یکشنبه, 04ام آذر

شما اینجا هستید: رویه نخست ایران پژوهی جستار ایرانیان و تأسیس سازمان ملل

جستار

ایرانیان و تأسیس سازمان ملل

برگرفته از فصلنامۀ فروزش، شماره پنجم، زمستان 1391، رویه 4 تا 13


سیدحسن امین

 

1. پیش‌زمینه‌های سیاسی

جنگ جهانی دوم که در شهریور 1318 (سپتامبر 1939) با حمله‌ی هیتلر به لهستان (متحد فرانسه و انگلیس) آغاز شد، صدمه‌ها و خسارت‌های مادی و معنوی فراوانی به بشریت وارد کرد که اوج آن تخریب وحشت‌انگیز هیروشیما با بمب اتم بود. در مراحل پایانی جنگ، توجه زمام‌داران سیاسی و متفکران و اندیش‌مندان جهان، بیش از هر زمانی، به لزوم ایجاد یک سازمان نیرومند بین‌المللی به‌منظور تأمین صلح و امنیت بین‌المللی معطوف گردید. نخستین گامی که در این راه برداشته شد، امضای اعلامیه‌ی ملل متحد در 1320 برابر 1942 در واشنگتن از سوی سران کشورهای آمریکا، شوروی و انگلیس به‌منظور پاسداری صلح و جلوگیری از جنگ بود که به فاصله‌ای اندک به امضای 26 کشور جهان از جمله ایران که همه به آلمان اعلان جنگ داده بودند، رسید. کنفرانس مسکو در 1323 (اکتبر 1943)، کنفرانس تهران در دسامبر 1943، کنفرانس دمبارتون اُکس در 1944 و سرانجام کنفرانس سانفرانسیسکو در 1945 (فروردین ـ تیر 1324) در تعقیب همین منظور تشکیل شد.

در کنفرانس سانفرانسیسکو در 1324 (1945) که با شرکت نمایندگان پنجاه و یک کشور برای تدوین منشور ملل متحد تشکیل شد، از دولت ایران نیز برای مشارکت در این طرح مهم دعوت به عمل آمد. دیگر کشورهای شرکت‌کننده، که در تأسیس سازمان ملل فعال بودند، عبارت بودند از: آرژانتین، افغانستان‌، عربستان، استرالیا، بلژیک، کانادا، دانمارک، شیلی، چین، فیلیپین، کوبا، مصر، اکوادر، ایالات متحده‌ی آمریکا، حبشه، فرانسه، عراق، لبنان، لیبریا، لوکزامبورک، مکزیک، نیکاراگوئه، نروژ، زلاندنو، پاناما، پاراگوا، هلند، پرو، دومینیکن، انگلستان، السالوادر، سوریه، چکسلواکی، ترکیه، اتحاد جماهیر شوروی، اتحادیه‌ی آفریقای جنوبی، اوروگوا، ونزوئلا، یوگسلاوی و...1

 

 

2. مشارکت ایران

دولت ایران، به نخست‌وزیری سهام‌السلطنه بیات، عاقلانه با اعزام هیأتی قابل در این کنفرانس شرکت کرد. ریاستِ این هیأت را نخست به سیدنصرالله انتظام (وزیر امور خارجه)، سپس به سیدحسن تقی‌زاده (سفیر ایران در لندن) و بعد به مجید آهی (سفیر ایران در مسکو) پیشنهاد کردند؛ ولی هیچ‌کدام از آنان این سمت را نپذیرفتند. سرانجام سمت ریاست این هیأت را زنده‌یاد سیدمصطفی عدل (منصورالسلطنه)، وزیر سابق دادگستری، پذیرفت. اعضای این هیأت عبارت بودند از: سیدباقر کاظمی (مهذّب‌الدوله) وزیر سابق خارجه و معارف، دکتر علی‌اکبر سیاسی وزیر مشاور، اللهیار صالح وزیر سابق دادگستری، دکتر قاسم غنی وزیر سابق معارف، نصرالله انتظام وزیر سابق امور خارجه، دکتر صادق رضازاده‌ی شفق نماینده‌ی مجلس شورای ملی، دکتر جلال عبده نماینده‌ی مجلس شورای ملی، سرلشگر علی ریاضی آجودان مخصوص محمدرضاشاه و رییس دفتر نظامی دربار، محمد شایسته (مشاورالدوله) وزیرمختار ایران در واشنگتن، دکتر قاسم قاسم‌زاده (استاد دانشکده‌ی حقوق)، فضل‌الله نبیل عضو وزارت خارجه، دکتر لطفعلی صورتگر استاد زبان انگلیسی، دکتر عبدالحسین اعتبار (نماینده‌ی مجلس)، دکتر علی‌اکبر دفتری نایب اول سفارت واشنگتن، حسین نواب سرکنسول سفارت ایران در نیویورک و محمد گودرزی کارمند وزارت خارجه.2

 

3. کمیسیون‌های چهارگانه‌ی کنفرانس

برنامه‌ی تأسیس و تشکیل سازمان ملل متحد در جهت ایجاد یک نظام بین‌المللی کارآمد در جهت حفظ صلح و امنیت جهان، طی ماه‌های اوت تا اکتبر 1944 توسط نمایندگان دولت‌های آمریکا، شوروی، بریتانیا، فرانسه و جمهوری چین در کنفرانس دامبارتون اُکس در واشنگتن دی‌سی مورد بررسی و کنکاش قرار گرفته بود و تشکیل کنفرانس سانفرانسیسکو در حقیقت برای بررسی نهایی قسمت‌های مختلف طرح دمبارتون اُکس و تصویب قطعی آن‌ها توسط هیأت‌های نمایندگی کشورهای حامی طرح مزبور بود. به این منظور، پس از گردهمایی هیأت‌های نمایندگی در سانفرانسیسکو چهار کمیسیون تشکیل شد که در هر یک از کمیسیون‌ها نمایندگان تمام دولت‌های شرکت‌کننده مشارکت داشتند.

تقسیم کار در کمیسیون‌های چهارگانه به این صورت بود: کمیسیون اول) بررسی مقررات کلی؛ کمیسیون دوم) مقررات مربوط به مجمع عمومی؛ کمیسیون سوم) مقررات مربوط به شورای امنیت؛ و کمیسیون چهارم) امور مهم حقوقی و طرح مربوط به دیوان بین‌المللی دادگستری.

معمولاً مواد پیشنهادی طرح دمبارتون اُکس در مسائل اساسی مورد تأیید قرار می‌گرفت و در مسائل ثانوی، گاهی اصلاحات پیشنهادی سایر کشورها در کمیسیون مورد توجه واقع شده به بحث گذاشته می‌شد و در نهایت با رأی‌گیری از هیأت‌های نمایندگی تصویب می‌گردید.

اعضای هیأت نمایندگی ایران برحسب سوابق علمی و تجربی که داشتند، در کمیسیون‌های مختلف و کمیته‌ها شرکت می‌کردند: مرحومان مصطفی عدل و نصرالله انتظام به مناسبت سوابق خود در جامعه‌ی ملل، در کمیسیون‌های مختلف سازمان ملل مشارکت فعالی داشتند؛ دکتر رضازاده‌ی شفق با تسلط کامل به زبان انگلیسی و مایه‌ی علمی خود، به عنوان سخنگوی هیأت ایرانی در زمینه‌های گوناگون فرهنگی، اجتماعی و سیاسی‌ نظرات قابل توجهی ابراز می‌داشت؛ دکتر علی‌اکبر سیاسی با سوابق علمی و تسلط به زبان فرانسه در کمیته‌ی هم‌آهنگی که مسؤول تطبیق متون انگلیسی و فرانسوی منشور مصوب کنفرانس بود، نقش مؤثری ایفا کرد؛ دکتر جلال عبده در کمیسیون چهارم که در اطراف اساس‌نامه‌ی دیوان بین‌المللی دادگستری و مسائل مهم حقوقی رسیدگی می‌کرد، وظایف خود را نیک از عهده برآمد؛ و فضل‌الله نبیل عضو کارکشته‌ی وزارت امور خارجه هم دبیری و منشی‌گری هیأت نمایندگی را عهده‌دار بود.3

 

دکتر علی اکبر سیاسی دکتر لطفعلی صورتگر دکتر رضازادهٔ شفق

 

4. سفر هیأت ایرانی

اعضای هیأت نمایندگی ایران، قبل از ترک تهران، در اواسط فروردین 1324 (اپریل 1945) به‌طور دسته‌جمعی اول با نخست‌وزیر وقت (سهام‌السلطان بیات) و بعد با شخص محمدرضاشاه تودیع کردند4 و بالاخره در 15 اپریل 1945 با هواپیمای نظامی آمریکایی به مقصد آمریکا از تهران به قاهره و از آن‌جا از طریق تریپولی و کازابلانکا به جزیره‌ی برمودا و سرانجام به آمریکا سفر کردند. هیأت ایرانی، نخست در نیویورک در هتل والدروف استوریا اقامت گزیدند و از آن‌جا با قطار به سانفرانسیسکو رفتند و در کنفرانس سانفرانسیسکو مشارکت کردند. مفصل‌ترین و بهترین تعریف و توصیف‌ها از این سیر و سفر دور و دراز از تهران به سانفرانسیسکو را دکتر لطفعلی صورتگر، با نثری ادبی و عاطفی، بر جای گذاشته است.5

هیأت ایرانی در اولین روز ورود به سانفرانسیسکو، در اتاق بزرگی که به عنوان دفتر کار هیأت نمایندگی ایران به ایشان واگذار شده بود، جمع شدند و به اتفاق آرا تصمیم گرفتند که محتاطانه در اموری که به ایران مستقیماً مربوط و مرتبط نیست و میان کشورهای دیگر راجع به آن مشاجرات و گفت‌وگوهایی می‌شود، وارد نشوند. از روز بعد هیأت ایرانی هم، همراه هیأت‌های دیگر در محل بزرگی که نمایندگان چهل و چند کشور جهان در آن برای تصویب منشور سازمان ملل متحد گرد آمده بودند، حضور می‌یافتند. کارگردانان اصلی این مجمع عمومی، به ترتیب ایدن (وزیر امور خارجه‌ی انگلیس)، استنینیوس (وزیر خارجه‌ی آمریکا) و مولوتوف (کمیسر خارجه‌ی شوروی) بودند.

 اعضای هیأت نمایندگی ایران در اختتامیه‌ی کنفرانس هم، همراه هیأت‌های نمایندگی تمام کشورهای دیگر (به ترتیب حروف الفبای لاتین از آرژانتین گرفته تا یوگسلاوی) با پرزیدنت هری ترومن (رییس‌جمهور ایالات متحده) ملاقات کردند.6

 

سید مصطفی منصور السلطنه (عدل) دکترجَلال عَبدُه دکتر باقر کاظمی

 

5. تصویب و امضای منشور

گزارش‌های کمیسیون‌های چهارگانه و کمیته‌ها، به‌ویژه کمیته‌ی هماهنگی، سرانجام در 26 ژوئن 1945 / پنجم تیر 1324، در جلسه‌ی عمومی کنفرانس مورد بحث واقع شد و دو متن مهم منشور ملل‌ متحد و اساس‌نامه‌ی دیوان بین‌المللی دادگستری، پس از بررسی‌های لازم، تصویب شد و سپس به امضای رؤسای هیأت‌های نمایندگی رسید. قطع‌نامه‌هایی نیز، از جمله قطع‌نامه‌ی پیشنهادی ایران‌ راجع به قبول صلاحیت اجباری دیوان بین‌المللی مورد تصویب قرار گرفت. مصطفی عدل از طرف دولت ایران، منشور ملل متحد و اساس‌نامه‌ی دیوان را بلافاصله امضا کرد. سرانجام منشور سازمان ملل در دوم آبان 1324 برابر 24 اکتبر 1945 به امضای 51 عضو اصلی سازمان ملل متحد رسید و از آن پس این روز در تمام جهان روز ملل متحد نامیده شد.7

 

6. مضامین و مواد منشور

در مذاکره‌های مربوط به تأسیس سازمان ملل متحد مکرر تأکید می‌شد که مسأله‌ی جلوگیری از جنگ، خشونت، تشنج‌ها و بحران‌های بین‌المللی باید از طریق رفع مشکلات اقتصادی و اجتماعی اکثریت مردم جهان حل شود و با حذف استعمار و استثمار، توسعه‌ی پایدار، مانع بحران و توسل به زور گردد. در کنفرانس سانفرانسیسکو مکرر گفته ‌شد که تا مشکلات اقتصادی و اجتماعی مردم حل نشود، تأمین صلح پایدار در جهان عملی نیست و به‌دنبال همین فکر بود که بنیادگذاران سازمان ملل متحد تصمیم گرفتند که سازمان‌های بین‌المللی غیرسیاسی (مانند یونسکو، بهداشت جهانی، و سازمان خواروبار و کشاورزی) را نیز برای پیکار با عوامل اصلی تشنّج‌های بین‌المللی بنیان نهند. این اصول هم‌چنان مقبول عقلای جهان است و با همه‌ی انتقاداتی که بر سازمان ملل وارد است در اصالت رسالت جهانی آن تردیدی نمی‌توان داشت.

سازمان ملل دارای شش رکن اصلی به شرح زیر است:

1. مجمع عمومی
2. شورای امنیت
3. شورای اقتصادی و اجتماعی سازمان ملل (Ecosoc)
4. دبیرخانه‌ی سازمان ملل متحد
5. دیوان بین‌المللی دادگستری
6. شورای قیمومت که فعالیتش از اول نوامبر 1994 پایان‌یافته اعلام شد.

سازمان ملل متحد علاوه بر شش رکن اصلی، نهادها و برنامه‌های دیگری را نیز زیر پوشش دارد. از شناخته‌‌شده‌ترین این نهادها یونسکو، یونیسف، سازمان بهداشت جهانی و کمیساریای عالی سازمان ملل برای پناهندگان است. آنکتاد هم یک رکن فرعی مجمع عمومی سازمان ملل متحد است.

مهم‌ترین اهداف سازمان ملل حفظ صلح و امنیت بین‌المللی است، چنان‌که ماده‌ی اول منشور سازمان ملل متحد اهداف این سازمان را این‌گونه بیان می‌دارد:
«1. انجام اقدامات دسته‌جمعی مؤثر برای جلوگیری و برطرف کردن تهدیدات بر ضد صلح به صورت مسالمت‌آمیز و بر اساس اصول عدالت و حقوقی بین الملل؛ 2. توسعه‌ی روابط دوستانه میان ملت‌ها بر مبنای احترام به اصل تساوی حقوق و خودمختاری ملل و انجام دیگر اقدامات مقتضی برای تحکیم صلح جهانی؛ 3. ایجاد شرایط همکاری بین‌المللی در حل مسائل بین‌المللی در زمینه‌ی اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی یا بشردوستی، در برانگیختن همگان به رعایت حقوق بشر و آزادی‌های سیاسی»8.

 

7. اعضای هیأت نمایندگی ایران

هر ایرانی علاقه‌مند، هم از حقوق‌دانان و هم از تاریخ‌نویسان، انتظار دارد که با مراجعه به یادداشت‌ها و یادمانده‌های مربوط به این حرکت مهم جهانی، مقاله‌ها و تحقیقاتی در باب مشارکت دولت ایران در تدوین منشور سازمان ملل و تأسیس ارگان‌های آن، از خود بر جای گذاشته باشند و اطلاعات سودمندی از این کنفرانس به خوانندگان هدیه کنند، امّا گویا تاکنون کسی به این فکر نیفتاده است. ما برای نخستین‌بار با سود جستن از منابع مختلف حقوقی، تاریخی و رجالی، مقاله‌ی حاضر را به علاقه‌مندان صلح جهانی ارمغان می‌کنیم.

سیدمصطفی عدل (تبریز، 1258ـ تهران، 22 تیر 1329) ـ ملقّب به منصورالسلطنه، از سوی پدر نوه‌ی حاج سیدحسین تبریزی معروف به «شاه»، و از سوی مادر نوه‌ی حاج میرزا احمد مجتهد تبریزی، تحصیلات ابتدایی را در تبریز و دوره‌ی متوسطه را در دبیرستان فرانسوی‌های قاهره و تحصیلات عالیه را در رشته‌ی حقوق در پاریس ‌گذراند. در بازگشت به ایران به استخدام وزارت خارجه درآمد و نخست به کنسول‌گری ایران در قاهره و بعد به تفلیس اعزام گردید و پس از چهار سال خدمت در وزارت خارجه در 1288 به وزارت عدلیه منتقل شد و در پی چند سال خدمت در 1305 در مقام مشاور دیوان عالی کشور به مدیریت دفتر تدوین و اصلاح قوانین منصوب گردید و مجدد در 1314 از وزارت عدلیه به وزارت امور خارجه باز‌گشت.9

عدل پس از خدمات بسیار در وزارتین عدلیه و خارجه، در 1317 وزیرمختار ایران در سوئیس و نماینده‌ی دائمی کشورمان در «جامعه‌ی ملل» و از آن پس وزیرمختار ایران در ایتالیا شد و در مراجعت به ایران، نخست به ریاست دانشکده‌ی حقوق دانشگاه تهران و سپس به وزارت فرهنگ و دادگستری رسید و لذا از همه جهت برای ریاست هیأت نمایندگی ایران در کنفرانس تشکیل سازمان ملل، شایستگی داشت.
سید مصطفی عدل در 26 ژوئن 1945 برابر 5 تیر 1324 به عنوان نماینده‌ی ایران منشور سازمان ملل متحد را در سانفرانسیسکو امضا کرد. وی، هم‌چنین، اولین کسی بود که اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر را به فارسی ترجمه کرد. گزارش خدمات او مستلزم نگارش مقاله‌ای مستقل است. تا آن‌جا که به کنفرانس سانفرانسیسکو مربوط می‌شود، گواهی سه تن از اعضای همراه او در همین کنفرانس حق واقعی این مرد بزرگ را ادا می‌کند:
الف. دکتر لطفعلی صورتگر در یادداشت‌های ارزنده‌ی خود در توصیف کنفرانس سانفرانسیسکو، پس از یادکرد از نماینده‌ی فرانسه (ژرژ بیدو) نوشته است: «پهلوی دست بیدو، آقای مصطفی عدل رئیس نمایندگان کشور من، نشسته است. جثه‌ی کوچک این مرد مطلع در مقابل هوش و بصارت اولین درجه‌ی او و ادبی که از حرکات و طرز نشستن وی آشکار است به چشم نمی‌آید و موی سپید و چهره‌ی چین‌خورده‌ی او بی‌اختیار همه را به احترام در برابر وی ناگزیر می‌سازد. ما مردم ایران در تاریخ این گیتی بزرگ به ادب و آراستگی شهره‌ایم و آقای عدل برای این‌که نمودار این خصال باشد یکی از بهترین و لایق‌ترین مأمورین کشور ماست. برای نگاه‌داری این همه میراث آزادگی و سخا و تواضع، که در تمادی قرون ایران را شهره ساخته است، این مرد بسیار مؤدب و آرام که لطف و صفا از کلماتش می‌چکد نگاه‌بانی بسیار برازنده و شایسته است ...»10.

ب. دکتر جلال عبده با ذکر خیری از مرحوم مصطفی عدل در حق او می‌نویسد که: «وی قطع نظر از تبحّری که در مسائل حقوقی داشت، دارای سعه‌ی نظر خاصی بود و همواره مرا در کار خود تشویق می‌کرد. به‌خاطر دارم روزی در کمیسیون چهارم کنفرانس، بحثی بین بادووان (نماینده‌ی فرانسه) و نگارنده، راجع به یکی از مسائل مطروح، درگرفت. مرحوم عدل که در جلسه حضور داشت، پس از پایان جلسه‌ی کمیسیون که در آن پیشنهاد ایران مورد تصویب قرار گرفته بود، مرا بسیار تشویق نمود. وی دارای سعه‌ی نظر و سخاوت معنوی مختص به خود بود. با تواضع و فروتنی وظایفش را به‌خوبی انجام می‌داد. همه نسبت به وی احترام داشتند»11.
ج. دکتر علی‌اکبر سیاسی نوشته است: «نتیجه‌ی کار و مصوبات کمیته‌ها به‌تدریج در مجمع عمومی توسط مخبرین خوانده می‌شد و پس از بحث و گفت‌وگو، و احیاناً اصلاح و تغییر، به تصویب می‌رسید. من نظریاتی را که در کمیته‌ها اظهار می‌داشتم به اطلاع آقای عدل، رییس هیأت نمایندگی، می‌رساندم. روزی به او گفتم: مقتضی‌ است جناب‌عالی در یکی از جلسات عمومی نطقی ایراد کنید. گفت: البته بد نیست که ما هم اظهار وجودی کرده باشیم. همان روز چند ساعت بعد به سراغ من آمد و گفت: ممکن است خواهش کنم این وظیفه را به نمایندگی از طرف هیأت، شما انجام دهید؟ گفتم: اطاعت می‌کنم»12.

دکتر علی‌اکبر سیاسی (تهران، 1369ـ1273 خ.) ـ رئیس نام‌دار دانشگاه تهران که چند نوبت هم وزیر فرهنگ و وزیر امور خارجه شده بود، یکی از مؤثرترین اعضای هیأت ایرانی برای تأسیس سازمان ملل بود. هرچند در اصل طرح دمبارتون اُکس هم ایجاد یک سازمان فرهنگی و تربیتی برای شناساندن جهانیان به یک‌دیگر توصیه شده بود اما تا اندازه‌ای و به تعبیری می‌توان گفت که شکل‌گیری و تأسیس کمیسیون تربیتی، علمی و فرهنگی سازمان ملل متحد (یونسکو) مدیون تقویت این پیشنهاد به‌وسیله‌ی دکتر سیاسی ا‌ست به‌طوری که خود او در خاطرات خود در این باب می‌نویسد:

«بعد از جلسه‌ی تشریفاتی و نطق‌هایی که از طرف بعضی از رؤسای هیأت‌های نمایندگی ایراد شد، برنامه‌ی کار کنفرانس تعیین و برای بررسی موضوع‌های مختلف کمیته‌هایی در نظر گرفته شدند و مقرر گردید هر کمیته رییس و مخبر خود را خود برگزیند. من در یکی از این کمیته‌ها پیشنهاد کردم از مجمع عمومی بخواهیم کمیسیونی را تشکیل دهد که وظیفه‌اش ایجاد حسن تفاهم بین ملت‌ها باشد. نماینده‌ی چین و دکتر ولز، رییس دانشگاه ایندیانا و مشاور هیأت نمایندگی آمریکا که در این کمیته شرکت داشتند، پیشنهاد مرا تأیید کردند و کمیته به اتفاق آرا آن را تصویب نمود.

فردای آن روز در جلسه‌ی عمومی، از رییس جلسه اجازه‌ی صحبت خواستم و نوبتم که رسید، پشت میز سخنرانی رفتم و درباره‌ی چند موضوع اساسی و به‌طور کلی درباره‌ی سازمانی که در شرف تأسیس بود، نظر هیأت نمایندگی ایران را بیان داشتم و به‌خصوص درباره‌ی لزوم تأسیس شورا یا کمیسیونی که وظیفه‌اش از راه فرهنگ ایجاد حُسن تفاهم میان ملل مختلف جهان باشد ــ یعنی درباره‌ی تصویب پیشنهادی که در یکی از کمیته‌ها کرده بودم ــ به تفصیل سخن گفتم و تأکید کردم.

پس از این‌که گزارش همه‌ی کمیته‌ها به تصویب مجمع عمومی رسید، لازم بود کمیته‌ای تشکیل شود تا مصوبات مجمع عمومی را مرتب و منظم انشا کند و به‌صورت اساس‌نامه‌ی سازمان ملل متحد درآورد و برای تصویب به جلسه‌ی عمومی عرضه بدارد. برای انتخاب بیست عضو این کمیته، اعضای کنفرانس به تبادل نظر پرداختند و این افتخار برای من و هیأت نمایندگی ایران حاصل شد که به عضویت آن کمیته‌ی بسیار مهم که نامش «کمیته‌ی انشا» (Drafting Committee) بود، انتخاب شدم. این کمیته در جلسات متعدد خود، که هر کدام ساعت‌ها به طول می‌انجامید، وظیفه‌ی خود را انجام داد. من در کمیته ساکت نبودم و از اظهارنظر خودداری نمی‌کردم و به‌ویژه مراقب بودم کمیسیون ایجاد حسن تفاهم ــ که پیشنهاد کرده بودم ــ در طرح اساس‌نامه از قلم نیفتد.

این اساس‌نامه در مجمع عمومی کنفرانس، تقریباً بدون اصلاح یا تغییر، عیناً به تصویب رسید و عموم اعضای کنفرانس آن را امضا کردند. من بسیار خوش‌وقت بودم، نه‌تنها برای این‌که پای این اساس‌نامه را که از آن پس «منشور ملل متحد» خوانده شد، امضا کرده بودم، بلکه خیلی بیش‌تر برای آن‌که بدون خفض جناح در پایه‌گذاری کمیسیون تربیتی، علمی و فرهنگی سازمان ملل متحد، یونسکو (UNESCO)، نقشی اساسی و مؤثر داشته بودم»13.

البته دریغ است که دکتر سیاسی اطلاعاتی از دیگر مباحث مهم مربوط به منشور سازمان ملل متحد و رویکردهای کشورهای شرکت‌کننده در کنفرانس سانفرانسیسکو (مخصوصاً کشورهای همسایه‌ی ایران مانند هند، عراق، ترکیه، عربستان و مصر که آن‌ها هم در این کنفرانس شرکت کرده بودند)، نمی‌دهد. در حالی‌که می‌دانیم بعضی کشورهای مسلمان مانند عربستان در همان زمان نسبت به «حقوق بشر جهانی» موضعی منفی گرفتند و به اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر رأی ممتنع دادند. ایران و مصر به این اعلامیه رأی موافق دادند، لیکن اعضای هیأت ایرانی به این موضوع مهم اعتنایی چندان مبذول نداشتند.
دکتر قاسم غنی ـ دکتر قاسم غنی (سبزوار 1316 ق. ـ کالیفرنیا 1331 خ.) در فروردین 1324 برابر اپریل 1945 برای شرکت در کنفرانس سانفرانسیسکو و تشکیل سازمان ملل متحد به آمریکا رفت، «تا ضمناً قرار سفارت او در واشنگتن هم داده شود»14. از آن‌جا که دکتر غنی مأموریت عضویت در هیأت نمایندگی ایران برای تشکیل و افتتاح سازمان ملل متحد را به مقصد سانفرانسیسکو به امید استقرار بعدی در واشنگتن پذیرفته بود، به‌طور جدی به این خدمت نپرداخت. به همین دلیل او که در موضوع بالنسبه کم‌اهمیت‌تری هم‌چون طلاق‌گرفتن فوزیه از محمدرضاشاه پهلوی فصل مشبعی قلم‌فرسایی کرده، که بعدها به صورت کتابی مستقل با مقدمه‌ی دکتر ابراهیم باستانی پاریزی به چاپ رسیده است، در موضوع بسیار مهم تأسیس سازمان ملل متحد آگاهی‌های چندانی به ما نمی‌دهد. بدتر از آن، امثال دکتر غنی با تجربه‌های سیاسی خود از روابط ایران و جهان، این نوع گردهمایی‌های بین‌المللی را نوعی تبلیغات بی‌حاصل و بازی سیاسی می‌پنداشتند که جمعی «نشستند و گفتند و برخاستند» و امید هیچ نتیجه‌ای از آن نداشتند. دکتر غنی قطعاً پیش‌بینی نمی‌کرد که شورای امنیت همین سازمان ملل متحد به‌زودی در مقام حمایت از حقوق ایران در مقابل شوروی (برای نجات آذربایجان) در 1325 و بعد در مقابل انگلیس (برای ملی‌ کردن صنعت نفت) در 1331 چه نقش شگرفی ایفا خواهد کرد.
دکتر غنی از کنفرانس سانفرانسیسکو بسیار اندک می‌گوید و هیچ علاقه‌ای به مشارکت در این بحث بزرگ همه‌ی ادوار، که مسأله‌ی جلوگیری از جنگ و خشونت و تشنّج‌ها و بحران‌های بین‌المللی باید از طریق رفع مشکلات اقتصادی و اجتماعی اکثریت مردم جهان حل شود، از او بروز نمی‌کند. او با همه‌ی صلاحیتی که هم از نظر فرهنگی و هم از نظر بهداشت و هم از نظر سیاست برای اظهارنظر در این مسائل داشت، سخنی در یادداشت‌هایش در این مسائل بسیار مهم ندارد و آنچه ادیبان و عالمان ایجاز مخل می‌نامند، همین است.

این بی‌اعتنایی به این برنامه‌ی مهم، منحصر به دکتر غنی نبود، زیرا به‌رغم اهمیت تاریخی فوق‌العاده‌ی این مأموریت بی‌مانند، چندین تن از رجال وقت از جمله انوشیروان سپهبدی (شوهرخاله‌ی امیرعباس هویدا)، عضویت در این هیأت را دون شأن خود دانستند. جمعی هم مانند سیدباقر کاظمی، که عضویت این هیأت را پذیرفتند، اعزام این تعداد افراد را تشریفاتی اضافی می‌شمردند و معتقد بودند که حضور یک نفر به‌عنوان نماینده‌ی ایران برای امضای منشور سازمان ملل متحد کفایت می‌کند. از غرایب است که دکتر غنی طرفداران حقوق بشر را «تارتوف» (Tartuffe)15 های قرن بیستم دانسته است که [...] این فضایل اخلاقی را دست‌مایه‌ی شيّادی قرار می‌دهند.16 هم‌چنان که باز در 1329 همین عقیده‌ی سابق خود در 1324 را طی نامه‌ای به محمدعلی جمال‌زاده تکرار کرده و گفته است:

«اروپا از قرن نوزدهم به بعد مثل سایر امتعه‌ای که به بازار عرضه می‌دارد... خرابکاری‌ها را به نام‌های دلپذیر حقوق بشر، مساوات، مواسات، برابری، حرّیت فکر، نوع‌دوستی، احترام به شخصیت و هزار اصطلاح دیگر به بازار دنیا عرضه داشته است. مشتری هم زیاد دارد و آن قدر لُر فراوان است که هیچ‌وقت بازار نخواهد گندید. بر فرض بازار کساد شود، رنگ را عوض خواهند کرد. فی‌المثل جامعه‌ی ملل ژنوی، میثاق سانفرانسیسکو و سازمان ملل متحده‌ی نیویورکی می‌شود. این هم نماسد، چیز دیگر»17.

چنین اظهارنظری به‌راستی از سوی اولین نماینده‌ی ایران در کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل متحد برای نسل ما وحشتناک می‌نماید. دکتر غنی در این باب همان سخنی را می‌گوید که مقامات جمهوری اسلامی ایران بعد از انقلاب در مقابل محکومیت ایران به نقض حقوق بشر در کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل متحد گفته و می‌گویند. عجب‌تر آن‌که این طرز فکر ــ بی‌کم‌وکاست ــ همان رویکرد محمدرضاشاه پهلوی به حقوق بشر است، به‌طوری که شاه در آخرین مصاحبه‌ی خویش در حالی‌که دو ماه بیش‌تر از عمرش باقی نبود، خانم کاترین گراهام (Katharine Graham)، مدیر مؤسسه‌ی بزرگ مطبوعاتی واشنگتن‌پُست، را به‌عنوان نماینده‌ی دموکرات‌ها مخاطب قرار داد و به او گفت: «شما دل‌تان برای حقوق بشر می‌سوخت؟ شما از فقدان آزادی‌های سیاسی و دموکراسی در ایران رنج می‌بردید؟ بفرمایید! این [گروگان‌گیری دیپلمات‌های آمریکایی به‌دست «دانشجویان خط امام»] هم حقوق بشری که می‌خواستید! این هم آزادی و دموکراسی که از فقدان آن در دوران سلطنت من ناراحت بودید»18.

دکتر جلال عبده ـ زاده‌ی بروجرد. اطلاعاتی که دکتر جلال عبده در خاطرات خود با عنوان پنجاه سال در صحنه‌ی قضایی، سیاسی، دیپلماسی ایران و جهان درباره‌ی تدوین منشور سازمان ملل و اساس‌نامه‌ی دیوان بین‌المللی دادگستری از خود بر جای گذاشته است، به مراتب مبسوط‌تر از نوشته‌های دکتر قاسم غنی و دکتر علی‌اکبر سیاسی‌ است. وی می‌نویسد که با شناختی که از «جامعه‌ی ملل» (The League of Nations) داشته است، نظرات هیأت نمایندگی ایران را به صورت رساله‌ای تألیف کرده و به دبیرخانه‌ی کنفرانس ارائه کرده است.

دکتر جلال عبده در کمیسیون چهارم، که مربوط به امور حقوقی و طرح تأسیس دیوان بین‌المللی دادگستری بود، مشارکت فعال داشت و قطع‌نامه‌ی پیشنهادی راجع به قبول صلاحیت اجباری آن دیوان را وی به این کمیسیون پیشنهاد کرد.

پس از پایان کنفرانس و تصویب منشور سازمان ملل متحد (و اساس‌نامه‌ی دیوان بین‌المللی دادگستری)، چند قطع‌نامه هم مورد تصویب قرار گرفت. یکی از این قطع‌نامه‌ها، متضمّن توصیه به اعضای ملل متحد بود که کوشا باشند صلاحیت اجباری دیوان بین‌المللی را به‌صورت اعلامیه‌ی یک‌جانبه‌ای مورد قبول قرار دهند. دکتر جلال عبده در این مورد می‌نویسد:

«از آن‌جایی که پیشنهادکننده‌ی قطع‌نامه‌ی نام‌برده نگارنده بود، با تحصیل اجازه از رییس جلسه‌ی عمومی کنفرانس (وزیر امور خارجه‌ی آمریکا)، پشت میز خطابه قرار گرفته و در اطراف قطع‌نامه‌ی پیشنهادی خود، که به تصویب کمیسیون رسیده بود، توضیحاتی دادم... پس از تصویب منشور ملل متحد و اساس‌نامه‌ی دیوان بین‌المللی، هر دو مدرک به امضای رؤسای نمایندگی‌ها رسید که پس از تصویب آن توسط مقامات صلاحیت‌دار، از جمله مجالس مقننه، و ارسال آن به دبیرخانه‌ی موقت به موقع اجرا گذاشته شود. کمیسیونی به‌عنوان کمیسیون مقدماتی تشکیل شد که مقرراتی برای اجرای منشور تدوین کند و به نخستین مجمع عمومی که قرار بود در لندن در سال 1946 تشکیل شود، تسلیم نماید. نصرالله انتظام، با سوابقی که در جامعه‌ی ملل داشت، به عضویت کمیسیون مقدماتی برگزیده شد و بعداً رهسپار لندن گردید»19.

دکتر صادق رضازاده‌ شفق (زاده‌ی تبریز، 1350ـ1271) ـ از جهت اجتماعی و مطبوعاتی، فعال‌‌ترین عضو هیأت نمایندگی ایران در کنفرانس سانفرانسیسکو بود. این استاد که به زبان‌های انگلیسی، آلمانی، فرانسوی و البته فارسی، ترکی و عربی مسلط بود، در 1307 استاد دارالمعلمین (دانش‌سرا)، در 1314 استاد دانشگاه تهران، در 1317 عضو سازمان پرورش افکار و در 1322 از تهران نماینده‌ی مجلس دوره‌ی چهاردهم شد. دکتر رضازاده شفق در فروردین 1324 همراه هیأت اعزامی ایران برای تهیه و تصویب منشور سازمان ملل به سانفرانسیسکو رفت و به اصطلاح سخن‌گوی (Spokesman) آن هیأت شد و البته بعد هم در بهمن همان سال، همراه قوام‌السلطنه برای مذاکره با استالین در خصوص عقب‌نشینی ارتش سرخ از ایران به مسکو رفت، چون هم آذربایجانی بود و هم نماینده‌ی مجلس و هم سخنگويِ هیأت ایرانی در کنفرانس مؤسسان سازمان ملل شده بود.20

دکتر رضازاده‌ی شفق علاقه‌مندترین عضو هیأت ایرانی به سازمان ملل و کمیسیون حقوق بشر آن بود. وی در 1328 دوباره به دعوت کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل به آمریکا رفت و پس از اتمام کار خود ــ همانند دکتر قاسم غنی ــ باز هم از 1328 تا 1329 در آمریکا ماند و چون به ایران بازگشت دوباره در شهریور 1330 به دعوت کمیسیون حقوق بشر به آمریکا بازگشت و تا آذر 1332 در آن کشور ماند. دکتر قاسم غنی که به نوعی رقیب دکتر رضازاده‌ی شفق بود، راجع به سخنگو شدن دکتر رضازاده شفق از طرف هیأت ایرانی در کنفرانس سانفرانسیسکو در 1324 می‌نویسد که وی مثل یک معلم خام، طوطی‌وار، در باب امیدهای آینده‌ای که بشریت به سازمان ملل بسته است، سخن می‌گوید، و او را با تعبیراتی ناروا توصیف می‌کند21 در حالی‌که دکتر رضازاده‌ی شفق تنها کسی از طبقه‌ی اهل علم بود که پس از مرگ دکتر غنی در مجلس یادبودی که برای او در نیویورک در اواخر فروردین 1331 تشکیل شد، سخنرانی کرد و بعد به خواهش ایرج افشار همان سخنرانی را به کتابت درآورد و در مهرماه 1331 در مجله‌ی مهر، که به مدیریت مجید موقر و سردبیری ایرج افشار منتشر می‌شد، به‌چاپ رسانید.

به‌قول دکتر عبده، «از بادی امر معلوم بود که روزنامه‌نگاران ایرانی، برای آشنایی با طرز تفکر و اندیشه‌های هیأت‌های نمایندگی، با اعضای آن تماس می‌گیرند، بنابراین لازم بود یکی از اعضای هیأت نمایندگی که به زبان انگلیسی کاملاً وارد باشد، برگزیده شود تا روزنامه‌نگاران با وی تماس داشته باشند. از این‌ رو، دکتر شفق به‌عنوان سخنگوی هیأت نمایندگی ایران برگزیده شد. مصاحبه‌ای که با دکتر شفق به‌عمل می‌آمد، قرار بر این بود که مطلب تعهدآوری گفته نشود و به ذکر کلیات بپردازد. به‌قول یکی از دیپلمات‌ها ــ تصور می‌کنم تالیران، وزیر امور خارجه‌ی فرانسه در عهد ناپلئون ــ دیپلماسی برای این است که انسان بتواند آنچه مصلحت نیست، نگوید»22.

دکتر شفق در سال‌نامه‌ی دنیا می‌نویسد: «پاره‌ای از روزنامه‌نگاران از جنس لطیف و بسیار زیبا و دلربا بودند و می‌توانستند تمام اسرار دل آدمی را با یک نگاه با سؤالات خود در اختیار بگیرند». این خبرنگاران دکتر شفق را پرسش‌باران‌ کردند، و او تا می‌توانست از دادن جواب طفره می‌رفت و خلاصه می‌نویسد: «فقط از راه استیصال به چند سؤال جواب دادم. یکی از این سؤالات راجع به اتحادیه‌ی عرب و اتحادیه‌ی اسلام بود، می‌خواستند سیاست ایران را در موارد مذکور بدانند». وی‌ می‌گوید: «در پاسخ گفتم اگر اتحاد اسلام به‌منظور اقامه‌ی مطالب اساسی و توسعه‌ی علم و دانش و تقوی و همکاری و معارفه‌ی واقعی بین کل مسلمین باشد، این فریضه‌ی دینی و کمال مطلوب است، ولی اگر به معنای مخالفت با بقیه‌ی ملل عالم باشد، چنین وحدتی نه عملی تواند بود نه مفید». درباره‌ی اتحادیه‌ی عرب هم وی می‌گوید: «ما عرب نیستیم، ولی با اعراب برادران دینی هستیم. اگر اتحادیه‌ی عرب مبتنی بر ملی‌گرایی افراطی باشد، بدیهی‌ است ما مخالف آن خواهیم بود»، که این بیان در کشورهای عربی عکس‌العمل نامساعدی ایجاد کرد.23
دکتر لطفعلی صورتگر (زاده‌ی شیراز، 1348ـ 1279) ـ شاعر نام‌دار و استاد شهیر ادبیات دانشگاه تهران، سمت مترجم انگلیسی هیأت نمایندگی ایران را داشت. یادداشت‌هایی که از او از این سفر معتبر باقی مانده است، بیش از این‌که گزارش این واقعه‌ی مهم سیاسی و بین‌المللی باشد، شاعرانه و ادبی‌ است. این یادداشت‌ها از ناحیه‌ی پسرش دیوید، که من او را در پلنوم حزب سوسیال دموکرات انگلیس دیدم، به دست من رسید. اما تنها مطلب قابل ذکری که در آن‌ها بود اولاً توصیف ایدن (وزیر خارجه‌ی انگلیس)، استتینیوس (وزیر امور خارجه‌ی آمریکا) و مولوتف (کمیسر خارجه‌ی شوروی) در کنفرانس سانفرانسیسکو است و ثانیاً، اشاره‌ای به کنجکاوی خبرنگاران آمریکایی راجع به افکار و اندیشه‌های هیأت ایرانی. از آن‌جا که پژوهش حاضر، برای اولین با استقرای تام به ثبت برداشت‌های ایرانیان شرکت‌کننده در کنفرانس سانفرانسیسکو می‌پردازد، من در این‌جا عین یادداشت‌های دکتر صورتگر در این زمینه را نقل می‌کنم:

الف. صورتگر درباره‌ی سماجت خبرنگاران نسبت به کشف نظرات هیأت ایرانی می‌نویسد: «هیأت نمایندگی ایران در سانفرانسیسکو دائماً با خبرنگارانی مواجه بود که پرسش‌های آن‌ها را باید پاسخ می‌داد. افشا کردن حقایقی که از صلاح دور نبود، برای خبرنگاران کهنه‌کار پذیرفتنی نبود و از همین جهت یکی از پر زحمت‌ترین کارهای من که سال‌هاست با روزنامه‌ها سر و کار دارم، ارتباط با این همکاران سمج و مبرم بود که جواب منفی را هرگز نمی‌پسندیدند و می‌خواستند از همه چیز و هر مطلبی خبری به دست آورند. یکی از خبرنگاران جوان، که از جواب‌های مجمل من عطش خود را سیراب نمی‌توانست کرد، با دوشیزه‌ی آمریکایی که منشی ما بود طرح دوستی ریخت... دیگری زنی جوان بود که در نخستین برخورد لب‌های نازک بوسه‌پذیر خود را به جنگ آورده بود و با این صلاح مرا که دلی عشق‌پذیر دارم، تسخیر می‌کرد»24.

ب. صورتگر در توصیف نمایندگان چهار کشور گرداننده‌ی اصلی صحنه‌ی کنفرانس یعنی انگلیس، آمریکا، چین و شوروی چنین می‌نویسد:

«در محلی که جلسات هیأت عامله‌ی سازمان ملل متفق [کذا فی‌الاصل. به طور رسمی سازمان ملل متحد] در آن‌جا تشکیل می‌شود میز مربع مستطیل بزرگی که قاعده‌ی تحتانی آن را برداشته‌اند نهاده است. در قاعده‌ی فوقانی آن نمایندگان چهار دولت دعوت‌کننده قرار گرفته و در دو ضلع بلند مستطیل رؤسای نمایندگان چهل دولت، که عضو سازمان هستند، به ترتیب الفبا جا گرفته‌اند. در دو ضلع بلند مستطیل کوچک‌تری که پهنای میزها ایجاد کرده مترجمین و تندنویسان و کارمندان دفتری سازمان نشسته‌اند. روی سکویی که دور تا دور اطاق ساخته شده مشاورین و اعضای هیأت‌های نمایندگان هر یک پشت سر رئیس خود مقام یافته‌اند و پشت در ورودی که به وسیله‌ی سربازان ارتش آمریکا پاسداری می‌شود، مخبرین جراید دنیا به این امید ایستاده‌اند که گاهی در باز شود و نماینده‌ای برای انجام کاری بیرون آید و از قیافه‌ی او یا کلماتی که ممکن است از وی تراوش کند موضوعی که مورد بحث هیأت عامله می‌باشد معلوم گردد و به آن سرعت که الکتریسیته حرکت می‌کند، خبر آن را به گوش جهانیان برسانند!

همین که چشم آدمی از حیرت و اعجابی که در آغاز ورود به این انجمن بسیار مهم، که سران سیاسی گیتی در آن گرد آمده‌اند، آسوده می‌شود، طبعاً هر یک از این مردمی را که به کنکاش نشسته‌اند مورد دقت و توجه قرار می‌دهد: در گوشه‌ی راست قاعده فوقانی مستطیل، مستر آنتونی ایدن وزیر خارجه‌ی ممالک متحده انگلستان را می‌بینی که در کرسی خویش فرو رفته و با تنی چند از کارشناسان انگلیسی که پشت سر وی نشسته‌اند به گفت‌وگو پرداخته است. ایدن هنوز همان برازندگی و خوش‌لباسی که وی را این‌قدر میان مردم سیاسی انگشت‌نما ساخته است دارد اما چهره‌ی وی از طراوت جوانی افتاده و در موهای خرمایی‌رنگ وی اثری از برف پیری دیده می‌شود. بر پیشانی وی چین بسیار راه یافته و به او قیافه‌ی فکورتر و جذاب‌تر بخشیده است. شانه‌ها نیز از بار بزرگی که بر دوش این وزیر خارجه‌ی جوان نهاده شده خسته و افتاده می‌نماید و معلوم می‌شود طوفان بزرگی که در اثر این جنگ بر کشور انگلستان فرود آمد سهمی بزرگ از رنج و مشقت بر این مرد جوان بخشیده، وی را شکسته و پیر کرده است اما در آن چشم‌ها هنوز فروغی مخصوص است که گاه‌گاه با تبسمی که بر دو لب وی نقش می‌بندد می‌رقصد و حکایت می‌کند که مرد انگلیسی از نتیجه‌ی جنگ و پیروزی اطمینان دارد و احساس می‌کند که باری سنگین را که در این پنج سال بر دوش توانای خویش داشته است نزدیک است با کامیابی به زمین بگذارد و شبش، چنان‌که خود می‌گفت، بدون اضطراب و دغدغه‌ی خاطر از فرود آمدن بمب بگذرد و آسایش وی و دیگر مردمی را که در شهر آسیب‌دیده در لندن روزگار می‌بردند، بلایای آسمانی منقض ندارد.

در دست راست وی مستر استتینیوس وزیر خارجه‌ی کشور آمریکا نشسته است. موهای نقره‌فام وی با ابروهای مشکی و پرپشت او یک نوع جمع اضدادی ایجاد کرده است و آدمی را در سن و سال وی به شبهه می‌اندازد. طرز سخن و سادگی و صراحتی که در بیان خود دارد مظهر سبک کار آمریکایی است و معلوم می‌شود استتینیوس هنوز با زبان چرب و نرم دیپلماسی، چنان‌که باید، مأنوس و آشنا نیست و حوصله‌ی التفات به عبارات پیچده و جامع‌الاطراف، که مفهوم آن‌ها به آسانی روشن نیست، ندارد. سخنی که از دهان وی بیرون می‌آید سخنی است که یک کشور بسیار ثروتمند جوان و پربنیه در هنگام برابری با دشواری‌ها ایراد می‌کند یعنی همه مربوط به عمل و اقدام فوری و طرز رفع سریع مشکلات است. می‌خواهد همان‌طور که کشورش برای از میان بردن هیتلر و نیروی عظیم ژاپن به ساختن مهمات جنگی دست بالا زده و در صورت لزوم حاضر بود چندین برابر آن را فراهم سازد او نیز به قطع و فصل معضلات سیاسی همت بگمارد و اگر لازم شود چندین شبانه روز به کار پرداخته هر مهمی را به مدد پشتکار خود و عده‌ی بی‌شماری از کارکنان و دستیاران کارکشته و خستگی‌ناپذیر خویش از پیش بردارد. هر وقت این مرد صحبت می‌کند و عبارات کوتاه و صریح وی که با صدای سنگینی ادا می‌شود در تالار انجمن طنین می‌افکند گوش آدمی مانند این است که خروش آبشار نیاگارا را می‌شنود؛ آبشاری که میلیون‌ها کیلووات الکتریسیته تولید می‌کند و کارخانه‌های بزرگ آمریکایی را می‌گرداند ولی در کنار آن، تاریخ، توقف قایق ملکه‌ای را مانند کلئوپاترا یا الیزابت یا کاترین ذکر نکرده است و خاطرات ایام کهن به آن نیرو و توانایی که دارد هنوز چیزی از آداب و رسوم و سنن دیرین نیفزوده است.

در دست چپ استتینیوس، دکتر سونگ وزیر خارجه کشور آسمانی چین قرار گرفته است. چهره‌ی خسته و قیافه‌ی مؤدب این مرد مشرق‌زمینی پر از روحانیت و تواضع و فروتنی و احترام است. در چشم‌های پر فروغ او هم درخشش آفتاب آسیا را می‌توان دید و هم بلایای وارد بر این پهنه‌ی وسیع را می‌توان تماشا کرد. در سخنش چیزی از نرمی و محبت آسیایی و هوش خداداد و ذوق سرشار مردم خاوران نهفته و آهنگ گرفته و نیمه‌‌محزون وی آدمی را به یاد تعب‌ها و سختی‌هایی که سال‌هاست بر ملت بلاکشیده‌ی چین وارد شده و مردم آن را دربه‌در و خانه‌به دوش ساخته است، می‌اندازد. جانب اعتدال را از دست نمی‌دهد، سخن هرگز جز بر سبیل لزوم نمی‌گوید و گفتارش با ادب و قاعده‌ی ذاتی و اندیشه‌های بلند و عالی آکنده است. مانند آن‌که جای او در این محفل نیست و حوزه‌ی دانشمندان متفکر و فیلسوف برای او و ملت او مناسب‌تر است که بنشینند و در مسائل مربوط به امور روحانی و مرگ و سرای جاودان و خلود روح بشر و عشق و حقیقت گفت‌وگو کنند و آدمی را به خیر و صلاح راهبر باشند و وی را به عالمی هدایت کنند که در آن‌جا جنگ و خون‌ریزی نیست و مردم به تماشای باغ دنیا رغبت کرده و به دست مردم چشم از رخسار یاران گل می‌چینند و حرص و آز و بدی و کینه را در آن باغ راه نیست.

در گوشه‌ی چپ میز مسیو مولوتوف کمیسیر خارجه‌ی دولت اتحاد جماهیر شوروی نشسته است. بعضی قیافه‌ها هست که انسان جزییات آن را نمی‌تواند تشخیص بدهد و خصوصیات آن در پیش وی محو شده. شخصیت صاحب قیافه‌ جای آن را در خاطره‌ی ما می‌گیرد و در آرامش فکر نمی‌توانیم آن‌چه آن را از دیگران متمایز ساخته است برای خود معلوم سازیم. مولوتوف صاحب یکی از این قیافه‌هاست. پیشانی وی این‌قدر بلند است که موی سرش را در مواجهه پنهان می‌دارد و رنگ آن بعداً به چشم می‌آید. چشم‌های او که عینک بی‌حاشیه‌ای آن را فرا گرفته باید درشت باشد ولی چون همواره به نقطه‌ای خیره نیست و مانند آن است که به ماورای چهره‌ی مخاطب می‌نگرد کسی به رنگ آن واقف نیست. در پیشانی پهنش نه چین و شکنج و گره، که علامت غضب و تکدر است، دیده می‌شود و نه آن افروختگی و روشنی، که نمودار مسرت باطنی اوست. در هنگام نشستن که روی اوراق و اسناد خم شده و به مطالعه‌ی آن‌ها می‌پردازد، یا به سخن گوینده‌ای که مترجم هوشمندش آهسته در گوش او ترجمه می‌کند، گوش می‌دهد معلوم نیست در ذهن وی چه می‌گذرد و چه عقیده‌ای را ابراز خواهد نمود. وقتی از جای برمی‌خیزد و لب به سخن می‌گشاید هرچند به حرکت و جنبش است اما مانند آن است که صدای هورای ارتش دلیرش را، که سپاهیان هیتلر را از استالینگراد تا مرکز برلین دوانید، می‌شنویم و ملت دلاوری را که در تمام مدت جنگ با آن شهامت و مردانگی از کشور خویش دفاع کرد و چشم جهانی را خیره ساخت، ‌روبه‌روی خویش می‌بینیم. ملتی که مردم ایران با آن‌ها دوست و مأنوسند و اگر روزگار بگذارد می‌خواهند این دوستی همواره پابرجا و استوار باشد.

در دو ضلع دیگر این مستطیل نمایندگان کشورهای دیگر نشسته‌اند. پیرمردی که طوفان ایام دیده و در جنگ‌ها و معارک بسیار شمشیر زده و در کنکاش‌های بسیار بزرگ گیتی شرکت داشته است، با لباس نظای و وقار و سکوتی که بی‌اختیار همه را به احترام نسبت به خویش وادار می‌سازد، پهلو به پهلوی نمایندگان کشورهای آمریکایی جنوبی که تازه به کنکاش‌های بزرگ وارد شده و پر از فعالیت و جنبش هستند و شهوت کلام‌شان هنوز تسکین نیافته، سر فکور خویش را خم کرده و به مطالعه پرداخته است. این شخص فیلد مارشال اسموتز، نخست‌وزیر و نماینده‌ی آفریقای جنوبی است. وقار و ابهت این مرد که وقتی از جا برخاسته دست به کمر می‌نهد و سخنی که ناشی از تجربه و اطلاعات عمیق او در سیاست است می‌گوید و همه را به خویش مجذوب می‌سازد درس بزرگی برای تازه‌کاران مکتب سیاست است.

در میان دیگر نمایندگان نام اسپاک و مازاریک و پدیلا زیاد به گوش می‌خورد، ولی هیچ‌کدام مانند ژرژ بیدو نماینده‌ی فرانسه که سخن در باب او به تفصیل خواهد رفت جلب توجه نمی‌کند»25.

باقر کاظمی (1355ـ1271) ـ یکی دیگر از چهره‌های محبوب و موقر هیأت ایرانی، از وزیران باتجربه، مدت‌ها رئیس شورای عالی جبهه‌ی ملی بود. وی در تاریخ عضویت هیأت نمایندگی ایران در کنفرانس سانفرانسیسکو، وزیر مختار ایران در کشورهای اسکاندیناوی بود. پسر او، دکتر عزالدین کاظمی، نیز در دهه‌ی 1340 رئیس اداره‌ی معاهدات وزارت امور خارجه و استاد ما در دانشکده‌ی حقوق در درس حقوق معاهدات بود که بعدها با من دوست و در مجالس مختلف هم‌صحبت بود.26

اللهیار صالح (کاشان، 1276ـ تهران، 1360) ـ در 1297 به عنوان کارمند محلی (مترجم و مشاور) به استخدام سفارت آمریکا در تهران درآمد و در 1306 به خواهش علی‌اکبر داور به وزارت دادگستری و پس از آن همراه او به وزارت دارایی رفت. در 1323 در کابینه‌ی محمد ساعد مراغه‌ای وزیر دادگستری شد. در 1324 به عنوان یکی از اعضای ارشد هیأت نمایندگی ایران به کنفرانس سانفرانسیسکو رفت و بعد هم در کابینه‌ی قوام‌السلطنه به عنوان رهبر حزب ایران، که با حزب توده ائتلاف کرده بود، به وزارت دادگستری منصوب شد و بعدها همراه دکتر محمد مصدق برای دفاع از ایران به شورای امنیت به نیویورک و دیوان بین‌المللی به لاهه رفت و در یک ساله‌ی آخر دولت مصدق، سفیر ایران در آمریکا بود و پس از کودتای 28 مرداد بی‌درنگ استعفا کرد. دریغ است که این مرد بزرگ که سال‌ها رهبر حزب ایران و رئیس شورای مرکزی جبهه‌ی ملی بود، یادداشت‌هایی راجع به تأسیس سازمان ملل از خود به یادگار نگذاشته است.27

محمد شایسته (مشاورالدوله) ـ وزیرمختار ایران در آمریکا بود، چنان‌که کوردل هال، وزیر خارجه‌ی آمریکا در زمان روزولت، در خاطرات و شرح حال خود به‌نام آن مرحوم اشاره می‌کند.28 ایران در طول برگزاری کنفرانس تأسیس سازمان ملل متحد، هنوز در آمریکا سفیر نداشت، بلکه نماینده‌ی سیاسی و به‌اصطلاح وزیر مختار داشت.

مرحوم میرزا محمدخان مشاورالدوله‌ی شایسته را در سال‌های آخر عمرش در تهران بسیار می‌دیدم. برادر او ارباب ابراهیم شایسته، ساکن تهران‌پارس و از دوستان پدرم بود و پسر خواهرش مرحوم حسین شایسته (فارغ‌التحصیل مدرسه‌ی علوم سیاسی)، از وکلای مبرّز و قدیمی دادگستری، نیز از طریق همان برادر با پدرم دوستی داشت. دکتر غنی هم در یادداشت‌ها به مرحوم محمد شایسته به‌عنوان یکی از اعضای وابسته به هیأت نمایندگی ایران در کنفرانس سانفرانسیسکو و نیز دو سه جای دیگر اشاره می‌کند،29 امّا ظاهراً این دو نسبت به هم بی‌تفاوت بوده‌اند. زیرا محمد شایسته تعریف و توصیفی از دکتر غنی نمی‌کرد و دکتر غنی هم وقعی چندان به او نگذاشته است. امّا دکتر علی‌اکبر سیاسی، عضو دیگر این هیأت که در مدرسه‌ی علوم سیاسی با میرزا محمدخان شایسته هم‌کلاس بود، از همکاری‌های او در این سفر به نیکی یاد می‌کند.

دکتر قاسم قاسم‌زاده (زاده‌ی باکو، 1333ـ 1268) ـ استاد دانشکده‌ی حقوق دانشگاه تهران که تحصیلات کارشناسی حقوق خود را به سال 1290 در روسیه در دانشکده‌ی حقوق سن‌پترزبورگ و تحصیلات دکتری‌اش را در 1305 در پاریس گذرانده بود، از 1309 به سمت استادی در مدرسه‌ی عالی حقوق استخدام شد. تخصص عمده‌ی او در تدریس حقوق اساسی بود. وی در آذر 1321 به ریاست دانشکده‌ی حقوق دانشگاه تهران رسید و در 1324 با سمت عضو هیأت نمایندگی ایران به کنفرانس سانفرانسیسکو اعزام شد.30

قاسم‌زاده به دلیل این‌که پدر یا مادرش از روس‌های سفید بودند [و خود نیز در حکومت مساواتی‌ها وزیر فرهنگ بود ـ ویراستار]، در مسائل سیاسی بسیار با احتیاط برخورد می‌کرد و نقش خود را محدود به حدود یک کارشناس حقوقی می‌دانست که آن هم با حضور سیدمصطفی عدل و دکتر جلال عبده نمی‌توانست پررنگ باشد.

دکتر عبدالحسین اعتبار (1377ـ1290) ـ در رشته‌ی راه و ساختمان مهندس و در رشته‌ی اقتصاد دکتر بود و در اولین دوره‌ی انتخابات مجلس شورای ملی پس از سقوط رضاشاه در شهریور 1320 یعنی از 1322 تا 1326 از بروجرد به نمایندگی مجلس رسید و در 1324 از طرف مجلس به هیأت نمایندگی ایران در سانفرانسیسکو پیوست.31

نصرالله انتظام ـ معتبرترین چهره‌ی بین‌المللی ایران در جامعه‌ی ملل و بعد سازمان ملل متحد بود. شرح حال او را در اکثر منابع رجالی عصر پهلوی می‌توان یافت و بررسی نقش او در مجمع ملل و سازمان ملل مستلزم مقاله‌ای مستقل، بلکه کتابی منفرد، است.32

دیگر اعضای هیأت نمایندگی ایران ـ به ترتیب اهمیت عبارت‌اند از: سرلشگر علی ریاضی، حسین نواب، دکتر علی‌اکبر دفتری، محمد گودرزی و فضل‌الله نبیل.

نظر به این‌که ما به یادداشت‌ها و اطلاعاتی راجع به خدمات و موضع‌گیری‌های این اشخاص در کنفرانس سانفرانسیسکو دسترسی نیافته‌ایم، سخن را درباره‌ی زندگی و ویژگی‌های آنان کوتاه می‌کنیم و در عوض به مطلب دیگری می‌پردازیم.

 

 

8 . شعر سعدی، شعار سازمان ملل؟

معروف است که این شعر سعدی بر سردر سازمان ملل متحد نوشته شده است:

بنی‌آدم اعضای یک پیکرند             که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار          دگر عضوها را نماند قرار
تو کز محنت دیگران بی‌غمی         نشاید که نامت نهند آدمی

من البته هم سعدی را دوست دارم و هم مثل هر ایرانی احساس غرور می‌کنم که شعر استاد سخن فارسی، سعدی شیرازی ما، بر سردر سازمان ملل نوشته شده باشد؛ اما این قول مشهور، درست نیست. یکی از کارمندان ایرانی سازمان ملل در مقاله‌ای مفصل نوشته بود که وی هیچ اشاره‌ای به این شعر سعدی در هیچ یک از مذاکرات سازمان ملل متحد نیافته است و بالاخره با بررسی پرونده‌ها تنها چیزی که پیدا کرده است، این است که حسین علاء طی سخنرانی خود در مجمع ملل (نه سازمان ملل) در 1310 به مناسبت جاری شدن سیل در چین و خرابی‌های وارده ناشی از آن، این شعر سعدی را جهت هم‌دردی با ملت چین خوانده است.33 هم‌چنین، به قول مرحوم محمدعلی فروغی، نماینده‌ی دولت کوچک آلبانی در جامه‌ی ملل که تصادفاً فارسی هم می‌دانسته است وقتی که در جامعه‌ی ملل در سر میز ضیافت در کنار نمایندگان ایران نشسته است، چنین پیشنهادی را به خود ایرانی‌ها کرده که بگویند شعر سعدی را شعار جامعه‌ی ملل قرار دهند ولی هیچ‌گاه چنین تقاضایی به طور رسمی در جامعه‌ی ملل نشده است.34 نیز در شرح حال محمدباقر الفت (1343ـ1260)، فرزند آقانجفی معروف اصفهان، آمده است که وی هنگام تشکیل سازمان ملل طی نامه‌ای این شعر سعدی را به مؤسسان آن سازمان فرستاده که آن را سرلوحه‌ی برنامه‌ی خود قرار دهند.35

آنچه برای من که خود مکرر، هم در نیویورک و هم در ژنو، به مقر سازمان ملل متحد رفته‌ام مسلم است، این است که نه تنها این شعر سعدی بر سر در سازمان ملل متحد نوشته نشده است بلکه هیچ سند و مدرکی مطلقاً وجود ندارد که ثابت کند چنین پیشنهادی به سازمان ملل رسیده یا این پیشنهاد در دستور کار سازمان ملل متحد قرار گرفته، چه برسد به آن‌که مقبول آن سازمان واقع شده باشد و بر سر در کاخ سازمان ملل متحد نقش شده باشد.*

 

9. سازمان ملل در ادبیات فارسی معاصر

در خاتمه بی‌مناسبت نیست که بگوییم در ادبیات فارسی معاصر هم دو نگاه متفاوت به سازمان ملل دیده می‌شود:

الف. نگاه اول منفی ا‌ست، به این معنی که تشکیلات سازمان ملل و کمیسیون حقوق بشر را ابزاری برای سوءاستفاده‌ی غربیان در راستای پیشبرد منافع خود تصویر می‌کند. قدیمی‌ترین سند این رویکرد در شعری از علامه محمد اقبال لاهوری متبلور است که سازمان ملل متحد را «جمعیت الاقوام» خوانده و با بدیینی تمام تشکیل آن را چنین وصف کرده است:

برفتد تا روش رزم در این بزم کهن         دردمندان جهان طرح نو، انداخته‌اند
من از این بیش ندانم که کفن‌دزدی چند         بهر تقسیم قبور انجمنی ساخته‌اند36

دومین سند معتبر ادبی، قطعه‌ای مسجع و طنزآلود اثر فریدون توللی در التفاصیل است که می‌گوید:

«سانفرانسیسکو بر وزن زام زلام زیمبو، شهری‌ست در ارض جدید... که به هنگام زوال ژرمنان و هزیمت دشمنان، حریفان موافق به کنکاش خاستند و انجمن آراستند...

سانفرانسیسکو را به عهد شباب             مرکز شور و گفت‌وگو دیدم
دیو خونخوار و غول استعمار                    تا کمر در لجن فرو دیدم»37

ب. نگاه دوم، مثبت و در جهت تأیید سازمان ملل و کمیسیون حقوق بشر است که در قصیده‌ی حقوق بشر من بازتاب یافته است:

کسی که پایه‌گذار حقوق انسان بود          خجسته کورش، شاه بزرگ ایران بود38

 

پی‌نوشت‌ها:

1. United Nations, Official Records, 1939-1945
2. غنی، قاسم، یادداشت‌ها، ویراسته‌ی سیروس غنی، تهران، زوار، 1377، ج 1، ص 204.
3. مجموع خاطرات چاپ‌شده و نیز مصاحبه‌های شخصی نویسنده با شرکت‌کنندگان در آن کنفرانس (به‌ویژه شادروان محمد شایسته، وزیرمختار وقت ایران در آمریکا).
4. غنی، همان.
5. صورتگر، لطفعلی، نامه‌ی صورتگر، تهران، پاژنگ، 1368، ص 365ـ343
6. غنی، همان.
7. United Nations, Official Records, 1945
8. International Legal Documents
9. فولادوند، حامد، مقدمه‌ی خسرو و شیرین، روایت فرانسه از مصطفی عدل، تهران، نشر تاریخ، 1387، ص 20ـ 18 و اطلاعات شخص نویسنده.
10. صورتگر، همان‌، ص 375.
11. عبده، جلال، چهل سال در صحنه، ویراسته‌ی مجید تفرشی، تهران، سال 1368، صص 220ـ 215.
12. سیاسی، علی‌اکبر، گزارش یک زندگی، چاپ خارج از کشور، ج 1.
13. همان‌.
14. غنی، قاسم، یادداشت‌ها، چاپ تهران، ج 1، ص 203.
15. اشاره به قهرمان روحانی‌نمای یکی از بهترین نمایش‌نامه‌های کمدی مولیر (Moliere) که حمله‌های تندی به ریاکاری و طنزهای مضحکی از حفظ ظواهر در جامعه‌ی کاتولیک فرانسه دارد. این نمایش‌نامه را احمد محمودی (کمال‌الوزاره) با انشای جدید با محیط ایران تطبیق داده و نمایش‌نامه‌ی خود را با عنوان «تارتوف شرقی (Tarfuffe Oriental): نمایش علمی، ادبی و اخلاقی» در 1336 ه‍.ق. برابر اوت 1918 میلادی در تهران در مطبعه‌ی فاروس چاپ کرده است. نقش تارتوف در این نمایش‌نامه‌ به عهده‌ی «حاجی ریایی‌خان، رییس مجمع خیرات و مبرّات و صدر انجمن فتوت» گذاشته شده است.
16. غنی، قاسم، یادداشت‌ها، چاپ لندن، ج 4، ص 65 ـ 64.
17. غنی، قاسم، نامه‌ها، ویراسته‌ی سیروس غنی و سیدحسن امین، نامه‌ی 23 مرداد 1329 به محمدعلی جمال‌زاده.
18. International Herald Tribune, 28 May 1980.
19. عبده، همان‌، ص 225ـ216.
20. عاقلی، باقر، شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران، تهران، نشر گفتار، 1380
21. امین، سیدحسن، کارنامه‌ی غنی: تحولات عصر پهلوی، تهران، دایره‌المعارف ایران‌شناسی، 1383، ص 64 ـ‌61.
22. عبده، همان‌، ص 224.
23. رضازاده شفق، صادق، «خاطرات»، سال‌نامه‌ی دنیا، 1325 و 1326
24. صورتگر، همان‌.
25. همان‌جا، صص 375ـ372
26. طلوعی، محمود، بازیگران عصر پهلوی از فروغی تا فردوست، تهران، نشر علم، 1372. مرحوم باقر کاظمی خاطرات مفصل خود را در دهه‌ی 1340 در مجله‌ی سپید و سیاه، که به همت دکتر علی بهزادی منتشر می‌شد، به چاپ رسانید.
27. شرح حال اللهیار صالح را [شادروان] دکتر خسرو سعیدی نوشته است (انتشارات طلایه، 1367).
28. هال، کوردل، خاطرات کوردل هال، وزیرخارجه‌ی آمریکا، چاپ 1948 م. / 1327 خ.، ج 2، ص 1501. متن انگلیسی:
Hull, Cordell, Memoirs, London, Hodder and Stoughton, 1948, Vol. 2, p. 1501.
29. غنی، قاسم، یادداشت‌ها، چاپ لندن، ج 2، ص 7، 37، 58، 74، 142، 254 و ج 11، ص 543 .
30. مبارکیان، عباس، چهره‌ها در نظام آموزش عالی حقوق، تهران، انتشارات پیدایش، 1377، ص 113ـ112.
31. عاقلی، باقر، شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران، تهران، نشر گفتار، 1380، ص 131ـ130.
32. همان‌.
33. دبیری، مصطفی، «شعر سعدی در سازمان ملل»، ماهنامه‌ی‌ حافظ، شماره‌ی 82 .
34. فروغی، محمدعلی، سیاست‌نامه‌ی ذکاء‌الملک، به کوشش ایرج افشار، ص 166.
35. مبارکیان، همان‌، ص 394.
36. اقبال لاهوری، محمد، دیوان اقبال لاهوری، با مقدمه‌ی سیدحسن امین، مشهد، انتشارات داریوش، 1389، ص 230.
37. توللی، فریدون، التفاصیل، شیراز، کانون تربیت، 1348، ص 346.
38. امین، سیدحسن امین، دیوان امین، تهران، دایره‌المعارف ایران‌شناسی، 1388، بخش قصاید.

* هر چند عظمت سخن سعدی از جایی که در آن نصب شود مایه نمی‌گیرد، اما شایسته‌ی اشاره است که در سال 1384 دکتر ظریف، سفیر و نماینده‌ی سابق ایران در سازمان ملل متحد، طی مصاحبه‌ای گفت: «فرش بسیار نفیس ایرانی، کار استاد محمد صیرفیان، هنرمند اصفهانی و استاد بنام هنر فرش ایران، در مقر سازمان ملل نصب شد. شعر معروف سعدی، شاعر بزرگ ایرانی، «بنی‌آدم اعضای یکدیگرند/ که در آفرینش ز یک گوهرند»، با طلای ناب در وسط آن نقش بسته است و ترجمه‌ی انگلیسی این شعر نیز توسط نمایندگی دائم کشورمان تهیه و در کنار فرش نصب گردیده تا هر بیننده‌ای را مبهوت عظمت فرهنگ و تمدن ایران و خرد و حکمت ایرانیان نماید». این دیپلمات ایرانی ادامه داد: «اهمیت هدیه جدید این است که در شرایطی به سازمان ملل ارایه شد که محل‌های نصب هدایا تقریبا رو به اتمام بود و سازمان ملل با تلاشی که طی یک سال پیش صورت گرفت، پذیرفت که این هدیه ــ به ابعاد ۵ در ۵ متر ــ در یکی از بهترین نقاط سازمان ملل که همه‌ی دیپلمات‌ها، ملاقات‌ها و مذاکرات خود را در آن برگزار می‌کنند، نصب شود. نصب این فرش، توفیقی برای هنر و فرهنگ کشور است و از طرفی از سال‌ها قبل و شاید از چندین دهه ‌پیش معروف بود که این شعر منقوش و در سردر سازمان ملل آویخته شده است. در تحقیقاتی که ما کردیم در حداقل سه دهه‌ی گذشته، چنین کار انجام نشده بود. گرچه مبنای کار سازمان ملل شاید به‌صورت واقعی، هیچ مفهومی بهتر از شعر سعدی را تعقیب نمی‌کند» (خبرگزاری ایسنا) ـ سردبیر.

دیدگاه‌ها   

+1 #1 Guest 1392-06-15 08:50
نویسنده باید بداند که شعر سعدی در آمریکا نیست و در ژنو نصب شده است. بر سردر تالار «مجمع سازمان ملل» واقع در ژنو سوئیس که ‌امروزه به «دفتر سازمان ملل» تغییر نام یافته، از دیرباز شعر «بنی‌آدم اعضای یکدیگرند» از سروده‌های سعدی حک شده است
نقل قول کردن

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

در همین زمینه