شنبه, 03ام آذر

شما اینجا هستید: رویه نخست تاریخ تاریخ تجزیه چکیده تاریخ تجزیه ایران - بخش دهم- دکتر هوشنگ طالع

تاریخ تجزیه

چکیده تاریخ تجزیه ایران - بخش دهم- دکتر هوشنگ طالع

برگرفته از تارنمای کاربرد

در این‌ یکصد و پنجاه‌سال‌، روس‌ و انگلیس‌ به‌ قدری‌ به‌ایران‌ صدمه‌ رسانیده‌اند که‌ قلم‌ ازشرح‌ آن‌ عاجز است‌.
هرگاه‌ منصفانه‌ در تاریخ‌یکصد و پنجاه‌ ساله‌ی‌ ایران‌ نظرشود، صدمات‌ و تعدیات‌انگلیس‌ها به‌ مراتب‌ به‌ ظلم‌ و ستم‌روس‌ها، می‌چربد.
در اغلب‌ این‌ تهدیدات‌ وتجاوزات‌ روس‌ها بر ایران‌،محرک‌ اصلی‌ همان‌ دولت‌ ...انگلستان‌ است‌.
شادروان‌ محمود محمود ـ تاریخ‌ روابط سیاسی‌ ایران‌ و انگلیس‌ در قرن‌ نوزدهم‌ ـچاپ‌ اول‌ ـ آبان‌ ماه‌ 1338 خورشیدی‌


نام‌کتاب‌:چکیده‌ی‌تاریخ‌تجزیه‌ایران‌
مؤلف‌:دکترهوشنگ‌طالع‌
ناشر:سمرقند


بخش‌دهم‌
اشغال‌ایران‌درجریان‌جنگ‌جهانی‌دوم‌

روز اول‌ تیرماه‌ 1320 (22 ژوئن‌ 1941)، ارتش‌ آلمان‌ قلمرو اتحاد شوروی‌ را مورد حمله‌ی‌ نظامی‌ قرارداد. اتحاد شوروی‌ با وجود سال‌ها تجهیز و آمادگی‌ تسلیحاتی‌ برای‌ رویارویی‌ با حمله‌ی‌ احتمالی‌ آلمان‌، به‌سختی‌ شکست‌ خورد. ارتش‌ سرخ‌ مانند توده‌های‌ درهم‌ از برابر سپاهیان‌ آلمان‌ می‌گریختند. در همان‌ ماه‌های‌اول‌ جنگ‌، بیش‌ از نیمی‌ از اوکراین‌ و بخش‌ بزرگی‌ از مناطق‌ صنعتی‌ و راهبردی‌ شوروی‌ به‌ اشغال‌ ارتش‌ آلمان‌درآمد. ارتش‌ آلمان‌ در ماه‌ اول‌ آغاز عملیات‌، کمابیش‌ 550 کیلومتر در داخل‌ قلمرو شوروی‌ پیشروی‌ کرد وضربه‌ی‌ سختی‌ بر ارتش‌ سرخ‌ وارد نمود. استالین‌ فرمانروای‌ شوروی‌، چندروز پس‌ از آغاز یورش‌ آلمان‌، به‌چرچیل‌ نخست‌ وزیر انگلیس‌ اطلاع‌ داد که‌ خطر مرگباری‌ اتحاد جماهیر شوروی‌ را تهدید می‌کند و اگر جنگ‌بدین‌ منوال‌ ادامه‌ یابد، اتحاد جماهیر شوروی‌ یا شکست‌ خواهد خورد و یا آن‌قدر ضعیف‌ خواهد شد که‌ قادر به‌کمک‌ و یاری‌ به‌ متحدین‌ خود جهت‌ سرنگونی‌ فاشیسم‌ نخواهد بود. دیکتاتور روس‌ که‌ سخت‌ به‌ تنگنا افتاده‌بود، با لحن‌ ملتمسانه‌ای‌ از چرچیل‌ می‌خواهد که‌ برای‌ نجات‌ اتحاد شوروی‌، یکی‌ از دو راه‌ را بپذیرد:
1ـ ایجاد جبهه‌ی‌ دوم‌ در بالکان‌. به‌ طوری‌ که‌ دولت‌ آلمان‌ مجبور شود که‌ 30 تا 40 گردان‌ از نیروهای‌ خودرا از مرزهای‌ شوروی‌ به‌ آن‌ سو گسیل‌ دارد.
2ـ ارسال‌ کمک‌های‌ تسلیحاتی‌، نظامی‌ و غذایی‌ به‌ شوروی‌، در کوتاه‌ترین‌ مدت‌.
استالین‌ تا پیش‌ از حمله‌ی‌ ارتش‌ آلمان‌ به‌ شوروی‌، از جنگ‌ مزبور به‌ عنوان‌ یک‌ جنگ‌ امپریالیستی‌ نام‌می‌برد که‌ بر سر تقسیم‌ منافع‌ میان‌ کشورهای‌ سرمایه‌داری‌ در گرفته‌ است‌. البته‌ از یاد نبریم‌ که‌ استالین‌ پیش‌از آغاز جنگ‌، با هیتلر هم‌پیمان‌ شده‌ بود. اما، هنگامی‌ که‌ استالین‌ مورد قهر هیتلر واقع‌ شد، دست‌ نیاز ودرخواست‌ به‌ سوی‌ “امپریالیست‌ها”، دراز کرد.

چرچیل‌ نیز که‌ در لبه‌ی‌ پرتگاه‌ نابودی‌ قرار داشت‌، می‌دانست‌ که‌ محو شوروی‌، باعث‌ شکست‌ کامل‌انگلستان‌ و در این‌ فرآیند از دست‌ رفتن‌ مستعمراتی‌ خواهد بود که‌ آفتاب‌ در آن‌ها غروب‌ نمی‌کرد. دولت‌بریتانیا که‌ خود زیر ضربات‌ مرگبار آلمان‌ قرار داشت‌، ضمن‌ رد پیشنهاد نخست‌ شوروی‌ مبنی‌ بر گشودن‌جبهه‌ی‌ جدیدی‌ در بالکان‌، با پیشنهاد ارسال‌ کمک‌های‌ تسلیحاتی‌، نظامی‌ و غذایی‌، به‌ شوروی‌ موافقت‌ کرد.اما دولت‌ بریتانیا، قادر نبود که‌ به‌ نیازهای‌ شوروی‌ پاسخ‌ دهد. از این‌ روی‌، ناچار دست‌ به‌ دامان‌ دولت‌ ایالات‌متحده‌ آمریکا شد. رییس‌جمهور آمریکا حتا پیش‌ از آن‌که‌ کنگره‌ با کمک‌ آمریکا به‌ شوروی‌ موافقت‌ کند، روز19 تیرماه‌ 1320 (10 ژوئیه‌ 1941)، آمادگی‌ کشورش‌ را برای‌ کمک‌ به‌ شوروی‌ به‌ آگاهی‌ سفیر اتحاد شوروی‌در واشنگتن‌ رساند.
بدین‌ سان‌، روس‌ها و انگلیس‌ها، با وجود دشمنی‌ها و رقابت‌های‌ دیرین‌ و اختلاف‌های‌ سیاسی‌ وایده‌ئولوژیک‌، در 12 ژوئیه‌ همان‌ سال‌ (21 تیرماه‌ 1320 خورشیدی‌)، موافقتنامه‌ی‌ اتحاد در جنگ‌ را امضاءکردند. بر پایه‌ی‌ قرارداد مزبور، دو طرف‌ متعهد شدند که‌ بدون‌ جلب‌ رضایت‌ طرف‌ دیگر، هیچ‌گونه‌ گفتگوی‌جداگانه‌ پیرامون‌ متارکه‌ی‌ جنگ‌ و یا عقد پیمان‌ صلح‌ با آلمان‌ به‌ عمل‌ نیاورند و هم‌چنین‌ کمک‌های‌ نظامی‌لازم‌ را در درازای‌ جنگ‌ در اختیار یکدیگر قرار دهند.

به‌ دنبال‌ امضای‌ موافقتنامه‌ی‌ مزبور، انگلیس‌ها راه‌ ایران‌ را به‌ عنوان‌ بهترین‌ راه‌ برای‌ رسانیدن‌ سازوبرگ‌جنگی‌ و آذوقه‌ به‌ روسیه‌ پیشنهاد کردند. در آغاز روس‌ها، از ترس‌ این‌که‌ در دو جبهه‌ درگیر شوند، امتناع‌داشتند و حتا گمان‌ می‌کردند که‌ ممکن‌ است‌ انگلیس‌ها می‌خواهند آنان‌ را به‌ سوی‌ یک‌ فاجعه‌ سوق‌ دهند. اماانگلیس‌ها با توجه‌ به‌ عواملی‌ که‌ در دستگاه‌ حاکمه‌ی‌ ایران‌ داشتند، به‌ روس‌ها اطمینان‌ دادند که‌ ظرف‌ چندروز، ارتش‌ ایران‌ از هم‌ پاشیده‌ و ایران‌ اشغال‌ می‌شود. روسیه‌ و بریتانیا، پنج‌ روز بعد، یعنی‌ در روز 26 تیرماه‌1320 (17 ژوئیه‌ 1941) درباره‌ی‌ لشگرکشی‌ و اشغال‌ ایران‌ به‌ توافق‌ رسیدند.
از این‌ روی‌، روس‌ها و انگلیس‌ها، دست‌ به‌ پرونده‌سازی‌ برای‌ توجیه‌ تجاوز نظامی‌ قریب‌الوقوع‌، به‌ ایران‌زدند. روز 27 تیرماه‌ 1320 (18 ژوئیه‌ 1941)، دو دولت‌ مزبور با تسلیم‌ یادداشت‌های‌ همانند، خواستار اخراج‌کارشناسان‌ آلمانی‌ از ایران‌ گردیدند. آنان‌ در یادداشت‌های‌ خود متذکر شده‌ بودند که‌ کارشناسان‌ آلمانی‌ عوامل‌ستون‌ پنجم‌ آلمان‌ در ایران‌ بوده‌ و منافع‌ اتحاد جماهیر شوروی‌ و بریتانیا را تهدید می‌کنند.
دولت‌ ایران‌ پاسخ‌ داد که‌ وجود کارشناسان‌ مزبور برای‌ صنایع‌ ایران‌ ضروری‌اند و تعداد آن‌ها قابل‌ ملاحظه‌نیست‌ و افزون‌ بر آن‌، زیر نظارت‌ و مراقبت‌ جدی‌ قرار دارند.
اما “گرگ‌”ها، با وجودی‌ که‌ خوداز سرچشمه‌ آب‌ می‌نوشیدند، “بره‌” را متهم‌ می‌کردند که‌ از پایین‌ دست‌ ، آب‌را گل‌آلود می‌کند€ “... آنتونی‌ ایدن‌ (Anthony Eden) وزیرخارجه‌ انگلیس‌ به‌ محمدعلی‌ مقدم‌ وزیرمختارایران‌ در لندن‌ به‌ طور سربسته‌ اظهار داشته‌ بود که‌ اگر مسأله‌ی‌ واگذاری‌ راه‌، جهت‌ عبور اسلحه‌ و مهمات‌انگلیسی‌ به‌ جبهه‌ی‌ شوروی‌ به‌ نحوی‌ حل‌ شود، از اقدامی‌ که‌ ممکن‌ است‌ عواقب‌ وخیمی‌ برای‌ ایران‌ داشته‌باشد، جلوگیری‌ خواهد شد...”.

روز 25 امردادماه‌ 1320 (16 اوت‌ 1941)، دولت‌های‌ روس‌ و انگلیس‌، ضمن‌ یادداشت‌های‌ جداگانه‌،پاسخ‌ دولت‌ ایران‌ را قانع‌کننده‌ ندانسته‌ و خواستار اخراج‌ همه‌ی‌ اتباع‌ آلمان‌ از ایران‌ شدند.
روز دوم‌ شهریورماه‌ 1320 (24 اوت‌ 1941)، بخشی‌ از ناوگان‌ دولت‌ بریتانیا به‌ بهانه‌ی‌ بازدید از خرمشهروارد اروند رود شده‌ و در آب‌های‌ قلمرو حکومت‌ عراق‌ برابر آبادان‌، لنگر انداخت‌. دریادار بایندر، فرمانده‌ نیروی‌دریایی‌ ایران‌، به‌ ناوهای‌ ببر و پلنگ‌ دستور داد تا از ناوگان‌ بریتانیا استقبال‌ کنند. فرمانده‌ ناوگان‌ بریتانیا،نزدیک‌ شدن‌ شب‌ را بهانه‌ کرد و بازدید را به‌ روز بعد موکول‌ نمود. اما در نیمه‌ شب‌ دوم‌ شهریورماه‌ 1320 (24اوت‌ 1941)، ستون‌های‌ ارتش‌ انگلیس‌ که‌ از سوی‌ سربازان‌ مستعمراتی‌ هندی‌ همراهی‌ می‌شد، از بندر بصره‌به‌ سوی‌ ایران‌ به‌ حرکت‌ درآمدند. آنان‌ از اروندرود گذشته‌ و سحرگاه‌ روز سوم‌ شهریور 1320 (25 اوت‌ 1941)، خرمشهر و آبادان‌ را مورد حمله‌ قرار دادند. هم‌زمان‌، نیروی‌ دریایی‌ انگلیس‌، نیروی‌ دریایی‌ایران‌ را از فاصله‌ی‌ نزدیک‌، زیر آتش‌ گرفت‌. در این‌ نبرد سربازان‌ و ناویان‌ ایران‌، با وجود غافلگیری‌، پایداری‌شایسته‌ای‌ از خود نشان‌ دادند. هنگامی‌ که‌ ناوگان‌ بریتانیا بدون‌ اعلام‌ قبلی‌، عملیات‌ جنگی‌ علیه‌ نیروی‌دریایی‌ ایران‌ را آغاز کرد، به‌ جز تعدادی‌ اندک‌، بقیه‌ی‌ پرسنل‌ در خوابگاه‌ها و یا منازل‌ خود بودند. با آغاز تعرض‌ناجوانمردانه‌ ناوگان‌ بریتانیا، پرسنل‌ مزبور خود را به‌ یگان‌های‌ مربوط رسانیده‌ و به‌ دفاع‌ پرداختند. دریاداربایندر، هنگامی‌ که‌ عازم‌ محل‌ فرماندهی‌ بود، از سوی‌ نیروهای‌ زرهی‌ انگلستان‌ که‌ از پایگاه‌های‌ خود در خاک‌عراق‌ وارد ایران‌ شده‌ بودند به‌ محاصره‌ درآمد و به‌ شهادت‌ رسید. بدین‌ سان‌، نیروی‌ دریایی‌ نوپای‌ ایران‌ با ازدست‌ دادن‌ ناوهای‌ ببر و پلنگ‌ و کمابیش‌ هفتصد تن‌ شهید، از هم‌ پاشید.

لحظاتی‌ پس‌ از آن‌ که‌ دولت‌ شوروی‌ از تجاوز ارتش‌ انگلیس‌ به‌ خاک‌ ایران‌ اطمینان‌ حاصل‌ کرد، دست‌ به‌تهاجم‌ علیه‌ ایران‌ زد. سحرگاه‌ روز سوم‌ شهریورماه‌، ارتش‌ سرخ‌ هم‌زمان‌ و از چند محور، استان‌های‌ آذربایجان‌،گیلان‌، مازندران‌ و خراسان‌ را مورد تهاجم‌ قرارداد. ارتش‌ سرخ‌ در آذربایجان‌ از محور جلفا ـ گرگر ـ دره‌دیز، به‌درون‌ کشور رخنه‌ کرد و پس‌ از استقرار در شهر مرند، سه‌ قسمت‌ شد. یک‌ ستون‌ به‌ سوی‌ ماکو، یک‌ ستون‌ به‌سوی‌ تبریز و ستون‌ دیگر به‌ سوی‌ ارومیه‌ به‌ حرکت‌ درآمد. ستون‌های‌ دیگری‌ از ارتش‌ سرخ‌ از محورهای‌ارسباران‌ از راه‌ پل‌ خداآفرین‌ و محور مشکین‌ شهر ـ مغان‌ ـ اردبیل‌ و نیز محور آستارا وارد خاک‌ ایران‌ شدند.ستون‌هایی‌ که‌ از محور آستارا به‌ درون‌ کشور نفوذ کرده‌ بودند،روانه‌ اشغال‌ بندر انزلی‌ و رشت‌ شدند، هم‌ چنین‌ستون‌های‌ دیگری‌ از ارتش‌ سرخ‌ پس‌ از گذشتن‌ از مرز ایران‌، از محور گنبدکاووس‌ ـ پهلوی‌ دژ (آق‌قلا)، راه‌گرگان‌ را در پیش‌ گرفتند. بخشی‌ از این‌ نیروها، از محور چهل‌ دختر ـ خوش‌ ییلاق‌، به‌ طرف‌ شاهرود و سمنان‌اعزام‌ شدند. ستون‌ دیگری‌ در گرگان‌ با ستون‌ پهلوی‌ دژ به‌ هم‌ پیوسته‌ و به‌ سوی‌ نهار خوران‌ و زیارت‌ که‌ خطدفاعی‌ ارتش‌ ایران‌ بود، به‌ حرکت‌ درآمدند. در خراسان‌، ارتش‌ سرخ‌ از دو محور به‌ داخل‌ خاک‌ ایران‌ نفوذ کرد.محورهای‌ دوگانه‌ عبارت‌ بودند از:
1ـ محور باج‌گیران‌ ـ لطف‌ آباد ـ دره‌ گز ـ قوچان‌
2ـ محور سرخس‌

ارتش‌ سرخ‌ در تمام‌ طول‌ مدت‌، به‌ شدت‌ شهرهای‌ شمالی‌ ایران‌ را بمباران‌ کرد. شدت‌ بمباران‌ها درشهرهای‌ تبریز، رشت‌، رضاییه‌ (ارومیه‌)، بابلسر ـ قزوین‌ و...، بیشتر بود.
در این‌ میان‌، انگلیس‌ها پس‌ از درهم‌ کوبیدن‌ نیروی‌ دریایی‌ ایران‌ و اشغال‌ آبادان‌ و خرمشهر، شهر اهواز رابمباران‌ کرده‌ و به‌ سوی‌ آن‌ شهر پیش‌روی‌ نمودند. هم‌زمان‌ با عملیات‌ خوزستان‌، ستون‌های‌ دیگری‌ از ارتش‌انگلستان‌ از مرز خسروی‌ گذشته‌ و پس‌ از اشغال‌ تأسیسات‌ نفت‌ شاه‌ (نفت‌ شهر)، به‌ سوی‌ کرمانشاه‌ حرکت‌ کرد.
دقایقی‌ پس‌ از آن‌ که‌ ایران‌ مورد حمله‌ی‌ ناگهانی‌ نیروهای‌ بریتانیا و شوروی‌ قرار گرفت‌، سفیران‌ روس‌ وانگلیس‌ به‌ در خانه‌ی‌ “علی‌ منصور” نخست‌وزیر رفته‌ و ضمن‌ تسلیم‌ دو یادداشت‌ ، وی‌ را از یورش‌ نظامی‌مشترک‌ آگاه‌ کردند. در یادداشت‌ دولت‌ انگلیس‌ آمده‌ بود :
“با وجود اقدامات‌ مشترک‌ دولت‌ امپراتوری‌ بریتانیا و دولت‌ شوروی‌ در تاریخ‌ 18 ژوئیه‌ و 16 اوت‌ 194127] تیر و 25 امردادماه‌ [1320 راجع‌ به‌ جلوگیری‌ از فعالیت‌ خطرناک‌ عمال‌ آلمانی‌ و اخراج‌ آنان‌ از کشور،جای‌ بسی‌ تأسف‌ است‌ که‌ دولت‌ ایران‌ برای‌ جلوگیری‌ از این‌ فعالیت‌ها هیچ‌ اقدامی‌ ننموده‌ و در نتیجه‌ عمال‌آلمانی‌ بر علیه‌ منافع‌ و استقلال‌ کشور ایران‌ هم‌چنان‌ به‌ فعالیت‌ خود ادامه‌ می‌دهند. بنابراین‌ دولت‌ امپراتوری‌بریتانیای‌ کبیر به‌ منظور دفاع‌ از منافع‌ خود و دوستان‌ خویش‌ اقدامات‌ مقتضی‌ مبذول‌ داشته‌ است‌ که‌ با خطرفوق‌ در ایران‌ مقابله‌ نماید و به‌ همین‌ جهت‌ و برای‌ اجرای‌ این‌ منظور به‌ طور موقت‌ نیروهای‌ نظامی‌ خود راوارد ایران‌ کرده‌ و به‌ محض‌ این‌که‌ اوضاع‌ جنگ‌ اجازه‌ دهد، این‌ نیرو خاک‌ ایران‌ را ترک‌ خواهد گفت‌.”
یادداشت‌ دولت‌ شوروی‌ نیز مشابه‌ یادداشت‌ دولت‌ انگلیس‌ بود. در این‌ یادداشت‌ پس‌ از اشاره‌ به‌ مسایلی‌که‌ در یادداشت‌های‌ قبلی‌ و مذاکرات‌ شفاهی‌، آمده‌ بود:
“جای‌ بسی‌ تأسف‌ است‌ که‌ دولت‌ ایران‌ برای‌ جلوگیری‌ از این‌ فعالیت‌ها اقدامی‌ ننموده‌ و در نتیجه‌ عمال‌آلمانی‌ به‌ فعالیت‌ جنایت‌آمیز]€[ خود هم‌چنان‌ ادامه‌ می‌دهند. بنابراین‌ دولت‌ اتحاد جماهیر شوروی‌ ناگزیرگردید که‌ به‌ منظور حفظ امنیت‌ خاک‌ خود، به‌ ایران‌ نیرو گسیل‌ دارد. بدیهی‌ است‌ که‌ این‌ اقدام‌ بر علیه‌استقلال‌ ایران‌ صورت‌ نگرفته‌ بلکه‌ منظور از آن‌ جلوگیری‌ از فعالیت‌ عمال‌ آلمانی‌ است‌ که‌ امنیت‌ شوروی‌ را به‌مخاطره‌ انداخته‌ است‌.”
هم‌زمان‌، مولوتف‌ کمیسر امور خارجه‌ اتحاد شوروی‌، یادداشتی‌ به‌ محمد ساعد، سفیر کبیر ایران‌ در مسکوتسلیم‌ کرد. در این‌ یادداشت‌، روس‌ها تجاوز نظامی‌ به‌ ایران‌ را برپایه‌ی‌ مواد 5 و 6 عهدنامه‌ی‌ مودت‌ 1921، به‌منظور جلوگیری‌ از خطر فعالیت‌ آلمان‌ها، در راستای‌ حفظ امنیت‌ اتحاد شوروی‌، توجیه‌ کردند.
در شهریور ماه‌ 1320، تنها چند سال‌ از پایه‌گذاری‌ ارتش‌ ایران‌ می‌گذشت‌. توان‌ ارتش‌ ایران‌، در حد حفظآرامش‌ داخلی‌ و درگیری‌های‌ احتمالی‌ منطقه‌ای‌ بود، تا جنگ‌ علیه‌ دو قدرت‌ بزرگ‌ روز. ارتش‌ ایران‌ درسال‌های‌ نخست‌ 1300 خورشیدی‌ از ادغام‌ نیروهای‌ “قزاق‌” و “ژاندارم‌” و برخی‌ عناصر “پلیس‌ جنوب‌”،تشکیل‌ شده‌ بود. ارتش‌ ایران‌ از سال‌های‌ 1310 خورشیدی‌ به‌ بعد از تعداد معدودی‌ افسر که‌ در دانشگاه‌های‌نظامی‌ کشورهای‌ پیشرفته‌ و به‌ ویژه‌ فرانسه‌ درس‌ خوانده‌ بودند، بهره‌مند گردید. نیروی‌ زمینی‌ ارتش‌ ایران‌،فاقد یگان‌های‌ موتوری‌ و یگان‌های‌ مکانیزه‌ و زرهی‌ در مفهوم‌ روز بود. ارتش‌ ایران‌، تنها دارای‌ سه‌ گردان‌ تانک‌سبک‌ بود که‌ همگی‌ در تهران‌ مستقر بودند و لشگرها، نیروی‌ زرهی‌ نداشتند. نیروی‌ هوایی‌ ایران‌ از چند فروندهواپیمای‌ دوباله‌ی‌ ساخت‌ انگلستان‌ که‌ در جنگ‌ جهانی‌ اول‌ مورد استفاده‌ بودند، تشکیل‌ می‌شد.
نیروی‌ دریایی‌، دارای‌ دو ناو جنگی‌ 3 هزار تنی‌ به‌ نام‌های‌ ببر و پلنگ‌ (ساخت‌ ایتالیا) و چند ناوچه‌ بود.تعدادی‌ از فرماندهان‌ آن‌ در آموزشگاه‌های‌ نظامی‌ ایتالیا، فنون‌ جنگ‌های‌ دریایی‌ را آموخته‌ بودند. مجموع‌پرسنل‌ ارتش‌ ایران‌، کمابیش‌ 90 هزار نفر برآورد می‌شد. بدین‌سان‌، با توجه‌ به‌ این‌ واقعیت‌ها، ارتش‌ ایران‌ توان‌رویارویی‌ هم‌زمان‌ با دو قدرت‌ بزرگ‌ آن‌ روز را نداشت‌.
هنوز چند روز از تعرض‌ نظامی‌ بریتانیا و شوروی‌ علیه‌ ایران‌ نگذشته‌ بود که‌ سرلشگر نخجوان‌ کفیل‌ وزارت‌جنگ‌ بدون‌ اطلاع‌ رضاشاه‌ (فرمانده‌ کل‌ قوا)، شورای‌ عالی‌ جنگ‌ را تشکیل‌ داد. این‌ شورا که‌ سرلشگر ضرغامی‌(رییس‌ ستاد)، سرلشگر ریاضی‌ و سرلشگر یزدان‌پناه‌ در آن‌ حضور داشتند، دستور ترک‌ مخاصمه‌ را صادر کرده‌و لشگرهای‌ 1 و 2 مستقر در تهران‌ را مرخص‌ نمود. رضاشاه‌، به‌ محض‌ آگاهی‌ از این‌ مسأله‌، آن‌ها را به‌ کاخ‌سعدآباد احضار کرد و ضمن‌ خلع‌ درجه‌، دستور زندانی‌ کردن‌ آنان‌ را به‌ جرم‌ خیانت‌ به‌ کشور، صادر نمود. درضمن‌، وی‌ سپهبد امیراحمدی‌ را مأمور جمع‌آوری‌ سربازان‌ و مقاومت‌ و حفظ شهر تهران‌ برابر بیگانگان‌ کرد.سپهبد امیراحمدی‌ حکومت‌ نظامی‌ اعلام‌ و با تلاش‌ فراوان‌ توانست‌ عده‌ای‌ از افسران‌ و سربازان‌ را جمع‌آوری‌و نظم‌ و آرامش‌ را در تهران‌ برقرار نماید.
اما، فاجعه‌ بسیار ژرف‌ بود. دست‌های‌ خیانتکاری‌ که‌ در گرماگرم‌ جنگ‌، دستور ترک‌ مخاصمه‌ و مرخص‌کردن‌ سربازها را صادر کرد، از ماه‌ها پیش‌، در لجستیک‌ نیروها اخلال‌ کرده‌ و در نتیجه‌، مهمات‌ مربوط به‌توپخانه‌ و ادوات‌ جنگی‌ ناهم‌آهنگ‌ با نیاز ارسال‌ می‌شدند. به‌ طوری‌ که‌ در همان‌ روز نخست‌، بسیاری‌ ازیگان‌های‌ توپخانه‌، امکان‌ آتش‌ نداشتند.
پیش‌ از اعلام‌ ترک‌ مخاصمه‌، یگان‌های‌ ارتش‌ به‌ خوبی‌ برابر متجاوزان‌ می‌جنگیدند، به‌ طوری‌ که‌ در چندنقطه‌، آنان‌ را متوقف‌ کرده‌ و خسارت‌ و تلفات‌ قابل‌ توجهی‌ نیز به‌ نیروهای‌ مهاجم‌ وارد کرده‌ بودند. در این‌ میان‌باید از پایداری‌ و دلیری‌ فرماندهان‌ و یگان‌های‌ زیر نام‌ برد: سرلشگر شاه‌بختی‌ (فرمانده‌ لشگر خوزستان‌)،سرلشگر حسن‌ مقدم‌ مراغه‌ای‌ (فرمانده‌ لشگر کردستان‌ و کرمانشاه‌)، سرلشگر قدر (فرمانده‌ لشگر رشت‌)،سرهنگ‌ معتضدی‌ (کفیل‌ فرماندهی‌ لشگر گرگان‌) و... در این‌ جا قابل‌ ذکر است‌ که‌ پس‌ از صدور دستور ترک‌مقاومت‌، عده‌ای‌ از افراد لشگر گرگان‌ تسلیم‌ نشده‌ و با عقب‌نشینی‌ خود را به‌ تهران‌ رساندند. البته‌ در این‌ میان‌،کسانی‌ نیز مانند سرلشگر محتشمی‌ (فرمانده‌ لشگر خراسان‌)، خیانت‌ کرده‌ و تسلیم‌ شد. هم‌چنین‌، فرمانده‌لشگر تبریز نیز ترک‌ خدمت‌ کرده‌ و فرار نمود.
به‌ دنبال‌ خلع‌ درجه‌ و بازداشت‌ وزیر جنگ‌ و رییس‌ ستاد، رضاشاه‌ دو تن‌ از امیران‌ تحصیل‌ کرده‌ ارتش‌،یعنی‌ سرتیپ‌ عبدالله‌ هدایت‌ و سرتیپ‌ حاجعلی‌ رزم‌آرا را برای‌ مشاوره‌ احضار کرد. آنان‌ با توجه‌ به‌ دلایل‌ زیر،اعلام‌ کردند که‌ امکان‌ مقاومت‌ وجود ندارد. رضا شاه‌ هم‌ نظر آنان‌ را پذیرفت‌.
1ـ عدم‌ توازن‌ نیروهای‌ ارتش‌ ایران‌ با مهاجمان‌
2ـ نداشتن‌ تحرک‌ لازم‌، نداشتن‌ برتری‌ آتش‌
3ـ نداشتن‌ مهمات‌ برای‌ مقابله‌ (با توجه‌ به‌ خیانت‌های‌ به‌ عمل‌ آمده‌)
4ـ غافل‌گیر شدن‌ و عدم‌ بسیج‌ نیروها و نبودن‌ فرصت‌ کافی‌ برای‌ این‌ کار
5ـ برتری‌ بی‌چون‌ و چرای‌ دشمن‌ در هوا
6ـ ترس‌ و وحشت‌ مردم‌ از بمباران‌های‌ هوایی‌
7ـ خیانت‌ عوامل‌ بیگانه‌
8ـ عدم‌ آگاهی‌ دولت‌ برابر جریان‌های‌ پیش‌ آمده‌ و... درآمدند. از سوی‌ دیگر، ارتش‌ سرخ‌ نیز با بهره‌گیری‌ ازترک‌ مقاومت‌ ارتش‌ ایران‌، خود را به‌ حومه‌ی‌ قزوین‌ رسانید و در آن‌ جا نیروهای‌ ارتش‌ سرخ‌ و بریتانیا به‌ هم‌پیوستند.
دولت‌ ایران‌ که‌ از یورش‌ نظامی‌ دو همسایه‌ی‌ نیرومند غافلگیر شده‌ بود، وسیله‌ی‌ سفیران‌ کشور در مسکو،لندن‌ و واشنگتن‌ از دولت‌های‌ روس‌ و انگلیس‌ خواست‌ تا با توقف‌ عملیات‌ نظامی‌، با ایران‌ وارد گفتگو شوند. امادولت‌های‌ مزبور به‌ درخواست‌ دولت‌ ایران‌ پاسخ‌ ندادند.
از آن‌ جا که‌ علی‌ منصور نخست‌وزیر وقت‌، از نظر متفقین‌ معروف‌ به‌ داشتن‌ نظرات‌ دوستانه‌ نسبت‌ به‌آلمان‌ها بود، روز پنجم‌ شهریورماه‌ (27 اوت‌) از کار کناره‌ گرفت‌ و محمدعلی‌ فروغی‌ که‌ “ مورد قبول‌ انگلیس‌هابود، مأمور تشکیل‌ کابینه‌ی‌ جدید”، شد به‌ دنبال‌ تشکیل‌ کابینه‌ی‌ جدید، به‌ پیشنهاد فروغی‌ دستور ترک‌مقاومت‌ به‌ همه‌ی‌ یگان‌های‌ ارتش‌ صادر شد. به‌ دنبال‌ اعلام‌ ترک‌ مخاصمه‌، فروغی‌ نظر نهایی‌ دولت‌های‌بریتانیا و شوروی‌ رااز یورش‌ نظامی‌ به‌ ایران‌، استفسار کرد. روز هشتم‌ شهریورماه‌ 1320 (30 اوت‌ 1941)،سفیران‌ شوروی‌ و بریتانیا، نظرات‌ دولت‌های‌ خود را به‌ شرح‌ زیر اعلام‌ کردند:
1ـ ترک‌ مقاومت‌ کامل‌ و تخلیه‌ی‌ یگان‌های‌ ارتش‌ ایران‌ از نقاطی‌ که‌ وسیله‌ی‌ نیروهای‌ متفقین‌ اشغال‌ شده‌است‌.
2ـ اخراج‌ همه‌ی‌ شهروندان‌ آلمان‌ از ایران‌، غیر از اعضای‌ سفارت‌.
3ـ تعهد در تسهیل‌ ترابری‌ جنگ‌افزار و مهمات‌ و ادوات‌ جنگی‌ از راه‌ ایران‌ به‌ شوروی‌.
در برابر دولت‌ انگلستان‌ اعلام‌ کرد که‌ حق‌السهم‌ ایران‌ را از درآمد نفت‌ جنوب‌ خواهد پرداخت‌ و روس‌هانیز پذیرفتند که‌ سهم‌ ایران‌ را از عایدات‌ شیلات‌، پرداخت‌ نمایند. هم‌چنین‌ دو دولت‌ مزبور متعهد شدند که‌ هرزمان‌ وضعیت‌ نظامی‌ اجازه‌ دهد، نیروهای‌ خود را از خاک‌ ایران‌ بیرون‌ ببرند.
بریتانیا و شوروی‌، بدون‌ این‌که‌ منتظر پاسخ‌ دولت‌ ایران‌ بمانند، بر دایره‌ی‌ خواسته‌های‌ خود افزودند وخواستار تحویل‌ شهروندان‌ آلمان‌ شدند. از آن‌ جا که‌ پاسخی‌ از دولت‌ ایران‌ دریافت‌ نکردند، روز 19 شهریور ماه‌1320 (10 سپتامبر 1941)، دولت‌های‌ مزبور اعلام‌ کردند که‌ هرگاه‌ ظرف‌ 48 ساعت‌، اتباع‌ آلمان‌ را تسلیم‌ننموده‌ و سفارت‌ خانه‌های‌ آلمان‌، ایتالیا، رومانی‌ و مجارستان‌ را تعطیل‌ نکند، تهران‌ را اشغال‌ خواهند کرد. ازآن‌ جا که‌ دولت‌ ایران‌ به‌ این‌ اولتیماتوم‌ پاسخ‌ نداد، روز 25 شهریورماه‌ (16 سپتامبر) نیروهای‌ روس‌ و انگلیس‌برای‌ اشغال‌ پایتخت‌ به‌ حرکت‌ درآمدند. در این‌ فرآیند رضا شاه‌ از مقام‌ سلطنت‌ استعفا کرد و از تهران‌ خارج‌شد و روز 26 شهریورماه‌ (17 سپتامبر) نیروهای‌ شوروی‌ و بریتانیا، تهران‌ را اشغال‌ کردند. فروغی‌ در مجلس‌شورای‌ ملی‌ خطاب‌ به‌ مردم‌ ایران‌ اعلام‌ کرد: “می‌آیند و می‌روند و با شما کاری‌ ندارند”؟€
نکته‌ی‌ آموزنده‌ در این‌ میان‌، نشان‌ ندادن‌ واکنش‌ از سوی‌ هم‌پیمانان‌ ایران‌ یعنی‌ دولت‌های‌ ترکیه‌،افغانستان‌ و عراق‌ بود. حتا حکومت‌ عراق‌، برخلاف‌ موازین‌ پیمان‌ سعدآباد، خاک‌ خود را برای‌ یورش‌ به‌ ایران‌در اختیار دولت‌ متجاوز بریتانیا قرار داد.
ده‌ سال‌ بعد، در جریان‌ ملی‌ شدن‌ صنایع‌ نفت‌، بار دیگر حکومت‌ عراق‌ آب‌های‌ خود را در اختیار دولت‌متجاوز بریتانیا قرارداد. رزم‌ ناوهای‌ موریشس‌ و مسینا، برای‌ ارعاب‌ مردم‌ ایران‌، توپ‌های‌ خود را به‌ سوی‌پایگاه‌ دریایی‌ خرمشهر نشانه‌ رفتند. اما، مردم‌ ایران‌ پایداری‌ کردند...


پی‌نوشت‌های‌ بخش‌ دهم‌

1ـ در سال‌ 1939 دولت‌ آلمان‌ نازی‌ با اتحاد شوروی‌ قرارداد عدم‌ تجاوز امضا کرد. بر پایه‌ی‌ قرارداد مزبور، دودولت‌ کشور لهستان‌ را میان‌ خود تقسیم‌ کردند. هیتلر با اطمینان‌ از هم‌ پیمانی‌ شوروی‌، روز اول‌ سپتامبر 1939 (9شهریور 1318) به‌ لهستان‌ حمله‌ برد و در این‌ فرآیند آتش‌ جنگ‌ جهانی‌ دوم‌ را افروخت‌.
روز بیست‌ و پنجم‌ نوامبر 1940 (4 آذر 1319)، موتولف‌ وزیر امور خارجه‌ی‌ شوروی‌ به‌ سفیر آلمان‌ در مسکو اطلاع‌داد که‌ منضم‌ کردن‌ یک‌ پروتکل‌ محرمانه‌ به‌ اتحاد چهارگانه‌ (آلمان‌ ـ ایتالیا ـ شوروی‌ ـ ژاپن‌)، در صورتی‌ از سوی‌ اتحادشوروی‌ قابل‌ پذیرش‌ است‌ که‌ افزون‌ بر مواد دیگر، منطقه‌ی‌ جنوب‌ باتوم‌ و باکو در راستای‌ کلی‌ خلیج‌ فارس‌، به‌ عنوان‌مرکز خواسته‌های‌ اتحاد شوروی‌، به‌ رسمیت‌ شناخته‌ شود.
(ایران‌ و جنگ‌ سرد، لوکیس‌ فاوست‌ ـ ترجمه‌ کاوه‌ بیات‌ ـ ص‌ 154)
2ـ تاریخ‌ روابط خارجی‌ ایران‌ - ص‌ 403.
3ـ وزارت‌ امور خارجه‌ ایران‌ در آغاز سال‌ 1358 خورشیدی‌، طی‌ یادداشتی‌ به‌ دولت‌ شوروی‌، کان‌ لم‌ یکن‌ بودن‌مواد مزبور را اعلام‌ کرد.
4ـ این‌ هواپیماها از سال‌ 1319 در کارخانه‌ی‌ شهباز در تهران‌، مونتاژ می‌شدند.
5ـ سرلشگر احمد نخجوان‌ که‌ سال‌ها کفیل‌ وزارت‌ جنگ‌ بود، در دولت‌ بعدی‌ (دولت‌ فروغی‌) وزیر جنگ‌ شد.سرتیپ‌ علی‌ ریاضی‌، نخست‌ به‌ معاونت‌ ستاد ارتش‌ رسید و سپس‌ به‌ درجه‌ی‌ سرلشگری‌ ارتقا پیدا کرد و رییس‌ ستادشد.
6ـ تاریخ‌ روابط خارجی‌ ایران‌ ـ ص‌ 417.
7ـ پیمان‌ همکاری‌ و عدم‌ تعرض‌ که‌ به‌ نام‌ پیمان‌ سعدآباد معروف‌ است‌، در چهارم‌ تیرماه‌ 1316 خورشیدی‌ (25ژوئن‌ 1937) در قصر سعدآباد تهران‌ میان‌ کشورهای‌ ایران‌، ترکیه‌، عراق‌ و افغانستان‌ بسته‌ شد. دولت‌های‌ امضاءکننده‌متعهد شدند که‌ مرزهای‌ یکدیگر را محترم‌ شمرده‌ و از هرگونه‌ تجاوز به‌ یکدیگر خودداری‌ کرده‌ و از تشکیل‌ جمعیت‌هاو دسته‌بندی‌هایی‌ که‌ هدف‌ آن‌ها اخلال‌ صلح‌ در یکی‌ از کشورهای‌ هم‌پیمان‌ باشد، جلوگیری‌ نمایند.

 

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

در همین زمینه