یادمان
خانهای آرمیده در تاریخ
- يادمان
- زیر مجموعه: ديدهبان یادگارهای فرهنگی و طبيعی ایران
- پنج شنبه, 02 آبان 1392 14:38
- آخرین به روز رسانی در پنج شنبه, 02 آبان 1392 14:38
- نمایش از پنج شنبه, 02 آبان 1392 14:38
- بازدید: 4038
در دل محلهای قدیمی در خیابان نو ساخته میرداماد، در خانهای که از یک سو به بازار شاطر باشی ختم میشود و یک سوی دیگر به درب پشتی مسجد سید اصفهان، بخشی از تاریخ یک ملت خوابیده است، گنجینههایی تاریخی که کنار هم جمع شدهاند.
Air Jordan 1 Blue Chill Womens CD0461 401 Release Date 4 | IetpShops , New Balance 327 Moonbeam Leopard , men air max jordan 13 , 4011496719 , Where To Buy
به گزارش خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، منطقه اصفهان، خانهای قدیمی در یک کوچه که سقفی کوتاه و یک ورودی مسقف کوتاه دارد. از تاریکی دالان کوچک وارد روشنایی حیاط که میشوی نور وجودت را پر میکند مثل تمام خانههای قدیمی، یک حیاط پر از نور که خنکای شست و شویش را در خودش حفظ میکند. داستان نور که تمام میشود پیکره فلزی حضرت موسی با عصای اژدها گون و کتیبهای که به دستانش است و در سوی دیگر تندیسی از حضرت محمد (ص) نگاهت را جلب میکند.
امیر کبیر همچنان استوار به دیواری که در طاقچههایش فانوسهای رنگی آویزان است ایستاده و با غرور حیاط را نظاره میکند، از روزی که بچهها از مدرسهای برای دیدن موزه آقای حسین پناه به حیاط اینجا آمده بودند و سراغ مجسمه امیر کبیر را گرفته بودند و در پاسخ به حسین پناه که از آنها پرسیده بود "مگر امیر کبیر را میشناسید؟" یک صدا گفته بودند "آری".
دستان دختری هنرمند با سیاه قلم، ابهت مردی که تاریخ نام او را به زر نوشته است به تصویر میکشد تا در گنجینه خصوصی حسین پناه به درخشد و وقتی کودک جستجو کننده امیر کبیر برای باری دیگر به موزه میآید، با دیدن این تابلو برق شادی در چشمهایش به درخشد.
همه اشیا اینجا زندهاند، از در دیوار و ستونهای تراش خورده و ارسیهای رنگارنگش گرفته تا حوض کوچک حوضخانه، درهای چوبی و اشیایی که هرکدام از گوشهای از تاریخ ایران و جهان میآیند و در دلشان قصههای فراوانی است، قصههایی که شاید جز گوش زمان هیچ کس آنها را نشنیده باشد و فقط قصهای داشته باشند از آمدن به اینجا. اما صفحههایی که به دیوار یکی از اتاقها آویزان است هر از گاهی برای مهمانی به صدا در میآیند و خاطراتی را تجدید میکنند. در میان اتاق، رادیوها روی شانه هم ماسولهای کوچک را به وجود آوردهاند، رادیوهایی که زمانی مشتاقانه مردم پای نقل و قولهایشان مینشستند و اخبار را پیگیری میکردند، از رد پای جنگهای جهانی تا نوای تصنیفهای قدیمی.
اینجا میشود تنگ شدن دنیا را هم حس کرد، وقتی تلفن همراهت را که هم رادیو دارد و پخش کننده موسیقی است بگذاری کنار رادیوها و دستگاههای ضبط و گراموفونهایی که دور تا دور حوض خانه با اندام بزرگشان در کنار ستون تراش خوردهای لم دادهاند. خودمان خوب میدانیم جمعیت دنیایمان، هر روز بیشتر میشود و جا کمتر. دیگر آپارتمانهای کوچکمان جای دستگاه پخش بزرگ و گرامافونهای بزرگ را ندارد باید بیشتر و بیشتر دست و پایمان را جمع کنیم تا در این دنیا جایمان بشود اما اینجا در حوض خانهای که روی شانهاش تاریخ هفت هزار ساله نگه داشته میشود میتوان آسودگی زندگی گذشته را حس کرد.
ایوان کوچک و ارسیهای رنگیش روی دستهای حوض خانه برای حیاط و حوض آبی و گلدانهایش، عشوه گری میکند و وسوسه صندلی قدیمی رو به حیاط که الاکلنگ وار حرکت میکند خیالی است که با دیدن تراس قدیمی از ذهن میگذرد، اما در پس این تراس و شیشههای رنگیش سنگها تراش خورده، ریتونهای حیوان نشان، مفرغهای کوچک و مجسمههایی که با کمترین امکانات تراش خوردهاند در محفظههای کوچک، پهلو به پهلوی همدیگر نشستهاند و ظل السلطان با آن نخوت همیشگیاش تکیه بر دیوار داده گویا میخواهد این جا هم حکم براند اما این بار در بند قاب گرفتار است و دیگر نمیتواند برای سرگرم کردن، خودش را به استراحتگاه سکهها برساند.
سکههایی که هرکدامشان روزی رونقی داشتند و در ازای قرصی نان دست به دست شدهاند و امروز آرام در کنار ساعتهایی که دیگر رونق از بازارشان افتاده و با جلیقههای که به آن متصل میشدند به تاریخ پیوستهاند و زیر نگاه لنزهای دوربینهای قدیمی آرمیدهاند. با خیالی شاید نه چندان آسوده که تعدادی از انها را چندی پیش دزدان به سرقت بردهاند و حسین حسین پناه اصفهانی که عاشقانه آنها را در کنار هم جمع کرده و پناهگاهی برایشان فراهم کرده میگوید: "حامیای نداریم ماهی سه میلیون حقوق برای نگهبان مسلح بسیار زیاد است."
پشت میز فلزی در اتاقی که دیوارهایش را قابهای رنگارنگ از عکس پهلوان تختی تا نقاشی ویکتور هوگو، شاعر فرانسوی و شجره نامه و .. پر کرده و طاقچههایش مملو از اشیا قدیمی است، مردی چهل ساله نشسته است که به جمع آوری آثار تاریخی ایران و جهان پرداخته چرا که علاقمند به قدرت خلاق انسان و شاهکارهایش است و از سال 1384 که قانون راهاندازی موزههای خصوصی تصویب شده اولین موزه خصوصی را با نام موزه "تاریخ و باستانشناسی" در اصفهان ثبت کرده است.
حسین پناه که تمام مثالهایش سرشار از تفاخر به ایرانی بودن است لابهلای هر تفاخری که به ایرانی بودن و اشیا موزهاش میکند گلایهای هم از بی توجهی مسئولان میکند. از اینکه اصفهان باید 50 موزه خصوصی داشته باشد اما سالهای گذشته هم برایش چندان خوشایند نبوده زیرا با آنکه خانهای را که اکنون موزه آثارش است خود مرمت کرده، امروز شاید برای پرداخت بدهیهایش مجبور به فروشش شود.
نوک پیکان گلایههایش به سمت میراث فرهنگی است، همان جایی که به قول او هیچ حمایتی از از او نمیکنند و او مجبور است با هزینههای شخصی و حداقل امکانات از این آثار نگهداری کند.
این موزه دار در مورد سرقتی که از موزهاش شده و در آن یکی از نگهبانانش تا حد مرگ کتک خورده، میافزاید: چندی پیش چند سارق به موزه دستبرد زدند و در مقابل درخواست حمایت از طرف پلیس به من گفتند ماهی سه میلیون و 700 تومان پرداخت کنم تا نگهبان مسلح از موزه محافظت نماید.
او از تعجب و استقبال آلمانیها از موزه نیز گفت اما این نکته را هم بدان افزود که آلمانیها از من درخواست کردند که وسایل صوتی و تصویری را برای نمایش به آلمان ببرم یا ساخت آلمانها را به آنها داده و آلمانها نیز در قبال آن وسایل، آثار تاریخی ایران که در موزههای آلمان نگهداری میشود را برگردانند، ما به توافق رسیدیم و قرارداد امضا کردیم اما میراث فرهنگی از این کار حمایت نکرد.
حسین پناه محکم میگوید: اصفهان مانند میدان مین است و باند و باند بازی در ادارات رواج دارد، پنج یا شش سال پیش از جانب یکی از مسئولان پیشنهاد شد در طبقه دوم میدان نقش جهان آثار را به نمایش بگذارم تمام کارها انجام شد اما هنگامی که برای برپایی موزه مراجعه کردم تنها فرد پیشنهاد دهنده موافق و مابقی مخالف بودند.
او فاصله موزههای ما را با موزههای استاندارد زیاد میداند اما این نوید را هم میدهد که در آیندهای نه چندان دور دیگر موزهای که با 70 درصد معیارهای جهانی مطابقت داشته باشد احداث کند.
این موزه دار معتقد است که موزه باید تا 12 نیمه شب مورد بازدید قرار گیرد و اگر موزههای خصوصی اصفهان راه بیفتند حداقل باعث ایجاد پنج هزار شغل میشوند، اما متاسفانه از جانب مسئولان هیچ توجهی به بخش خصوصی نمیشود.
گلایه های حسین پناه از بی توجهیها و حمایت نشدنها زیاد است اما در آخر میگوید: هیچ منتی بر سر کسی ندارم و تنها از روی احساس مسئولیت در قبال ایران و دیگر کشورها به جمع آوری آثار پرداختم.
موزه خصوصی حسین حسین پناه با نام موزه تاریخ و باستان شناسی دارای 30 مجموعه شامل ظروف سفالی و مفرغی، تلفنهای قدیمی، آرشیوها صوتی، گرامافونها، رادیوها و ... است که بازدیدکنندگانش بیشتر دانش آموزان و دانشجویان و به ویژه دانشجویان هنر علاقمند به مرمت هستند و در زمانهایی نیز میزبان مراسم حافظخوانی و شاهنامهخوانی نیز هست.