نگاه روز
خواب بیتعبیر هند در خلیج پارس
- نگاه روز
- نمایش از شنبه, 18 دی 1389 11:15
- بازدید: 3328
برگرفته از روزنامه شرق
ماندانا تیشهیار*
پاییز امسال در دانشکده مطالعات بینالملل دانشگاه جواهر لعلنهرو هندوستان، که یکی از قدیمیترین و معتبرترین مراکز مطالعاتی در حوزه مسائل سیاست خارجی و روابط بینالملل در شبهقاره به شمار میرود، نشستی علمی با حضور استادان و دانشجویان این دانشگاه پیرامون استراتژی نوین هند در منطقه خلیج پارس و احیای امپراتوری راج در این منطقه برگزار شد.
سخنران اصلی این نشست سفیر رانجیت گوپتا از تحلیلگران بنام و دیپلماتهای سرشناس هندی بود و خلاصه سخن او، نگاهی دیگرگونه به تاریخ روابط خارجی هند در سدههای 19 تا 20 میلادی بود. مهمترین ویژگی این نگرش نوین، نادیده انگاشتن حضور استعمار انگلیس در هندوستان و غارت منابع هند و بهرهکشی از مردمان این سرزمین در این دوران بود. در واقع، تلاش سخنران بر آن بود تا به گونهای به تفسیر تاریخ بنشیند که گویی انگلیسیها به این کشور آمده بودند تا نقش کارگزاران هندی را برای اداره امور ایفا کنند و در واقع، اینان تنها گماشتگانی در خدمت امپراتوری راج در هند، برای پیش بردن منافع این کشور، به ویژه در عرصه روابط با سایر کشورها و مناطق بودهاند. این دیگر گونه، یا به بهتر سخن، باژگونه خواندنِ کتاب تاریخ، تا آنجا پیش رفت که حضور انگلستان در منطقه خلیج پارس در آن دوران، به منزله حضور نمایندگان امپراتوری راج در این منطقه معرفی شد. بر این پایه، میشد حضور سربازان و کارگران هندی در خلیج پارس را نیز به امر دولتمردان هندی دانست و گزارشهایی را که از سوی نمایندگان کمپانی هند شرقی به کلکته ارسال میشد نیز فرستادن گزارش به دولت علیه هند خواند و به همین ترتیب جلو رفت و سرانجام به این نتیجه رسید که روزگاری نه چندان دور، هند تنها قدرت بیرقیب در خلیج پارسیان بوده است. و حالا این بازگشت به تاریخ، از آن جهت صورت گرفت تا تبیینکننده دیپلماسی جدیدی باشد که در ماههای اخیر در دستگاه سیاست خارجی هند جای خود را گشوده است. راهکاری که براساس این گونه نگرش به تاریخ به دست میآید و پیش روی سیاستگذاران دستگاه دیپلماسی هند گذاشته میشود، آن است که اگر امروز به منابع انرژی منطقه استراتژیک خلیج پارس نیازمندیم، چرا به دنبال احیای حضور تاریخی خود در این حوزه نباشیم و بار دیگر جای پای خود را در اینجا مستحکم نکنیم. و اگر با توجه به شرایط حاکم بر نظام بینالملل، امکان گسترش مراودات با قدرتهای بزرگ این منطقه، همچون ایران، وجود ندارد، پس باید به سراغ کشورهای کوچک منطقه رفت و همگام با تمهیدات بینالمللی، نقش منجی این کشورها را در برابر تهدیدات احتمالی همسایه بزرگتر ایفا کرد و تا دیر نشده، باید به هر طریق ممکن به دنبال راهی برای گسترش نفوذ خود در این منطقه برآمد که گفتهاند: در دل دوست به هر حیله رهی باید کرد. شیوهای که سخنران محترم در پیگیری روند سخنرانی خود در پیش گرفته بود، به خوبی نشان از چینشی هدفمند در صدر و ذیل سخن او برای رسیدن به هدفی مشخص داشت، که همانا حمایت از رویکرد نوین سیاستمداران هندی نسبت به منطقه خلیج پارس بود. با این همه، در بخش پرسش و پاسخ، فرصتی هرچند کوتاه، فراهم آمد تا نه به سخنران، بلکه به حضار که بیشتر دانشجویان دوره دکترای روابط بینالملل بودند، یادآوری شود ماموران انگلیسی در خلیج پارس در دو سه سده اخیر، نمایندگان دولت هند نبودند، آنان از سوی کمپانی هند شرقی و پس از آن، از سوی امپراتوری انگلیسیتبار راج در هند، موظف به اداره منافع انگلیس در این منطقه شده بودند و نه کمپانی هند شرقی و نه امپراتوری راج در هند، هیچ کدام نهادهایی هندی نبودند، هرچند نام هند را بر خود داشتند. در واقع، این کمپانی و آن امپراتوری، که هر دو زیر پرچم دولت فخیمه انگلستان بودند و وفادار به تاج و تخت سلطنت در آن کشور، ابزاری برای استثمار هندیان بینوا، همچون بسیاری دیگر از مردمان سرزمینهای آسیایی در آن روزگار به شمار میآمدند. بنابراین گزارشهایی که از منطقه خلیج پارس به کلکته ارسال میشد به دست سیاستمداران برجسته انگلیسی، همچون لرد کرزن میرسید و هندیها در آن دوران شاید روحشان هم از محتوای این گزارشها باخبر نبود. حتی حضور خیل گسترده سربازان و کارگران هندی که برای بیگاری و زندگی سخت و از سر ناچاری، توسط نیروهای انگلیسی یا خودخواسته، راهی کشورهای پیرامون خلیج پارس، چه در روزگار پیشین و چه امروز، شدهاند نیز نمیتواند بیانگر عزت و عظمت هند در این منطقه باشد. در تحلیل علت این نوع رویکرد به تاریخ و سیاست در هند امروز، از منظری کلان، میتوان گفت رویکرد اساسی حاکم بر دستگاه سیاست خارجی هند که طی دو دهه گذشته هندیها را به سوی همراهی با قدرتهای بزرگ بینالمللی سوق داده است، مهمترین دلیل تغییر جهت دادن هند از همسویی با متحدان دیرین به همراهی با روندها و همتایان نوپدید است. آنچه در بسیاری از کشورهای شرقی به عنوان غربگرایی، و در نگاهی دیگر غربزدگی، خوانده میشود، بیش از آنکه تودهها و حتی روشنفکران هند را تحت تاثیر قرار دهد، بر ذهنیت سیاستمداران هندی نقش بسته است. تلاش برای همراهی با سیاستهایی که از مغرب زمین دیکته میشوند با هدف استمرار و افزونی سرمایهگذاری خارجی از سویی و سعی برای مقابله با حضور رقبایی مانند چین و پاکستان در منطقه خلیج پارس از سوی دیگر و بالاخره، نیاز به تامین امنیت انرژی برای چرخاندن موتور تازه به حرکتدرآمده توسعه در این کشور، موجب شده است سیاستمداران هندی داروی تمام دردهای خود را در اتخاذ این دیپلماسی نوین ببینند. از سوی دیگر، از منظر داخلی نیز شاید بتوان گفت اینگونه وارونهنمایی تاریخ، بیانگر تلاش دولتمردان هندی برای نوعی هویتسازی ملی و ایجاد احساسات و غرور ملیگرایانه در میان تودهها و دور کردن ذهن آنها از واقعیتهای جامعهای است که به طور نامتوازن در حال توسعه است. بر این اساس، آنان در تلاشند تا نگاهها را از دردهای داخلی معطوف به تلاش برای کسب جایگاه و پرستیژ در خارج از مرزهای هند و در عرصه نظام بینالملل کنند. اما این طور به نظر میرسد پیگیری این روند، نمیتواند تغییری در ماهیت واقعیت موجود در جامعه هند بدهد. به علاوه، این پرسش نیز مطرح است که نادیده گرفتن واقعیتهای تاریخی برای تامین منافع کوتاهمدت، که موجب گسستن هندوستان از کشور قدرتمندی چون ایران در منطقه خلیج پارس خواهد شد، تا چه اندازه میتواند در کسب جایگاه مناسب بینالمللی، منطقهای و قارهای برای هند مفید واقع شود؟ آیا راهبرد نوین هند در این منطقه از جهان، به سمت و سویی نمیرود که به خاطر رویکردهای سیاسی مقطعی، پیوندهای فرهنگی- هویتی دیرین و دیرپای خود با این منطقه را از دست دهد؟ به محاق بردن واقعیتهای تاریخی، نمیتواند به افزایش غرور ملی منجر شود و انکار پیوندهای عمیق فرهنگی، سیاسی و اقتصادی هزارانساله میان هندوان و ایرانیان، نیز چاره دغدغههای امروز سیاستمداران هندی نیست. در طول مدت حضورم در سرزمین دوستداشتنی هندوستان، بارها از استادان و اندیشمندان برجسته این کشور شنیدم که بدون دانستن زبان و ادب پارسی، نمیتوان به درستی به درک تاریخ و هویت و فرهنگ هندی نائل شد. واقعیت این است که اگر روزگاری هند وزنهای در عرصه سیاست بینالملل بوده است، که چنین بوده، این مهم از راه اتخاذ سیاستهای عزتطلبانه و مستقلانه سیاستمداران بزرگی چون جواهر لعلنهرو در قالب رویکرد «عدم تعهد» نسبت به قدرتهای شرق و غرب جهان میسر شده بود. جایگاه و پرستیژ هند در عرصه روابط بینالملل، در طول بیش از هفت دهه استقلال این کشور، بیش از آنکه مدیون دنبالهروی از سیاستهای سایر قدرتهای بینالمللی باشد، برخاسته از رویکرد ارزش محور هندیها به روابط میان جوامع انسانی در سراسر جهان بوده است؛ رویکردی که ریشه در فرهنگ و آیینهای مداراجو و صلح طلب هندی دارد. در دورانی که ارزشها و هویتها در ساختن منافع ملتها و دولتها نقشی کلیدی ایفا میکنند، دولتمردان هندی به خوبی میتوانند با الگو قرار دادن راهبردهای پیشین، جایگاهی در خور این کشور فراهم آورند. و امروزه، منطقهای استراتژیک همچون خلیج پارس، برای آنکه تامینکننده امنیت انرژی مورد نیاز صنایع نوپای هند باشد، بیش از آنکه نیاز به دریافت اسلحه و کمک نظامی از سوی دولت هند داشته باشد، نیازمند گسترش اندیشههای صلحمدار و مداراجویانه فرهنگ هندی است. اندیشه صلح و دوستی میان ملتها و راههای رسیدن به همزیستی مسالمتآمیز، مهمترین کالایی است که هند میتواند به جهان امروز صادر کند و با آن، به قدرت و پرستیژ خود بیفزاید.
* دکترای مطالعات بینالملل