شنبه, 03ام آذر

شما اینجا هستید: رویه نخست خانه تازه‌ها گفتگو اظهار تعجب ایران‌شناس آلمانی از ماجرای فرای - تخت جمشید به مراقبت بیشتری نیاز دارد

اظهار تعجب ایران‌شناس آلمانی از ماجرای فرای - تخت جمشید به مراقبت بیشتری نیاز دارد

یک ایران‌شناس 72 ساله‌ی آلمانی با اظهار تعجب از ماجرای ممنوعیت دفن پیکر ریچارد فرای در ایران، از نحوه‌ی نگه‌داری بنای تخت‌جمشید، احتمال زندگی کردن در ایران و آرزوی تالیف کتاب‌های دیگری درباره‌ی ایران سخن گفت.

به گزارش خبرگراری دانشجویان ایران (ایسنا)، پروفسور هاید ماری کخ، یک ایران‌شناس آلمانی است. او متولد شرق آلمان است و دوران کودکی خود را زمانی گذرانده است که شوروی، آلمان شرقی را تصرف کرده و خانواده‌های غیر پایبند به نظام سیاسی شوروی را مجبور به مهاجرت به آلمان غرب کرده‌ است. هاید ماری و خانواده‌اش هم جزو آلمانی‌هایی بودند که فرار را به قرار ترجیح داده و شرایط سخت زندگی مهاجران را به جان خریده‌اند و هایدماری در آن شزایط سخت سال‌های مدرسه‌ی خود را گذرانده‌است.

او پس از اتمام دوران دبیرستان با برادر دوستش « گونترام کخ»، آشنا شده و با او ازدواج کرده است و این زوج تا امروز در کنار یکدیگرند. گونترام علاوه بر سرنوشت زندگی عاطفی، سرنوشت کاری هایدماری را هم رقم زده‌ است، چون او را که به رشته‌ی ریاضی علاقه‌مند بود و در آن تدریس می‌کرد، به پروفسور والتر هینتس، ایران‌شناس آلمانی معرفی کرده و او را به مطالعه‌ی ایران‌شناسی و زبان فارسی تشویق کرده است. تا جایی‌که در این رشته تا درجه‌ی پروفسوری هم پیش رفته است.

از نکات جالب زندگی هایدماری این است که او سال‌ها بعد از این‌که مطالعات ایران‌شناسی را آغاز کرد، موفق به دیدار از ایران و تماشای تخت‌جمشید شد! خودش در این‌باره می‌گوید که قبل از ورود به تخت جمشید، سراپا شوق دیدار آنجا داشته و بارها لحظه‌ی ورودش به بنای تخت جمشید را در ذهن خود تصویرسازی کرده است. البته خرسند است از این‌که تمام آنچه در تخت جمشید دیده نتیجه‌ی مطالعاتش را تایید کرده است. هایدماری در 72 سالگی می‌گوید با این‌که چندین بار به ایران سفر کرده و بارها تخت جمشید را از نزدیک دیده است، ولی هنوز هم برای دیدن آن شوق و ذوق فراوانی دارد.

این ایران‌شناس پیشکسوت همچنین مولف چندین کتاب درباره‌ی ایران باستان است که بسیاری از آن‌ها ترجمه نشده‌ است. یکی از کتاب‌های او که به فارسی ترجمه شده، «از زبان داریوش» نام دارد که خود چندان از ترجمه‌ی این کتاب رضایت ندارد، ولی با این حال از ترجمه‌ی کتابش به زبان فارسی خرسند است.

او می‌گوید که هنوز هم آرزوی تالیف کتب تازه‌ی ایران‌شناسی را در سر می‌پروراند و به فکر آغاز پروژه‌ای تازه درباره‌ی آثار ایرانی در نقاط مختلف خاور نزدیک است، به شرط آن‌که بودجه‌اش تامین شود.

خبرنگار ایسنا برای گفت‌و گو با ایران‌شناس و همسرش، در سفری که این دو به تازگی به ایران داشتند، به دیدار آن‌ها رفت.

هایدماری در پاسخ به این سوال که چرا با توجه به علاقه‌ی زیادش به تماشای ایران، آن‌قدر دیر و تقریبا بعد از انتشار بخش عمده‌ای از مطالعاتش درباره‌ی ایران به این کشو سفر کرده‌ است؟ گفت: من مدت‌ها پیش از اولین سفر خود به ایران قصد داشتم به این کشور سفر کنم، ولی همسرم، گونترام کخ به دلیل انجام یک پروژه‌ی تحقیقاتی‌ امکان سفر به ایران نداشت و باید به نقاط دیگری سفر می‌کرد و چون آقایان همیشه مهم‌تر هستند!(با مزاح)، این سفر به تاخبر افتاد، بنابراین با آن‌که من خیلی دوست داشتم تخت جمشید و مناطقی که روی آن مطالعه می‌کردم را از نزدیک ببینم، ولی منتظر همسرم ماندم و نتوانستم زودتر از آن به ایران بیایم.

او افزود: قبل از سفرمان به ایران برای انجام کار تحقیقاتی گونترام به ترکیه سفر کردیم و البته آن سفر نیز منبع اطلاعاتی غنی در باره‌ی ایران در اختیار ما قرار داد. یکی از دلایل همراهی من با گونترام در این سفر این بود که او ترکی بلد نبود و من بایست به همراهش می‌رفتم. بعد از آن نیز برای انجام ادامه‌ی این تحقیقات به یونان سفر کردیم ولی همیشه با خود فکر می‌کردیم که کاش زودتر به ایران سفر کنیم.

این ایران‌شناس اروپایی همچنین در پاسخ به این پرسش که چرا از بین حوزه‌های تمدنی چون یونان و بین‌النهرین، ایران را برای مطالعه انتخاب کرده‌ است، گفت: این علاقه در من به تدریج و طی زمانی طولانی شکل گرفت. من در ابتدا ریاضی خواندم و آن را تدریس می‌کردم، بعدها وقتی همسرم اولین دوره‌ی دکترایش را تمام کرد و برای گرفتن شغلی دیگر مجبور به زندگی در شهر دیگری شدیم. در آن زمان برای من که یک معلم بودم، سخت بود که هر روز فاصله‌ی بین دو شهر را طی کنم.

 

هایدماری افزود: در آن زمان گونترام پیشنهاد کرد که من شروع کنم به مطالعه‌ی رشته‌ی درسی دیگر و من نیز در جریان مطالعه‌ی رشته‌ی تحصیلی دیگری متوجه شدم که برای رشته‌ی فرعی می‌توانم زبان لاتین و یونانی را مطالعه کنم، ولی چون این دو زبان را بلد بودم، به پیشنهاد گونترام به مطالعه‌ی ایران باستان پرداختم. باز هم به پیشنهاد او برای مطالعه نزد پرفسور «هینس» رفتم و بعد از دو ترم به این نتیجه رسیدم که اگر بخواهم زبان ایران باستان را خوب یاد بگیرم، بهتر است زبان فارسی را هم در کنار آن یاد بگیرم و آموزش این زبان را آغاز کردم. آن زمان، نظر گونترام و استادانم این بود که هنگام مطالعه‌ی زبان فارسی، رشته‌ی ایران‌شناسی را هم به عنوان رشته اصلی دنبال کنم و من هم با آن‌ها هم‌عقیده بودم.

 تخت جمشید به مراقبت بیشتری نیاز دارد

او درباره‌ی بنای تخت جمشید که بسیار به آن علاقه دارد، گفت: اولین‌بار این بنا را در سال 1996 دیدم و از آن زمان تاکنون حدود 10 تا 15 بار به آنجا سفر کرده‌ام. نگهداری و محافظت از چنین بنایی خیلی سخت است و به مراقبت خیلی بیشتری نسبته به آنچه الان می‌شود نیاز دارد. لازم است برای این بنا، هزینه و تخصص بالایی صرف شود و باید برای مرمت آن از نیروهای دانشمند توانمندی بهره گرفته شود که علاقه‌مند باشند سال‌های مداومی آنجا مانده و بنا را مرمت کنند.
 

چرا نمی‌گذارند فرای در ایران دفن شود؟

این ایران‌شناس پیشکسوت درباره‌ی ریچارد فرای –ایران‌شناس آلمانی که ماجرای وصیت او برای دفنش در ایران، منازعاتی را در ایران ایجاد کرد- گفت: من و گونترام، ریچارد فرای را برای اولین‌بار در سال 1978 در نیویورک در یک سمپوزیوم ملاقات کردیم و بعدها در کنگره‌ای که برای هفتادمین سالگرد تولد پرفسورهینس ترتیب داده بودیم، با همراهی او یک کتاب نوشتم. البته در این پروژه با چند نفر دیگر از جمله یکی از استادانمان هم همکاری داشتیم.

او افزود: شنیده‌ایم که اجازه نمی‌دهند او را در ایران دفن کنند اما نمی‌دانیم چرا؟ من فرای را به عنوان مردی خندان و باشخصیت می‌شناختم. او مثل یک انسان ایرانی بود و ایران را از صمیم قلب دوست داشت.

هایدماری در بخشی از سخنانش درباره‌ی برخورد دولت و مردم ایران با او به عنوان یک ایران‌شناس اظهار کرد: برخورد دولت ایران با ما خوب بوده و ما تا کنون برخورد ناشایستی از دولت ایران ندیده‌ایم. تنها محدودیتی که در ایران برایمان ایجاد می‌شود، در زمینه‌ی پوشش است که من آن را دوست ندارم. مردم ایران هم خیلی مهربان هستند و همیشه برخورد خوبی با ما داشته‌اند.


شاید به ایران بیایم

او درباره‌ی احتمال زندگی کردن در ایران توضیح داد: ما نمی‌توانیم در جای دیگری جز آلمان رندگی کنیم، چون در آنجا، همچنان مشغول کار کردن هستیم. ما به کتاب‌های زیادی نیاز داریم که در خانه‌مان موجود است. به کتابخانه‌های آنجا نیاز داریم، به همین دلیل همان‌جا که هستیم می‌مانیم. ما فقط برای انجام سخنرانی به کشورهای دیگر سفر می‌کنیم و به آلمان برمی‌گردیم. البته نمی‌دانم شاید اگر روزی مجبور نباشم در ایران برخی محدودیت‌های پوششی را داشته باشم، به اینجا آمده و در ایران زندگی کنم!

در بخشی از این گفت‌و گو گونترام کخ در پاسخ به این پرسش که چرا خود اقدام به مطالعه‌ی ایران‌شناسی نکرده‌ است، اظهار کرد: من باستان‌شناسی کلاسیک ‌خوانده‌ام و در زمان تحصیل طی دو ترم به مناطق زیادی سفر ‌کردیم تا در مورد باستان‌شناسی مصری تحقیق کنیم. ولی بعد از یک ترم روی پژوهش‌های ایران‌شناسی تمرکز کردیم. وقتی هایدماری مطالعات ایران شناسی را شروع کرد، من دیگر دکترایم را گرفته بودم. در واقع دوره‌ی تحصیلی من تمام شده بود.
 

گفت‌وگو از: آیسان تنها، مهری محمدی مقدم

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید