زیست بوم
به بهانه یک پدیده تکراری - وقتی غبارها راه نفس را می بندند!
- زيست بوم
- نمایش از جمعه, 02 تیر 1391 19:35
- بازدید: 5144
خبرگزاری مهر: روزگار غبارآلود شهرهای غرب کشور به ویژه استان لرستان روایتی تکراری از هجومیست که سلامتی مردم این دیار را به تاراج می برد، هجومی که گویا باید تسلیم شد و نوشید و تحمل کرد!
new nike football boots 2012 2017 - 002 - Nike Air Max 270 ESS Ανδρικά Παπούτσια Γκρι / Λευκό DM2462 | THE SNEAKER BULLETIN
به گزارش خبرنگار مهر، آسمان غرب کشور در هفته جاری چند شبانه روز اجازه داشت نفس راحتی بکشد و خودش را آبی، به زمین نشان دهد. کوهها ده کیلومتر دورتر از شهر، تمیز و تن شسته سرپا ایستادند و مار روشن جاده ای از کنارشان پیچ خورد و عابران در هوایشان نفسی چاق کردند.
اما گویی آسمان دیار من چند روز سینه صاف کرد و با نفس عمیقی دهان بزرگش را گشود تا خود را برای بلعیدن توده ی عظیم غباری دیگر آماده کند!
نیمه های شب است که احساس می کنی دیوی دست بر دهانت گذاشته و داری خفه می شوی و دردی عمیق در ریه هایت می چرخد. خوابت را که کنار می زنی و از پنجره ی باز تابستان، لامپ آویزان خیابان را می بینی که از سر و صورتش غبار می ریزد.
دوباره اینجایی و هجوم غافلگیرکننده لشکر گرد و غبار که بی خبر شهر را به تصرف درآورده و مجال مقابله را از توگرفته است.
دیگر نمی دانم این چندمین هجوم غبار است که امان و آرامش را از این سوی مرزها بریده است. دیگر هشدار وزارت بهداشت هم سنگر نمی شود تا به مقابله اش ایستاد. باید تسلیم شد و نوشید و تحمل کرد.
به فرض با ماسکی سفید، دهان اعتراض گشودی اما نفس های عمیق روزهای پرغبار را چه می کنی و خارش سوزناک گلو و چشم را چه می کنی و پرده ی گردگرفته ی پلک را چه می کنی؟
دریای عظیم این غبار، نرسیده به تهران، دامن موج های خود را بر زمین می کشد و به دهان پایتخت نشین ها نمی رسد ورنه مجال اعتراض آنها اندازه ی زاگرسی ها تنگ نیست.
اما چیزی که برایم دیگر اغراق نیست: "زمین شد شش و آسمان گشت هشتِ" حکیم بزرگ توس است که مصداق بارزش را این روزها می توان با آسمان غبار گرفته شهر به خوبی لمس کرد.
یادداشت های غبارآلود و گزارش های پر از ریزگردها هم می گذرد و غبار هم چنان بر سینه ی آسمان فرو می رود و برزمین می ریزد و دیگر از نگاه آرام خورشید از پشت پرده ی سپید ابری خبری نیست.
هر روز تجربه روزهای غبارآلود برایمان تکراری تر می شود و معلوم نیست چه تصمیم و اراده ای چاره و نقطه پایان این جمله ی طولانی کشنده ی غبارهای عربی است!