یکشنبه, 04ام آذر

شما اینجا هستید: رویه نخست نام‌آوران ایرانی بزرگان درباره حیات علمی، سیاسی و اجتماعی استاد محمدجان شکوری

نام‌آوران ایرانی

درباره حیات علمی، سیاسی و اجتماعی استاد محمدجان شکوری

برگرفته از روزنامه شرق

 

ترحم‌ امیری‌امرایی
دانشجوی تاجیک دکترای زبان و ادبیات فارسی دانشگاه شهیدچمران 

 60سال خدمت به فرهنگ وزبان تاجیک

صدر ضیاء قاضی بزرگ امارت بخارا، در سال 1925 برابر با 1343 هجری قمری، صاحب فرزند پسری شد که نام محمدجان بر آن گذاشت. قاضی باسواد و اهل هنری که تاریخ تولد فرزندش محمد جان را با ماده تاریخ این‌گونه می‌سراید:
این تازه نهال سبز و پربر بادا
در باغ حیات، تازه و‌تر بادا
در وقت تولدش که بود اختر سعد
کردیم رقم که سعد اختر بادا
در مورد زندگی پدر محمدجان که یکی از معارف‌پروران و اهل علم و ادب زمان خود بود، در آثار استاد صدرالدین عینی مطالب زیادی ذکر شده است. محمدجان در یک خانواده‌ شایسته که هم از جانب مادر و هم از جانب پدر اهل علم و فرهنگ و ادب بودند متولد شد و رشد کرد. هنوز کلاس اول دبستان بود که پدر را از دست داد. چندی بعد مادرش نیز بیمار شد و از دنیا رفت. محمدجان برای مدتی در خانه دایی خود به نام حبیب‌الله مخدوم اوحدی زندگی کرد. چند گاهی در خانه دایی به سر برد. اما این دایی نیز که اهل فکر و اندیشه و ادب بود، به خاطر فعالیت‌های سیاسی و انقلابی‌اش به دست ایادی اتحاد جماهیر شوروی دستگیر و به سیبری تبعید شد و در آنجا بدرود حیات گفت. محمد جان یک‌بار دیگر حامی و پشتیبان خود را از دست داد. تنها کس نزدیک او عمه‌اش بود، محمدجان به او پناه آورد اما این بار نیز عمه به دلایلی به استالین آباد (دوشنبه کنونی) مهاجرت کرد و محمدجان تنها و بی‌کس در بخارا ماند و در خانه ویرانه‌ای برای مدتی زندگی کرد. پس از مدتی عمه محمدجان برای کاری به بخارا آمد و محمدجان را با خود به دوشنبه برد. محمدجان تحصیلات خود را تا پایان دوره متوسطه در خانه عمه‌اش در دوشنبه سپری می‌کند و تحصیلات عالی را در دانشگاه آموزگاری شهر دوشنبه پی می‌گیرد.
با شروع شدن جنگ جهانی بیشتر جوانان برای جنگ به جبهه‌ها اعزام می‌شوند اما چون محمدجان به سن سربازی نرسیده است، از اعزام به جبهه معاف می‌شود. از طرفی چون بیشتر جوانان دانشگاه را رها کرده و به سربازی رفته‌اند، دانشگاه‌ها خالی از دانشجو می‌شوند. محمدجان بالاخره در زندگی خود یک‌بار شانس می‌آورد و بدون به پایان رساندن سال آخر دانشگاه به دلیل شرایط خاصی که به خاطر جنگ آن زمان پیش آمده بود، بدون آزمون وارد دانشگاه می‌شود. محمدجان تحصیل خود را در سال 1941 آغاز می‌‌کند و در سال 1945 تحصیل در رشته زبان و ادبیات را به پایان می‌رساند. پس از پایان جنگ و اتمام تحصیلات، به فرمان استالین معلمان و دانشجویان رشته‌های معلمی از سربازی معاف می‌شوند و محمدجان نیز از خدمت سربازی معاف می‌شود.
محمدجان در طول مدت تحصیل شب‌ها در روزنامه تاجیکستان سرخ (جمهوریت امروز) و چند جای دیگر کار می‌کرد. کمک هزینه تحصیل او نیز به دلیل ممتاز بودنش چندبرابر بیشتر از دیگر همکلاسی‌هایش بود. هرچند بیش از دیگران درآمد داشت اما مشکلات جنگ موجب شده بود تا زندگی او به سختی هرچه تمام‌تر بگذرد. دوران تحصیل را با همه سختی‌هایش و با حضور در محضر استادانی چون عبدالغنی میرزایف، لطف‌الله برزگرزاده و علاءالدین بهاءالدینف به پایان رساند.
پس از اتمام تحصیل از طرف وزارت معارف محمدجان به کار در روزنامه جمهوریت گمارده و همزمان از او برای نوشتن کتاب‌های درسی دعوت می‌شود. از طرف ادارات مختلف محمدجان به کار دعوت می‌شود اما سرانجام به کار معلمی در کولاب می‌پردازد. پس از یک سال تدریس در کولاب و به دلیل بیماری و با کمک باباجان غفوراف و عبدالغنی میرزایف به دوشنبه برمی‌گردد و در دانشگاه آموزگاری تدریس خود را پی‌می‌گیرد و همزمان در دوره دکترای این دانشگاه مشغول تحصیل می‌شود.
موضوع رساله محمدجان در مورد «عجزی و بررسی اشعار و اندیشه‌هایش» بود. محمدجان زحمات فراوانی برای انجام کار به جان می‌خرد. همه کارهای علمی را به نحو احسن انجام می‌دهد. و سرانجام روز دفاع از رساله فرامی‌رسد. در روز 29 دسامبر سال 1952 جلسه دفاع در پژوهشگاه زبان و ادبیات رودکی برگزار می‌شود. جلسه دفاع به درازا می‌کشد و ساعت‌های طولانی ادامه می‌یابد. اما محمدجان قربانی رقابت‌های سیاسی ادبیات‌شناسان آن زمان می‌شود و به دلیل آنکه او و استاد راهنمایش برخلاف نظر رییس جلسه که از سیاسیون زمان خود بود، از عجزی حمایت می‌کنند، پایان نامه رد می‌شود و محمدجان از آن همه زحمت بهره‌ای نمی‌یابد. در سال 1953 یک‌بار دیگر محمدجان با همتی بلند موضوع دیگری را انتخاب می‌کند و از ابتدا به تهیه رساله دکترای خود مشغول می‌شود. برای این کار راهی مسکو می‌شود و با راهنمایی اسیف ساموئلاویچ برگینسکی در مدتی اندک (نزدیک به هفت ماه) کار رساله را به انجام می‌رساند. در این مدت برای امرار معاش به ترجمه آثار روسی که هر کدام به دلیلی و به پیشنهاد کسی ترجمه شدند، می‌پردازد. در نهایت در 28 فوریه 1958 از رساله خود دفاع می‌کند. پس از دفاع به دوشنبه برمی‌گردد و در پژوهشگاه زبان و ادبیات رودکی مشغول به کار می‌شود و در حوزه نقد ادبی و تحقیقات تاریخ ادبیات معاصر تاجیکی به تحقیق و پژوهش می‌پردازد.
در سال 1981 به عنوان عضو وابسته فرهنگستان علوم تاجیکستان انتخاب می‌شود این عضویت در سال 1987 به عضو پیوسته ارتقا می‌یابد. استاد از سال 1989 به مدت پنج سال عضو ریاست فرهنگستان علوم تاجیکستان می‌شود. شایستگی‌ها و ارزش‌های غیرقابل انکار استاد محمدجان شکوری موجب می‌شود از سال 1996 (1376 هجری شمسی) به عنوان عضو فرهنگستان زبان و ادب فارسی جمهوری اسلامی ایران انتخاب شود.
در طول سال‌های کار و پژوهش استاد محمدجان شکوری، کارهای ارزشمند و آثار‌ گران‌سنگی از خود به یادگار گذاشته است. از جمله این آثار می‌توان به آثار ارزشمند مشترک با دیگر نویسندگان از جمله «فرهنگ زبان تاجیکی»، «تاریخ ادبیات ساویتی تاجیک. انکشاف ژانرها» و نزدیک به 44 کتاب از جمله کتاب‌هایی چون «هرسخن جایی و هر نکته مقامی دارد»، «خراسان اینجاست»، «سرنوشت فارسی تاجیکی فرارود در سده بیست»، «صدر بخارا»، «روشنگر بزرگ»، «فتنه انقلاب در بخارا» و بسیار کتاب‌هایی دیگر که در ایران، تاجیکستان و روسیه به چاپ رسیده‌اند.
مقاله‌های استاد هم پرشمار و پربها هستند. استاد نزدیک به 400 مقاله در مجلات کشورهای مختلف منتشر کرده است. در این بین مقاله‌هایی که در راه استوار کردن پایه‌های زبان فارسی – تاجیکی در تاجیکستان کاری بی‌مانند کرده‌اند شایان توجه هستند. تلاش‌های خستگی‌ناپذیر و انقلابی استاد با نوشتن مقالات و انتشار آنها در مجلات مسکو و همچنین تلاش‌های او در جهت‌های مختلف از جمله برگزاری کنفرانس زبان‌شناسی و نگارش قانون زبان، موجب شد تا زبان فارسی تاجیکی در 22 ژانویه سال 1989 به عنوان زبان رسمی و دولتی تاجیکستان انتخاب شود. در همه اتحاد جماهیر شوری سابق، اولین جمهوری که زبان یک ملت غیرروس را به عنوان زبان رسمی خود به تصویب رساند جمهوری تاجیکستان بود و این با همت استاد محمدجان شکوری میسر شد که برای اولین بار در بخشی از مرزهای سیاسی اتحاد جماهیر شوروی زبان فارسی در جایگاهی برتر از زبان روسی قرار می‌گیرد. استاد محمدجان شکوری می‌گوید آرزو و مراد او در زندگی همین است که به آن رسیده است وآن زنده کردن زبان نیاکان خود است. روزی که این مهم به تصویب رسید برای استاد، (به گفته خودشان) یکی از زیباترین، دل‌انگیز‌ترین و در عین حال خاطره‌انگیزترین روزهای زندگی بوده است.
یکی دیگر از لحظات سازنده‌ای که در ذهن مردم تاجیکستان باقی مانده است، حضور او در نهضت ملی است. استاد محمدجان شکوری و تنی چند از بزرگان تاجیکستان، پس از رسمیت دادن به زبان فارسی، به نهضت ملی می‌پیوندند و در زنده کردن حیات ملت تاجیک تلاش می‌کنند. فشارها و دشواری‌هایی که در این راه برای او ایجاد شد مانع آن شد تا ملت خود را تنها بگذارد و در هنگامی که مساله حیات و ممات آن ملت در میان بود از ارکان نهضت ملی شد. محمد جان شکوری در ردیف بسیاری از ادبیات‌شناسان و محققان دیگر تاجیکستان زندگی کرده و می‌کند، اما آنچه موجب شده او را چنین شخصیتی با نفوذ و دوست‌داشتنی کند این بود که در لحظه‌های حساس تاریخ ملت و فرهنگ و زبان و هویت خود را تنها نگذاشت و به بهای اندک این دنیایی نفروخت. از جمله می‌توان به داستان نگاشتن مقاله و بعدا کتاب «عزیز من خراسان است اینجا» اشاره کرد.
آکادمیسین محمدجان شکوری بـخارایی یک شـخصیت چـند بعـدی در جامعه تاجیکستان است. نـقش او از عرصـه فــرهــنگ با ایفای نقش در تهیه بزرگ‌ترین فرهنگ تاجیکی (فارسی) به عنوان «فرهنگ زبان تاجیکی» آغاز می‌شود، با تلاش برای استــقلال تاجیکستان در هیات نـخبـگان فــرهــنگ تاجیـک در پایان سال‌های 80 عصر گــذشته ادامـه می‌یابد. به این دلیل می‌توان ایشان را شخصیتی با ابعاد علمی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی به شمار آورد. محمدجان شکوری به عنوان کسی که از سابقه پربار ملی و میراث ادبی بهره‌مند بود، با فراهم شدن شرایط برای مبارزه‌های ملی و آزادی‌خواهی، در صف پیش این حرکت‌ها قرارگرفت. جنبش احیای فرهنگ ملی در میانه سال‌های 80 عصر گذشته نام محمدجان شکوری را بلندآوازه‌تر کرد.
استاد محمدجان شکوری پس از نزدیک به 60 سال خدمت به فرهنگ و زبانی که به آن عشق می‌ورزد در پژوهشگاه زبان و ادبیات رودکی، هم اکنون در شهر دوشنبه دوران بازنشستگی خود را سپری می‌کند. برای این استاد عزیز طول عمر و سلامتی از خداوند خواهانیم.

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید