سایتهای همسو با شهرداری تهران خواندم. اما وقتی به مکه میروید، هرچه میبینید مربوط به 50سال اخیر است. البته خیلی کم، چیزهایی از گذشته باقی است ولی بین زرق و برق و درشتاندامی آثار جدید گم شدهاند. خلاصه اگر فردی را که مسلمان نیست و از تاریخ اسلام خبر ندارد به مکه ببرید و بپرسید که این شهر چند سال قدمت دارد، خواهد گفت: خانه پُرَش 50سال!
پرده پنجم: اصفهان و شاه عباس
میگویند وقتی شاه عباس میخواست مسجد جامع عباسی را در میدان نقش جهان بسازد با کمبود مصالح روبهرو شد و چون خیلی عجله داشت، به هر دری میزد که کار عقب نیفتد. اتفاقا همان موقع مسجد جامع عتیق، از آثار دوره سلجوقی، نیمهویران شده بود. شاهِ بیقرار عزم کرد که آن مسجد را خراب و مصالحش را خرج مسجد خود کند. حتما میدانید که شاه عباس آدم فوقالعاده مقتدری بود و با آن سوابق جنگاوری تحمل نمیکرد که کسی روی حرفش حرف بیاورد. عدهای از معاریف اصفهان نزد او رفتند و گفتند: شما امروز میخواهید مسجدی بسازید و آرزو دارید که صدها سال باقی بماند تا آیندگان ببینند و بر شما رحمت فرستند. آیا گمان نمیکنید که بانیان مسجد جامع نیز چنین آرزویی داشتهاند و فکر نمیکنید اگر امروز برای برپایی مسجد خود یادگار آنها را خراب کنید، فردا کسی پیدا میشود و با یادگار شما چنین میکند؟ شاه عباسِ عجولِ مقتدر که لابد مثل همه آدمها حس شهرتطلبی هم داشت، آدم عاقل و زیرکی بود. به نصیحت بزرگان گوش سپرد. نه تنها مسجد جامع عتیق را ویران نکرد بلکه دستور داد مرمتش کنند. حالا آن مسجد، یادگار مشترکی است از سلجوقیان و صفویان و دیگرانی که در حفظش کوشیدند و چیزهایی بر آن افزودند و به جایی رساندند که امسال توسط سازمان یونسکو در فهرست میراث فرهنگی جهان ثبت شد.
پرده ششم: تهرانی که پیش از ما بیابان بود
80سال بعد را در خاطرم مجسم میکنم: خیابان ما در سایهسار توتهای نَره کهنسال خیلی زیبا شده است؛ برجهای دروس مثل برجهای نیویورک ارزش تاریخی پیدا کردهاند؛ پیادهروهای خیابان لالهزار و ولیعصر از یک سنت 80ساله پیادهراهسازی حکایت میکنند و هرچه اسباب شکوه این شهر است از تونل توحید و برج میلاد و پردیس سینمایی ملت تا اتوبان دوطبقه صدر و پارک ولایت، همه و همه متعلق به زمانهای هستند که ما در آن زندگی میکنیم. البته ممکن است چیزهایی مربوط به پیش از ما نیز باقی مانده باشد؛ بالاخره کاخ گلستان و سردر باغ ملی و برج آزادی را که خراب نمیکنند ولی احتمالا مثل آثار قدیمی مکه در زرق و برق آثار درشتاندام زمانه ما گم میشوند. مردم 80سال بعد هم مثل اغلب مردمان امروز تاریخدان نیستند که بدانند سابقه تهران دستکم به قرن نهم میلادی میرسد و از قرن شانزدهم شهری آباد بوده و از اواخر قرن هیجدهم پایتخت شده است. ممکن است فکر کنند پیش از سالهای آغازین قرن بیست و یکم در حد بیابان یا حداکثر در قواره یک دهات دورافتاده بوده. البته اینها خیالات منِ نوعی است. تا 80سال دیگر کی مرده کی زنده؟ یک وقت دیدید این وسطها اداره شهر به دست کسانی افتاد که عجله و اقتدار شاه عباس را به ارث برده بودند اما عقل و ذکاوتش را نه! آن وقت روز از نو روزی از نو...
دیدگاهها
خوراکخوان (آراساس) دیدگاههای این محتوا