تاریخ معاصر
در ستیز با رویای دیکتاتوری (حزب تودهٔ ایران و دولت رزم آرا: دوری و داوری)
- تاريخ معاصر
- نمایش از پنج شنبه, 07 آذر 1392 17:54
- بازدید: 4213
برگرفته از تارنمای ایرانچهر به نقل از مجله ی اندیشه پویا ، شماره ی ۸ ، خرداد و تیر ۱۳۹۲
محمدحسین خسروپناه
درآمد
در ۱۵ بهمن ۱۳۲۷، حزب توده ایران به سازماندهی و اقدام برای ترور شاه متهم شد و هیئت دولت این حزب را منحله و غیرقانونی اعلام کرد. به دنبال آن ۶ نفر از ۱۱ عضوهیئت اجرائیه ی این حزب به همراه گروهی از اعضا و مسئولان آن در تهران و شهرستان ها دستگیر شدند و فعالیت تشکیلات حزب توده مختل گردید . شماری از رهبران و از جمله ۳ نفر از اعضای هیئت اجرائیه به شوروی رفتند و دو عضو دیگر هیئت اجرائیه (غلامحسین فروتن و محمد بهرامی) که مخفی شده بودند ، به همراه تنی چند از اعضا و مشاوران کمیته ی مرکزی از اسفندماه ۱۳۲۷ تلاش برای بازسازی تشکیلات حزبی را آغاز کردند. تا اواخر تابستان ۱۳۲۸ آنها توانستند تشکیلات حزب توده را ، البته در مقیاس بسیار کوچکتر از قبل ، بازسازی کنند و از ۱۰ مهر ۱۳۲۸ روزنامه ی «مردم » ، ارگان رسمی حزب را مخفیانه منتشر کردند که به طور منظم تا سال ۱۳۳۳ منتشر شد . در آن مقطع، رهبری سیاسی حزب عمدتاً با ۶ عضو زندانی هئیت اجرائیه بود که از درون زندان مواضع و خط مشی حزب را تعیین می کردند . این وضع، به خصوص پس از ۱۸بهمن ۱۳۲۸ که آنها به زندان های جنوب کشورتبعید شدند، فعالیت ها و موضعگیری های سیاسی حزب توده را دچار محدودیت های جدی می کرد.
از اوایل زمستان ۱۳۲۸، به منظور گسترش فعالیت های حزب توده و تاثیرگذاری بر روند تحولات سیاسی کشور، رهبری حزب درصدد تلفیق کار مخفی و علنی برآمد و به تدریج مقدمات آن را فراهم کرد . در بهمن ۱۳۲۸ روزنامه « نیسان » و از ۱۰ اردیبهشت ۱۳۲۹روزنامه ی « به سوی آینده » به طور علنی منتشر شد . با چنین وضعیتی حزب توده با نخست وزیری رزم آرا مواجه شد.
در پژوهش های منتشرشده ی تاریخی به عملکرد حزب توده ایران در قبال دولت رزم آرا پرداخته نشده است ؛ تنها در خاطرات تنی چند از اعضای پیشین حزب توده و به طور مشخص خاطرات انورخامه ای گفته می شود که این حزب با رزم آرا روابط پنهانی داشته است . چنین ادعایی که بر حدس و احتمال مبتنی است و مستنداتی ندارد ، به برخی پژوهش های تاریخی ـ از جمله کتاب های «جنبش ملی شدن صنعت نفت ایران» و «کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲» ، نوشته ی غلامرضا نجاتی ـ نیز راه یافته است . مراجعه به نشریات حزب توده ایران در سال ۱۳۲۹ مشخص می کند که این حزب چه ارزیابی ای از سپهبد رزم آرا و دولتش داشته است.
***
شبح دیکتاتوری در انتظار وطن در انتظار
در ۱۶خرداد ۱۳۲۹ ، روزنامه ی « به سوی آینده » ـ روزنامه ی علنی حزب توده ایران ـ هشدار داد «نیم رخ شبحی که می کوشد بر وطن ما مستولی گردد هویداست؛ این شبح دیکتاتوری است .» این هشدار حاصل جمع بندی رهبری حزب از مواضع مقامات سیاسی و نظامی دولت آمریکا و جراید آن کشور درباره ی جایگاه ایران در استراتژی جهانی آمریکا در جنگ سرد از فروردین ماه ۱۳۲۹ به بعد و تلاش دولت انگلستان برای تصویب هرچه سریع تر لایحه ی نفت (قرارداد الحاقی گس ـ گلشائیان) در مجلس های شورای ملی و سنا بود .
در فروردین ماه ۱۳۲۹ ژنرال کولتیز ، رئیس ستاد نیروی زمینی ارتش آمریکا اعلام کرد : « خاور نزدیک از لحاظ استراتژیکی اهمیت فراوانی دارد و دولت آمریکا باید برای دفاع به کشورهای مزبور ، مخصوصا ایران و ترکیه ، کمک های نظامی فراوانی بنماید تا دولت های مزبور بتوانند در برابر نیروی متجاوز خارجی مقاومت کنند.»(۱) مک گی ، معاون وزیر امور خارجه ی آمریکا هم گفت :« کمک فنی به کشورهای زرخیز خاورمیانه باید هرچه زودتر عملی گردد تا کشورهای مزبو.ر از وضع عقب افتاده ی فعلی خارج شوند.»(۲) آنچه مقام های سیاسی و نظامی آمریکا بر آن تاکید می کردند جایگاه ایران و خاورمیانه در استراتژی جهانی آمریکا برای محاصره و مقابله با اتحاد جماهیر شوروی و گسترش نفوذ این کشور از طریق ایجاد پیمان های نظامی بود . اما وضعیت سیاسی و اقتصادی ـ اجتماعی ایران استراتژیست های آمریکایی را نگران کرده و خواهان انجام اصلاحات گسترده در این کشور بودند. بنابر گزارش جراید، دولت آمریکا در ارزیابی های خود به این نتیجه رسیده بود که «یکی ازضعیف ترین نقاط جهان اکنون ایران است که با شوروی هم مرز بوده و کلید سوق الجیشی خاورمیانه به شمار می رود.» و در توضیح علت ضعیف ترین بودن ایران می نوشتند :« خبرهای رسیده از ایران حاکی است که وضع کشور به حدی خراب است که مقامات آمریکایی در ایران معتقدند اگر ایران به حال خود باقی گذارده شود ، این کشور در مدت یک سال تحت تسلط و نفوذ شوروی درخواهد آمد.»(۳) بنابر این، «دستگاه حاکمه فعلی ایران باید برکنارشود. درغیراین صورت، ایالات متحده آمریکا ناچار است به وسیله اعزام هیئتی یک نظارت دقیق در امور داخلی ایران برقرار سازد.»(۴)
بر اساس این قبیل اظهار نظرها و تحلیل ها حزب توده نتیجه می گرفت که «آمریکایی ها ایران را خط دفاعی خود تشخیص داده اند» و «می خواهند از کشور ما به عنوان یک پایگاه نظامی استفاده کنند.»(۵) از این رو، «برای ایجاد یک حکومت دیکتاتوری در ایران نقشه هایی کشیده اند.»(۶)
نه تنها حزب توده بلکه بیشتر رهبران وفعالان سیاسی در تهران هم به چنین ارزیابی ای رسیده بودند. تفاوت موضع اکثر آنها با حزب توده در این بود که برنامه ی اصلاح سیاسی ، اقتصادی و نظامی دولت آمریکا برای ایران را در مجموع در نظر می گرفتند و درباره ی آن داوری می کردند؛ مثلا، در ۲۹خرداد ۱۳۲۹ ،حسن ارسنجانی در روزنامه ی «داریا» در این باره نوشت: « آمریکا و انگلیس حساب کرده اند که اگر در ایران تعدیل ثروت نشود و فاصله طبقات از آنچه امروز هست کمتر نگردد خطر انقلاب اجتماعی در ایران همیشه منافع آنها را تهدید خواهد کرد. بنابر این، نقشه تحول بر دو پایه اساسی قرار گرفته است : یکی اصلاحات ظاهری برای راضی نگهداشتن مردم، دوم تجهیز ایران به منظور پیوستن عملی به جبهه آنگلوساکسون و آمادگی جنگ با شوروی.» آمریکا و انگلیس برای اجرای برنامه ی خود در ایران به دنبال «روی کارآوردن یک شحص مقتدر با اختیارات ظاهراً قانونی است که در درجه اول آن شخص مورد اعتمادخودشان باشد و بتوانند به او اطمینان کنند و ثانیاً قدرت اجرای برنامه های ظاهراً اصلاحی را داشته باشد.»
دکتر حسن ارسنجانی : ارائه کننده ی طرح اصلاحات ارضی
از اوایل خردادماه ۱۳۲۹ گمانه زنی درباره ی دیکتاتور آینده ی ایران آغاز شد و جراید مخفی و علنی حزب توده و جراید طرفدار جبهه ی ملی ایران به اشاره و گاه حتی به صراحت ، از سپهبد حاج علی رزم آرا به عنوان دیکتاتور آینده ی ایران که از پشتیبانی دولت های آمریکا و انگلستان برخوردار است ، نام می بردند. به منظور مقابله با این موج افشاگری و رد گم کردن ، جراید طرفدار رزم آرا هم مدعی شدند جبهه ی ملی می خواهد کودتا کند و اسنادی از «نقشه کودتای توسط جبهه ملی با کمک یک مقام انتظامی» کشف شده است.(۷)
اگرچه از ابتدای خردادماه تا ۶ تیر۱۳۲۹ روزنامه ی « به سوی آینده » اخبار و تفسیرها و تحلیل های مربوط به نقشه ی کودتا در ایران با پشتیبانی آمریکا وانگلیس و هدف های آنها را منتشر می کرد اما حزب توده ی ایران طرح و برنامه ی عملی برای جلوگیری از کودتا و به قدرت رسیدن رزم آرا ارائه نمی داد و صرفا ً فراخوان تشکیل جبهه ی متحد وشعارهایی مانند «جبهه متحد ملت با دیکتاتوری مبارزه خواهد کرد»، چون مردم جهان برای استقلال و آزادی به پا خاسته اند « در ایران نمی توان حکومت دیکتاتوری ایجاد کرد»،«همه قوای ملت بر ضد استعمار و دیکتاتوری تجهیز شود» و… در جراید علنی و مخفی حزب تکرار می شد. ناگفته نماند ، با توجه به مقاله ی «تکلیف لوایح دولت چه می شود» که روز ۲۸ خرداد ۱۳۲۹ درروزنامه ی «به سوی آینده » منتشر شد ، به نظر می رسد رهبری یا جناحی در رهبری حزب توده ، برای مقابله با روی کارآمدن دیکتاتور، به این نتیجه رسید که در صورت تصویب چند لایحه ی دولت با تغییرات مورد نظر حزب توده در مجلس شورای ملی از دولت منصور حمایت کند ؛ موضعی که بیش از چند روز دوام نداشت . درحقیقت، حمایت از دولت منصور ، تاکتیکی بود که از اواسط خردادماه جبهه ی ملی برای جلوگیری از به قدرت رسیدن رزم آرا در پیش گرفت و حتی پس از ملاقات رزم آرا با دکتر مصدق هم کنار گذاشته نشد. انگیزه ی حزب توده برای اتخاذ چنین موضعی را می توان در تحلیل روزنامه ی « به سوی آینده » از علت حمایت جبهه ی ملی از دولت منصور دریافت : روزنامه ی « به سوی آینده » نوشت : « بین دولت منصور و ” شخصیت مقتدری ” که می گویند قرار است جانشین او شود رقابتی وجود دارد [...] منصور برای مقابله با او خود را به جبهه ملی نزدیک کرده است و به آنها گفته است اگر قرار باشد این عمل [ تعیین تکلیف لایحه ی نفت ] انجام شود چه بهتر که بدست خودتان انجام گیرد و میدانی برای هنرنمایی آن شخصیت مقتدر ایجاد نگردد.” ملیون ” هم به دو علت این پیشنهاد را پذیرفته اند : یکی به علت اختلاف قدیمی با آن شخصیت مقتدر، دیگری به سبب آنکه می دانند در همه حال دولت منصور برای موافقت یا مخالفت (اگر قرار باشد مخالفتی شود) بهتر از یک دیکتاتوری نظامی است.»(۸) احتمالا اتخاذ این تاکتیک هرچند موقتی حزب توده ، ناشی از مصاحبه هنری گریدی ، سفیر کبیر جدید آمریکا در ایران و سفیر پیشین آن کشور در یونان بود. گریدی پیش از ورودش به ایران در مصاحبه ای صراحتا اعلام کرد : باید دولت مورد نظر ما در ایران روی کار بیاید و « از ایران مانند پایگاهی بر ضد مراکز حساس شوروی استفاده خواهد شد.» (۹) آنچه گریدی می گفت با گفته های دیگر سیاستمداران و حتی نظامیان آمریکایی که درجراید ایران منتشر می شد ، متفاوت بود؛ زیرا، در نقل قول هایی که از آنها در جراید ایران منتشر می شد چنین برمی آمد که آنها می خواهند در صورت حمله ی شوروی و آغاز جنگ جهانی سوم ، از ایران به عنوان سنگر دفاعی و سپس تهاجمی استفاده کنند؛ سنگری که وظیفه اش ایستادگی در مقابل حمله ی شوروی بود اما گریدی نوید تهاجم به شوروی از طریق ایران حتی پیش از شروع جنگ را می داد. با توجه به سوابقی که گریدی در یونان و در سرکوبی کمونیست های یونانی داشت گفته های او می توانست طنین خاصی نزد رهبران حزب توده داشته باشد و قاعدتا آنها را به تأمل بیشتر وادار کند .
ظهور شبح ؛ نخست وزیری رزم آرا
در هرحال، تاکتیک حمایت از تداوم دولت منصور به نتیجه نرسید. به گفته ی دکتر مظفر بقایی ، ظهر روز ۵ تیرماه « از منصور در دربار به زور استعفا گرفتند »(۱۰) و عصر همان روز شاه بدون اخذ تمایل مجلس های شورای ملی و سنا ، سپهبد رزم آرا را به نخست وزی تعیین و صبح روز ۶ تیر، رزم آرا دولت خود را به مجلس شورای ملی معرفی کرد.
همان طور که قابل پیش بینی بود، حزب توده ایران، جبهه ی ملی ایران، آیت الله کاشانی و.. نسبت به نخست وزیری رزم آرا واکنش منفی نشان دادند و در مقابل آن موضع گرفتند. جبهه ی ملی دولت رزم آرا را « شبه کودتای نظامی » نامید که هدفش برقراری دیکتاتوری نظامی و حل مسئله ی نفت به نفع دولت انگلستان است. روز ۶ تیرماه نمایندگان جبهه ی ملی در مجلس شورای ملی به اشکال مختلف ، با ایجاد سروصدا و هیاهو و حتی فحاشی تلاش کردند شرایطی را به وجود آورند که رزم آرا نتواند اعضای کابینه اش را به مجلس معرفی کند و برنامه ی دولتش را توضیح دهد.(۱۱) همچنین ، روز ۱۱ تیرماه بازاریان و کسبه ی طرفدار جبهه ی ملی در بازار تهران در میدان بهارستان علیه دولت رزم آرا تظاهرات کردند که به درگیری با پلیس و دستگیری و زخمی شدن گروهی از تظاهرکنندگان منجر شد.(۱۲) آیت الله کاشانی هم با انتشار اعلامیه ای مخالفت خود را با دولت رزم آرا اعلام کرد.
سپهبد حاجعلی رزم آرا
واکنش حزب توده به تشکیل دولت رزم آرا محدود به انتشار اعلامیه ای مشروح و تحلیل و بررسی این واقعه در روزنامه ی « به سوی آینده » بود .« اعلامیه کمیته مرکزی حزب توده ایران» توضیح می داد: « نخست وزیری رزم آرا [...] توطئه دشمنان داخلی و خارجی ملت ایران بر ضد آزادی و استقلال کشور ما است [...] دو امپریالیسم جنایتکار انگلستان و آمریکا قصد دارند [...] قانون اساسی مشروطیت ایران را بکلی لگدمال کنند ، منابع نفتی ما را بی دردسر به غارت برند، اسارت اقتصادی میهن ما را با اجرای نقشه های ضدملی تکمیل نمایند [...] به طور خلاصه، میهن عزیز ما را به صورت مستعمره دربست خود در آورند.» و اینکه رزم آرا « رویای دیکتاتوری را در سر می پرورد و خیال می کند می تواند [...] رضاخان دوم ایران شود.» در این اعلامیه بار دیگر رهبری حزب توده از « کلیه افراد شرافتمند از هر دسته و گروه و صاحب هر عقیده سیاسی که باشند ، تمام کسانی که خطربرقراری حکومت دیکتاتوری نظامی را در جلوی چشم خود می بینند » خواست « قوای خود را بر ضد دیکتاتوری بسیج سازند.»
از آغاز تا فرجام دولت رزم آرا ، حزب توده موضع ثابت و یکسانی نسبت به آن داشت که کلیاتش در این اعلامیه مطرح شده است. حتی برنامه ی اصلاحی ای که رزم آرا برای نوسازی کشور اعلام کرد و موارد اصلی آن جزو برنامه ی حزب توده بود ، تغییری در موضع حزب نسبت به آن دولت پدید نیاورد . برنامه ی اصلاحی رزم آرا شامل : خودگردانی استان های کشور از طریق تشکیل انجمن های ایالتی و ولایتی، بهبود اوضاع اقتصادی کشور با اجرای برنامه ی هفت ساله، تضمین استقلال قوه قضاییه، تصفیه ی دستگاه اداری کشور، بهبود وضع معیشت، بهداشت و فرهنگ، کاهش هزینه های زندگی و بالا بردن سطح زندگی و… بود. با اینکه این برنامه به علاوه اصلاحات ارضی همان برنامه ی اصلاحی ای بود که دولت آمریکا خواستار اجرای آن در ایران و جزو وظایف دولت رزم آرا بود، روزنامه ی « به سوی آینده » در ۱۸تیر ۱۳۲۹ با اطمینان نوشت اصلاح اقتصادی ـ اجتماعی و اداری وعده داده شده شعار و وعده و وعید است و هیچ یک نه تنها عملی نخواهد شد بلکه اقدامات این دولت مانند دولت های قبلی بر مشکلات کشور می افزاید . در ۱۱مهرماه همان سال روزنامه ی « به سوی آینده » ، « بیلان سه ماهه حکومت آقای رزم آرا » را چنین ارزیابی کرد: « هیچ یک از مشکلات موجود را از پیش پا برنداشته است. وضع اقتصادی مملکت همچنان دستخوش آشوب و بحران است .[...] آنچه عملا مشهود است بحران بازار، خالی بودن خزانه دولت، ترقی هزینه زندگی و ایجاد مشکلات تازه اقتصادی است. دولت آقای رزم آرا طی سه ماه به هیچ وجه نتوانسته است هزینه زندگی را تقلیل دهد.» نه تنها نتوانسته است ، بلکه « در بسیاری موارد بر وخامت اوضاع و بحران عمومی کشور نیز افزوده شده است. [...] در مورد استیفای حقوق ایران از شرکت نفت جنوب هم تاکنون کوچکترین اقدامی به عمل نیاورده است. [...] تنها اقدام مفید دولت آقای رزم آرا که انعقاد قرارداد بازرگانی با حکومت اتحاد شوروی است متاسفانه بر اثر مداخلات سفیر کبیر آمریکا هنوز در دست تعویق است.» روزنامه ی « به سوی آینده » تاکید می کرد : « ما مطمئنیم اگر دولت ایشان دوام کند در ماه های آینده نیز از حدود اقدامات سابق تجاوز نخواهد کرد .»
به نظر حزب توده به نتیجه نرسیدن اقدامات اصلاحی دولت رزم آرا دو علت داخلی و خارجی داشت ؛ مهم ترین مانع داخلی را ساختار حکومت ایران می دانست و در این باره توضیح می داد : « هر تصمیم که گرفته می شود با تمایلات و منافع خصوصی عده ای از متنفذین داخلی ارتباط دارد. چون منافع متنفذین با هم توافق ندارد اغلب تصمیمات دولت در امور داخلی پس از مدت کوتاهی لغو می شود و یا تصمیمات متناقض با تصمیمات سابق اتخاذ می گردد.» نمونه ی بارز این وضع « مسئله تصفیه دستگاه اداری دولت» است که «همان طور که پیش بینی می شد معوق ماند.» علاوه براین، اراده لازم هم از سوی دولت برای انجام اصلاحات وجود ندارد؛ به همین علت است که « درمورد رفرم های اجتماعی که آقای رزم آرا وعده می دادند در این چهار ماه کوچکترین قدمی برداشته نشده است.» درباره ی عامل بازدارنده ی خارجی هم می نوشت: « سفیر کبیر و مامورین سیاسی و نظامی [آمریکا] با کمال بی شرمی در کوچکترین امور داخلی ایران مداخله می کنند . مامورین انگلستان نیز همان نقش مامورین آمریکایی را ولی با زیرکی و مهارت بیشتر بازی می کنند و آقای رزم آرا در برابر آنها همجنان خاضع و خاشع است.»(۱۳)
مخالف با خودگردانی از ترس فئودالیسم
حزب توده با برنامه ی اصلاح اقتصادی ـ اجتماعی و اداری رزم آرا مخالفتی نداشت بلکه بر این نظر بود که این دولت نمی تواند آن را اجرا کند و جناح های گوناگون و ساختار این حکومت هم نمی تواند اجراشدن آن را بپذیرد. اما حزب توده با « واگذاری اختیارات به شهرستان ها » یعنی خودگردانی استان های کشور از طریق تشکیل انجمن های ایالتی و ولایتی، که مهم ترین بخش از برنامه ی رزم آرا بود ، بهشدت مخالفت کرد؛ البته در این زمینه بیشتر جناح های سیاسی کشور متفق القول بودند؛ مثلا، دکتر مصدق هنگام ارائه ی لایحه ی واگذاری اختیارات به شهرستان ها از سوی دولت به مجلس شورای ملی درباره ی آن گفت :« طرحی که آقای سپهبد رزم آرا به مجلس آورده اند طرح تجزیه ایران است.»(۱۴)
دکتر محمد مصدق
آیت الله کاشانی هم آن را طرحی برای تجزیه ی ایران دانست که به میل بیگانگان تهیه شده است.(۱۵) حزب توده درحالی با این لایحه مخالفت می کرد که قبلا، از دی ماه ۱۳۲۳ به بعد و به خصوص در ماجرای خودمختاری آذربایجان، پیگیرانه خواستار تشکیل دوباره ی انجمن های ایالتی و ولایتی در ایران شده بود. دلایل مخالفت حزب توده با این لایحه متعدد بود که اهم آن دلایل چنین است : با اینکه علی الاصول دادن اختیارات به شهرستان ها پسندیده ولازم است اما در شرایط فعلی چنین اقدامی عملا گامی است « در تقویت فئودالیزم و افزودن بر اختیارات و قدرت ملاکین بزرگ و سرمایه داران محل ».با توجه به سابقه ی نفوذ استعمار در ایران، کسانی وارد انجمن های ایالتی و ولایتی خواهند شد که به دولت های بیگانه وابسته اند و آن دولت ها در موقع لزوم از آنها استفاده می کنند. دولت های بیگانه « می خواهند در ایالات ایران قدرت های محلی به وجود آورند و در برابر خطرات احتمالی آینده، وطن عزیز ما را به تجزیه بکشند ».« عوامل نظامی آمریکا [...] تصور می کنند که در جنگ آینده هسته های عشایری ایران در برابر دشمنان خیالی خواهند جنگید و به همین مناسبت با کلیه قوای خود مشغول رخنه در میان ایلات و عشایر و تشویق دولت به تسلیح و تمرکز آنها هستند. تقسیم کشور و دادن اختیار به شهرستان ها از نظر آنها این سود را دارد که در انجام مقصود خود آزادتر شوند و می توانند زمینه های آماده تری فراهم سازند.» تهران منبع اشاعه افکار آزادیخواهی در ایران است و در پی کاهش ارتباط تهران وشهرستان ها، تاثیر تهران هم کاهش می یابد و « سیاست های خارجی بهتر می توانند مردم را در حال رکود و انجماد نگهدارند.» در نبود سرمایه، کادرفنی و محیط مساعد اقدام اصلاحی در شهرستان ها نمی تواند انجام شود. بنابراین، تصویب «این لایحه به سود و صلاح ملت ایران نیست.»(۱۶)
نخست وزیر بدون ماسک
موضوع دیگری که موجب شد حزب توده به شدت بر رزم آرا بتازد ، موضوع نفت و قرارداد الحاقی گس ـ گلشائیان بود. این لایحه که دولت ساعد در ۲۸ تیر ۱۳۲۸ به مجلس تقدیم کرده بود ، در نتیجه ی مخالفت نمایندگان جبهه ی ملی و همکاری عده ای از نمایندگان با آنها به تصویب نرسید و در کمیسیون نفت در حال بررسی بود. همان طور که گفته شد ، یکی از دلایل به نخست وزیری رسیدن رزم آرا گذراندن این لایحه از تصویب مجلس بود. با توجه به مخالفت جناح اقلیت مجلس و حساس شدن افکار عمومی نسبت به این لایحه ، دولت رزم آرا از یک سو روش مسامحه و دفع الوقت را در پیش گرفته و از سوی دیگر در مذاکره با شرکت نفت تلاش می کرد توافق بهتری نسبت به آن لایحه به دست آورد و از این طریق بتواند بر مخالفت ها غلبه کند و «غائله» نفت را خاتمه دهد .
در مورد موضوع نفت و لایحه ی الحاقی ، حزب توده که خواستار لغو امتیاز نفت جنوب بود و هر گونه « دفاع از لایحه، تغییر و تبدیل و اصلاح آن [را] عمل ضد ملی و استعماری» می دانست ، به دولت رزم آرا می تاخت که «تظاهر و عوامفریبی» می کند و « نقشی که در جریان مذاکرات نفت به عهده گرفته بسیار نفرت انگیز است.» زیرا، به جای آنکه « به پیروی از خواست های ملت قرارداد غیرقانونی ۱۹۳۳ را لغو کند» در مجلس شورا و مجلس سنا از آن دفاع می کند.(۱۷) رد قرارداد الحاقی در مجلس شورای ملی ( ۲۶ آذر ۱۳۲۹) و واکنش های رزم آرا به آن و مخالفتش با ملی شدن صنعت نفت، موضعگیری های حزب توده علیه دولت تندتر شد .مثلا، روز۵ دی ماه روزنامه ی « دژ » درباره ی سخنرانی رزم آرا در جلسه ی خصوصی مجلس شورای ملی نوشت : در این جلسه « دیگر قیافه نخست وزیر را بدون ماسک، بدون کمترین پرده پوشی، عریان و آشکار می توان مشاهده نمود. او دیگر جامه عاریتی زمامدار یک کشور « مستقل» را از تن بدر کرده و درست، آنگونه که واقع حال اوست ، به عنوان یک دلال شرکت نفت ، یک ژاندارم محافظ سرمایه یغماگران کنار رود تایمز وارد معرکه شده است.» روزنامه ی « به سوی آینده » و جایگزین های آن تا ۱۶ اسفند ۱۳۲۹ که رزم آرا ترور شد ، تندترین حمله ها را به رزم آرا می کردند و القابی مانند « حافظ منافع امپریالیست های انگلیسی »،« سخنگوی شرکت نفت »« وکیل کمپانی نفت جنوب » و… به او می دادند و از مجلس شورای ملی می خواستند صنعت نفت را ملی اعلام کند .علاوه بر مبارزه ی مطبوعاتی، در۳۰ آذرماه همان سال به ابتکار بابک امیر خسروی و یارانش در دانشگاه تهران اولین تظاهرات و میتینگ حزب توده پس از ۱۵ بهمن ۱۳۲۷ با شعار« نفت ایران باید ملی شود» برگزار شد که و سخنرانان از ضرورت ابطال قرار داد ۱۹۳۳ و استیفای حقوق ملت از « نفت جنوب» سخن گفتند. این آغاز دوباره میتینگ ها و تظاهرات این حزب بود.
خلیل تهماسبی ، عامل ترور سپهبد رزم آرا
ترور رزم آرا در صحنه ی سیاسی ایران تاسف کسی را برنیانگیخت و حزب توده ایران هم ضمن تاکید بر این موضع که « ما ترور افراد را به هر ترتیب و از هر قبیل به شدت تقبیح می کنیم و عاملین و مباشرین آن را عاری از فهم صحیح سیاسی می شمریم» ، درباره ی کارنامه ی سیاسی رزم آرا نوشت :« رزم آرا در دوران ریاست ستاد ارتش و در مدت زمامداری خود قدم های بزرگی به نفع سیاست های امپریالیستی و به ضرر ملت ایران برداشت. اقدامات اخیر او ، مخصوصا در مورد نفت بسیار ناشایست بود. او علناً به نفع امپریالیزم انگلستان اقدام کرد و مبارزه مردم ایران را برای اعلام بطلان قرار داد ۱۹۳۳ و ملی کردن صنعت نفت جنوب تخطئه کرد.» این ترور « نباید موجب انحراف افکار عمومی از مبارزه با کمپانی نفت جنوب شود.» (۱۸)
یادداشت ها :
۱. مجله ی خواندنی ها ، ش ۵۶۸ ، ۲۶/۱/۱۳۲۹، ص۲ .
۲. همانجا
۳. روزنامه ی به سوی آینده ، ۲۴/۲/۱۳۲۹ .
۴. به سوی آینده ،۳۱/۲/۱۳۲۹ .
۵. به سوی آینده ،۳۱/۲/۱۳۲۹و۲۹/۲/۱۳۲۹ .
۶. به سوی آینده ،۲۲/۳/۱۳۲۹ .
۷. بنگرید به : خواندنیها ، ش۵۸۳،۱۹ /۳/۱۳۲۹.
۸. روزنامه ی به سوی آینده ، اول تیر۱۳۲۹.
۹. روزنامه ی مستحکم (به جای به سوی آینده)،۹/۵/۱۳۲۹.
۱۰. روزنامه ی باختر امروز، ۸ تیر۱۳۲۹ .
۱۱. بنگرید به : باختر امروز،۶ و ۸ تیر۱۳۲۹ .
۱۲. باختر امروز، ۱۱ تیر۱۳۲۹ .
۱۳. به سوی آینده ،۲۴مهر۱۳۲۹ .
۱۴. باختر امروز ،۲۲تیر۱۳۲۹ .
۱۵. همانجا .
۱۶. به سوی آینده ،۲۸ و ۲۹تیر ۱۳۲۹ .
۱۷. بنگرید به : به سوی آینده ، ۲۵مهر و ۲۱ آبان، ۱و ۱۵آذر۱۳۲۹ .
۱۸ . نوید آینده (به جای به سوی آینده) ۱۷ اسفند .۱۳۲۹