نامآوران ایرانی
حافظ همراه رنجهای ماست/ گوته با شناخت حافظ تولدی دوباره یافت
- بزرگان
- نمایش از یکشنبه, 17 مهر 1390 12:11
- بازدید: 4641
برگرفته از خبرگزاری مهر
در آستانه روز بزرگداشت حافظ اصغر دادبه، محمود حدادی، علیرضا انوشیروانی و تهمورث ساجدی در نشستی با عنوان "حافظ در عرصه ادبیات تطبیقی" به بحث و بررسی پیرامون زوایای مختلف زندگی و اشعار این شاعر کلاسیک ایرانی پرداختند.
به گزارش خبرنگار مهر، در ابتدای این نشست اصغر دادبه حافظ پژوه با طرح این سوال که "چه عاملی موچب توجه حتی بگانگان به شعر فارسی به طور عام و حافظ به طور خاص شده است؟" گفت: به رغم تاثیر حافظ در حوزه معنا، به عقیده من تاثیر او در لفظ نیز کم نبوده است. امروز اگر از زوایه لفظ و معنا نگاه کنیم تردیدی وجود نخواهد داشت که نه تنها آنان که زبان فارسی نمی دانند حتی کسانی هم که زبان فارسی را به خوبی می دانند نمی توانند ظرفیتهای مورد نظر حافظ را در شعرهایش دریابند.
وی ادامه داد: این فرهنگ ایران بوده است که با ابعاد مختلفش البته به همراه اسلام و پیام الهیش این قابلیت را داشته که حافظ را بیافریند. پیام حافظ هم همان پیام فردوسی است با این تفاوت که در کمتر از 500 غزل بیان شده است. او این پیام والای انسانی و الهی را بیان کرد تا در دور دستهای عالم به گوش گونه های مختلف بشری برسد.
دادبه در عین حال با اشاره به وضعیت فعلی زبان فارسی در جهان افزود: پشت سر حافظ و سعدی رسانه های خبری نبوده اند اما این دو و چندین شاعر دیگر همچنان مانده اند. این درد است که شما بروید در اینترنت و آنجا زبان قومی وحشی از آفریقا که فقط 2000 نفر به آن تکلم می کنند باشد اما زبان فارسی، زبان حافظ و سعدی نباشد. حال آنکه پیام حافظ پیام فرهیختگی است. به عنوان مثال با اشاره ای به بحثی که او در تدبیر منزل دارد می توان گفت زنی که حافظ می خواهد هنوز روشنفکرترین زنان عالم به گرد پای او نمی رسند.
این حافظ پژوه گفت: ما به این دلیل حافظ را دوست داریم که با ما رنج می کشد، با ما می گرید، با ما می خندد و با ما می زید چرا که حافظ خود ماست و پیامش پیام یک دردمند ایرانی است به همه دردمندان جهان. او همیشه علیه ارزشهای مورد پسند روز جامعه و افرادی مانند صوفیان و زاهدان ستیزی شیرآسا دارد و به همین خاطر است که دوستش داریم.
سعدی در ادبیات آلمانی موفقتر از حافظ بوده است
در ادامه محمود حدادی مترجم "دیوان غربی - شرقی" (اثر گوته) با اشاره به تعابیر سه گانه ادبای آلمانی از شرق گفت: در نگاه اول شرق خاستگاه ادبیات تهذیبی است که سعدی شاخص ترین چهره آن است و اتفاقاً سعدی برخلاف حافظ که دیوانش تنها یک بار تجدید چاپ شد موفقتر بوده است و حتی 100 سال زودتر از حافظ به این زبان (آلمانی) ترجمه شد. در نگاه دوم که نگاه روشنفکران آلمانی است شرق محل برآمدن خورشید فرزانگی است. اما نگاه سوم که نگاه گوته هم هست با شناخت حافظ و ورود وی (گوته) به دنیای عاطفی و فکری روشنفکران مشرق زمین آغاز می شود و سپس با شناخت قصه های هزار و یک شب ادامه می یابد.
وی افزود: گوته با شناخت حافظ احساس می کند که تولدی دوباره یافته است هر چند که در 65 سالگی عمرش این اتفاق رخ می دهد. با این وجود او هیچ گاه سعی نمی کند که به قالب غزل فارسی نزدیک شود و انچه هم که از حافظ می گیرد بیشتر محتوایی و فرهنگی است و به همین خاطر بسیار خطاست اگر بگوییم شیفته حافظ بوده است.
تاثیرپذیری جان دان و امرسون از حافظ
علیرضا انوشیروانی استاد ادبیات فارسی دانشگاه شیراز هم در این نشست با رویکردی تطبیقی به موضوع شیوه شناخت حافظ پرداخت و گفت: باید یادآوری کرد که محاط اجتماعی و فرهنگی مساعدی که برای شاعر بزرگی مانند امرسون فراهم بوده است، آمادگی پذیرش و تاثیرپذیریش را از حافظ در او فراهم کرده است. همچنین جان دان شاعر انگلیسی قرن هفدهم که به شاعر متافیزیکی مشهور است و شعرش ساختاری جدلی دارد و دارای زبانی گفتاری و پر از احساس است از حافظ تاثیر بسیار پذیرفته است.
وی افزود: زمینه های پذیرش حافظ در امرسون وجود داشته است. او به پدیده ای به نام روح الهی که در تمام هستی سریان دارد و تنها با چشم دل هم دیده می شود معتقد است و نیز می گوید که برای یافتن حقیقت کافی است نگاهی به درون داشته باشیم و حتی برای توضیح این منظور مقاله ای درباره شعر فارسی می نویسد و بیتی از حافظ را شاهد مثال می آورد.
در ادامه این نشست تهمورث ساجدی استاد ادبیات تطبیقی دانشگاه تهران نیز درباره تاثیرگذاری حافظ بر ادبیات فرانسه گفت: حافظ در نیمه دوم قرن هجدهم به اروپاییها معرفی شد. دوره ای که نئوکلاسیسم با چهره هایی مانند مونتسکیو و دیدرو و ... حاکم بود اما دیگر حرف جدیدی برای گفتن نداشت تا اینکه جوانی به نام "ویلیام" دُره نادری را ترجمه کرد و در ادامه هم به سفارش پادشاه دانمارک 18 غزل از حافظ را ترجمه کرد. اساساً دوره 50 ساله مابین سالهای 1810 و 1860 را در اروپا رنسانس شرقی نامیده اند و بزرگترین دستاورد خاورشناسی هم از آن همین دوران است.
گوته ناخواسته اسطوره "هزار و یک شب" را خراب می کند
وی افزود: از سال 1809 تا 1819 که هامر شاعر آلمانی به کمک یک لهستانی اولین مجله چندزبانه اروپا را منتشر کردند شناخت غرب از شرق افزون شد. هر چند غرب، شرق را از طریق قصه های هزار و یک شب شناخته است اما کاری که گوته می کند و ناخواسته اسطوره هزار و یک شب را خراب می کند و به حافظ روی می آورد این شناخت را کاملتر می کند.