جهان ایرانی
قفقاز و سرایندگان شعر پارسی در قفقاز - هفتم
- جهان ايراني
- نمایش از جمعه, 08 مهر 1390 19:28
- بابک علیخانی
- بازدید: 6801
گردآوری و بررسی: بابک آذرتات (علیخانی)
به نام خداوند جان و خرد کزین برتر اندیشه برنگذرد
نخجوان
در سمت شمالی رود ارس، در جلگه حاصلخیز و مسطحی قرار دارد. اسم این شهر در منابع قدیمی به صورت نخچوا، نشوی آمده و معنی آن به زبان ارمنی قدیم (اولین کاشانه خیر) یا (نخستین مرکز) یاد شده است. مستوفی آن را شهری خوش خوانده و بنای آن را به بهرام چوبین نسبت داده است. مورخین ارمنی در سده چهارم سه ناحیه وان، اردوباد ، نخچوان را واسپورگان میگفتهاند و ابنفقیه آن را بسفرجان نوشته و بنای (نشوی = نخجوان) را به انوشیروان نسبت داده است.
در 9 فوریه سال 1924 میلادی نخجوان «NAKHICHEVAN» به صورت جمهوری خودمختار تأسیس شد. این جمهوری خودمختار که درجنوب قفقاز «CAUCASIA» و شمال رود «ارس» واقع شده و از شمال و مـشرق مــحدود به «ارمـــنستان» (ARMENIA) از جنوب محدود بــه «ایران» (IRAN) و از غرب محدود به «ترکیه» (TURKEY) است. طول مرزهای نخجوان با «ارمنستان» 224 کیلومتر، «ایران» 163 کیلومتر و « ترکیه» 12 کیلومتر میباشد. مساحت این جمهوری خودمختار 5500 کیلومتر و شمار اهالی آن در سال 1983 میلادی بالغ بر 257400 نفر و در سال 2001 میلادی تقریباً بالغ بر 400 هزار نفر تخمین زده شده است. این جمهوری خودمختار براساس معاهده ترکمنچای در سال 1818 میلادی از ایران، و در سال 1918 میلادی توسط ارمنیها از خاک جمهوری آذربایجان جدا گردید اما با اعلام خودمختاری در ترکیب جمهوری آذربایجان قرار گرفته است. در دوره اتحاد جماهیر شوروی، قطار نخجوان ـ باکو از کنار رود ارس و از خاک جمهوری ارمنستان رفت و آمد میکرد. بعد از فروپاشی شوروی و شروع جنگ ارمنستان و آذربایجان، ارتباط زمینی نخجوان با باکو قطع شد. این جمهوری دارای یک شهر مرکزی «نخجوان» و پنج بخش مرکزی «اردوباد، جلفا، بابک، شرور، شاهبوز» است. مرکز تصمیمگیری این جمهوری خودمختار «مجلس عالی» آن است اما درتصمیمات مهم حیاتی و سیاسی بویژه در مسائل خارجی تابع باکو است. کاتبین ارمنی نام نخجوان را بصورتهای مختلفی نگاشتهاند که میتوان به:
«ناخ جوان»، «ناخ جاوان»، «ناخ ایجهوان»، «ناخایجاوان» اشاره داشت که گرفته شده از«ناخناگان ایجه وان» میباشد که در مفهوم «نخستین استراحتگاه یا استراحتگاه مقدم» است. گویا حضرت نوح(ع) در سال 3669 پیش از میلاد، پس از فرو نشستن جوشش طوفان در همین شهر مسکن گزیده بود. بدان سبب نخجوان بدین نام نامیده شد. البته در آن زمان جوشش طوفان شهری در این سرزمین وجود نداشت ولی با گذشت زمان احیا شد.
نخجوان را در سدههای نخست میلادی «آپوواتریون» مینامیدند که به معنی «استراحتگاه وکاروانسرای» است. در سده دوم میلادی، نخجوان را بنام «ناکساوانا»( NAXOUANA )نامیدند. این سرزمین در سدههای 9 و 8 پیش از میلاد زیر سلطه دولت «اورارتو» قرارگرفت. در زمان پادشاهی «منوئه» (810-778 پیش از میلاد مسیح) لشکریان «اورارتو» با گذشتن از رود ارس به سوی شمال و جلگه ایروان تاختند. و قسمتهایی از این سرزمین را به تصرف خود درآوردند. «منوئه» برای حفظ نواحی تسخیر شده، در ساحل راست شمالی رود ارس نزدیک قصبهای که اکنون به نام ترکی «داشبورون» معروف است مرکز اداری تأسیس کرد، و آن را «منوآهینیلی»( MENUAHINILI ) نامید. در سده هفتم پیش از میلاد بخشی از اراضی تابع دولتهای «ماننا» و «ماد» بود. ولی در سده هشتم پیش از میلاد بخشی از کشور «هخامنشیان» شد. از آن پس فرمانروایان ارمنی از دودمان «یرواندی» بر نخجوان حکم راندند. و گویا این کار با موافقت «کوروش» پادشاه هخامنشی صورت گرفت. بعد از «یرواندیان» دودمان «ارتاشیان» و سپس ارشکیان «اشکانیان» بر نخجوان حکمفرامایی کردند. در عهد «اسکندر» و «سلوکیان» نخجوان بخشی از سرزمین «ماداتورپاتکان» شد. بعدها این سرزمین به دو گروه از «ناخارارهای» ارمنی تعلق یافت. شمال آن در اختیار دودمان «سیونی» و جنوب آن زیر فرمان دودمان «آرتسرونی» قرار گرفت. در سده سوم میلادی نخجوان به همراه بخش شرقی قفقاز و منطقه آلبانیا تابع دولت ساسانی بود، و شاهان ساسانی مرزبانانی بر این سرزمین میگماردند. در پیکارهای میان دولتهای «ایران» و«رم» و بعدها ایران و «بیزانس»، نخجوان بارها مورد تاخت وتاز قرار گرفت در این سرزمین آتشکدههای متعددی وجود داشته است. و در این حین کلیساهایی نیز درآن منطقه بناگردید. از آثار بجای مانده از آن زمان میتوان دریافت که زرتشتیان و مسیحیان درکنار یکدیگر زندگی میکردند. «آئین مسیحیت» در سده چهارم میلادی توسط «گریگور» مشهور، از آباء مسیحی و «تیرداد سوم» یا تیرداد بزرگ شاه ارمنستان، رواج یافت. از این به بعد آئین زرتشت در معرض نابودی قرار گرفت. در سدههای 5 و 6 میلادی یکی از مناطق مرزبان نشین ساسانی، نخجوان بود.
اواخر سده 6 میلادی بخشی از نخجوان، از جمله ناحیه «سیونیک» ضمیمه خاک «آتورپادکان» شد. از قرن 4 تا 11 میلادی کرسی اسقفی «اساقفه» وابسته به دودمان مرادابتونی «مردبد» در نخجوان قرار داشت. سده 4 میلادی هزاران ارمنی و یهودی «نخجوان، به ویژه شهر مرکزی آن سکنی داشتند. درنیمه نخست سده 6 میلادی درنخجوان مرکز ضرب سکههای ساسانی دایر شد. درعهد جنگهای «ایران» و «بیزانس» درسال 625 میلادی «هراکلیوس» طی لشگرکشیهای خود شهر و بخشی از سرزمین نخجوان را ویران کرد. در سالهای 412-411 هجری قمری «غزان» به سرزمین «وسپوهرگان» که شامل نواحی «وان»، «اردوبار» و «نخجوان» بود، حمله بردند. بعضی تاریخنگاران ارمنی از وجود پیکارهایی میان ارمنیان و ترکان نخجوان در «دوین»(DVIN) خبر دادهاند. نخجوان در سدههای 10 و 11 میلادی (4 و 5 هجری) از شکوفایی برخوردار بود ولی از آن پس غزان به سرزمین مزبور هجوم آوردند. در سده 12 میلادی (6هجری قمری) نخجوان تابع دولت «ایلدگزها» بود. در شهر نخجوان کلیساها، مساجد و کاروانسراهای متعددی وجود داشت. سال 1221 میلادی (618 هجری قمری) مغولان به نخجوان حمله بردند. در سال 1225 میلادی، 622 هجری قمری «جلالالدین محمدخوارزمشاه» بر نخجوان حکم راند. ولی در آن زمان نخجوان در معرض جنگهایی قرار گرفت که حاصلش جز ویرانی نبود «روبروک» روزنامهنویس اروپایی قرن 13 میلادی نوشت:
نخجوان در سدههای 10 و 11 میلادی دارای 80 کلیسا بود که به سبب تاخت وتاز ترکان سلجوقی و تاتار و مغول در سدههای 12 و 13 میلادی از بین رفتند. در قرن 13 میلادی (1230میلادی، 628هجری قمری) نخجوان بار دیگر به دست مغولان افتاد. سال 788 هجری قمری (1387 میلادی)، تیمور به نخجوان حمله برد و این یک سال پس از نفوذ اردوی «زرین» بود. نخجوان در قرن 9 هجری قمری (15 میلادی) درتصرف فرمانروایان «قره قویونلو» و سپس «آق قویونلو» قرار گرفت. در قرن 10 هجری قمری در سال 907 هجری قمری و 1501 میلادی قزلباشها بر سپاه آققویونلو پیروز شدند. از آن پس نخجوان تحت حاکمیت صفویان درآمد. شاهاسماعیل صفوی در سال 907 هجری قمری، «امیرالوندبیگ» آق قویونلو را در نزدیکی قلعه نخجوان شکست داد و در تبریز بر تخت نشست. «سلطان مراد سوم» درسال 987 هجری قمری «1579 میلادی» چون از تصرف شروان بدست سپاهان قزل باش خبر یافت، «سنان پاشا» را در آغاز سال 988 هجری قمری مامور تسخیر ولایت قفقاز کرد. در سدههای 11 و 12 هجری (16 و 17 میلادی) و دوران جنگهای ایران و عثمانی، اراضی نخجوان بارها به میدان جنگ سپاهان دو کشور تبدیل شد. در قرن 11 هجری (سال 1012 هجری قمری)، 1603 میلادی شاه عباس برای بازپس گرفتن ولایات شمال غربی ایران از دولت عثمانی به آذربایجان لشگر کشید. شاه عباس با روش خاصی که در جنگها داشت توانست بخش بزرگی از آذربایجان، قرهباغ، ارمنستان ونخجوان را از ترکان بازپس گیرد. در سال 1137 هجری قمری پایان عصر صفویان حاکم بر نخجوان کلید خورد و ولایت به پسر عسگرشاه طهماسب تسلیم شد. در پیکاری که میان «نادر» و «تیمورپاشا» درگرفت، سردار ترک شکست خورده این شکست سبب شد که «علیپاشا» طی نامهای متذکر گردد که آماده است «قلعه نخجوان» را رها کند و به «قسطنطنیه» باز گردد.
در دوران جنگهای ایران وروس (1826ـ1828میلادی)، نخجوان از سوی ارتش روسیه تزاری اشغال شد و طبق «معاهده ترکمنچای» اراضی این خاننشین به تصرف دولت روسیه درآمد. در سال 1841 میلادی «قرن 19 میلادی» نخجوان تابع حکومت گرجستان و در سال 1846 میلادی تابع حکومت ایروان «ارمنستان» شد. و درسال 1918 میلادی نخجوان تحت اشغال نیروهای ترک قرار گرفت.
بعد از شکست ترکها درجنگ جهانی اول، آنها به مفاد قرارداد «مودروس» در 30 اکتبر سال 1918 میلادی با انگلیسیها تن دادند و متعهد شدند تا از قفقاز و شمال غرب ایران خارج شوند، ولی از اجرای کامل این تعهد سرباززدند و ستادهای نظامی آنها در جنوب غرب قفقاز – نخجوان باقی ماندند. این گروه نظامی با کمک مساواتیهای نخجوان هستههای اولیه بنیان «جمهوری ارس» را تشکیل دادند. حکومت ارس با حمایت و دخالت مستقیم لشگر 9 ترکیه تأسیس گردید که حوزه عملکرد آن از غرب به قارص و از شرق به اردوباد کشیده شده بود و اراضی وسیعی ازناحیه ارس را میپوشاند. این جمهوری از 12 آوریل سال 1918 میلادی شروع به فعالیت رسمی نمود.
قلمرو حکومت ارس از «ایگدیر» تا «مهرب» کشیده شده بود که شامل ایالات نخجوان، شرور، دره لیز،و دیباسار، قمرلی، جلفا، اردوباد و مهری بود.
«جمهوری ارس» تا 12 فوریه سال 1919 میلادی درجنوب غرب قفقاز ادامه داشت تا اینکه در ژانویه سال 1919 میلادی نیروهای انگلیسی نخجوان را اشغال کردند.
در اوایل سال 1919 میلادی اوضاع سیاسی، اقتصادی و نظامی و نیروهای مسلح نخجوان از جانب افسران انگلیسی مورد ارزیابی واقع شد. و نیروهای بریتانیا درمنطقه دوولی، نخجوان، جلفا و شاه تختی مستقر گردید. با قیمومیت درآمدن بخشهای داشناکها و آذریها به انگلیس، جنگ ودرگیری میان نیروهای مسلمان وارمنی به آن حد رسید که درتابستان سال 1919 میلادی نیروهای داشناک با همکاری افسران ونظامیان انگلیسی نخجوان را گرفتند ودر نتیجه این کشمکشها، جمهوری ارس سقوط کرد. پس از آن، درنخجوان تشکیلات جدیدی در شکل فرمانداری نظامی به وجود آمد، ویک داشناک ریاست حکومت نخجوان را به عهده گرفت.
در این وضعیت که نیروهای ترک امکان دفاع و ماندگاریشان را درنخجوان از دست داده بودند، انگلیسیها جای آنان را درنخجوان گرفتند وبه این ترتیب، به دلیل عدم توانایی گرگها درمقابله با انگلیسیها سرانجام «جمهوری ارس» نیز به کلی فروپاشید و نخجوان بدست ارامنه افتاد.
با خروج ترکها ازنخجوان، رهبران جمهوریهای قفقاز در خدمت انگلیسیها قرار گرفتند وبا آنهاهمکاری کردند، انگلیسیها سیاستهای حمایتی خود را ازارامنه ادامه دادند تا سرانجام با عقبنشینی آنها از قفقاز انجامید، نخجوان به اشغال روسهای بلشویک درآمد.
در 28 ژوئیه سال 1921 میلادی سه ماه پس ازتأسیس دولت شوروی سوسیالیستی، آذربایجان در قفقاز، نخجوان نیز به صورت جمهوری شوروی سوسیالیستی تأسیس شد. و در تاریخ 9 فوریه سال 1924 میلادی نخجوان به صورت جمهوری خودمختار وجزئی از جمهوری شوروی سوسیالیستی آذربایجان درآمد و نخستین قانون اساسی آن درسال 1926 میلادی به تصویب رسید.
جمعیت
طبق سرشماری که در اول اکتبر سال 1993 میلادی انجام گرفت، جمعیت جمهوری خودمختار نخجوان 327929 نفر بوده است. از این جمعیت 9/95% آذری، 3/1% روس، 1/1% کرد،06/1% اوکراینی و 04/0% تاتار میباشد و در آخرین سرشماری انجام گرفته در سال 2001 میلادی جمعیت نخجوان تقریباً بالغ بر 400 هزار نفر تخمین زده شده است. و در ضمن درصد سالانه رشد جمعیت در این جمهوری بین سالهای 1992-1987 میلادی، 1% بوده است.
خط و زبان
خط رایج در این جمهوری خودمختار تا سال 1929 میلادی خط عربی، فارسی بود. در این سال تحت تأثیر و نفوذ روشنفکران، خط مردم به خط لاتین تغییر یافت و تا سال 1939 میلادی از آن استفاده شد. در سال 1939 میلادی با اعمال سیاستهای استالین دریکسان سازی خط در اتحاد جماهیر شوروی سابق خط مردم نیز با مختصر تفاوت به خط سریلیک یا کریلیک تغییر پیدا نمود و تا سال 1991 میلادی بعنوان خط رسمی این جمهوری خودمختار بکارگرفته شد. در سال 1992 میلادی پارلمان جمهوری آذربایجان خط رسمی این جمهوری را خط لاتین و زبان آن را که قبلاً آذربایجانی نامیده میشد به زبان ترکی آذری تغییر داد.
شاعران آن عبارتند از :
ابن ساوجی نخجوانی
ابوالمحاسن محمدبن سعدبن محمد نخجوانی از ادبا و شعرای سده هشتم هجری است.
از اوست :
کسی باشد تو را یار و برادر که در سختی تو را یارست و یاور...
امیرالدین مسعود نخجوانی
در سده ششم هجری قمری می زیسته است.
از اوست :
هرگز دلم از منجمان شاد نبود
از گفته زشتشان دل آزاد نبود...
خلیل حله ئی نخجوانی
در سده دهم هجری قمری می زیسته. در اواخر عمر چشمش از حلیه بینائی عاری شده.
از اوست :
گر همی خواهی که از غمهای عالم وارهی
چون سبو پر می کنی بر پای سروی کن تهی
هندوشاه نخجوانی
هندوشاه بن سنجر بن عبدالله الصاحبی الکیرانی از ادبا و منشیان معروف سده هشتم کیران از توابع نخجوانی است.
هندوشاه پسری داشته است به نام شمس الدین محمدبن هندوشاه نخجوانی معروف به « شمس منشی » که مولف : « دستورالکاتب فی تعیین المراتب » است که در عهد سلطان شیخ اویس بهادرخان (757_776) تألیف کرده است.
تألیف دیگر محمدبن هندوشاه فرهنگ « صلاح الفرس » اوست که در تبریز تألیف و از فرهنگهای معتبر شناخته شده است.
از اوست:
آیا بود آن روز که ناخوانده بیائی
چون آمده باشی نروی زود بپائی؟