زبان پژوهی
پارهای از نویسندگان و شعرای فارسی گوی یوگسلاوی (بخش یکم)
- زبان پژوهي
- نمایش از پنج شنبه, 15 ارديبهشت 1390 05:24
- بازدید: 7154
برگرفته از آذرپادگان
دکتر دیان بوگدانویچ
اگر چه عده بزرگی از اهل قلم در عثمانی که ضمناً از اهالی ممالک یوگسلاوی بوده اند اصل خود را عمداً پوشیده اند و بدین ترتیب در مقابل طعنه و تمسخر ترک ها از خود دفاع می کردند باز در کتب و تذکره ها فراوان به اسامی ای برمی خوریم که از روی کنیه آنها معلوم می شود که اهل بوسنی یا هرزگووین و یا نقاط دیگر یوگسلاوی بوده اند. باشا گیچ می گوید که ترکهای عثمانی از شعرا و نویسندگان بوسنوی و هرزگووینی بعلت بوسنوی و هرزگووینی بودنشان بطور شایسته ای استقبال نکرده اند اگر چه آثارشان از لحاظ علمی و ادبی هم سطح و یا بالاتر از آثار ترکهای اصیل بوده است.
بعد از استقرار اولین قبایل ترکمان در آسیای صغیر یعنی از دوره سلاجقه روم تا نیمه قرن 19 میلادی و مخصوصاً بعد ار تشکیل دولت عثمانی (در اول قرن 14 میلادی) زبان و ادبیات فارسی یکی از عوامل مؤثر در فرهنگ این سرزمین بشمار می رفته است و به مرور زمان که دامنه متصرفات آل عثمان تا قلب اروپا کشیده می شده است زبان فارسی نیز در این قبیل متصرفات رواج می پذیرفته است . برای اثبات این ادعا کتب متعدد و دواوین و فرامین سلاطین عثمانی تا صدسال بهترین دلیل است. چند تن از سلاطین عثمانی به فارسی شعر گفته اند و در میان آنها باید اسم سلطان ایلدرم بایزید و سلطان سلیم و سلطان سلیمان قانونی را ذکر کرد. «... معروف است که سلطان سلیم حتی در مواقعی که با ایرانیان مشغول جنگ و جدال بوده است، زبان آنها را برای مقاصد ادبی بکار برده است1». صاحب کتاب هفت اقلیم می نویسد که هنگام جلوس سلطان سلیمان خان قانونی، امینی شاعر قصیده ای سروده که تمام مصراع های آن متضمن ماده تاریخ جلوس اوست.
مطلع این قصیده چنین است:
بداده جهان ملک کامرانی بکاوس عهد و سلیمان ثانی2
رواج زبان و ادبیات فارسی در عثمانی و علاقه ای که سلاطین آن دیار بدان نشان می داده اند موجب پیدایش عدّه ی بسیاری از نویسندگان و شاعران فارسی گوی در عثمانی شده است که بجز عده ای ایرانی مهاجر، بقیه ترک زبان یا اهل مناطقی بوده اند که در آن روزگار در قلمرو حکومت دولت عثمانی قرار داشته است. بین آنان عده ای نیز از ساکنین بعضی از ایالاتی که امروز کشور یوگسلاوی را تشکیل می دهند بوده اند3 زیرا در این ایالات عده ای از ساکنین تدریجاً از روزی که بدست عثمانیان اُفتادند به دین اسلام می گرویدند. بعضی از شعرای این دسته هنگام فعالیت های دیگر شعر فارسی نیز می سرودند و بعضی دیگر از شعر و شاعری و به طور کلی از راه قلم معاش روزانه خود را تأمین می کردند.
فهرست اسامی اشخاصی که اهل یوگسلاوی بودند و به زبان فارسی شعر می سرودند و یا نثر می نوشند فعلاً از این قرار است:
1 ـ محمود پاشا که تخلص او عدنی بوده است (منظور نه این ست که وی اهل عدن بوده است؛ بلکه تخلص او عدنی به معنی بهشتی است) (متوفی در سال 879 هجری) [853خ/ 1474م].
2 ـ درویش پاشا (متوفی در سال 1012) [982خ/ 1603م].
3 ـ توکلی ده ده سراپلی (متوفی در قرن یازدهم و طبق روایتی سال 1035) [1004خ/1626م].
4 ـ نرگس السرائی (متوفی در سال 1044) [1013خ/ 1634م].
5 ـ خسرو پاشا سکولوویچ (متوفی 1050) [1018خ/ 1640م].
6 ـ احمد صبوحی (متوفی در قرن یازدهم و طبق روایتی در سال 1050) [1018خ/ 1640م].
7 ـ احمد طالب (متوفی 1085) [1053خ/ 1674م].
8 ـ احمد یسری (متوفی 1105) [1072خ/ 1694م].
9 ـ احمد رشید (متوفی 1111) [1078خ/ 1699م].
10 ـ رشید (متوفی در اول قرن دوازدهم)
11 ـ علی زکی کیمیاگر (متوفی 1123) [1090خ/ 1699م].
12 ـ لدنی (متوفی 1133) [1100خ/ 1721م].
13 ـ حاج مصطفی مخلص (متوفی بعد از 1161) [1127خ/ 1748م].
14 ـ شیخ فوزی الموستاری (متوفی 1160) [1126خ/ 1747م].
1ـ عدنی
محل تولد او گویا در صربستان و طبق بعضی روایات در کرواسی بوده است4 درباره نام خانوادگی او در میان مورّخین و محققین و مؤلفین مورد اختلاف نظر است.
پاشاگیچ در یکی از کُتب خود می گوید که ـ اسم خانواده محمودپاشا (عدنی) پانکوویچ ـ بوده است.5 یک مورخ یونانی آن روزگار اسم خانواده او را بوگوویچ6 می نویسد7 و در مکاتباتی که جمهوری دوبروونیک بدولت عثمانی می فرستاده است نام او را آنچلوویچ8 و بوگویه ویچ9 ذکر کرده است10.
عدنی اولین شخص او یوگسلاوی است که در ادب اسلامی و شرقی اهمیت زیادی داشته است. و او نیز یکی از 21 صدراعظم دولت عثمانی که اهل ممالک یوگسلاوی بوده اند می باشد وی در بچگی از طرف غارتگران عثمانی در نیمه اول قرن 15 در یکی از هجوم هایشان از درون دارالجهاد به اَدرنه (پایتخت آن زمانی عثمانی) برده شد.
طاشکپری زاده در باب سه نفر دوست و هموطن که جزو آنان عدنی (وزیر محمود پاشا) و دو تن دیگر از دانشمندان آن زمان بنام عبدالکریم و مولی ایاس بودند چنین می گوید:
«... و کان هو (عبدالکریم) و الوزیر محمودپاشا ـ و مولی ایاس عبیدالمحمد آغا من امراءالسلطان مرادخان الغازی و قداتی بهم من بلادهم و هم صغار11» هامر پورکشتال12 می گوید که عدنی را در میان دو شهر مهم صربیای آن روزگار یعنی در بین نوو و بردو13 و سمندره14 اسیر کردند15. عدنی یک زندگی پر از فعالیت و موفقیت و همچنین ادبار و تیره-بختی داشته است که در این جا از این قبیل اطلاعات می گذریم16 عدنی حامی اهل قلم بوده است و تعداد زیادی از کتب و رسایل به اسم او نوشته اند که بعضی از آن ها به فارسی تألیف شده است و در میان آن ها تنها از بهجةالتواریخ اثر شکرالله و از «التحفه المحمودیه» اثر علاءالدین البسطامی یاد می کنیم17. حاجی خلیفه می گوید: «انوارالاحداق ـ فارسی للشیخ علی بن محمد الشهیر بمصنف کالمتوفی سنه خمس و سبعین و ثمان مائه الفه للوزیر محمود پاشا18. عاشق چلبی در تذکره خود19 می گوید: «... اگر چه مرحومک اشعاری نفیس و اداسی سلیسدر اما انشای شعر ندن اعلی خصوصاً نوائی ایله مکاتباتب بی بهانه (کذا) در ...»،
عاشق چلبی تک بیت معروف زیر را در آن جا آورده است:
رُخت ز آه دلم گر نهان کنی چه عجب کسی چگونه نَهد شمع در دریچه باد20
که هامر [پورگشتال] آن را در تاریخ عثمانی به آلمانی ترجمه کرده است21. سهمی در تذکره خود که به اسم هشت بهشت معروف است چنین می گوید:
«... پارسی و ترکی داده اشعاری دیبدر. ظهیر فاریابی قصائدینه و خواجه حافظ شیرازی غزلیاتیده نظیره دیمیشدر. اشعار مطبوع غزلیاتی مصنوع بکر ـ سوزلری چون و خاصه مضیلریده نهایت بوق.»
حاجی خلیفه دیوان ترکی عدنی را ذکر می کند و می گوید: «دیوان عدنی محمود پاشا ترکی المتوفی سنه 879 و له فی الزیدة بیت واحد22».
حامدی اصفهانی شاعر فارسی گو که به ترکیه کوچ کرده بود، تاریخ فتح مدللی23 چنین گفته:
مدللی فتح شد شه را اگر چه حصار او ز برج چرخ اعلاست
غنی شد لشکر اسلام و تاریخ به جهد و همت محمودپاشا است24
ولی کاری هنوز مانده است و آن جستجوی دیوان فارسی عدنی و نیز اشعار پراکنده اوست. در دایرةالمعارف اسلام (چاپ قدیم به زبان ترکی از او ذکر رفته است و نیز احتمال قوی می رود که ضمن کتابها و رساله های بسیار که یازده سال پیش به مناسبت پانصدمین سال فتح استانبول) در سال 1953 در ترکیه گردآوری و منتشر شده اطلاعاتی بیشتر درباره محمود پاشا عدنی بدست آید ولی متأسفانه نگارنده این سطور هنوز موفق نشده است آن ها را بیابد25.
2 ـ درویش پاشا26
اسم پدر درویش پاشا بایزد آغا و محل تولد او شهر موستار در هرزگووین است. تاریخ دقیق تولد او معلوم نیست ولی در هر صورت در اواسط قرن دهم هجری اتفاق افتاده است. در دوره سلطان سلیم الثانی در میان عجمی اغلان هرزگووین به دربار عثمانی آمده بود که در همان موقع محمدپاشا سکولر صدراعظم دولت عثمانی بوده است و در آن جا پیش سودی26 و اساتید دیگر در سرای آت میدان معلومات عالیه را کسب کرد و آثار ادبیات عربی و فارسی را با اشتیاقی فراوان مطالعه کرد و برای وظیفه که بعد بعهده او گذاشتند خود را خوب آماده ساخت یعنی برای ترجمه اثر منظومی از فارسی به شعر ترکی که به درخواست مرادخان سلطان عثمانی بعد از سال 995ق. اقدام کرده است. درباره اسم فارسی این اثر ظاهراً اختلاف نظر در میان مؤلفین وجود دارد27.
این جا فقط از اشعار فارسی درویش پاشا سخن رانده می شود درباره شرح حال او زیاد نوشته شده است و تازه ترین کار در این باب مقاله پاری است (V.J.Parru). طبق رونوشتی که از وقفنامه او برداشته شده است در دور مُهر خود این بیت را داشته است:
یا رب کرم تو بحر مواج درویش و غنی به توست محتاج
در این جا امر جالبی است و آن آوردن اصطلاحات شعر ملی صربوکراوات در شعری است که به زبان فارسی سروده است (مثال برای این ادعا. رفع تشنگی بوسیله (آبهای هفت دریا) در اشعار ملی صربوکروات فراوان است). در اشعار فارسی و نیز ترکی خود درویش پاشا از هرگونه تکلیف و تصنع دوری جسته است. در نزدیکی بوداپست28 دلیرانه در سال 1012ق. جان سپرده است29 در تاریخ پچوی (که تألیف یکی دیگر از اهالی یوگسلاوی الاصل آن جا می-باشد) مرگ شجاعانه درویش پاشا ماهرانه توصیف شده است، گویا در آخرین لحظات زندگی و موقعی که درک کرده بود برای او در جزیره ای که آن را از هرطرف دشمن محاصره کرده است راه نجاتی نیست این بیت را گفته است:
قضا دگر نشود گر هزار ناله و آه ز روی شکر و شکایت برآید از دهنی
ده سال پیش از مرگ، کتابخانه ای را در شهر مولد خود (موستار) تأسیس کرده بود که در مبحث کتابخانه های یوگسلاوی که دارای نسخ خطی فارسی هستند ذکر شده است.
3 ـ توکلی ده ده30
محل تولد او سرایوو است. در قرن یازدهم هجری قمری زندگی کرده است. معلومات صوفیانه عرفانی را نزد شیخ عطیق ده ده مولوی کسب کرد. بعد از مرگ شیخ عطیق، ده ده جانشین او شد و در خانقاه مولوی در سرایوو سالها درس مثنوی می داده است. به اظهار غالب ده ده31 از او اشعار عارفانه و گفتارهای عاشقانه برای ما مانده است.
یکی از سالکان او دبرلی وجدی بوده. دبرلی وجدی (یا بهتر بگوئیم: وجدی دبرلی) از شهر دبر [Deber] در مکدونیا نزدیک مرز آلبانی است . وجدی دبرالی در شعر و شاعری شهرت فراوانی بدست آورده است و در سال 1080ق. (برابر با 1669 میلادی) درگذشته است. او می بایستی چندین ده سال پیش از مرگ شاگردش وفات یافته باشد. در تذکره-های مولویان اشعار بیشتری از توکلی ده ده باید جست ولی این کاری است که فقط در کتابخانه های ترکیه و مخصوصا در استانبول می توان انجام داد این شعر از اوست:
هم چو غواصان مفلس از برای گوهری زحمت دریای مردم خوار می باید کشید
جوهر نااهل و ناهموار بهر او کشم بهر یک گل زحمت صد خار می باید کشید
توکلی در سرایوو درگذشته است و بنابر بعضی روایات در سال 1035ق. این اتقاق افتاد و در جوار مسجد تساره32 و اجامبیا در سرایو به خاک سپرده شد. در آخر وقفنامه خود این دو رباعی را نوشته است و احتمال قوی می رود که ساخته قریحه شاعری او باشد.
دارم گنهی و قطرۀ باران بیش از شرم گنه، بمانده ام سر در پیش
آواز آمد که سهل باشد درویش تو در خور خود کنی و ما در خود خویش
و نیز
یارب ز کرم بر من درویش نگر بر حال من خستۀ دلریش نگر
هر چند نیم لایق بخشایش تو بر من منگر بر کرم خویش نگر
احتمال قوی می رود که در کتابخانه های ترکیه و نیز در بعضی از مجموعه های اشعار شعرای کلاسیک عثمانی که در آن جا طبع شده بتوان اشعار دیگری را پیدا کرد ولی درحال حاضر باید از بلبلستان شیخ فوزی الموستاری کمک گرفت زیرا در آن اثر فوزی درباره درویش پاشا چنین می فرماید:
درویش پاشا رحمه الله علیه از گزیده ارباب و زبده اصحاب بسالت است و همه اشعار وی نکته آمیز و رشحات کلکش ابهام ریز است. دو دیوان دارد. یکی فارسی و یکی ترکیست هر دو لطیف و معنی دارد و ظریف و نکته شعاریست. دوبار به بوسنه والی شده و سالی چند نیز در اکره محافظ بوده. چنین مشهور است که از گزیده اولیاءالله بود و به یادگار حضرت مولانا مثنوی را تنطیر کرد جزئی دو ساخت. شبی در خواب مولانا را دیده و وی را گفته ـ ای درویش کتاب من هرگز تنطیر نپذیرد، از این سودا باز شو و آن که فارغ شده و آن دو جزء که نوشته من آن را دیدم بسیار معنی دار و لطیف بود. فقیر چنین پندارم که از وزرا، آن چنان کامل و دانا نیامده است و از جمله اشعار وی است:
اگر آن سرو قد سازد مشرف خانۀ ما را نثار مقدمش دارم همه دنیا و عُقبا را
نگردد تشنگی عشق زائل از دل تشنه اگر نوشد بیک دم آب های هفت دریا را
به یک غمزه ربوده ترک چشم تو هزاران دل کسی هرگز ندیده در جهان این گونه یغما را
اگر میل جمال دلبران دارم عجب نبود چو آدم، کو نباشد جان بخش روی زیبا را!
نظر کن بر دل درویش و رحم آور شه خوبان نصیحت بشنو و ضایع مگردان پند دانا را...
(الخ)
1 ـ از سعدی تا جامی ص 131.
2 ـ این اطلاع را از نامه ای نقل می کنیم که آقای عمادالدین طبری به مدیر مجله راهنمای کتاب درباره مقاله نگارنده این سطور نوشته اند و برای اطلاع صمیمانه از ایشان تشکر می کنم. ر.ک به شماره 1 و 2 سال ششم راهنمای کتاب ص 142 ـ142.
3 ـ مانند بوسنی و هرزگووین و مقدونیه و قسمتی از منته نگرو و صربسان.
4 ـ دایرةالمعارف اسلام (چاپ قدیم) در مقاله محمودپاشا Mahmud Pasha به قلم J.H.Kramers ج ـ 2 ص 142 محل تولد او را در شهر کروشه واتس Krusevac در صربستان می نویسد و تاریخ عالی ج4 برگ شماره 134 (فهرست فلوگل) و چاپ استانبول و قاموس الاعلام اصل او را خروادی و یا خروات (یعنی متعلق به کرواسی کنونی)می دانند.
5 ـ Jankovec رجوع شود به S.Basagec : Kratka Uorta : Str . 11
6 ـ Abogovic 7 ـ Chalcocondylas et Ducas
8 ـ Andjelovic V.D.Branixlav, djurdjeu Jugoslovenske Zemije Podturskom vlascu, Zagreb, 1962 Str 21
9 ـ Bogojevic 10 - ZHBH,40
11 ـ طاشکپری زاده: الشقائق النعمانیه فی علماءالدوله العثمانیه که در حاشیه وفیات الاعیان اثر ابن خلکان در قاهره مکرر چاپ شده و ما این جا از چاپی که در سال 1310 طبع شده استفاده کردیم ج1 ص 172 و بعد.
12 - Joseph Hammer Con Purgstall. 13 - Novo brood
14 ـ شهریست که امروز بدان Smederevo گویند.
15 - Joseph Hammer Von Purgstall, G.O.R. ج1 ص515 ـ 434
16 ـ رجوع شود به دایرةالمعارف اسلام (چاپ قدیم) و مقاله محمودپاشا بقلم J.H.Kramers که در آن جا مفصلاً از او صحبت می شود و همچنین ترجمه ترکی معاصر از دایرةالمعارف اسلام.
17 - BHIK,11
18 ـ کشف الظنون ج1 ـ ص 162 و صفحات بعد...
19 ـ این متن ترکی از کتاب پاشاگیچ نقل می شود.
20 ـ امر جالبی است که این تک بیت را از ترجمه آلمانی ها مرپور گشتال شاعر قرن 19 یوگسلاوی در کتاب خود به نظم درآورده است:
21 – Hammer Von Purgstall, G.O.T.I. 434 – 515.
22 ـ سهی ـ هشت بهشت . ص3 ـ س20 کشف الظنون جلد 1 ص 800.
23 ـ مدللی Mytilene جزیره ایست از جزایر دریای مدیترانه.
24 ـ نشریه دانشکده ادبیات تبریز ـ شماره دوم ـ سال چهارم ـ (تابستان 1341) ص 180.
25 - رجوع شود به مقاله های آقای حاج حسین نخجوانی «نفوذ زبان و ادبیات فارسی در ترکیه در دوره آل عثمان» نشریه دانشکده ادبیات تبریز ـ شماره های اول و دوم سال چهاردهم (1341).
26 ـ در یوگسلاوی به «درویش پاشا بایزاعیچ» یعنی پسر بایزید آغا معروف ا ست.
27 ـ در دیباچه ترجمه خود که به اسم مرادنامه معروفست از استاد خود سودی با احترام کامل ذکر می کند.
28 ـ ترکهای عثمانی فرزندان بهترین خانواده های قبیله آباز در قفقاز و بوسنی و هرزگوین را در بچگی از خانواده-هایشان می گرفتند و برای همه گونه سمتهای نظامی و دولتی تربیت می کردند این امتیاز فقط به خانواده های این سه ایالت داده می شد.
29 ـ بوداپست پایتخت فعلی مجارستان.
30 ـ آقای شبانودها در مقاله خود تحت عنوان «کتابخانه غازی خسرو بیک که در مجله Bibbiotedar به شماره 1 و 2 سال 1956 چاپ کرده تاریخ مرگ درویش پاشا را 1611 می نویسد.
31 ـ تلفظ آن «دد» است.
32 ـ غالب ده ده. تذکره شعرای ولویه ..... در حرف ت.
33 ـ Deber 34 ـ باشاگیچ در کتاب خود BHIK,73
35 ـ Careue Gamega یعنی مسجد شاه.
بُن نبشت ها:
1 ـ منجم باشی . تاریخ اسلام ـ ج3 ـ ص400 چاپ استانبول.
2 ـ خواجه زاده ـ تاج التواریخ ـ ج 1 ـ چاپ 1279 استانبول.
3 ـ تاریخ عالی ـ ج4.
5 ـ مجدی ـ حدائق الشقائق.
6 ـ کنالی زاده ـ تذکرةالشعرا ـ در حرف (ع).
7 ـ قاموس الاعلام ج3.
8 – B.H.I.K
9- Malec 57 et suivanles
10 – Chalcocondylas et Ducas
برگرفته از: ماهنامۀ وحید، علمی. ادبی. انتقادی؛ صاحب امتیاز و مدیر مسئول: سیف الله وحیدنیا؛ سردیبر: محمد علی نجاتی؛ زیر نظر شورایِ نویسندگان . سال اول