خبر
تاملات فیسبوکی؛ آسیبشناسی فرهنگی بزرگترین شبکه اجتماعی جهان
- خبر
- نمایش از دوشنبه, 29 مهر 1392 10:03
- بازدید: 3264
آیا با دیدن دوستان در فیسبوک واقعا دیگر دلمان برای آنها تنگ نمیشود؟ آیا بودن در فیسبوک به معنای دوستی کردن است و دوستی کردن در این فضای مجازی نیاز به همنشینی واقعی را برطرف میکند؟
adidas heliopolis hotel in dubai , adidas concord ankle fur sneakers boys running Release Date Info , MysneakersShops | KITH 1996 air streak max Low Release Date , BabylinoShops , nike jordan retro 2 black
به گزارش بخش فضای مجازی خبرگزاری فارس، روزنامه جام جم در پرونده امروز خود نوشت:
1ـ فیسبوک بنا به ماهیتش یک فضای ارتباطی است. تصور بر این است که آدمها یکدیگر را میبینند، دوستان در فیسبوک با هم در ارتباطند، به جای بیرون رفتن و گپ زدن و قرار گذاشتن میتوانند در خانه و بدون زحمت در این فضای مجازی یکدیگر را ببینند و با هم معاشرت کنند، آخرین فکرها، علایق و تجربیات خود را به اشتراک بگذارند و از آخرین تجربیات و فکرهای دوستان خود هم آگاه شوند. اشکال متنوع و مختلف ابراز احساسات هم در فیسبوک مهیاست.
بیشتر از حرفهای کلیشهای و هر روزه، آدمها میتوانند آنچه در درونشان میگذرد، به دیگری انتقال دهند و وجوه متفاوت خود را به دید عموم گزینش شدهشان بگذارند، اما این رویه مثبت و مهم فیسبوک را باید دوباره مورد پرسش قرار داد. از زاویهای دیگر باید پرسید آیا با دیدن دوستانمان در فیسبوک واقعا دیگر دلمان برای آنها تنگ نمیشود؟ آیا بودن در فیسبوک به معنای دوستی کردن است و دوستی کردن در این فضای مجازی نیاز به همنشینی واقعی را برطرف میکند؟
مفهومی در علم تغذیه وجود دارد که برای پاسخ به این پرسش به ما کمک میکند، مفهومی به نام« سیری کاذب.» مثلا وقتی آدامس، آبنبات یا هر خوردنی غیرمغذی دیگر را که میخوریم، به ما نوعی سیری کاذب دست میدهد که در فاصله کوتاهی به یک گرسنگی همراه با عوارض تبدیل میشود. گرسنگی شدیدی که با افت شدید فشار و سردرد همراه است. وقتی به طور مجازی دوستمان را رؤیت میکنیم، نهتنها با او همنشین نمیشویم، بلکه با توهم همنشینی بزودی سوءتفاهمات و دلتنگیهای ناراحتکنندهای نسبت به او پیدا میکنیم. گمان میکنیم که با او همصحبتیم، در حالی که بجز پارهای تخلیه و خودگویی چیزی در میان نیست. گمان میکنیم او را میبینیم و با او در ارتباطیم؛ در حالی که هر روز از او دورتر میشویم، نگاهش نمیکنیم، حرفهایش را زنده نمیشنویم، فضایی را با او در حالت زنده مصرف نمیکنیم و نتیجه این رفع دلتنگی کاذب و مجازی، عصبیت و احساس دوری بیشتر ناگهانی است و سرانجام رسیدن یک رابطه به بحران. دوستی به عنوان مفهومی حقیقی و نیازی زنده و همیشگی به یک ارتباط ابزاری مجازی تبدیل میشود که هیچگاه به رفت و برگشت و دیالکتیک زنده نمیرسد و در حد یک آگاهی متظاهرانه و بزک شده در فضایی بشدت کنترل شده به نام فیسبوک باقی میماند و دوستان به مرور به سبب نزدیکی مجازی از هم دور میشوند.
2ـ وابستگی یکی از حالات اجتماعی انسانهاست. انسانها اغلب پیروی میکنند و نیازموده دیگرانی را که قدرت استیلا پیدا میکنند، پشتیبانی میکنند. این حالت سخیف انسانی، نتیجه ناتوانی در خود بودن و خودبسندگی است. پیگیری کردن اشخاص مشهور در تصمیمات سیاسی حتی اگر از سیاست سردرنیاورند (به حضور پررونق بازیگران و ورزشکاران در کمپین های انتخاباتی نگاه کنید)، تقدیس اشخاص مشهور در حالی که خیلی از آنها در زندگی خصوصی خود پر از مشکلند، مدیریت فکری توسط قدرت و شیفتگی نسبت به فلان سیاستمدار و... همه رفتارهای تودهوار در برابر شهرت و قدرت است. قدرت میتواند ما را از اندیشه خودبنیاد دور کند و به یک پیرو صرف تقلیل دهد. در زندگی اجتماعی مبتنی بر برتریطلبی که جهان ما را فراگرفته و سرمایهداری وحشی را توجیه کرده است، آنچه اهمیت دارد قدرت گرفتن عدهای و برتری آنها بر دیگران است، عدهای قدرت دارند و عدهای دیگر پیرو هستند. قدرتگرفتگان خود سلسله مراتبی دارند و در این سلسله مراتب عدهای قویترند و آنها که کمتر قدرت دارند، پیرو و مجیزگوی قویترها هستند و این چرخه معیوب همچنان ادامه دارد. چنین بودن پیشاتمدنی در فضاهایی مستقل و مدرن مثل فیسبوک بازتولید میشود. اینکه عدهای دیگران را تعقیب میکنند و عدهای برای دیگران که قویتر و مشهورترند، تبلیغ میکنند و برای پذیرش و تشویق آنها خود را به آب و آتش میزنند و تن به رهبری شدن میدهند، نشانهای از همین بازتولید، سلسله مراتب در بعدی تازه است و این خود بودن را در فیسبوک دشوارتر و با سازوکارهای تازه، تن دادن به دیگران را ساده میکند.
3ـ تمام خوبیهای فیسبوک مبنی بر انتشار خود، درمیان گذاشتن عقاید و... از یک سو ضدشناخت و از دیگر سو عمیقا منتهی به شناخت دیگری میشود. ضدشناخت است، چون انسان میتواند در حضور نداشتن یا در مجازی بودن، وجودش را تحریف کند و انسان با تغییر خود به سمت چیزی میرود که دوست دارد. به سمت خود آرمانیاش و این ایدهآلگرایی خود در فیسبوک میسر میشود. بین این خود و خود اصلی فاصله است، پس آنچه در فیسبوک در حالت غیرصادقانه ابراز میشود، کاذب است. این رفتار بین خود و خود عمومی فاصله میاندازد. این فاصله در ظاهر موجب اعوجاج شخصیت و نبود شناخت میشود، اما در حقیقت، اعوجاج شناختی خود و چندگانگی هویت سبب میشود دیگران شناخت عمیقی از آن انسان کذاب پیدا کنند. شناخت خلأها و کمبودهای آن فرد و بازشناسی او در افقی تازه، نعمتی است که دوستی مجازی در فیسبوک به ما عطا میکند. در حفرهها و ابهامهای دیگری فرو میرویم؛ در نیازهای خفته در تاریکی و نامفهوم وجود پرابهام او غوطه میخوریم و سایهها و وجوه مختلف آدمی عینی را بهتر میشناسیم. این شناخت به شرط منتهی نشدن به قضاوت دو نتیجه مثبت دارد؛ اول درک اینکه آدمها تناقضات پیچیدهای دارند و ما همه دچار تناقض هستیم و دوم اینکه بین ما و خود آرمانی و کمبودها و درونیاتمان فاصله زیاد است. صداقت، این فاصله را کم و دشواری بیهویتی را از سر ما کم میکند.