نامآوران ایرانی
دانشمند جوانمرد
- بزرگان
- نمایش از دوشنبه, 22 اسفند 1390 06:53
- بازدید: 4603
برگرفته از روزنامه شرق
میرهاشم محدث
استادیار تاریخ دانشگاه تهران
استاد فقید ایرج افشار حقوق فراوانی بر گردن من دارند. خداوند یکی از بهترین نعمتهای خود یعنی سعهصدر و جوانمردی را به ایشان داده بود، بنابراین اولین کسی بودند که هرگاه مطلب مهمی برایم پیش میآمد از ایشان راهنمایی میخواستم.
آن بزرگوار سجایایی داشتند که جمع آنها در کمتر کسی پیدا میشود. به هیچوجه سخن نامربوط و بیجایی از او نشنیدم. حتی یک بار ندیدم غیبت کسی را بکنند. در هر مجلسی هم که پشت سر دیگری حرفی زده میشد، ماهرانه مسیر صحبت را عوض کرده به مطالب علمی میپرداختند. یاور جوانان نسل بعد از خود بود؛ موردی که من لااقل کمتر دیدهام. بهجای بایکوت و تحقیر دیگران به جوانان نسل بعد از خود شخصیت میداد. آقای کریم اصفهانیان فرمودند روزی شخص هتاکی در روزنامهای به استاد افشار و مرحوم پدرشان هتاکی کرده بودند. چند روز بعد جوانی پیش استاد افشار آمد که در موضوعی تحقیق میکرد و خواهش کرد که استادی را به او معرفی کنند تا راهنمایشان باشد. مرحوم افشار پس از کمی فکر همان استاد هتاک را به آن جوان معرفی کرد و گفت فعلا در ایران در این موضوع دانشمندی برجستهتر از ایشان نداریم. وقتی آن جوان رفت من به استاد عرض کردم چند روز پیش او به شما و پدرتان نسبتهای ناجوری داده بود چرا شما ایشان را معرفی کردید؟ استاد افشار فرمودند شاید او با من و خانوادهام غرض داشته من که با علم او غرض ندارم. آفرین بر این اخلاق.
آن مرحوم چهار کتاب از این حقیر را چاپ کردند. سه تا را در بنیاد موقوفات مرحوم پدرشان و چهارمی را توسط انتشارات دنیای کتاب، هیچکدام را هم خودم پیشنهاد نداده بودم بلکه در مزاحمتهایی که همیشه برایشان داشتم، میپرسیدند چه میکنی؟ وقتی به عرض میرساندم مشغول تصحیح فلان کتاب هستم میفرمودند بیار، چاپ میکنیم. با وجودی که صلاحیت علمیشان از تمام ناشران دیگر بالاتر بود هیچگاه روشنفکربازی یا اداهای ناشران دیگر را درنمیآوردند که این کتاب مثلا تعلیقات ندارد یا مثلا این قسمت را متوجه نشدهای. اگر به مطلبی اینچنینی برمیخوردند خودشان در نمونهای که میدیدند تصحیح میفرمودند.
در این عقیده با آقای اسلامپناه کرمانی همعقیدهام که گفتند این آرزو برای من باقی ماند که یک بار از آقای افشار «نمیدانم» یا «نمیتوانم» بشنوم.
شدیدا قدرشناس زحمت کسانی بود که برایش کوچکترین کاری انجام میدادند به هر نحو که میتوانست روی جلد کتاب یا در مقدمههایش یا در مقالاتش این حق را ادا میکرد و بارها در نوشتههایش به دیگرانی که حقناشناس بودند این وظیفه فراموششده اجتماعی و دینی را یادآوری میکرد.
حیف که امکانات روزنامه کم است والا وصف آن رشک ملک یک دهان به پهنای فلک میخواهد.
نمیتوانم این یادآوری را نکنم که همیشه سفارش میفرمودند مثل کوه محکم باش و از انتقادات و گوشهکنایههای دیگران از کوره در مرو.
کمکهای استاد کریم اصفهانیان در انجام خدمات علمی مرحوم افشار هم نباید فراموش شود.