نگاه روز
نبرد ژئوپلیتیک روسیه و غرب در اوکراین، زنده شدن جنگ سرد
- نگاه روز
- نمایش از چهارشنبه, 14 اسفند 1392 16:09
- بازدید: 5941
اشکان رضوی
بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی یک بار دیگر روسیه و غرب در برابر هم صفآرایی کردند. روسیه تحت رهبری ولادمیر پوتین اینک با تکیه بر محبوبیت ملی و همچنین رشد اقتصادی با شاخصهای قابل قبول و جایگاه بینالمللی بهتر، جنگ سرد را در اذهان جهانیان تداعی میکند.
بعد از پایان جنگ سرد و فروپاشی بلوک شرق به رهبری شوروی جهان عملا شاهد یک جهان تک قطبی با محوریت آمریکا و متحدانش بود و این برای نخستین بار بعد از فروپاشی شوروی است که جهان رفتهرفته به سمت دو قطبی شدن پیش میرود. در یک سو آمریکا و متحدان اروپاییاش قرار دارند و در سوی دیگر روسیه و متحدان شرقی و خارومیانهای،با این تفاوت که این بار چین نیز به عنوان بزرگترین متحد روسیه و یک قدرت اقتصادی و نظامی بزرگ در کنار روسیه قرار گرفته و با چنین صفآراییهایی معادلات جهانی بسیار پیچیدهتر از دوران جنگ سرد شده است.
در جریان پرونده هستهای ایران، روسیه و چین تا آنجا که منافعشان ایجاب می کرد در کنار ایران و رودروی امریکا و غرب ایستادند و امتیاز گیری کردند (هر چند که گاهی با امریکا و اروپا بر علیه ایران هم داستان نیز شدند) و در انقلاب های خاورمیانه موسوم به بهار عربی نیز روسیه تلاش کرد تا با مواضعی کاملا هوشمندانه خود را مصون از درگیرها نگه دارد هر چند که در انقلاب لیبی، ناتو و امریکا توانستند روسیه را فریب دهند اما این ضربه را روسیه در جنگ داخلی سوریه جبران کرد و تقریبا تمام قطعنامه های شورای امنیت بر علیه سوریه را وتو نموده و در هنگام احتمال حمله نظامی امریکا و غرب به این کشور به بهانه سلاح های شیمیایی با درپیش گرفتن دیپلماسی فعال، برگ برنده را به دست گرفت. و در عرصه میدانی و جنگ ارتش سوریه با تروریست های تکفیری کمک های لجستیکی و اطلاعاتی شایانی به این کشور نمود و به خاطر منافعش در سوریه دست رد به سینه بزرگترین حامی تروریستهای تکفیری در سوریه یعنی عربستان زد و از پیشنهادات وسوسهانگیز اقتصادی عربستان چشم پوشی کرد و از سویی با متحد دیرین امریکا یعنی مصر روابط دوستانهای برقرار نمود و با انعقاد قرار دادهای تسلیحاتی کلان با دولت ژنرال السیسی عملا جای آمریکا را در این کشور پر کرد تا جای پای خود را در خاورمیانه مستحکمتر از گذشته کند.
اما در سه ماه گذشته بعد از مخالفت رئیس جمهور اوکراین مبنی بر پذیرفتن همگامی با اتحادیه اروپا و پیوستن به این اتحادیه، اروپا و امریکا تلاش کردند تا با ایجاد چالش های میدانی برای دولت اوکراین رهبران این کشور را وادار به همراهی با خویش و تن دادن به خواست های معترضان غربگرا کنند. در شرایطی که اوکراین به دلایل فرهنگی و تاریخی همواره تحت تاثیر روسیه بوده و گام برداشتن این کشور بر خلاف منافع روسیه طبیعتا منجر به دخالت این کشور میشد.
منافع ژئوپلیتیک روسیه در اوکراین نه بر آمریکا پوشیده بود و نه بر اروپا، اما تلاش غرب برای گسترش ناتو در حیاط خلوت روسیه به عنوان یک ابر قدرت تاثیر گذار بر تحولات جهانی چندان خوش آیند رهبران کرملین نبوده و زمزمه های رویارویی روسیه با غرب را بعد از استقرار سپر دفاع موشکی از سوی ناتو و همچنین اشغال گرجستان توسط ارتش روسیه می شد به خوبی مشاهده کرد. در تازش برق آسای ارتش روسیه به گرجستان، آنان نشان دادند که هیچ واهمهای از مواضع آمریکا و غرب ندارند و هر کجا که منافع آنها ایجاب کند حضور نظامی خواهند داشت.
در رویدادهای سوریه، با توجه به حمایت آشکار روسیه از دولت بشار اسد، این مواضع موجب ناراحتی آمریکا و متحدان اروپاییاش شده و رویداد اوکراین نوعی انتقام کشی غرب از روسیه بود. در شرایط که روسیه درگیر مسابقات زمستانه سوچی بود و تمام توان خویش را برای برگزاری این مسابقات گذاشته بود غربیان از فرصت موجود نهایت بهره برداری را نمودند و ضربه نهایی را به روسیه وارد و عملا خود را درگیر تحولات میدانی اوکراین نمودند.
اما با تمام آنچه که در اوکراین یعنی سقوط دولت متمایل به روسیه روی داد دولت موقت و غربگرای اوکراین آیا میتواند در چنین شرایطی ادامه حیات دهد؟
روسیه ی ولادمیر پوتین، اینک با خونسردی تمام بعد از چند روز بدون هیچ گونه درگیری نظامی، نظامیان خود را درکریمه پیاده می کند و از سویی فرمانده ناوگان دریایی اوکراین نیز به روسیه اعلام وفاداری کرده و بیشتر نظامیان و فرماندهان ارتش اوکراین نیز از دستوران دولت موقت سرپیچی می کنند . هر چند که دولت موقت اوکراین به آتش این کشور برای هر گونه درگیری نظامی با تازش ارتش روسیه اعلام آماده باش داده و نیروهای ذخیره خود را نیز فرا خوانده و اعلام نموده که در صورت نیاز از متحدان غربی خویش نیز کمک نظامی درخواست خواهد کرد اما واقعیت در عرصه میدانی چیز دیگری است و روزهای خوشی برای تازه به قدرت نشستگان کییف متصور نیست.
ناتو و آمریکا به باور من تحت هیچ شرایط حتا در صورت اشغال کامل اوکراین توسط روسیه وارد یک درگیری نظامی با روسیه نخواهند شد و ارتش اوکراین با وجود داشتن نزدیک به یک میلیون نیروی نظامی و اسکادران های هوایی و همچنین سپاه زرهی قدرتمند به ارث رسیده از شوروی، توان رویارویی با ارتش روسیه را نخواهد داشت و این در شرایطی است که عمده نظامیان اوکراینی تحت تاثیر روسیه بوده و بعید است که سلاح های خود را به سمت متحد دیروز خود نشانه بگیرند.
روسیه نیز چون از نتیجه پایانی کار در رخداد اوکراین آگاه بوده و خود را برنده نهایی این بازی می داند در نهایت خویشتنداری عمل نموده و تلاش می کند تا با ژستی قانونی و همچنین پروپاگاندای رسانه ای و تهییج افکار عمومی بر علیه امریکا و غرب درگیر این ماجرا شود. درخواست" ویکتور یانوکوویچ" رئیس جمهور مخلوع اوکراین از پوتین برای کمک نظامی جهت نجات اوکراین از دست شورشیان و همچنین سخنان وزیر امورخارجه روسیه مبنی بر الزام دخالت روسیه برای دفاع از حقوق بشر در اوکراین و تکرار همین مواضع از سوی ولادمیر پوتین در رزمایش ارتش این کشور همه و همه نشان از آن دارد که ساکنان کرملین اینک قواعد بازی با آمریکا و غرب را به خوبی یاد گرفتهاند و به این سادگی حاضر به واگذاری میدان نبرد به رقبای خود نیستند. و حربه دفاع ا ز حقوق بشر دقیقا همان حربه آمریکا برای تازش نظامی به دیگر کشورها است که اینکه روسیه نیز از این ابزار می خواهد بهره ببرد.
روسیه می داند که اروپای ورشکسته اقتصادی و امریکایی که در دو نبرد خاورمیانه یعنی عراق و افغانستان پیروز میدان نبوده و در پستترین جایگاه مقبولیت بین المللی قرار داشته و حتا توان حمایت از متحدان دیروز خود را ندارد به هیچ عنوان تمایلی برای رویارویی باقدرت خرس خفته روسیه نداشته وسردمداران روسیه نیز با آگاهی از این مسئله بی گمان منافع ژئوپلتیک و تاریخی خویش را به هر قیمتی حفظ خواهند کرد حتا اگر این رویه منجر به درگیری نظامی محدود با ناتو نیز شود.
تهدیداتی مانند تحریم های اقتصادی و مالی روسیه از سوی وزیر امور خارجه امریکا جان کری بر علیه روسیه و همچنین تحریم اجلاس سران گروه هشت در سوچی نیز چندان اهمیتی برای رهبران کرملین ندارد . و با دیدی رئالیستی و جایگاه روسیه در مناسبات جهانی بیشتر شبیه یک بلوف است تا تهدیدی مبتنی بر واقعیت.
روسیه اینک با شکوفایی اقتصادی و همچنین جایگاه مساعد جهانی در تلاش است تا حقارت دو دهه اخیر را جبران نموده و پیروزی در این نبرد برای این کشور حیثیتی شده است. رشد محبوبیت ولادمیر پوتین از 40 درصد به هفتاد درصد در طی یک هفته نشان از آن دارد که ملت مغرور روسیه از رهبری که سرخوردگیهای گذشته را جبران کند با تمام توان حمایت خواهند کرد.
ارتش بزرگ روسیه نیز مایل است تا با نشان دادن قدرت نظامی و همچنین ارضاء هیجان و حس ناسیونالیستی فروخفته سربازان و افسرانش در سطح جهانی خودی نشان دهد و نیز فراموش نکنیم که اروپا به شدت به انرژی روسیه نیازمند است و بارها و بارها روسیه از این چشم اسفندیار برای تحت فشار قرار دادن رهبران اروپا بهره جسته است. در چنین شرایطی میتوان گفت که یک بار دیگر جنگ سرد به عرصه سیاست جهان بازگشته است اما با پارامترهای جدید، پیروز نهایی این نبرد را شاید بشود در روزهای آتی تا حدودی پیش بینی نمود.