در پی ثبتِ جهانی ساز تار به نام جمهوری آذربایجان (اران) - در برابرِ غارت ناملموس میراث فرهنگی ایران بایستیم
- ميراث معنوي
- نمایش از یکشنبه, 27 اسفند 1391 05:00
- بازدید: 5734
«سازمان آموزشی، علمی و فرهنگی ملل متحد» (یونسکو) در سال 1954 برای کمک به صلح و امنیت جهان از راه همکاری بینالمللی بهوجود آمده است. ثبتِ میراث فرهنگی و معنوی جهانیان و معرفی آنها به یکدیگر یکی از راههایی که این سازمان برای پیش بردن اهداف خود برگزیده است. اما گویا این سازمان بنابر اهداف سیاسی برخی کشورها راه خود را گم کرده و نهتنها به آشتی بین ملتهای جهان کمکی نمیکند بلکه با برخی قانونهای مندرآوردی و پر اشکال خود، گونهای جنگ فرهنگی را در میان مردم جهان به راه میاندازد.
پس از ثبت ساز تار به نام جمهوری آذربایجان (اران) در اجلاس سیزدهم تا هفدهم پاریس، یدالله پرمون رئیس مرکز منطقهای مطالعات پاسداری از میراث فرهنگی ناملموس در آسیای غربی و مرکزی و نمایندهی ایران در اجلاس، درگفتوگویی با روزنامهی جامجم، چنین گفت: «در حوزهی میراث فرهنگی ناملموس ما بحثی در مقولهی قدمت، اصالت، کمال و مالکیت نداریم. ما نمیتوانیم برای دنیا مدعی شویم که تار فقط مال ماست و آنها حق ثبت نداشتند این هم به این دلیل است که میراث فرهنگی ناملموس مرز نمیشناسد. در واقع، در حوزهی میراث فرهنگ ناملموس به کل پیکرهی میراث بشری توجه میشود. من قیاس میکنم با اعضای بدن یک انسان و همانطور که چشم و گوش و قلب و دست... بدن و پیکرهی انسان را تشکیل میدهند هر کدام از این میراثها که ثبت میشود یک قطعه از این پازل را تکمیل میکند و در جای خود مغتنم و محترم است!».
همچنین ایشان پس از آنکه میگویند 20 سال است که تار و سهتار مینوازند و بسیار فروتنانه خود را یک شاگرد مینامند ادامه میدهند: «ممکن است برخی معتقد باشند که ساز تار تاریخچه ایرانی دارد اما باید توجه کرد که این ساز و ساخت آن، در آن کشور هم وجود دارد. بنابراین آنچه در آن اجلاس اتفاق افتاد ثبت تار آذری بود». از سوی دیگر، داریوش پیرنیاکان نوازندهی تار و از اعضای خانهی موسیقی، پس از آنکه پی میبرند تار به نام جمهوری آذربایجان (اران) ثبت شده است، به این نتیجه میرسند که این ساز باید مشترکاً بین ایران و جمهوری آذربایجان (اران) ثبت شود!
باید به آقایان پرمون و پیرنیاکان یادآور شد: پیش از آنکه نمایندهی ایران در یونسکو و خانهی موسیقی باشید، نخست باید تاریخ فرهنگی و سیاسی ایران را بدانید.
جمهوری آذربایجان را در اول اسفند 1206 خورشیدی بر پایهی دو قرارداد تحمیلی گلستان و ترکمانچای به دنبال 13 سال دفاع همهجانبهی ملت ایران، بهویژه هممیهنان آرانی و شروانی، برابرِ روسها از ایران جدایش کردند اما فرهنگ و موسیقی آن دیار از سرزمین مادری جدا نشده است، چرا که اصولاً میراث معنوی را نمیتوان از هم گسیخته کرد؛ از جمله تار، که در بیشتر سرزمینهای ایرانینشین نواخته میشده و منحصر به اران نیست. مشهورترین نمونهی چنین میراثی که به شدت مورد حملهی روسها و شورویها قرار گرفت و حتا در دیگر سرزمینهای ایرانی که توسط ناایرانیان اداره میشد از سرکوب در امان نماند، نوروز است که ــ به کوریِ چشم دشمنانِ فرهنگِ ایران ــ همچنان در تمام سرزمینهای ایرانی پایدار و بالنده مانده است.
گفتنی است، بعدها در سرزمین جداشدهی قفقاز حاکمان جدید دستاندرکار ساختن کشورهایی نوبنیاد شدند که از آن میان هر چند کشوری چون ارمنستان سابقهای تاریخی داشته است، اما دیگر جمهوریها از نظر سیاسی نوبنیادند. حال، اگر چنین میراثی معنوی را نمیخواهیم به نامِ کل تمدن ایرانی، که همهی سرزمینهای دارای تاریخ و فرهنگ مشترک منطقه را شامل میشود، نماییم آشکار است باید به نام کشوری گردد که همچنان پیوندش را با تاریخ و فرهنگ کهن ــ چه از نظر نام و چه از نظر دیگر میراث فرهنگی ــ حفظ کرده است.
جمهوری آذربایجان (اران) بهتنهایی هیچ ادعایی نمیتواند دربارهی این ساز داشته باشد، حتا اگر صفتی همچون آذری را نیز در کنارش قرار دهد. اسناد و مدارک دربارهی خاستگاه ایرانی تار به اندازهای است که هیچ شک و شبههای در این زمینه باقی نمیگذارد. از نام آن که در تار و پود فرش چند هزار سالهی این سرزمین است؛ تا سخن ابن خردادبه در مروج الذهب دربارهی تار؛ تا شعر باباطاهر عریان؛ تا استاد شهسواری چهارتاری از نوازندگان سرشناس دورهی شاه عباس؛ همچنین نقاشی ابوالقاسم تبریزی از یک زن تارنواز به نام «منور شیرازی» در زمان فتحعلی شاه قاجار؛ تا نقاشی صنیعالملک از علیاکبر فراهانی در سال 1273 ه.ق؛ همچنین سازندگان پرآوازهی تار در دورهی ناصری مانند یحیی، محمدکریمخان، سیدجلال و غلامحسینخان مِلکَم اصفهانی؛ و نقاشیِ «مجلس نوازندگان» کار استاد کمالالملک در سال 1310 ه.ق که در آنجا غلامحسینخان، تارنواز نامدار را نشان میدهد که به شیوهی نوازندگان امروزینِ جمهوری آذربایجان تار را بر روی سینه قرار داده است... آری، تار سازی تهرانی، اصفهانی، تبریزی، قفقازی، شیرازی، خراسانی و... نیست؛ تار سازی ایرانی است و باید به نام تمدن ایرانی یا ایران ثبت شود.
شیوهی نواختن تار در جمهوری آذربایجان مانند تارنوازان گذشتهی ایران است و بهانهی حذف ربعِ پردهها نیز نمیتواند به تار شخصیتی تازه بدهد. در اینباره، بزرگترین دلیل از سوی استاد هابیل علیاف، از بزرگان موسیقی اران و نوازندهی سرشناس کمانچه در جمهوری آذربایجان، بیان شد (روزنامهی همشهری، 16 اسفند 1384): «در آن زمان (دوران حکمرانی اتحاد جماهیر شوروی) ربعپردهها را از آن جهت حذف کردند تا بتوانند موسیقی ایران و آذربایجان را از هم جدا کنند. این کار در واقع یک تهاجم فرهنگی بود. در دانشکدهی موسیقی این فواصل را دیگر به کار نمیگیرند؛ البته از روی سازها شاید بتوانند، اما این پردهها را از روی قلبها هرگز».
باید از جناب پرمون پرسید، همه میدانیم که دستکم از زمان ابوالحسن صبا در ایران برخی از نوازندگان ایرانی ویلون مینوازند و تمام فاصلهها و پردههای دستگاههای ایرانی بهوسیله استادان این ساز فرنگی نواخته میشود، بهطوری که صدای موسیقی ایرانی از آن به گوش میرسد. حال، آیا ما نیز میتوانیم بر اساس قانون ناملموس یونسکو بگوییم ویلونِ ایرانی، و سپس آن را به ثبت برسانیم؟ اگر چنین کاری انجام شود، آیا کشورهای مدعی این ساز به قانون ناملموس یونسکو مانند شما احترام میگذارند؟! بهراستی با وجود نمایندگانی چون شما در یونسکو، آیا بهزودی نباید شاهد آن باشیم که هر بخش از میراث عظیم ایران به نام کشور و سرزمینی شود؟! اگر چند رور دیگر فلان کشور تازه به دورانرسیده نیز ادعایش برای تصاحب بادگیرهای ایرانی را به یونسکو برد، شما همین سخنان را بر زبان خواهید آورد؟! به نظر میرسد رویدادهای چند سال گذشته دربارهی میراث معنوی ایران به اندازهی کافی صلاحیت و توانمندی شما و همکارانتان را در ادارهی گوشهی مهمی از دستگاه فرهنگی کشور نشان داده باشد.
و دربارهی انجامِ کارهایی از این دست در یونسکو باید گفت، آشکار نیست که سران سازمان یونسکو چه اندیشههایی دارند و بر اساس کدام منطق چنین قانونهایی را تصویب میکنند. اصولاً چرا یونسکو باید خود را ثبتکنندهی میراث جهانی بنامد و هرچه بگوید بیچونوچرا پذیرفته گردد؟ از دیدِ ما، با این روند و این بیعدالتیها، سازمان یونسکو به بیراهه میرود و و چنین دستگاه یکسونگر و ناآگاه از میراث فرهنگی جهانیان، صلاحیت ثبت میراث جهانی را ندارد. بنابراین از هممیهنان و انجمنهای فرهنگی میخواهیم تا پیش از آنکه داشتههای فرهنگی این آب و خاک به وسیلهی قانون ناملموس سازمان فخیمهی یونسکو به نام این و آن کشور ثبت شود با ما در این باره همآوا گردند. به هر رو، دادگاهی در این جهان وجود دارد که ما شکایت خود را از یونسکو به آنجا بریم و دادمان را بستانیم.
در پایان، همچنین باید یادآور شویم هرچند دولتمردان جمهوری آران، در خواب غفلت، خود را همچنان دنبالهرو رویاهای ایرانستیزانه و توسعهطلبانهی استالین در چشمداشت به آذربایجان میبینند، اما حساب مردم و هنرمندانِ شریف اران را از سیاستمداران آنجا جدا میکنیم و یادآور میشویم میراث فرهنگی و معنویشان ــ بر خلافِ آموزههای صد سال اخیرشان ــ درآمیخته با همهی مردمانِ ایرانزمینِ تاریخی است.
پیشاپیش نوروز، عید ملی همهی آنانی که خواهانِ نو شدن و انسانی زیستن هستند، بر شما گرامیان خجستهباد!
دیدهبان یادگارهای فرهنگی و طبیعی ایران
بیستوششم اسفندماه یکهزار و سیصد و نود و یک
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید">این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
http://dideban.iranboom.ir