پنج شنبه, 17ام آبان

شما اینجا هستید: رویه نخست تازه‌ها رویدادهای فرهنگی خبرهای فرهنگی - مجله افراز شماره ششم

رویدادهای فرهنگی

خبرهای فرهنگی - مجله افراز شماره ششم

برگرفته از مجله افراز (نامه درونی انجمن فرهنگی ایران‌زمین)، شماره ششم، بهار و تابستان 1383 خورشیدی، صفحه 4 تا 9

دختر ایرانی بهترین مخترع سال جهان

همشهری (10 اردی‌بهشت)- مریم صابونی، مخترع برتر نمایشگاه سالانه‌ی اختراع‌ها (که 16 سال دارد و جوان‌ترین شرکت‌کننده‌ به‌شمار می‌رفت نخستین ایرانی برنده‌ی نشان طلایی وایپو در سابقه‌ی 32 ساله‌ی برگزاری این نمایشگاه است):
طرح من، ورق مقاوم حرارتی از پارچه‌ی صددرصد پنبه‌ای بدون استفاده از آزبست بود که به عنوان واشر برای آب‌بندی کلیه‌ی اتصال‌های صنعتی کاربرد دارد.
به‌کارگیری آزبست یا پنبه‌نسوز در اتصالات صنعتی، سال‌ها عوارضی چون ابتلا به سرطان، و آسیب به محیط‌زیست را در پی داشته است، ولی با حذف آزبست می‌توان ورق‌های حرارتی را با کارآیی بیشتر و صرفه‌جویی مالی افزون‌تر از مشابه‌های داخلی و خارجی به مرحله‌ی تولید رساند.
پدر من تولیدکننده‌ی مواد اولیه‌ی کفش است، بنابراین فضای منزل با صنعت و فنی‌گری چندان غریبه نبوده است. یادم می‌آید وقتی در یک تعطیلی سه، چ[درباره‌ی پیشنهاد دانشگاه ژنو برای پذیرش من و دوستانم]، هنوز که محصل سال دوم ریاضی هستم و باید بمانم، ولی بعضی از مدیریت‌ها نومیدکننده است. نمی‌دانم، شاید هم بروم. از تصمیم بقیه‌ی‌ بچه‌ها اطلاعی ندارم.
هار روزه سری به کارخانه‌ی پدر زده بودم، پمب خمیرکش کارخانه سوراخ شد و آسیب آن به حدی بود که اگر به سرعت رفع نمی‌شد ضایعه‌‌‌ی بزرگی را رقم می‌زد. روز تعطیل بود و به هیچ‌یک از تعمیرکاران دسترسی فوری نداشتیم. وقتی به‌طور اتفاقی یک ورق سلولزی مخصوص تولید کفش را که به تکسون معروف است روی سوراخ گذاشتم و مشکل را موقتاً برطرف کردم به این فکر افتادم که ترکیبات بافتی این ورق می‌تواند عایق حرارتی مناسبی برای انواع اتصال‌های صنعتی باشد و شروع به پژوهش و تحقیق کردم.
وایپو متعلق به من است، آن را تقدیم به همه‌ی مردم ایران می‌کنم و فقط مردم. همین.

 

تندیس‌های باستانی، هدیه‌ی دولت‌مردان ایران به مهمانان خارجی

هم‌شهری (10 اردی‌بهشت) - یک روزنامه‌ی کویتی خبر بدهد تندیس پادشاه ایران از یک کانادایی در مصر کشف شد به نظر شما عجیب نیست؟ تندیس کشف شده، متعلق به داریوش، پادشاه ایران باستان است. ماموران گمرک فرودگاه قاهره پس از بازرسی چمدان این کارشناس شرکت نفت مصر که پس از ماموریت خود در این کشور، قصد سفر به لندن را داشت به جسم مشکوکی برخورد کردند که معلوم شد تندیس یک پادشاه ایرانی است.
این کانادایی در مراحل بازجویی ادعا کرده است این تندیس را قاچاق نکرده و در بازدید اخیر خود از ایران، مقام‌های ایرانی آن را به عنوان هدیه به او داده‌اند، این روزنامه به تاریخ سفر این کانادایی به ایران اشاره‌ای نکرده است.


تجاوزی آشکار به بزرگ‌ترین میراث دوره‌ی اسلامی ایران

همشهری (28 اسفند)- میدان نقش جهان اصفهان، ثبت شده در فهرست میراث جهانی یونسکو و یکی از شاخص‌ترین آثار معماری جهان است که هر ساله شمار زیادی از جهانگردان به تماشای آن در اصفهان می‌آیند.
از سال 1376 در محل دروازه دولت اصفهان در 720 متری میدان «نقش جهان» اصفهان، کار ساخت یک مرکز تجاری آغاز شده است. ساختمانی با نام «برج جهان‌نما» که حالا در مراحل پایانی است.
قسمت‌هایی از برج تجاری، اداری و فرهنگی جهان‌نما به خاطر ارتفاع بسیار زیاد آن که حدود 42 متر است از درون میدان نقش جهان قابل دیدن است و به همین دلیل به باور کارشناسان داخلی و خارجی، حریم آسمانی میدان نقش جهان توسط این برج بتونی شکسته شده است. کارشناسان یونسکو در مورد این برج بتونی در امردادماه سال 81 به مقام‌های ایرانی هشدار داده‌اند و اعلام کرده بودند که در صورت ادامه‌ی ساخت‌وساز در اطراف میدان این بنا، آن را جزو آثار در حال خطر قرار خواهند داد. درخواست یونسکو درباره‌ی کاهش ارتفاع جهان‌نما پیش از آن‌که یک دستور باشد یک توصیه است و رعایت نکردن آن می‌تواند باعث حذف میدان از فهرست جهانی شود.
پتزت، رییس شورای بین‌المللی ابنیه و آثار باستانی (ایکوموس) که برای شرکت در نهمین کنفرانس بین‌المللی بناهای خشتی - که در اواخر آذرماه سال جاری در یزد برگزار شده بود- در خصوص این موضوع اظهار کرده بود: یک خط اصلی ساخت ساختمان‌های بلندمرتبه در نزدیک محل‌های آثار تاریخی ثبت‌شده در فهرست میراث جهانی، آن است که الگوی نادرستی را شکل می‌دهد و ایجاد ساختمان‌های بیشتری را تشویق می‌کند. وی هم‌چنین خواهان رعایت حریم آثار و ابنیه و یافتن راه‌حلی برای کوتاه کردن ارتفاع برج جهان‌نما شد. افزایش اظهارنظرها و فشار مهندسان، مطبوعات و… در این‌باره و هشدارهای مسؤولان سازمان میراث فرهنگی به شهرداری، سرانجام باعث شد تا تصمیم بر کاهش ارتفاع این برج گرفته شود. اما با پایان سال 82 خبر می‌رسد که قرار نیست ارتفاع «جهان‌نما» را کم کنند.
جلسه‌ی چند روز قبل آنها به گفته‌ی مسؤول میراث فرهنگی که آخرین جلسه‌ی مشترک آنها بوده بدون هیچ نتیجه و تفاهمی به پایان رسیده است و آنان می‌گویند: به نظر نمی‌رسد که شهرداری قصد هم‌کاری با ما را داشته باشد چون اگر قرار بود این کار را انجام دهند ما بهترین شرایط را فراهم آورده بودیم.
رفته‌رفته موضوع جدی‌تر هم خواهد شد، چون قرار است در تیرماه سال 83 جلسه‌ی یونسکو درباره‌ی مسأله‌ی نقش‌جهان و برج جهان‌نما برگزار شود. این‌گونه که در این اواخر مسؤولان یونسکو هشدار داده‌اند امکان دارد این اثر از آثار ثبت شده جهانی در یونسکو حذف شود.
حالا باید صبر کرد و دید که سرانجام جهان‌نمای 10 میلیارد تومانی که سهام‌دار آن، شهرداری است پیروز این مبارزه خواهد شد یا میدان نقش‌جهان با قدمت طولانی خودش و با ارزش فرای تصورش که سهام‌داران آن، همه‌ی ایرانیان هستند.
افراز- با توجه به اهمیت بالای موضوع، از خوانندگان نامه‌ی افراز به‌ویژه دبیران انجمن‌ها خواهشمندیم به هرگونه‌ای که می‌توانند (به‌ویژه نامه‌نویسی به مسؤولان مملکتی) اعتراض خود را درباره‌ی عدم کاهش بنای برج جهان‌نما بازتاب دهند. در این‌باره، هم‌ می‌توانید با انجمن افراز هماهنگ نمایید هم بارز «کانون گسترش فرهنگ ایران بزرگ» به دبیری دکتر شاهین سپنتا (6624972-0311)

 

ساخت بنای یادبود فرمانده‌ی جنگ چالدران

نسیم صبا (17 شهریور)- سپاه ایران در جنگ چالدران از سپاه عثمانی شکست سختی خورد اما رشادت‌های سربازان و سرداران سپاه ایران هیچ‌وقت فراموش نشد.
سال‌ها پس از جنگ چالدران بنای یادبود «سید صدرالدین»، فرمانده‌ی سپاه ایران در این جنگ، در دشت چالدران و در نزدیکی شهرستان «قره ضیاءالدین» ساخته شد. پیش از این، بنای خشتی کوچکی در این محل وجود داشت که از سال 1374 ساخت بنای یادبود جدید در کناری آن آغاز شد. ساخت این بنا از سوی شورای فنی حفظ و احیای سازمان میراث فرهنگی تأیید شد و در سال 1381 به پایان رسید. بنای یادبود جدید «سید صدرالدین» یک برج هشت ضلعی است که گنبدی دوپوش با قطر دهانه‌ی 11 متر بر روی آن قرار گرفته است.

 

جوانان ایرانی توهین به تاریخ ایران را تحمل نمی‌کنند

نتایج آخرین مطالعات پژوهشی طرح مشاوره‌ی ملی با جوانان که به صورت نمونه‌ای به‌دست آمده نشان می‌دهد 93 درصد جوانان ایران «نسبت به هزاران سال پیشینه تاریخ ملت ایران، افتخار می‌کنند» و در همین ارتباط 3‌‌‌ / 90 درصد پرسش‌شوندگان معتقدند «تمدن ایرانی در مواجهه با سایر تمدن‌ها، حرف زیادی برای گفتن دارد».
به گزارش «میراث خبر» نتایج این مطالعه پژوهشی که روی جوان رده‌ی سنی 14 تا 29 ساله‌ی کشور و به صورت نمونه‌ی تصادفی فراگیر 34 هزار و 521 نفر در سراسر کشور انجام شده، هم‌چنین نشان داده است که 9/95 درصد جوانان باور دارند در هر جای دنیا که زندگی کنند، به ایرانی بودن خود افتخار می‌کنند و در مقابل تنها 1/4 درصد چنین باوری ندارند. پرسش‌شوندگان هم‌چنین در برابر این پرسش که «من از هر قومی که باشم، ایرانی هستم» 6/96 درصد نظر موافق دارند.
این نتایج هم‌چنین نشان داده است 6/94 درصد جوانان سراسر کشور تأکید کرده‌اند که «من توهین به ایران و ایرانی را به هیچ‌وجه تحمل نمی‌کنم». و به همین درصد، پرسش‌شوندگان گفته‌اند که «هر ایرانی در هر جای دنیا که باشد، باید زبان فارسی بداند» تحلیل مختصر بخشی از این نتایج آماری حکایت از آن دارد که جوانان سراسر کشور در ارتباط با مقوله «بودن و هویت ملی»، تقویت و افتخار کردن به روح میهن‌پرستی را محترم و معتبر می‌شناسند و هویت ملی آنان از ریشه و پایه‌های محکمی برخوردار است.
در همین حال 8/82 درصد جوانان مورد پرسش در این مطالعه آماری گفته‌اند که حاضر نیستند در هیچ شرایطی تابیعت کشور دیگری را بپذیرند و نیز 1/84 درصد پاسخ‌دهندگان تصریح و تأکید دارند که «حتا اگر به زبان‌های خارجی تسلط داشته باشند، ترجیح می‌دهند که در گفت‌وگوهای روزمره‌ی خود از واژه‌های خارجی استفاده نکنند. این پژوهش، نتایج جالب توجه دیگری نیز در خصوص مقوله‌ی جوانان با هویت ملی در بردارد و علاوه بر آن چه ذکر شده، 1/92 درصد آنان موافق این موضوع هستند که «در مقابل تجاوز به کشورم، حاضرم هر کاری که از دستم برمی‌آید انجام دهم». هم‌چنین 3/95 درصد پرسش‌شوندگان گفته‌اند که دولت باید نسبت به ادعاهای مرزی کشورهای همسایه، با قدرت و قاطعیت برخورد کند». و نیز 1/95 درصد آنان موافق این هستند که در برابر «هجوم ]بی[ فرهنگی بیگانگان، باید از فرهنگ خود دفاع کنیم».
6/93 درصد این جامعه‌ی آماری نیز گفته‌اند که از این که «جوان‌مردی» از ویژگی‌های فرهنگ ایرانی است، احساس غرور می‌کنند و در همین حال 3/91 درصد معتقدند «تعلق من به کشورم به عملکرد حکومت‌ها بستگی ندارد و در همه‌ حال به آن عشق می‌ورزم».

 

کهن‌سال‌ترین درخت گردوی جهان در کرمان

ایرنا- مهندس اسدالله مهدی‌پور:
کهن‌سال‌ترین درخت گردوی جهان در منطقه‌ی گردو دره‌کار رابر شهرستان بافت برای بررسی ژنتیکی مورد حفاظت قرار می‌گیرد. سن این درخت به عنوان یکی از اولین گونه‌های گردوی جهان، دو تا سه هزار سال تخمین زده شده است. تنه‌ی اصلی این درخت از بین رفته و به حدود 20 تنه تبدیل شده است و هم‌اکنون پنج هزار دانه گردو در سال باردهی دارد.
پیشتر یک کارشناس تحقیقات مشترک گردو دانشگاه فرانسه و ایتالیا نیز این درخت را به عنوان «ژنونیپ» (ژن‌گونه) اصلی شناسایی کرد.
بررسی‌های کارشناس سازمان خواربار و کشاورزی ملل متحد (فائو) حاکی است که استان کرمان از جمله مراکز اولیه‌ی پیدایش گردو در جهان است.
در استان کرمان 7354 درخت گردو وجود دارد.

 

زنگ خطر در مرزهای ایران

میرمهرداد میرسنجری (روزنامه‌ی شرق / 18 خرداد) در نخستین ساعت‌های بامداد پنج‌شنبه 14 خردادماه، یک فروند ناوچه‌ی نظامی «امارات» با تجاوز به حریم آب‌های ایران یک فروند لنج ایرانی را مورد حمله‌ی مسلحانه قرار داده و لنج را به همراه خدمه‌ی ایرانی آن به دبی انتقال داده است. این اقدام در حالی صورت گرفته که لنج ماهی‌گیری ایرانی که با نام «قاسمی» در حریم آب‌های ایران در حوالی جزیره‌ی ابوموسا طبق روال معمول مشغول صید ماهی بود، به ناگاه با تیراندازی پرحجم نظامیان اماراتی روبه‌رو می‌شود و در مرحله‌ی بعد آنان با حمله‌ی مسلحانه به داخل لنج، ناخدا «خیراندیش» و همه‌ی ملوانان را دستگیر و به همراه لنج یاد شده به دبی منتقل می‌کنند. در این میان نکته‌ای که توجه به آن حایز اهمیت است، این که تجاوز عملی امارات به ‌این سیاق که برای نخستین بار در طول سال‌های اخیر در محدوده‌ی آب‌های سرزمین ایران صورت می‌گیرد، در راستای ادامه‌ی سیاست‌های تهدیدآمیز و توسعه‌طلبانه‌ی امارات علیه جزیره‌های سه‌گانه‌ی ایرانی قابل ارزیابی است. امارات با دستاویز قرار دادن بازگشت یک کشتی اماراتی حامل مسافران غیراماراتی فاقد مدارک لازم در سال 1992 توسط ایران، حمله‌های شدید تبلیغاتی و رسانه‌ای را در پیش گرفت که این حمله‌های شفاهی در طول 12 سال گذشته به روش‌های مختلف با شدت ادامه داشته است. بیانیه‌ی 16 ماده‌ای پایانی اجلاس سران عرب که در ماه گذشته میلادی در تونس برگزار شد، ابزار مناسبی برای امارات بود که نشان داد عرب‌ها با وجود اختلاف‌ها در مسایل گوناگون عربی، در مورد چشم‌داشت به تمامیت ارضی ایران، همواره موضعی واحد را اتخاذ می‌کنند. امارات متحده‌ی‌ عربی علاوه بر این کوشیده است به مسأله‌ی چشم‌داشت ارضی خود به خاک ملت ایران، جنبه‌ی فراعربی بدهد، و بر این اساس هم‌زمان با توافق 6 کشور عضو شورای هم‌کاری خلیج‌فارس و اتحادیه‌ی اروپا مبنی بر ایجاد یک منطقه‌ی مبادله آزاد تجاری در کرانه‌های جنوبی خلیج‌فارس‌ و در مجاورت مرزهای جنوبی ایران، رندانه مسأله‌ی جزیره‌های همیشه ایرانی سه‌گانه را هم در دستور کار بیانیه‌ی پایانی مشترک با اروپاییان قرار داد و به ‌این‌سان اتحادیه‌ اروپا نیز به جرگه‌ی کشورهایی پیوست که خواهان چشم‌پوشی ایرانیان از سه جزیره‌ی استراتژیک خود هستند. به‌نظر می‌رسد، امارات عربی متحده با جمعیتی حدود 5/1 میلیون نفر می‌کوشد به پشتوانه‌ی رشد سرسام‌آور اقتصادی - تجاری خود که آن را هم مدیون انزوای نسبی ایران در عرصه‌ی تجارت بین‌الملل است و یاری جستن از اتحادیه‌های ثروتمند منطقه‌ای عربی و جهانی، عرصه‌ی فشار را بر ایران هر چه تنگ‌تر کند و این پافشاری و اقدام‌های خصمانه‌ی اخیر در حالی صورت می‌گیرد که مسؤولان عرصه‌ی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران همواره به گمان تأثیرپذیری عرب‌ها، گفت‌وگوهای دوستانه را بهترین راه برای رفع سوء‌تفاهم‌ می‌پندارند. بی‌تردید اقدام نظامی اخیر امارات می‌تواند زنگ خطری باشد تا دولت‌مردان ایرانی با بازنگری در واکنش همواره نرم و انعطاف‌پذیر خود، توان بالقوه‌ی نظامی و تأثیر بسیار انبوه ایرانیان ثروتمند و بانفوذ مقیم امارات و تعاملات گسترده‌ی تجاری با این کشور را در حفاظت از منافع ملی ایرانیان و حفظ تمامیت ارضی ایران امروز به‌کار گیرند.


فراموش نشوند

امید جوان (27 مهر)- دکتر غلام‌حسین صدری افشار، استاد زبان و ادبیات فارسی:
بیش از 4 تا 5 میلیون ایران در کشورهای اروپایی و آمریکایی زندگی می‌کنند و همه‌ی آنها علاقه‌مندند که فرزندان‌شان را با زبان فارسی آشنا کنند. اما نبود منابع فارسی سبب شده است نسل دوم و سوم روز‌به‌روز از زبان فارسی فاصله بگیرند.

 

به ریشه‌های فرهنگی خودت برس

هفته‌نامه‌ی تپش (19 فروردین)- جلال ستاری، پژوهش‌گر و اسطوره‌شناس:
من آن‌جا [سوییس] استاد بزرگی داشتم به نام ژان‌ پیاژه و چیزهایی که امروزه دارم به واسطه‌ی آموزش‌های وی کسب کرده‌ام. چون علاقه‌ی زیادی به خواندن قصه، افسانه و اسطوره داشتم به خود گفتم چرا تو به این‌ها وابسته‌ای؟ در پی این مسأله به ذهنم رسید که اسطوره، اساساً ژن فرهنگ است. فرهنگ هر قومی بر اساس اسطوره‌اش استوار شده. مثلاً فرهنگ قوم ایرانی برمبنای جدال میان خیر و شر قرار گرفته است. در پی آن به خودم گفتم پس حالا برو به ریشه‌های فرهنگ خودت برس. سپس شروع کردم به غور و تأمل در اندیشه در این امور.


دبیرستان انوشیروان دادگر اثر ملی اعلام شد

حیات نو (5 آذر 1381) - دبیرستان انوشیروان دادگر مربوط به اوایل دوره‌ی پهلوی در فهرست آثار ملی ایران قرار گرفت.
به گزارش واحد اطلاع‌رسانی سازمان میراث فرهنگی کشور، این دبیرستان بر اساس کتیبه‌ای که بر پیشانی آن نصب شده در سال 1315 خورشیدی به تلاش بانوی نیکوکاری به‌نام ئی (جی) تاتا که احتمالاً از هم‌وطنان زرتشتی بوده بنا شده است. مشابهت‌های فراوان این بنا با بناهایی نظیر دبیرستان البرز و مدرسه ژاندارک حاکی از هم‌زمانی ساخت این مدارس دارد. فرم ساختمانی مشابه، این احتمال را تقویت می‌کند که هم‌چون دو بنای دیگر توسط معمار معروف روس، مارکف طراحی شده باشد.
ورودی اصلی در ضلع جنوبی قرار گرفته و دسترسی به بنا به واسطه 4 پله از کف حیاط میسر می‌شود. تناسبات رفیع سردر ورودی و ستون‌های بلند با سرستون‌هایی به شکل حیوانات، فرم کنگره‌ای ر‌خ‌بام، کشیدگی ساختمان، تقارن و استواری آن یادآور معماری دوره‌ی هخامنشی و ساسانی است. قوس‌های ایرانی پنجره‌ها و نمای آجری، نمایان‌گر تلفیق زیبایی از معماری پیش و پس از اسلام یا سبکی است که اصطلاحاً «معماری ملی» نامیده می‌شود. ستون‌های رفیع با سرستون‌هایی به شکل گاو در نمای جنوبی بنا و نشان فروهر در پیشانی ورودی بنا در ضلع جنوبی که همگی با تکنیک بسیار بالا به وسیله سیمان اجرا شده از خصوصیات ممتاز این بناست.
دبیرستان دادگر از ابتدا به منظور کاربرد آموزشی شکل گرفته و قرارگیری آن در کنار مؤسسه‌های آموزشی هم‌چون دبیرستان البرز و دانشکده‌ی پلی‌تکنیک، نشان‌گر دوره‌ی کوتاهی از توجه به آموزش و پرورش بر مبنای الگوی غربی است.
این دبیرستان که در خیابان انقلاب واقع است، اکنون در مالکیت دولت و در اختیار آموزش و پرورش است.

 

آدم‌واره‌های ایرانی در صدر

ایران (24 اردی‌بهشت)- تیم «ربوسینا»، دانشگاه بوعلی‌سینای همدان موفق به کسب مقام نخست در مسابقات جهانی ربوکاپ آزاد آمریکا (6 و 7 اردی‌بهشت) شد.

 

جیرفت، باستان‌شناسان را شگفت‌زده کرد

فصل‌نامه‌ی شفق (بهار 83)- مدت‌های مدید پژوهش‌گران گمان می‌کردند تمدن عصر برنز فقط اطراف رود ایندوس و میان‌دورود وجود داشته است. اما حالا با کشف دست‌ساخته‌ها و ظروف سنگی حجاری‌شده؛ بسیاری از آنان متوجه جیرفت شدند. کشف صدها ظرف سنگی و معماری‌های عظیم در نزدیکی شهر جیرفت فصل‌ تازه‌ای را در باستان‌شناسی خاورمیانه و ایران گشوده است. کارل لامبرگ‌ کارولوبسکی باستان‌شناس دانشگاه هاروارد می‌گوید: از حالا به بعد ما باید درباره‌ی دورانی که قبلاً و بعداً در جیرفت وجود داشته صحبت کنیم، اما تعداد پرسش‌های‌مان بیش از پاسخ‌های‌مان است. اغلب مدرک‌ها و شاهدهای به دست آمده از این تمدن جدید، صدها ظرف حکاکی‌شده بود که از حفاری‌های غیرقانونی به‌ دست آمده بودند و پس از به‌دست آمدن از قاچاقچیان در پاسگاه‌های پلیس محلی توقیف شده‌اند.
در گفت‌وگوی مطبوعاتی Science با مسعود آذرنوش، مدیر مرکز تحقیقات باستان‌شناسی، وی در تهران گفت: این کشف جدید ایران را در مرکز تمدن و فعالیت‌های فرهنگی هزاره‌ی سوم پیش از میلاد مسیح قرار داد. ناحیه‌ی کشاورزی غنی شمال تنگه‌ی هرمز که پوشیده از بیابان است در تابستان، بسیار گرم می‌باشد اما به نظر می‌رسد مردم جیرفت آن هم به تعداد بسیار در این منطقه زندگی می‌کرد و در ساختن ظرف‌های سنگی گران‌بهای حکاکی‌شده استاد بوده‌اند، ظرف‌ها از جنس کلوریت، نوعی سنگ تیره‌رنگ، بوده که حکاکی و تراشیدن آن‌ها کار مشکلی نبوده است.
در بین تصویرهای روی ظرف‌ها، شکل‌های عجیب و غریبی از مردان شبیه عقرب و زنان زانوزده به چشم می‌خورد. خانه‌ها نیز همگی شبیه زیگورات، یعنی خانه‌های مقبره‌ای‌شکل هستند. ظرف‌های سنگی‌ یافت‌شده در اطراف جیرفت یادآور اشیایی است که قبلاً به‌طور پراکنده در سراسر این منطقه پیدا شده است. یوسف مجیدزاده باستان‌شناس ایرانی که مسؤول حفاری است می‌گوید: خانه‌های حکاکی شده بر روی ظرف‌ها مشابه دژی به طول و عرض 30 و 62 متر است که توسط دیوارهای عظیم از آنها حفاظت می‌شود.
گویا در این منطقه فعالیت فرهنگی گسترد‌ه‌ای وجود داشته است چرا که تعداد اندکی از این ظرف‌ها در مناطق وسیعی، از خلیج فارس گرفته تا آسیای مرکزی، ازبکستان، ترکمنستان، مقبره‌های سلطنتی اور، شهر سومری ماری، در سوریه‌ی امروزی، و شبه جزیره‌ی عربستان نیز یافت شده‌اند. دانشمندان معتقدند جیرفت منبع تولید این نوع ظرف‌ها بوده است. تاریخ‌نویسان آثار هنری و باستان‌شناسان خارجی‌ای که این ظرف‌ها یا عکس آن‌ها را دیده‌اند این‌گونه تخمین زده‌اند که ظرف‌ها متعلق به هزاره‌ی سوم پیش از میلاد مسیح هستند. آذرنوش می‌گوید: در این منطقه بیش از 300 تپه برای اکتشاف و آزمایش وجود دارد. مجیدزاده نیز معتقد است این منطقه 400 کیلومتر مربع وست داشته و احتمالاً مردمانش دارای اتحاد سیاسی فرهنگی بوده‌اند. بیشتر اشیای قدیمی در 3 یا 4 متری سطح خاک قرار دارند. هنوز اصلیت مردم جیرفت در پرده‌ای از ابهام باقی مانده است. هولیبیتمن تاریخ‌نویس آثار هنری از دانشگاه پن ‌بر این باور است که تمدن جیرفت، تمدن عصر برنزی دیگری است که می‌توان آن را با تمدن ایندوس و میان‌دورود مقایسه کرد، با این تفاوت که تمدن جیرفت نسبت به آن دو پیچیدگی کمتری دارد و این مسأله بس مهمی است.
کشف اسرار موجود در جیرفت پژوهش‌گران و باستان‌شناسان را به هیجان خواهد آورد. روبرت دیسون، باستان‌شناس بازنشسته دانشگاه پن معتقد است حفاری و کاوشگری در جیرفت در 10 سال آینده جزو مهم‌ترین حفاری‌ها به‌شمار خواهد آمد.
لامبرگ‌ کارلووسکی در ادامه می‌افزاید: این مسأله به‌طور اساسی درک و تصور ما از جنوب‌شرق ایران را دستخوش تغییر خواهد کرد.

 

فردوسی، جوهره‌ی فرهنگ ایران

کتاب‌هفت (2 خرداد)- احمد مسجد جامعی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی‌: فردوسی، و یکی از بنیانگذاران گفتمان تاریخی فرهنگ و حکمت ایرانی است.
فردوسی جوهره‌ی، جوهره فرهنگ ایرانی است، جوهره‌ای که دیروز ما را به امروز و امروز ما را به فردا پیوند می‌زند.
بی‌شک فردوسی را باید بنیانگذار ایران‌شناسی دانست.


دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن:

شاهنامه، صوراسرافیل تمدن ایرانی

شاهنامه، صوراسرافیلی بود که بر تمدن ایرانی نواخته شد و ذهن به خواب رفته‌ی ایرانیان را بیدار کرد تا ایران از نو ایران شود. چکیده‌ی تمامی تلخ و شیرین ملت ایران در شاهنامه جمع شده همین امر، علت جهانی شدن این کتاب است. تأمل دقیق در شاهنامه‌ی فردوسی و پاسداشت بزرگان فرهنگ و ادب ایران، نشانه‌ی آگاهی ملی است.


 و 28 اردی‌بهشت‌ماه، روز خیام
بزرگداشت خیام در بیش از 55 کشور جهان
 
 روز ملی حکیم عمر خیام موعدی همیشگی باشد برای اندیشیدن درباره‌ی فرهنگی که زادگاه خیام‌هاست و فرهنگی که خیام‌ها را از پس تطاول ایام هم‌چنان زنده و پابرجا نگه‌ می‌دارد.
علی‌اصغر محمدخانی، دبیر شورای گسترش زبان و ادبیات فارسی:
خیام نمونه‌ی ارزنده‌ای در ادبیات جهان به‌شمار می‌رود. به گونه‌ای که رباعیات او به همه زبان‌های زنده‌ی دنیا ترجمه شده است و فقط در زبان عربی بیش از 60 ترجمه از رباعیات خیام وجود دارد.
دکتر فضل‌اله رضا، عضو هیأت علمی دانشگاه MIT  آمریکا:
 به جز خیام نیشابوری کسی را در جهان پهناور معرفت نمی‌توان یافت که با نگارش 50 صفحه یعنی کمتر از 120 شعر ماندگار، چنین شهرت جهانی کسب کرده باشد.
شمس ‌آل‌احمد، نویسنده و پژوهشگر:
 حکیم عمر خیام و بیهقی، هر دو در روانی و سلامت زبان ادبی، مرزی مشترک با یکدیگر دارند؛ یعنی علاوه بر این‌که روان می‌نویسد، قواعد زبان را نیز رعایت می‌کنند.

 

گردشگری صنعت آینده

اول از لحاض جاذبه‌های گردشگری، آخر از نظر جذب گردشگری
هم‌شهری (10 اردی‌بهشت)- مهندس حسین ثابت، مالک هتل «داریوش گراند» کیش (که به سبک کاخ آپادانا ساخته شده و عناصر معماری هخامنشی در آن بازآفرینی شده)؛
گسترش مطلوب هتل‌داری، آسان‌ترین راه غلبه بر رکود و بحرات اقتصادی است. باید از امکانات سرشار توریستی کشور بهره‌گیری کرد. من در همه‌جا گفته‌ام که سه بیزنس مهم جهان معاصر: نفت، صنعت اتومبیل و توریسم است. پیش‌بینی می‌شود تا ده سال آینده صنعت توریسم، به درآمدزاترین صنعت جهان تبدیل خواهد شد. ملت‌ها دارند به هم نزدیک‌تر می‌شوند. زمان آزاد و مرخصی آن‌ها دارد بیشتر می‌شود و شوق جهان‌گردی در آن ها رو به گسترش است. پارسال 550 میلیون گردشگر، جهان را زیر پا گذاشتند. این رقم در سال آینده به یک میلیارد نفر خواهد رسید؛ اما ایران از این موهبت بهره‌ای نبرده است. در حالی که ما در ردیف ده کشور اول جهان از حیث جاذبه‌های توریستی هستیم اما در زمینه‌ی جذب توریسم در ردیف ده کشور آخر دنیا قرار داریم.
ایران به طرزی ظالمانه بد معرفی شده است. آن‌قدر که سرمایه‌گذارها و توریست‌ها به ایران نمی‌آیند. آژانس‌های توریستی هم جرأت فرستادن جهان‌گردان را به ایران ندارند. با ساخت هتل و رفع کمبودهای اقامتی، خواه‌ ناخواه پای توریست‌ها به ایران باز می‌شود و ملت‌های جهان درمی‌یابند که ایران برخلاف آن چه شنیده‌اند کشوری است آزاد، میهمان‌نواز و پرجاذبه. بگذارید نمونه‌ای بیاورم؛ وقتی سرگرم راه‌اندازی نخستین پارک دولفین‌ها در کیش بودم، برای آوردن مهندسان و متخصصان خارجی مشکل داشتم. در آغاز، آنها با نگرانی می‌آمدند، اما هنگام ترک کشور، اشک شوق می‌ریختند. آنها از میهمان‌نوازی ایرانی‌ها حیرت کرده بودند و به امید دیدار مجدد، کشور ما را ترک می‌کردند. مارکوپولو هم وقتی در حدود 730 سال پیش، دور دنیا را طی کرد و به ایران رسید، این‌جا را وطن دوم خواند و درباره‌ی مهمان‌نوازی‌ ایرانی‌ها مطالب زیبا نوشت. این، سرمایه‌ی بزرگ ملت خون‌گرم، باهوش، هدفمند و میهمان‌نواز ماست. سرمایه‌ای که دیگران فاقد آن‌اند و ناشناخته مانده است.
ایران دارای امکانات  گسترده در عرصه‌های توریسم سیاحتی، زیارتی، هنری، اکوتوریسم و مانند آن است. با سرمایه‌گذاری در این زمینه‌ها، رکود بی‌کاری برطرف می‌شود. بیش از 60 درصد ایرانی‌ها، زیر 30 سال‌اند. حال اگر هر یک از این‌ها 30 سال هم عمر مفید کنند، ما بیش از یک میلیارد سال عمر مفید در ایران داریم که در کم‌تر کشوری وجود دارد. در اروپا تا 70 درصد جمعیت، سالمند است و دولت‌ها نگران کمبود نیروی کار جوان هستند. توجه به صنعت توریسم می‌تواند مشکل بی‌کاری این جوان‌ها را حل کند. خود من با آن که هنوز از همه‌ی امکانات هتل بهره‌برداری نکرده‌ام، اما توانسته‌ام برای بیش از 500 نفر اشتغال ایجاد کنم و این، رو به افزایش است. هتل‌داری شامل 50 شغل مختلف است.
ما چشم‌مان به صنایع غرب است: اتومبیل‌سازی، صنایع مصروفی و… اما توجه نداریم که در این زمینه‌ها، امکان رقابت با غرب را نداریم ولی امکانات قابل رقابت دیگر، بسیار داریم که یکی از آنها صنعت توریسم است. ما با داشتن بیش از 250 میلیون شیعه در جهان، اگر به توریسم زیارتی مشهد توجه نشان دهیم، در چند سال آینده می‌توانیم توریسم زیارتی را جایگزین درآمدهای نفتی کنیم.
من بیشتر عمرم را در خارج از کشور گذرانده‌ام و دیده‌ام که با شرقی‌ها برخوردی تحقیرآمیز صورت می‌گیرد. برعکس ایران که با خارجی‌ها محترمانه برخورد می‌شود. در این هتل خواستم از نیاکان باستانی‌مان یاد کنم. ما ملتی بزرگ هستیم و ایران یک کشور آریایی است. من در هتل، یک کتیبه‌ی 27 تنی به طول 20 متر نصب کرده‌ام که در آن گوشه‌هایی از تاریخ کهن ایران ثبت شده است. این نشان‌دهنده‌ی هنر 2500 ساله‌ی ایرانی است. نشان می‌دهد که در 2500 سال پیش، نیاکان ما در جام‌های زرین آب می‌خوردند، به خدای یکتا باور داشتند، دین و مذهب آزاد بود، مرد و زن از حقوق برابر برخوردار بودند، کارمندان بیمه‌های اجتماعی داشتند، برده‌فروشی ممنوع بود و… دوهزار سال پس از این تاریخ، کریستف کلمب آمریکا را کشف کرد و صد سال پیش وقتی آبراهام لینکلن برده‌فروشی را ممنوع کرد او را ترور کردند. می‌بینید چه تفاوتی بین دنیای مدرن و جهان باستانی ما وجود دارد؟ ما باید به گذشته‌مان افتخار کنیم و از نیاکان‌مان درس بگیریم. باید به دنیا ثابت کنیم که ملتی صلح‌دوست، میهمان‌نواز و با فرهنگی هستیم و می‌توانیم با گفت‌وگو، مشکلاتمان را حل کنیم.
با همه غم که از این گردش دوران دارم / من به زیبایی این زندگی ایمان دارم
گو اگر گرد غم از هر طرفی می‌بارد / باز من، چشم به سبزی بهاران دارم
می‌شوم زرد ولی هیچ نمی‌پوسم من / چون که در خاک وطن، ریشه فراوان دارم
و در یک کلام، به آینده‌ی کشورم بسیار امیدوارم. 

 

بازگرداندن بخشی از لوح‌های تخت‌جمشید به ایران

هفته‌نامه‌ی امرداد (15 اردی‌بهشت)- روزنامه شیکاگو ساندی تایمز هفته‌ی پیش در مقاله‌ای به قلم دیونیو بارت پیرامون بازگرداندن 300 کتیبه‌ی گلی دوران هخامنشی از دانشگاه شیکاگو به ایران، نوشت؛ در ایران باستان، کارگران ساده‌ی روزانه معادل یک و نیم لیتر جو دریافت می‌کرده‌اند، و زنانی که تازه زایمان کرده بودند جیره‌ی بیشتری داشتند، اما اعضای خاندان سلطنتی بیش از دیگران و بیش از نیازشان جیره داشتند. این جزییات کوچک در مورد ایرانیانی که 2500 سال پیش زندگی می‌کرده‌اند روی لوح‌های گلی نقش شده است که از سال 1937 در موسسه شرق‌شناسی دانشگاه شیکاگو نگه‌داری شده است. با آن که بسیاری از این لوح‌ها و سندهای تاریخی به طور کامل بررسی و مطالعه شده است، دانشگاه شیکاگو به دلیل بروز انقلاب اسلامی و بسته شدن درهای رابطه بین دو کشور ایران و آمریکا در سال 1979 تاکنون، نتوانسته است آنها را به ایران بازگرداند. اما روز چهارشنبه نهم اردی‌بهشت این دانشگاه اعلام کرد که 300 عدد از این لوح‌ها را به همراه هیاتی به ایران می‌فرستد. این رخداد نتیجه‌ی کنفرانس اوت گذشته بود که در ایران و با هدف باز کردن درهای روابط فرهنگی برگزار شد. گیل استاین، رییس موسسه‌ی شرق‌شناسی، ضمن اعلام این که دانشگاه شیکاگو اولین مرکزی است که به این دعوت پاسخ گفته است گفت: «ایرانیان دانش و پژوهش را بر سیاست مقدم دانسته‌اند و این لوح‌ها جزو اولین سندها و مدرک‌های فرهنگی است که پس از انقلاب ایران به این کشور بازمی‌گردد».
این حرکت ایران برای برقراری مجدد روابط بسیار معقول است، مخصوصاً آن که دانشگاه شیکاگو بیش‌تر تعداد این لوح‌ها را در اختیار دارد. از سال 1933 تا سال 1939، موسسه شرق‌شناسی 15 تا 30 هزار لوح را که از حفاری‌ها در تخت‌جمشید در مرکز ایران به‌دست آمده بود به این دانشگاه منتقل کرد. ریچارد هالاک، پژوهش‌گر موسسه شرق‌شناسی،40 سال را صرف ترجمه‌ی این لوح‌ها کرده است که به گونه‌ای از خط میخی به نام ایلامی نوشته شده است. او پژوهش‌های بنیادی خود در مورد 2100 عدد از این لوح‌ها را منتشر کرده است. این موسسه در سال‌های 1948 و 1951 نیمی از این لوح‌ها را به ایران بازگردانده و تاکنون موفق به تجزیه و تحلیل 15 درصد از آنها شده است.
به گفته‌ی گیل ‌استاین، طبق توافق‌نامه‌ی دانشگاه شیکاگو با ایران، عده‌ای از دانشجویان ایرانی برای آموختن زبان ایلامی و بررسی این اسناد تاریخی به این دانشگاه خواهند رفت.
پس از مذاکره‌های سازمان میراث فرهنگی ایران با بخش شرق‌شناسی دانشگاه شیکاگو، اعلام شد این دانشگاه، 300 لوح گلی باستانی را که حاوی اطلاعاتی در مورد زبان‌ها و زندگی روزمره مردم در شاهنشاهی ایران است، به ایران بازمی‌گردانند.
گیل‌ استاین، مدیر مرکز شرق‌شناسی دانشگاه شیکاگو: (در مراسم تحویل 300 لوح باستانی هخامنشی به گنجینه‌سرای ملی ایران، شنبه 12 اردی‌بهشت)
«این لوح‌ها دنیای داخلی جهان هخامنشیان و جزییاتی از زندگی روزمره مردم و نظام اداری هخامنشیان را برای ما بازگو می‌کنند. اطلاعاتی که در هیچ‌یک از لوح‌ها و کتیبه‌های بزرگ به‌چشم نمی‌خورد».
300 کتیبه‌ای که امروز به ایران بازگردانده شد، بخشی از لوح‌های است که باستان‌شناسان موسسه شرق‌شناسی دانشگاه شیکاگو در سال 1933 هنگام کاوش در تخت‌جمشید یافته بودند. از آن جایی که بسیاری از این لوح‌ها خرد شده اند، تعیین تعداد دقیق آنها کار مشکلی است. اما ما تخمین می‌زنیم که حدود 2000 لوح کامل و تعداد بسیار زیادی خرده‌های لوح‌ها در اختیار دانشگاه شیکاگو باشد.
دانشگاه شیکاگو پیش از این کتاب‌هایی حاوی ترجمه نوشته‌‌های لوح‌ها و نقوش مهرهای آنها به چاپ رسانده است. کتاب دو جلدی ترجمه لوح‌ها که حاوی ترجمه 2100 لوح و خرده‌لوح است، در سال 1969 و نخستین جلد از سری سه جلدی نقوش مهر در سال 2002 (1381) چاپ شده است.
این لوح‌ها به یکی از لهجه‌های خاص زبان ایلامی نوشته شده‌اند، که خواندن و ترجمه آنها را بسیار مشکل و وقت‌گیر می‌کند. تنها چند نفری در دنیا قادر به خواندن این زبان هستند و در نیم‌قرن گذشته جرج ‌کامرون، ریچارد هلاک و در حال حاضر ماتیو استاپلر روی ترجمه این لوح‌ها کار کرده‌اند.
امیدواریم در آینده و با ترجمه‌ی کامل لوح‌ها، تمامی آنها را به ایران برگردانیم. نکته‌ی مهمی که مورد تایید مهندس بهشتی و همکاران ایرانی نیز هست، اولویت کار ترجمه و کارشناسی روی این لوح‌ها است. البته از آن‌جایی که کار روی این لوح‌ها بسیار وقت‌گیر است، نمی‌توانیم زمان دقیقی برای بازگشت سری بعدی لوح‌ها تعیین کنم. اما بنای ما این است که در فواصل زمانی مشخص این لوح‌ها را به ایران بازگردانیم».
شاهرخ رزمجو، مدیر بخش هخامنشی موزه ملی ایران:
 در بین آنها، لوح‌های درباره‌ی پرداخت‌هایی که به کارگران، مادران، پیک‌ها، کاروان‌های مسافرتی، هم‌چنین نامه‌نویسی‌های اداری وجود دارد. نکته‌ی جالب این است که با توجه به این سندها می‌توانیم به میزان دست‌مزدهای آن روزگار که ظاهرا بسیار هم عادلانه بوده است، پی ببریم.

 

لزوم حمایت از تولید محتوای فارسی در اینترنت

اقتصاد پویا (10 خرداد) - مهندس جهانگرد، دبیر شورای عالی اطلاع‌رسانی:
 در فضای سایبر، سهم هر تمدنی متناسب با حجم اطلاعات تولید شده است که در این میان برای حفظ هویت ملی از تولید محتوای خط و زبان فارسی در محیط رایانه حمایت کاملی کرده‌ایم.
ایران به واسطه‌ی تلاش جوانان خود در عرصه‌ی وبلاگ‌نویسی، در رده‌ی سوم تولید اطلاعات در دنیا قرار دارد، به‌طوری که وبلاگ‌های فارسی که فقط پنج درصد از یک میلیون و 300 هزار وبلاگ را تشکیل می‌دهند نقش خود را ایفا کرده‌اند و فقط امیدواریم در حوزه‌ی کیفی هم پیش‌گام باشیم.
 


رشد عباس داراب شاهنامه‌خوان و نقال درگذشت

همشهری (31 خرداد)- مرشد عباس داراب از نقالان پیش‌کسوت قهوه‌خانه‌ای در 108 سالگی درگذشت.
وی که از آغاز فعالیت خود در هشت قهوه‌خانه‌ی تهران -  قهوه‌خانه‌های خسروعلی‌خان، گمرک، ساعت مشیرالدوله، رجب تنبل، حبیب ابوطالب، محمد دژبان و دروازه غار -  نقالی می‌کرد، قهوه‌خانه‌ی آذری را در میدان راه‌آهن افتتاح کرد و از نقالان ثابت آن محله بود. استاد داراب شاهنامه‌ی فردوسی را حفظ بود و سا‌ل‌ها پش از آن‌که رادیو در تهران آغاز به کار کند نقالی می‌کرد. او در چند فیلم سینمایی و مجموعه‌ی تلویزیونی نیز ایفای نقش کرده است که «دلیران تنگستان»، از آن جمله است.
در زمان استاد مرشد عباس داراب، 20 نقال در تهران فعالیت می‌کردند که نقال صیادپور، برزو، شاطر حسین، سیدابوالقاسم و حسین‌علی‌خان از آن جمله‌اند.

 

 

رنج بی‌مهری به زبان فارسی

کتاب‌هفته (16 اسفند)- دکتر حسن انوری، سرپرست فرهنگ بزرگ سخن:

اما شخص من از این جهت که زبان فارسی مورد بی‌مهری بعضی محافل است، رنج می‌برم. زبان فارسی برای ما ارزشی فراتر از یک زبان دارد. علاوه بر این‌که شاهکارهایی به این زبان فراهم آمده که اگر دنیا بخواهد ارزشی برای ما قائل باشد به خاطر این آثار خواهد بود، زبان فارسی مایه‌ی قوام ملیت ایرانی است. یگانه وسیله‌ی ارتباط قوم‌های ایرانی نیز هست. این زبان نجیب و شریف، امروز از داخل و خارج مورد حمله است. کتابی که 50 سال پیش با 2 هزار شمارگان به این زبان چاپ می‌شد، امروز که جمعیت سه برابر و تعداد باسوادان چندبرابر شده، باز با همان شمارگان چاپ می‌شود. مشابه کتاب درسی دبیرستانی سال‌ها پیش و ساده‌تر از آن، امروز در دانشگاه تدریس می‌شود و باز دانشجو نمی‌فهمد. فاجعه است دانش‌‌آموزان با هفت درصد معلومات دبیرستانی می‌توانند وارد رشته زبان و ادبیات دانشگاه‌ها شوند و این اگر در مورد دانشگاه‌های دولتی کاملاً صادق نباشد، درباره‌ی دانشگاه‌های غیردولتی کاملاً صادق است که متأسفانه جز گرفتن شهریه‌ی کلان سودای دیگری ندارند و نتیجه،‌ آن است که شما در کلاس‌های رشته‌ی زبان و ادبیات فارسی دانشجویانی می‌یابید که به اندازه‌ی یک دانش‌آموز خوب کلاس پنجم ابتدایی سواد فارسی ندارند و به خصوص با آزمون سراسری که برگزار می‌شود جز عده‌ی معدودی که به خاطر علاقه‌ی شخصی وارد این رشته می‌شوند، اکثراً از نوشتن چند سطر مطلب عاجزند. آزمون سراسری در کنار دانشگاه‌ها به‌ویژه دانشگاه‌های غیردولتی، بزرگ‌ترین لطمه را به زبان فارسی می‌زند. آزمونی که گویا قصد از آن کشتن و خاموش کردن چراغ استعداد تفکر و نویسندگی و در عوض پروردن استعداد تست‌زنی است که معلوم نیست جز در این آزمون، در کجای دیگر به درد زندگی می‌خورد. این بلایی است که ما از روی نادانی و به علت عجز از ریختن برنامه‌های درست دانشگاهی بر سر زبان ‌فارسی می‌آوریم و به افرادی به عنوان متولی زبان فارسی مدرک کارشناسی می‌دهیم که نه علاقه‌ای به آن دارند و نه مایه‌ی لازم، و آن‌گاه غافلیم که زبان فارسی از خارج نیز با چه تهدیدهایی روبه‌روست.
سال‌ها پیش شادروان مجتبا مینوی گفته بود که در زبان فارسی 60 تا 70 هزار واژه‌ وجود دارد. تعداد واژه‌های بسیط در فرهنگ بزرگ سخن 76 هزار واژه است که تأییدی بر سخن استاد مینوی است. ممکن است 10 هزار واژه‌‌ی‌ قدیم یا جدید از ما فوت شده باشد، اما این مقدار واژه پاسخ‌گوی دنیای امروز نیست. در یک کتاب علمی در هر صفحه به ده‌ها واژه‌ی خارجی برخورد می‌کنید. نتیجه آن‌که زبان فارسی فقط می‌تواند به عنوان یک زبان فرهنگی باقی بماند و شعر و داستان به‌وجود آورد، دیگر پاسخ‌های دنیای جدید و علوم جدید را نمی‌تواند بدهد.
دنیای امروز چنان زیر سلطه‌ی زبان انگلیسی است که فاصله‌ی زبان فارسی و زبان‌های مشابه‌ی دیگر با این زبان، دریافتی نیست. واژگان زبان انگلیسی امروز به یک میلیون رسیده و هر ماه 13 هزار واژه به زبان انگلیسی افزوده می‌شود. یعنی زبان انگلیسی در عرض چند ماه به اندازه‌ی کل واژگان زبان فارسی، واژه تولید می‌کند. علت معلوم است، دنیا با شتابی حیرت‌انگیز در حیطه‌ی علوم و فنون و اطلاعات به پیش می‌تازد و در این تازش هر کس در هر جای دنیا که وسیله‌ی جدیدی می‌سازد یا نکته‌ای کشف می‌کند برای‌ این‌که بتواند آن وسیله یا نکته را به جامعه‌ی جهانی عرضه کند آن را به انگلیسی نام‌گذاری می‌کند و در این میان، ما غافلیم که مایه‌ی بقا و سرمایه‌ی حیثیت ما همین زبان فارسی است. به ایران علاقه‌مند هستند آنان که زبان فارسی را مایه‌ی بقا می‌دانند. آنان که به سرنوشت این ملت  می‌اندیشند، باید چاره‌ای بیندیشند. باید مصرانه از وزارت علوم خواست تا آزمون سراسری را با وضعیت موجود موقوف کند. نتیجه‌ی این آزمون این است که دانش‌آموزان از سال اول دبیرستان به جای فکر کردن و نوشتن، به تست‌زنی می‌پردازند. انتخاب دانشجو را باید به دانشگاه‌ها واگذار کرد و دانشگاه‌ها باید مطابق آنچه در جهان مرسوم است دانشجو انتخاب کنند. وزارت آموزش و پرورش باید برای زبان فارسی اهمیت خاصی قایل شود و نمره‌های با ضریب ویژه برای آن درنظر بگیرد. در بعضی از دانشگاه‌های اروپا برای گزینش دانشجو، نمره‌های دوران دبیرستان را همراه با نوشتن یک مقاله ملاک قرار می‌دهند. ما باید از وزارت علوم بخواهیم  تا در دانشگاه‌ها به زبان فارسی اهمیت بدهد. قبول دانش‌آموزی که کمتر از 10 نمره می‌آورد، برای رشته‌ی زبان و ادبیات فارسی باید عملی ناروا بلکه جرم شمرده شود، تا چه رسد به این‌که دانش‌آموز با نمره‌ی زیر 2 قبول شود. این کار خیانت به ملت ایران و به تاریخ ایران و به زبان فارسی است. ایجاد کلاس‌های 50 نفری با دانشجویی بی‌سواد باید به‌شدت از سوی وزارت علوم ممنوع شود. اینها مسایل مهمی است. متأسفانه ما عادت کرده‌ایم به ترتیب عکس‌ اهمیت علوم به آنها اهمیت بدهیم و اسف‌بارتر این‌که تربیت نسل جوان را هم یکی از امور کم‌اهمیت بدانیم. سینه مالامال درد است ای دریغا مرهمی.

 

یادی از استاد جعفر شهری

 ریشه‌ی این فقر در دانش‌ ماست نه در زبان فارسی
کتاب هفته (15 آذر) - نصرالله حدادی:
شکر تلخ قص دردناک زنی است که در دام شوهر سر به هوایی گرفتار آمده و کوچ به مشهد به همراه دو طفل خردسالش، این قصه را تلخ و تلخ‌تر  می‌نماید. جواد، همان جعفر شهری است و کبرا مادر، او مثل تمام زنان این سرزمین برای دفاع از  فرزند و خانواده خود، تا سرحد جان حاضر به فداکاری است. کتاب پر است از اصطلاحات آن روز مردم تهران و همین اصطلاحات و ضرب‌المثل‌هاست که مورد استفاده دیگران قرار گرفت.
نمود عینی این کتاب عجیب با اصطلاحات، ضرب‌المثل‌ها، قصه‌ها، مثل‌ها و دشنام‌هایش را می‌توانیم در کتاب دو جلدی «فرهنگ عامیانه» ابوالحسن نجفی و «کتاب کوچه» شاملو به خوبی بیابیم.
دکتر عباس میلانی در کتاب «تجدد و تجددستیزی در ایران» راجع به شکر تلخ می‌گوید: «… بسیاری از نویسندگان معاصر دیگر نیز به این جنبه اززبان فارسی توجه داشته و در حفظ و بازآفرینی‌اش کوشیده‌اند. برخی چون شهری و چوبک در این کار سخت موفق بوده‌اند و بعضی چون هدایت، بیشتر بر سبیل یک محقق و گردآورنده‌ی ضرب‌المثل‌ها و دشنام‌های عامیانه را کنار هم گذاشته‌اند و گاه ناگزیر اصطلاحات در متن تحمیلی جلوه می‌کنند و نا به‌جا. علویه خانم هدایت به گمانم، نمونه‌ی این کاربرد تحمیلی اصطلاحت است. انگار هدایت دستی از دور بر آتش داشته، حال آن‌که شهری در دل آن آتش می‌زیسته و بیش و کم تمام اصطلاحتی که به‌کار برده به زیبایی در جای خود می‌نشیند».
وسعت حیرت‌انگیز احاطه جعفر شهری بر فرهنگ عامه و اصطلاحت به‌کار برده در این کتاب آنقدر زیاد است که گاهی آدم را به شک می‌اندازد.
از هرچه و هرکه بخواهید او سخن می‌گوید. عباس میلانی راجع به این خصوصیت شهری می‌گوید: «… در سال‌های اخیر بسیاری از ایرانیان از فقر و ناتوانی زبان فارسی نالیده‌اند. می‌گویند فارسی از پس بیان تجربیات و نیازهای عصر جدید برنمی‌آید. اما شهری نشان می‌دهد که ریشه این فقر در دانش ماست، نه در زبان فارسی. واژگانی که او به‌کار می‌برد، وسعتی حیرت‌آور دارد. به علاوه توانش در توصیف معماری شهر و حرفه‌های گوناگون شگفت‌انگیز است. او در توصیف مکان‌ها و بنا‌ها دقتی پدیده‌شناختی به‌کار می‌گیرد. جملگی جزییات را باز می‌سازد و واژه مناسب و دقیق هر جزیی از شمار عظیمی از جنبه‌های حیات اجتماعی را می‌شناسد. چه دقیق هر جزیی از شمار عظیمی از جنبه‌های حیات اجتماعی را می‌شناسد. چه بحث درباره‌ی لولئین خانه حمام باشد، چه درباره‌ی فالوده.
هر دو را با دقت و وسواس تمام شرح می‌کند. به‌طوری که وقتی شرح لولئین خانه را می‌خوانیم به راستی به تهوع می‌افتیم و از وصفش درباره‌ی فالوده تنها مزه‌اش را زیر دندان حس می‌کنیم».

 

تلویزیون و کتاب‌خوانی

کتاب‌هفته (6 دی)- محمد رحیم‌نیا، مدیر اجرایی انجمن فرهنگی ناشران کتاب کودکان و نوجوان:
در زمانه‌ای که آمار مطالعه بسیار پایین است و رغبت مطالعه رو به افول و انگیزه‌ی خرید کتاب به دلایل مختلف از جمله وضعیت نابسامان اقتصادی در حد صفر است، متأسفانه شاهد پخش تیزرهایی هستیم که کمک فراوانی به ضربه‌ زدن به فرهنگ مکتوب میهن‌مان می‌نماید. ماجرا از این قرار است: در تبلیغ برای شبکه‌ی پیام‌نما، پلان اول، بچه‌ای را به نمایش می‌گذارد که در تورق کتاب‌هایی است که اصلاً با سن او تناسب ندارد. آن‌چنان صفحه‌های کتاب را ورق می زند که گویی با آن پدرکشتگی دارد. در پلان بعدی قهرمان کوچولوی‌مان کتاب‌های نامناسبی را که خود گواهی است بر عدم آگاهی و انتخاب درست کارگردان محترم از کتاب‌های فرهنگی، محکم بر پیشخوان آشپزخانه می‌کوبد و بیان می‌دارد: «از کتاب‌های تکراری خسته شدم». مادر پسربچه برای این‌که نازدانه‌اش بهانه‌ای نداشته باشد تلویزیون را روشن کرده و بقیه‌ی ماجرا.
آیا مسؤولان ارشد سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران نباید به جای تخریب اندک علاقه‌ای که به فرهنگ کتاب‌خوانی در میان ملت بزرگوارمان، به‌ویژه کودکان و نوجوانان عزیز که آینده‌سازان فردای این کشور هستند، وجود دارد، بستری برای تبلیغ همه‌جانبه‌ی این خصیصه که در کشورهای پیشرفته و حتا در حال توسعه بسیار پررنگ است ولی در کشور ما متأسفانه به کلی در حال محو شدن می‌باشد، فراهم آورند؟ […] آری، در جایی که آمار سرانه‌ی کتاب‌خوانی در کشور ما در سال از چند دقیقه تجاوز نمی‌کند تبلیغ انواع چیپس و پفک و شکلات و… که نه تنها خاصیتی ندارند بلکه مضر نیز هستند، به جای معرفی کتاب‌های مختلف و تشویق کودکان به امر کتاب و کتاب‌خوانی گناهی نابخشودنی است.

 

یادی از حاج سیدرضا فیروزآبادی - چگونه دکان حزب توده در جنوب تهران تخته شد؟

امید جوان (10 اسفند)- خسرو معقند، تاریخ‌نویس
خدایا چنین کسانی در این سرزمین بود‌ه‌اند و چه شده که نسل آنها از قرار ریشه‌کن شده است و دیگر، کسی به نام حاج‌آقا سیدرضا فیروز‌آبادی نداریم نداریم که حقوق نمایندگی مجلس خود را دست نزند، کنار بگذارد، نصف املاک و متغلات پدری خود را بفروشد و از سال 1313 ه. ش بنای بیمارستان بزرگ پانصد و گویا هزار تختخوابی فیروزآبادی را در شهر ری بگذارد و تمام عمر خود را، عمر باقی مانده خود را از سال 1313 ه. ش تا سال 1340 ه. ش یا یکی دو سال بیشتر که چشم از جهان بسته وقف آن بیمارستان کند.

شرح زندگی و مرحوم فیروزآبادی را که خواندم مبهوت شدم. او مدت سی‌سال تلاش کرد تا آن بیمارستان روز به روز و ماه به ماه و سال به سال بهتر و بزرگ‌تر و مجهزتر شود. در ابتدا هیچ‌کس به او کمک نکرد. او حقوق ماهی صد یا دویست تومان مجلس را کنار گذاشت و دست به آن نزد و بیمارستان فیروزآبادی را پی‌ریزی کرد. در سال 1327 تعداد تخت‌های آن به پانصد رسید. ده سلا بعد صحبت از هزار تختخواب می‌کرد و در آن بیمارستان تمام اقلام از معاینه سرپایی و معاینه مهم‌تر و دارو و بستری شدن و عمل جراحی و غذا و کپسول و آمپول مجانی بود و همه را مرحوم فیروزآبادی تأمین می‌کرد و در آن سال‌های آخر عمرش دولت کمک‌هایی از نظر حقوق پزشکان و پرستاران و خدمه و نیز هزینه غذای بیمارستان به او می‌‌کرد و گاهی پزشکان ایرانی و خارجی که از بیمارستان دیدن می‌کردند و حتا خارجیان بلندپایه مقیم تهران و دولتمندان خیر ایرانی پول‌های قابل توجهی در اختیار صندوق بیمارستان می‌شد.
در بیست سال آخر عمرش حاج‌سیدرضا فیروزآبادی که در کسوت روحانیت بود و چهره‌ی نورانی، ریش سفید توپی و جثه‌ی نحیفی داشت در خود بیمارستان خوابید. در اتاقی محقر که زیلویی کف آن بود و یک تختخواب چوبی و یک قفسه‌ داروهای کمیاب و گرانبها و یک کتابخانه پر از کتاب‌های دینی. آن مرد شریف و نورانی هر شب در آن اتاق جنب اتاق محل زندگی سرایدار می‌خوابید زیرا نگران بود نیمه‌شب بیماری به در بیمارستان مراجعه کند و او را راه ندهند.
‎آیت‌الله فیروزآبادی می‌گفت: در این بیمارستان شب و روز باید باز باشد و شب از ساعت 20 در زمستان و 21 در تابستان هم گوش به زنگ می‌ماند و خود با آن دست‌های نحیف می‌آمد و کمک می‌کرد و بیمار سخت را از الاغ یا قاطر پیاده می‌کرد و ترتیب معاینه، بستری شدن، دوا و درمان و عمل جراحی او را می‌داد و هزاران مادر زائو در آن بیمارستان فرزندان خود را به دنیا آوردند و من شنیده‌ام که مرحوم فیروزآبادی به شوهران تهیدست و فعله و عمله آنها کمک مالی هم از جیب خود می‌کرد که در رزوهای بستری شدن همسر یا عزیزان خود نگرانی معاش را نداشته باشند.
من سوگند می‌خورم که آن مناظر را به چشم دیدم. منظره‌‌ی آن شبی که مرد الاغ‌سوار دهاتی که با زن بیمار دردمندش وارد بیمارستان شد و حاج‌آقا آمد و به بیمار کمک کرد پیاده شود و آن‌قدر ایستاد تا او بستری شد. هم‌ آن نذری دادن مرحوم پدرم را و اصرارش برای این‌که غذا را باید به مستحق گرسنه و فقیر و دست‌کوتاه از سفره‌های غذا رساند نه به خودی و اهل خانه و همسایه و حاج‌آقاهای سیر و مرفه. آن مهربانی‌ها، آن غمخواری‌ها، آن انسانیت‌ها که امروز فراموش شده است، در حقیقت تیری بود که مسلمانان پاک‌نهاد و متدین و میهن‌دوست (میهن‌دوستی در آن زمان کهنه و مرده نشده بود و مردم میهن خودشان را دوست داشتند) به چشمان استالین می‌زدند که چنگ گشوده بود تا به وسیله کمونیست‌های داخلی ایران را ببلعد و همان بلایی را بر سر ایران بیاورد که کمونیست‌های افغانی در سال 1357 بر سر همسایه‌‌ی ما افغانستان آوردند و سرگرد هایله ماریام در سال 1974 بر سر اتیوپی آورد. تیر زدن مسلمان به چشم دشمنان استقلال و حاکمیت و ازادی ایران بدینگونه بود که به مردم فقیر و تنگدست و بی‌چاره در عمل ثابت می‌کردند کشور صاحب و غمخوار دارد. مملکت به شهروندان خود می‌اندیشد و نگران آنهاست و اگر وزارت بهداری آن زمان عاجز و ناتوان است […]
آقای حاج سیدآقارضا فیروزآبادی هم هست که در بیمارستانش چه روز و چه شب و چه گاه‌ و بی‌گاه به روی همه‌ی مردم این مملکت باز است. آن بیمارستان در طول سی‌ سال به بزرگ‌ترین بیمارستان خیریه جنوب شهر تهران تبدیل شده، ده‌ها بخش در آن تأسیس گردید. حاج‌آقا سیدرضا فیروزآبادی فوت کرد و شنیده‌ام پیکر مطهر و به راستی مطهرش را در همان بیمارستان که خانه‌ی او بود و سپس خانه‌ی مردم شد به خاک سپردند. در همان‌جا پرورشگاهی برای اطفال یتیم و مسجدی که به دستور ساخت هر چه در طبق اخلاص داشت و گذاشت تا مردم از قهر و خشم و غضب روزگار به غیر پناه نبرند و دست نامحرم به حریم این کشور نرسد. تیری که اسلام و مردم به چشم بیگانه می‌زدند مهربانی و مردم‌پروری بود. حزب توده و هر گروه چپ‌گرای و راست‌گرای، دیگر دید نمی‌تواند از پس این احساسات انسانی و اسلامی برآید و دکانش در جنوب شهر تهران تخته شد. امروز چه؟ کسی مخالف مسجد ساختن نیست. در یک خیابان آقایان سه یا چهار باب مسجد می‌سازند. خوشا به سعادتشان اما آیا خداوند و پیامبر بزرگوار دین آسمانی ما فقط بر واجب بودن بنای مسجد تأکید فرموده‌اند؟
آن همه بیمارستان (دارالشفاء) آن همه مدرسه، آن همه خانقاه، آن همه مسافرخانه برای ابن سبیل (در راه ماندگان) آن همه نواخانه، آن همه یتیم‌خانه، آن همه جاده و رباط و پناهگاه کوهستانی و آب‌انبار چگونه ساخته شد؟ آب‌انبارهای جزیره‌ی قشم را چه کسانی وقف کردند؟ آن مدارس بزرگی که امثال ملاصدرا صدرالمتالهین از ان بیرون آمدند از چه موقوفه‌هایی ساخته شد؟
دولت جا برای مدارس و دبستان و راهنمایی و دبیرستان ندارد. هر روز حکم تخلیه مدارس صادر می‌شود. ان‌گاه تمام هم‌ و غم عده‌ای توانگران ما که مرحوم جنت آشیان فیروزآبادی یک میلیون‌ونیم دارایی آنها را نداشت. اگر بخواهند صرف امر خیر کنند به یک ناهار و شام و حلوا دادن در محرم و رمضان یا حداکثر احداث مسجدی گذرد. مسجدی که متاسفانه بیشتر برای مجالس ختم  از آن استفاده می‌شود. و ای کاش نظیر آن مجالس پرشور قدیم که بزرگان در آن‌جاها صحبت می‌کردند در آنها برگزار می‌شد و جایی بود برای رسیدگی به وضعیت اهالی محل و کمک‌رسانی به مستمندان و ترتیب جلساتی برای بررسی حوایج و ساختن درمانگاه و نواخانه و جذامخانه و غیره. در رشت دکتر داروساز ارمنی بوده به نام آرسن میناسیان که علاوه به اداره یک داروخانه، یک یتیمخانه را با هشتاد یتیم سرپرستی می‌کرده، خرج آن را می‌داده و همه‌ی یتیمان را به ثمر رسانده است. من شرح حال این مرد خیر را در کتاب گیلان در گذر زمان نوشته‌ی زنده‌یاد ابراهیم فخرایی خواندم. گویا دکتر علی بهزادی در کتاب شبه خاطرات هم فصلی را به انسانیت و نیکوکاری این مرد شریف بهشتی جایگاه اختصاص داده است. این مردان خیر با اعمال نیکوی خود تیر به چشم بیگانگان دشمن خود می‌زدند.
این مردان کاری می‌کردند که فقیر و بیچاره دنیا را پر بلا نکند آنها به مردم در عمل ثابت می‌کردند هیچ‌کس در جامعه‌ی ایران تنها و بی‌پناه نیست و اگر دولت ناتوان و ناکارآمد است کسانی مانند اینان هستند و در بیمارستان‌ها و نواخانه‌ها و یتیم‌خانه‌هایشان به روی تمام اهالی ایران باز است افسوس که آن زمانه طرد شد، نسل آن مردان نیک برکنده شد و امروز ما می‌بینیم که جامعه‌ی ما روز به روز در خشونت و بی‌عاطفگی و بری شدن از احساسات انسانی غوطه‌ورتر می شود و حوادث مهیب و سهمگین تکان‌مان نمی‌دهد و به جای اصول و اساس به فرعیات چسبیده‌ایم و دلمان خوش است که مسلمان واقعی هستیم. آیا مسلمانی اینست که ما داریم. وای از پس امروز گر بود فردایی.

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

در همین زمینه