نامآوران ایرانی
ممکن است اینگونه هم باشد
- بزرگان
- نمایش از دوشنبه, 22 اسفند 1390 06:51
- بازدید: 4300
برگرفته از روزنامه شرق
حمید تبریزی
مجله شناس
یک دهان خواهم به پهنای فلک تا بگویم شرح آن رشک ملک
(مولانا)
زندهیاد ایرج افشار بزرگی بود از افتخارات این سرزمین و بزرگوار زیست و بزرگوار رفت. همه میدانیم که وقتی میخواستند پیکر نازنینش را به خاک بسپارند، نمایندگان چند نسل حاضر بودند، از استاد دکتر باستانی پاریزی، استاد دکار محمدعلی اسلامیندوشن، استاد دکتر شفیعی گرفته تا علی دهباشی و ایرانشناس برجسته ژاپنی «یوشفعو زاسهکی» و پژوهشگر جوان 19 ساله «مهدی مهردان» و اینها نشانههایی از بزرگی و بزرگواری او بود. زندهیاد ایرج افشار بزرگواریاش را سالیان دراز در راهنمای کتاب و «آینده» نشان داده بود. انتقادپذیر بود و انتقاد هرکس را اگر بجا بود، میپذیرفت و چاپ میکرد و با نام و نشان نویسنده کاری نداشت و این نشانگر روح بزرگ او بود. من که از دوران نوجوانیم تاکنون از آثار او هزاران نکته آموختهام و خود را کوچکترین شاگرد او میدانم، هر موقع در نشریات فوق به اشتباهی برخورد میکردم، کتبا مینوشتم و او بدون کمترین کموکاستی چاپ میکرد.
(برای مثال بنگرید به راهنمای کتاب سال 21 صفحه 524 مورخ شهریور و مهر 1357 و «آینده» سال «7» ش 5 صفحه 401 مورخ 1360)
هرگز انتقاد اشخاص را همچون بعضی از ارباب جراید با جملاتی همچون: «ممکن است اینگونه هم باشد...» و «این بحث را خاتمه شده تلقی میکنیم...» برگزار نمیکرد. در سال 1348 در راهنمای کتاب شماره هفت و هشت سال 12 مورخ مهر و آبان همان سال پنج صفحه برای سوگ آلاحمد مطلب نوشت، در آنجا مینویسد: «چند بار او را در سفرهای دور و دراز دیدم. همه جا، او را پویا و کنجکاو و بررسیکننده یافتم. چند سال پیش از این بر ساحل خلیجفارس در دیهی از بندر بوشهر به هم رسیدیم. با فرخ غفاری گشت وگذار میکرد. بامدادی که هنوز آفتاب نتابیده بود، به او سر زدم، گرم نوشتنش دیدم. پرسیدم چه میکنی؟ گفت از آنچه امروز دیدهام یادداشت برمیدارم. زندگی مردم روزگار خودمان را در این دفترمخله میسازم، تا نبش قبرکن، همایی مثل تو در قرنهای بعد از این «اباطیل، نان بخورنه! ...» در اینکه جلال آلاحمد را «نبش قبرکن» نامیده بد و تحقیقاتش را اباطیل، هراس نداشت و با تحمل بسیار بالایی چاپ میکرد. چنانچه اهل قلم میدانند زندهیاد دکتر رحیم رضازادهملک قلم تند و تیزی داشت و در آخرین شماره راهنمای کتاب به زندهیاد ایرج افشار حمله کرد و او نیز با بزرگواری نوشتهاش را چاپ کرد. قسمتی از نامه دکتر ملک چنین است: «... اگر ایرج افشار همین حاشیه را بدون کموکاست در راهنمای کتاب نقل کرد و در زیرش تمایل مجدد خود را به نشر این دو مقالت در راهنمای کتاب یاد کرد. آنوقت میتواند مقالهها را از ناشر همین دفتر نقد و تحقیق بگیرد. آقای ایرج افشار: اگر ریگی به کفشتان نیست این حاشیه را چاپ کنید و بهدنبال آن دو مقالت یاد شده را از ناشر همین دفتر نقد و تحقیق بگیرید و انتشار دهید...» راهنمای کتاب مورخ آبان تا اسفند 1357 تمام اهل تحقیق با تالیف بسیار عظیم او آشنا هستند. فهرست مقالات فارسی که در هفت جلد و هشت دفتر تاکنون چاپ و انتشار یافته است از کارهای بینظیر اوست، مسلم است که تالیف چنین اثری مسلما کاستیهایی دارد، در طول سالیان دراز هر موقع به اشتباهی برمیخوریم و تذکر میدادم میپذیرفت و چاپ میکرد. در کنار صدها کتاب و چند صد مقاله دو کتاب گرانقدر را تمام اهل قلم و سیاست مدیون او هستند و با جرأت میتوان گفت که تنها او میتوانست چاپ کند: خاطرات دکتر محمد مصدق و خاطرات سیدحسن تقیزاده را بیمناسبت نمیدانم از دو جمله تالیف گرانقدر نویسنده و پژوهشگر گرانقدر آقای سید فرید قاسمی یادی بکنم که در شناخت استاد ایرج افشار حرف اول را میزنند «ایرانشناس مجله نگار» و کتاب ورز اطلاع رسان.