جهان ایرانی
جغرافیای تاریخی ارّان
- جهان ايراني
- نمایش از جمعه, 08 ارديبهشت 1391 19:56
- بازدید: 7181
برگرفته از مجله رشد آموزش تاریخ، زمستان 1386، شماره 29، صفحه 32-35
شهین سهرابی
دبیر تاریخ، خرمدره
اشاره
ایران در طول تاریخ، همواره در معرض هجوم و توطئههای دشمنان قرار داشته است. افزایش سطح آگاهیهای سیاسی و تاریخی مردم (به خصوص نسل جوان)، بهطور قطع میتواند در بی اثر کردن این توطئهها نقش بسزایی داشته باشد. در صفحههای 36 و 37 «کتاب تاریخ معاصر» تحت عنوان «بیشتر بدانید»، به یکی از این توطئهها (در مورد آذربایجان) اشاره شده است. بر خود وظیفه دانستم، برای روشن شدن بهتر اذهان، چند نکتهی دیگر را با توجه به اسناد و مدارک تاریخی بر آن مطلب اضافه کنم.
*** «ارّان» به تشدید ثانی بر وزن «پران»1، نام سرزمینی در قفقاز است. در مورد محدودهی جغرافیایی این منطقه نظرهای متفاوتی ارائه شدهاند. استرابن (بیش از دو هزار سال قبل) مینویسد: «آلبانیا [اران] سرزمینی است که از جنوب رشته کوههای قفقاز تا رود کر و از دریای خزر تا رود آلازان امتداد دارد و از جنوب به سرزمین ماد آتروپاتن [آذربایجان] محدود است» [رضا،1372:32].
مقدسی میگوید:اران سرزمینی جزیره مانند، میان دریای خزر و رود ارس است که نهر الملک (رودکر) از طول آن را قطع میکند [همان،ص 46].
ابن فقیه،ارمنستان را به چهار بخش تقسیم کرده و«اران»را جزء بخش اول ارمنستان محسوب داشته [ابن فقیه،1349:130 و 129] و رود ارس را مرز بین آذربایجان و اران بیان کرده است [همان،ص 139].
ابن حوقل مینویسد:«مرزناحیه الران از طرف پایین، رودخانه رس (ارس) و در ساحل آن شهر ورثان است» [ابن حوقل، 1345:82]وی فرمانروایان اران را تابعان و خراج گزاران شاهان آذربایجان میداند [همان،ص 95].
اشپولر،اسلامشناس و ایرانشناس مشهور آلمانی،طی نقشهی مندرج در کتاب معروف خود، «تاریخ ایران در قرن نخستین اسلامی»،آذربایجان را در جنوب و اران را در شمال رود ارس نشان داده است [اشپولر،1379:427]. لسترنج نیز مینویسد:«ایالت اران در مثلث بزرگی در مغرب ملتقای دو رود سیروس و اراکسس واقع است که اعراب آنها را کر و ارس نامیدهاند»[لسترنج، 1367:190].
با تولد، دانشمند مشهور روسی، در مورد محدودهی جغرافیایی اران چنین اظهار نظر میکند: «آلبانیا در روزگار باستان و نیز بعدها به هنگامی که اران نامیده شد، به سرزمینی گفته میشد که از ناحیهی دربند در شمال شرق، تا شهر تلفیس در غرب، و تا رود ارس در جنوب و جنوب غرب امتداد داشت. بعدها مؤلفات متأخر، سرزمینی را که میان شیروان و آذربایجان نهاد شده است،اران نامیدند»[رضا، 1372:54]. وی همچنین اضافه میکند: «رود ارس که اکنون آذربایجان ایران را از قفقاز جدا میکند، در روزگاران کهن مرز قومی و نژادی قاطعی بوده، میان سرزمین ایران ماد و سرزمین آلبانیا که اقوام آن یافثی بودهاند» [همان،ص 55].
نام این منطقه را جغرافی نگاران به شکلهای گوناگون آوردهاند. در نوشتههای مؤلفان یونانی و رومی عهد باستان و سدههای میانه، نام این سرزمین به صورت «آلبانیا» و «آریانیا» آمده است [مقدسی،1361:554 و 555]. در زبان گرجی، این نام به صورت«رانی» [کسروی، 1356:368؛رضا،1372:38؛ بجنوردی،1368،ج 7:421] و متون ارمنی«آلوانک» (آلوان) و «آغوانک» (اغوان) نوشته شده است [رضا،1372:39]. همچنین در نوشتههای مورخان و جغرافی نگاران اسلامی این نام به صورتهای«الران» [کسروی،1356:368؛معین،1371، ج 5،114؛لسترنج،1367:405]، «ارّان» [ابن حوقل، 1345:82؛زیدان،1352:254] آمده است.
احتمالا«آران» و«آلبانیا» دو تلفظ جدا، از نامی واحد است. شاید «آران» شکل تلفظ پارسی نام «آلبانیا» باشد. در سنگ نبشتهها، نام سرزمین موردنظر، به صورت«آلبانیا» و در متون پارتی به شکل «اردن»آمده است. ریشهی واژه «ارّان» شناخته نیست. کسروی معتقد است که «آران» از واژه «آر» پدید آمده که نام دیگر نژاد بزرگ «ایر» یا همان تیرهی آریای است [کسروی،1335:246].در«فرهنگ معین»،«آران» متشکل از دو جزء «آر» به معنی «آریا» و«ران» به عنوان پسوند مکان آمده است [معین،1371،ج 5:114]؛یعنی محل (به تصویر صفحه مراجعه شود) زندگی آریاییان.
اران پیش از اسلام
از دوران پیش از تاریخ آلبانیای قفقاز و نژاد و تیرهی ساکنان این سرزمین آگاهی در دست نیست. هرودت اقوام ساکن منطقهی شرق قفقاز را«میکها»،«کاسپیان» و«اوتی»میداند؛ که احتمالا این سه قبیله هستهی اصلی ساکنان آلبانیای باستان را تشکیل میدادند [رضا، 1372:98]. آنچه مسلم است، مردم آلانیای قفقاز از دیدگاه قومی و نژادی از ماد کوچک (آذربایجان) جدا بودند. حتی از نظر زبان و دین نیز با یکدیگر تفاوت داشتند؛ بهطوری که بار تولد معتقد است: «در زمان تسلط مسلمانان بر اران،زبان مردم اران(ارانی)از گروه زبانهای یافثی، و دین آنها برخلاف مردم آذربایجان (زرتشتی)، مسیحی بودهاست [همان،ص 107 و 108].
در مورد سرزمین اران در تابع جغرافیایی دوران اسلامی، تا سدهی هشتم هجری مطالب چندانی موجود نیست. در اکثر منابع، فقط اشارهی اندکی به اران، آن هم به همراه آذربایجان و ارمنیه، شده است. لسترنج علت این امر را چنین بیان کرده است: «چون ایالتهای اران، شیروان، گرجستان و ارمنستان را که بیشتر در شمال رود ارس قرار دارند، نمیتوان کاملا از جمله ممالک اسلامی به شمار آورد، به همین دلیل جغرافی نویسان مسلمانان دربارهی آنها کنجکاوی زیادی به خرج ندادهاند. گرچه این مناطق بیشتر تحت تسلط مسلمانان بودهاند، ولی اکثریت جمعیت آنان تا اواخر قرون وسطا همچنان بر مسیحیت خویش باقی ماندند. فقط بعد از هجوم مغول، به خصوص لشکرکشیهای تیمور در اواخر سدهی هشتم هجری به گرجستان، باعث غلبهی اسلام در این نقاط گردید» [لسترنج،1367:190].
برخی از شهرهای اران عبارتاند از: بیلقان، بردع، گنجه [حدود العالم...،1362:158؛اصطخری،بیتا:158]، باکو، خنان (خنان)، دربند، تفلیس [حدود العالم...،1362:164- 162؛مقدسی،1361:555]، شماخی، شروان، ابخاز، شکی، شابران، قلعه [اصطخری، بیتا:158؛ مقدسی،1361:555؛ حدودالعالم...،1362:163-161]، بردیج (بزرنج) [اصطخری، بیتا:158].مقدسی ملازگرد را هم جزو توابع اران به شمار آورده است[مقدسی،1361:555]. مهمترین محصولات کشاورزی این ناحیه فندق، شاه بلوط، شلتوک، پنبه و حبوبات است. جامهی کتان در بند نیز شهرت داشته است و به آذربایجان و دیگر نقاط اران، صادر میشد [اصطخری،بیتا:157].
در سال 385 م، دولتهای ایران و بیزانس به سبب ضعف دولت «ارشکیان ارمنستان»،این سرزمین (ارمنستان) را میان خود تقسیم کردند. بخش تابع ایران شامل اران نیز میشد. پس از مرگ یزدگرد دوم در سال 457 م، به علت آشفتگی دولت ساسانی، فرمانروای اران سر به شورش برداشت، ولی پیروز(حکومت از 459 تا 484 م) در حدود سال 464 م شورش را سرکوب کرد و بدین سان پس از پنج سده، پادشاهی اران پایان گرفت. ساسانیان احتمالا مقر مرزبانی را از«چور» به منطقهی امنتری در کرانهی راست رود کر به شهر«پرتو» (بردعه) منتقل کردند [بجنورد،1368،ج 7:422].
در دورهی پادشاهی قباد(531-488 م)، شهر بردعه تجدید بنا شد[ابن خرداد به،بیتا:122]. آلبانیها آیین مسیحیت ارمنی را برگزیدند[فرای،1372، ج 4:197].پذیرش آیین مسیحیت به عنوان دین رسمی در اران،به حدود سدهی چهارم میلادی بر میگردد. آیین مسیحیت سبب شد که شورشهای مردم اران بر ضد دولت ساسانی صورت دینی به خود بگیرد. یزدگرد دوم شورشیان را سرکوب و آنها را به پذیرش آیین زرتشت واداشت. احتمالا تا سدهی پنجم میلادی،زبان ارانی فاقد خط و کتابت بود.در این سده الفبای ارانی از سوی کشیشان ارمنی تدوین شد.الفبای مزبور 52 حرف داشت،زیرا در زبان ارانی اصواتی وجود داشتند که زبان ارمنی فاقد آنها بود.
اران در دوران اسلامی
احتمالا فتح اران در سالهای 26-24 ه.ق/647-645 م و در عهد خلافت عثمان،توسط حبیب ابن مسلم فهری و سلمان بن ربیعه باهلی صورت گرفت. فرمانروایان اران در زمان خلافت امویان و عباسیان به صورت نیمه مستقل خراج گزار بودند [بجنوردی، (به تصویر صفحه مراجعه شود) 1368،ج 7:422 و 423]. روسها در سال 333 ه.ق به شهر بردعه، تختگاه اران حمله و این شهر را ویران کردند [کسروی، 1335:78]. پس از این ویرانی، بردعه اهمیت خود را از دست داد و گنجه جای آن را گرفت [بجنوردی،1368،ج 7:423].
اران در اواسط سدهی پنجم هجری قمری(یازدهم میلادی)، تحت تسلط طغرل بیک سلجوقی قرار گرفت. این سرزمین در سال 459 ه.ق به تصرف الب ارسلان در آمد [کسروی،1335،305- 302]. در عهد سلجوقیان، اران تجزیه شد و رفته رفته تحت نفوذ فرمانروایان آذربایجان بود [بخنوردی،1368،ج 7:423]. از 618 ه.ق/221 م مغولان به سرزمین اران حمله بردند و نفوذ ترکان بر اران فزونی گرفت [پیشین،اقبال آشتیانی،1376:92]. اران در عهد سلجوقیان و متعاقب آن در روزگار استیلای مغول بر منطقه، تمتم و کمال ترکی شد و ویژگیهای قومی و نیز نام خود را از داد [بجنوردی،1368، ج 7:424].
اران در اواسط سدهی 18 م به چندین خاننشین، ملکنشین و سلطاننشین کوچک تجزیه شد که در واقع آنها تنها نامی داشتند [رضا،1372:160 و 161].پس از جنگهای ایران و روس و تصرف سرزمین قفقاز از سوی دولت روسیه[شمیم،1375: 101]،آن گروه از خانات نیمه مستقلی که در خدمت امپراتوری روسیه قرار گرفتند، تابع فرماندار کل امپراتوری روسیه در قفقاز شدند [پیشین].پس از شکست ایران از روسیه و منعقد شدن قرارداد ترکمنچای بین ایران و روسیه،سراسر قفقاز به تصرف امپراتوری روسیه درآمد.مسلمانان ترک زبان قفقاز، به علت ناامیدی از پشیمانی دولت دولت ایران، به دولت امپراتوری عثمانی روی آوردند.
در اواخر سدهی نوزدهم میلادی در امپراتوری عثمانی دو نوع جریان فکری قوت میگرفت: یکی اندیشهی«اتحاد اسلام» و دیگری «وحدت ترکان». گروهی به نام «ترکان جوان» این طرز فکری آخر را نمایندگی میکردند. دولت عثمانی که ترک زبان و در عین حال مدعی رهبری بر مسلمین سراسر جان بود، این دو اندیشه را درهم ادغام کرد و به خدمت گرفت. بدین ترتیب، دولت عثمانی را ناخرسندی مسلمانان قفقاز از حکومت روسیه بر سرزمینهایشان بهره گرفت و قیامهای مردم قفقاز را علیه دولت روسیه که رنگ سیاسی-مذهبی داشت، مورد حمایت و پشتیبانی قرار داد. در این راستا، در سال 1911 م در شهر«باکو» حزبی به نام «حزب اسلام و دموکرات» (مساوات) توسط افرادی پایهگذاری شد که از سوی عثمانیها حمایت میشد. این حزب هر دو جنبهی سیاسی و مذهبی (ترکزبان و مسلمان بودن) را در خود جمع داشت.
ترکان پس از انقلاب اکتبر سال 1917 م و سقوط امپراتوری تزاری، نفوذ خود را در قفقاز گسترش دادند. سران حزب مساوات در ماه مه تفلیس اعلام استقلال کردند و در ماه ژوئن همان سال، مقر خود را به شهر گنجه انتقال دادند. با ورود قوای عثمانی در 15 سپتامبر سال 1918 م به باکو، این شهر به عنوان پایتخت دولت دولت مساوات انتخاب شد [پیشین]. با وجود شکست سپاه عثمانی از انگلیسیها و اخراج آنها از ایت سرزمین در 30 اکتبر سال 1919، مساواتیان حدود دو سال تحت عنوان«دولت جمهوری آذربایجان» بر اران و شیروان حکومت کردند و سپس در آوریل سال 1920 م توسط ارتش سرخ ساقط و سران آنها اعدام شدند.
جمع بندی
بدین ترتیب نام«آذربایجان» نخست از سوی مساواتیان بر بخشی از قفقاز گذاشته شد و پس از آن توسط اتحاد شوروی تأیید و تثبیت گردید. در صورتی که تا اوایل سدهی بیستم (1918)، بنا به تصریح جغرافی نگاران و دانشمندان غربی و اسلامی، این سرزمین (اران) هیچ گاه نام آذربایجان نداشته است. اما این حقیقت بعدها به علل سیاسی، از جهانیان پنهان نگه داشته شد، بهطوری که امروزه کمتر کسی از نسل جوان و از نسل گذشته، از این امر آگاهی دارد.
تغییر نام اران و شیروان، نتیجهی حیلهی سیاسی ترکان بود که به علت شکست آنها در تهاجمهای متعددشان برای تصرف آذربایجان، به علت مقاومت سخت و دلیرانهی مردم صورت گرفت.آنها برای رسیدن به هدف خود که همانا تصرف آذربایجان بود،راه غیر مستقیمی انتخاب کرده بودند. ابتدا میخواستند قفقاز و آذربایجان را زیر نام واحد«آذربایجان» متحد سازند و پس از آن،دو سرزمین نام برده را به خاک خود ضمیمه کنند. گویا این نقشهی شوم به مذاق دولت مردان شوروی سابق نیز خوش آمد،بهطوری که به قول بارتولد، دانشمند و سیاستمدار مشهور روس: «نام آذربایجان برای جمهوری آذربایجان از آن جهت انتخاب شد که گمان میرفت، با برقراری جمهوری آذربایجان، آذربایجان ایران و جمهوری آذربایجان یکی شوند... نام آذربایجان از این نظر برگزیده شد» [همان،ص 161 و 162].
شیخ محمد خیابانی و یارانش، به نشانهی اعتراض به این نامگذاری نادرست، و به خاطر نقش آذربایجان در جنبش مشروعیت، پیشنهاد کردند،نام آذربایجان به آزادیستان»تبدیل شود [کسروی، 1357،ج 2:873].
منابع
1.تبریزی،محمد حسین بن خلف.برهان قاطع(ج 1).به اهتمام محمد معین.امیر کبیر. تهران.1375.
2.رضا،عنایت اللّه.آذربایجان و اران (آلبانیای قفقاز).مؤسسهی میثاق.تهران.1372.
3.همدانی ابن فقیه،ابوبکر احمد بن محمد بن اسحاق.مختصر البلدان.ترجمۀ ح مسعود.بنیاد فرهنگ ایران.تهران.1349.
4.ابن حوقل.صورت الارض.ترجمۀ جعفر شعار.بنیاد فرهنگ ایران.تهران.1345.
5.اشپولر،برتولد.تاریخ ایران در قرون نخستین اسلامی(ج 1).ترجمۀ جواد فلاطوری.علمی و فرهنگی.تهران.1379.
6.لسترنج.جغرافیای تاریخی سرزمینهای خلاف شرقی.ترجمۀ محمود عرفان. علمی و فرهنگی.تهران.1367.
7.مقدسی،ابو عبد اللّه محمد بن احمد. احسن التقاسیم فی معرفه الاقالیم .ترجمۀ علینقی منزوی.مؤلفان و مترجمان ایرانی تهران.1361.
8. کسروی، سید احمد. کاروند کسروی