کتاب
2 كتاب درباره افسانههای عامیانه
- كتاب
- نمایش از جمعه, 28 اسفند 1388 08:53
- بازدید: 8815
برگرفته از روزنامه فرهیختگان 23 اسفند 1388 - هاجر زمانی
افسانه را میتوان به بیانی مادر تاریخ نامید. همچنین افسانههای ما در فرهنگ و تاریخ هر قومی هستند. چراكه قبل از اینكه تاریخ و فرهنگ هر قومی شكلی مدون و مكتوب به خود بگیرد، جهان سراسر در سیطره افسانه بود. ما امروز میتوانیم تاریخ هر ملت را به مدد كتیبهها و سنگنوشته و حجاری روی سنگها به عقب ببریم. تاریخ ایران ما در این میان لااقل به سه هزار سال قبل برمیگردد.
یكی از علل گسست فرهنگی، فراموش شدن افسانههای تاریخی و عامیانه هستند. ملتهایی كه دچار بحران هویت شدهاند عمدتا در جریان مدرنیزاسیون جهان یا در جریان سلطه از فرهنگ قدیم خود دور شده و آنچه را ارزشمند بوده از دست نداده و خوشبختانه علیرغم تلاش زیاد عوامل متعدد فرهنگی و غیرفرهنگی برای از میان بردن پیوند ایرانیان با گذشته خویش، هنوز رشتههای محكم و كارآمدی وجود دارد كه ایران را به تاریخ گذشته پیوند داده و این رشته باید مستحكمتر شود.
در سالهای اخیر تلاشهایی هرچند خرد و كوچك نیز در زمینه افزایش منابع حماسهای و افسانهای ایران قدیم برداشته شده است. متاسفانه آنچه تاكنون مورد غفلت واقع شده این است كه بسیاری از فرهنگپژوهان بر آنند كتابی تهیه كنند كه مثنوی هفتاد من باشد. یعنی پاسخ همه سوالها در آن باشد. ناگفته پیدا است كه این ممكن نیست. حدود سالهای دهه 1340 تلاشهایی صورت گرفته بود تا مونوگرافیهایی در مورد روستاها و مناطق مسكونی غیرشهری ایران جمعآوری شود. این كار در موسسه تحقیقات و مطالعات اجتماعی زیر نظر دكتر احسان نراقی صورت میگرفت كه البته ادامه نیافت.
پس از این، این كار به صورت پراكنده اما به واسطه كوشش، تلاش و علاقه تنی چند از پژوهشگران دنبال شد اما نه دیگر در قالب آن موسسه.
از این دسته میتوان به دو كتاب «افسانههای دهستان اشكور» و «افسانههای دهستان برز رود» اشاره كرد كه توسط كاظم سادات اشكوری فراهم شده است و از جمله تلاشهایی كه بیكم و كاست باید ارج گذاشت. این تحقیقات هم جنبه مكتوب كردن میراثی دارد كه در پی فراموشی است و همه جنبه تفریح و سرگرمی دارد. به این دلیل كه از یك طرف پژوهشگر میراث فرهنگی عامیانه این سرزمین را كه سینه به سینه نقل شده است مكتوب میكند و از طرف دیگر میتوان این نوشتهها را متنهایی دانست برای پر كردن اوقات فراغت. این روایتها هیچ از داستانهای فلان نویسنده خارجی كه تنها به مدد رسانه بزرگ شده است، كم ندارد. فقط مساله این است كه مثلا فلان نویسنده خارجی مقیم لندن است اما روایتكننده میراث شفافی ما بیسوادی ساكن یك روستا كه كاظم سادات اشكوری پای صحبت او نشسته است تا حرفهایش را مكتوب كند. اما با این حال خالی از پند و حكمت نیست، چراكه افسانههای ایرانی كموبیش با تاریخ ملی ایران درآمیختهاند آنچنان كه افسانههای شاهنامه فردوسی برگرفته از زمان پیش از تدوین تاریخ ایران است، بعدها كمكم نسل به نسل بهطور شفاهی و براساس باورهای مردمی افسانههایی شكل گرفتهاند بهطوری ویژگیهای قهرمانهای افسانهها به روایت مردم راه یافتهاند. افسانهها گرچه ظاهرا ممكن است؛ یك تفنن ادبی به نظر آیند ولی در حقیقت برای محققان مسائل تاریخ اساطیری ایران بسیار قابلاستفاده است. همانطور كه در كتاب تاریخ اساطیری ایران درباره بسیاری نو پادشاهان و قهرمانان ایران سخن به میان آمده بود، بخشی از تاریخ هر ملتی را افسانهها و اساطیر تشكیل میدهند. از این رو افسانه در میان انواع ادبیات شفاهی دارای جایگاه ویژهای است برای اینكه بخش بزرگی از سنتهای فرهنگی ما را تشكیل میدهند. در افسانه یا قصه كه غنیترین شاخه ادبیات شفاهی است داستانهای اسطورهای، افسانههای پریان، داستانهای خیالی، داستانهای تاریخی و... را میتوان یافت و آن هم روایتهایی كه هیچگاه از جذابیتشان كاسته نمیشود. دو كتاب «افسانههای دهستان برز رود و اشكور» ازجمله كتابهایی هستند كه افسانههای ایرانزمین را به نقل از مردم دو روستا گردآوری كردهاند.
این دو كتاب توسط كاظم سادات اشكوری، در یك ماموریت كوتاه در تابستان 1352 به اتفاق پروفسور الول ساتن استاد دانشگاه ادینبورگ اسكاتلند گردآوری و تدوین شده است. الول ساتن خود نیز یك ایرانشناس برجسته بود كه در ادبیات عامیانه ایران تبحر داشت. هر كدام از این دو كتاب حاوی 46 افسانه است. این داستانها بهطور شفاهی و به نقل از مردم روستا و به زبان محلی ضبط شده و سپس توسط نویسنده به فارسی برگردانده شد تا قابلثبت باشند.
دهستان برز رود در 21 كیلومتری جاده نطنز- كاشان قرار دارد. در گذشته «پارند، كمجان، برز، طره و ابیانه» را دهستان برز رود مینامیدند و در سرشماری سال 1345 دهستان برز رود 3967 نفر جمعیت داشت. اما روند مهاجرت از این روستاها بهگونهای بوده كه جمعیت 3967 نفری آن پس از سی سال اكنون به 752 نفر كاهش یافته است.
علاوهبر ثبت این روایتها نویسنده به توصیف دره برز رود میپردازد: «بهویژه در فصل بهار و پاییز بسیار زیبا است. در این دره درختان گلابی، آلو، زردآلو و درختهای فراوان دیگری وجود دارند، كه طوری آنجا را آراستهاند كه هر رهگذری را به درنگ و تماشا وامیدارد.»
و در مورد دهستان اشكور مینویسد: «اما دهستان اشكور در استان مازندران قرار دارد و روستای (تمل، سپارده، كلایه، میج، نارنه، نداك و یازن) جزو دهستان اشكور هستند.»
دهستان اشكور بالا تقریبا در 125 كیلومتری جنوب شهسوار قرار دارد كه منطقهای است كوهستانی و سردسیر و صعبالعبور. این دهستان را كوههای بلند حصار كشیدهاند. اغلب این كوهها، كه در رشته كوههای البرز جاخوش كردهاند سراسر سال پوشیده از برف هستند. بارش بیش از اندازه برف زندگی را بسیار دشوار میكند و ساكنان دائمی را به نشستن در خانهها وا میدارد اما تابستانی مطبوع برای خوشنشینان تدارك میبیند. در سرشماری سال 1345، جمعیت اشكور بالا 1835 نفر بود، از جمعیت 213 نفر، از یك تا 9 ماه اشكور را به قصد كار یا تحصیل در روستاهای اطراف شهسوار و رودسر ترك میكنند، مردم آنجا به كشاورزی و دامداری اشتغال دارند.
راویانی كه نویسنده را در جمعآوری این یادداشتها یاری رساندهاند اكثرا كهنسال یا بیسوادند یا از اندك سوادی قدیمی برخوردارند كه البته امروز دیگر كاربردی ندارد. امروزه مردم به دلیل وجود رایانهها و سایتها كمتر به كتاب روی میآورند از این رو خواندن اینگونه كتابها ما را به گذشتههایمان میبرد و صمیمیت مردمان روستایی و همینطور تاریخ ایران را زنده میكند. با اینكه اغراقهایی در این داستانها است اما اغراقهای این افسانهها طوری هستند كه خواننده را مجذوب خود میكنند.
اهمیت این نوشتهها را همین كتاب به راحتی میتواند نشان دهد. اگر قدری ذوق ایرانگردی داشته باشیم و مثلا ایران خودمان و جاهای بكری را كه هنوز دستنخورده باقی ماندهاند به مالزی، آنتالیا، ماكائو و… ترجیح دهیم و به منطقهای سفر كنیم كه هم مردمش صاف و ساده باقی ماندهاند و هم طبیعتش، میتوان اهمیت این دو كتاب را درك كرد. چرا؟ چون از زمانی كه افسانههای این دو كتاب جمعآوری شدهاند تا امروز خود این دو روستا تغییرات زیادی كردهاند. اكنون برق، تلفن، موبایل، تلویزیون، اتومبیل و حتی ماهواره و پنیر و كره دانماركی به این روستاها راه یافتهاند و همه چیز تغییر كرده. اما مردم تقریبا همان قدیمیها هستند. ولی افسانهها كمكم محو و نابود میشوند. این كتابها حتی برای آنانی كه هنوز در این روستا زندگی میكنند یقینا افسانهها و حكایتهایی جدید دارند، چه رسد به ما كه از این روستا نبودهایم.
به گمان ما چنین تلاشهایی را باید ارج نهاد هر تكنویسی و به عبارتی مونوگرافی از فرهنگ، جغرافیا، افسانه و… هر روستای ایران خود تلاش عظیم و ماندگار است در نمایاندن تمدن ایرانی و ثبت آن.
هر كدام از این دو كتاب بهطور تصادفی حاوی 46 قصه یا افسانهاند كه رویهم رفته 92 قصه را شامل میشوند. این قصهها حتی قابلیت این را دارند كه قصه شب كودكانمان باشند. كوتاه هستند و آموزنده، مهمتر از همه دارای پند و اندرز هستند و جذاب.