جهان ایرانی
تیسفون، دل ایرانشهر
- جهان ايراني
- نمایش از جمعه, 12 اسفند 1390 21:29
- بازدید: 5614
برگرفته از روزنامه اطلاعات
اصغر کریمی
تیسفون (طیسفون)، ویرانههای پایتخت زمستانی اشکانیان و ساسانیان است، واقع در مشرق عراق، در حدود 35کیلومتری جنوب شرقی بغداد و در کرانه چپ رود دجله که همراه با شش شهر کهن همجوار به نامهای وه اردشیر (بَهُرَسیر)، اَسفابور (اَسْبَانْبُر، اسفانِبْر/ اسپانَبْر)، وِه جندیو خُسْره (وِه آنتیوخ خسرو / رومگان رُومیه)، بلاشاباد / بلاشگرد (ساباط)، نونیافاذ و درزنیدان/درزیجان، مداین نامیده میشود.
حوادث و تحولات تاریخی موجب تبدیل شدن بینالنهرین به مرکز شاهنشاهی مشرق شد. با انتقال پایتخت اشکانیان از شهر هِکتام پولیس (صد دروازه، قومس) به کنار چپ دجله، تیسفون به وجود آمد و پایتخت شد. منطقهای از بینالنهرین که در آن دجله و فرات به هم نزدیک میشوند، محل مناسبی برای برپایی پایتختهایی چون بابل، در 85کیلومتری جنوب بغداد، سلوکیه در 35کیلومتری جنوب بغداد، تیسفون و بالاخره بغداد شد. پایتختهای مذکور همه در ناحیه سواد (قلب ایرانشهر، واقع در عراق امروزی) بودند. در بخشی از سده ششم میلادی، ناحیه سواد را خسرو شادکواد و نیز «سورستان» مینامیدند که ترجمه فارسی بیتاَرمایه/ بیت ارمایة آرامی، به معنای سرزمین سُریانیان و آرامیان است. مورخان ارمنی آن را «آسورستان» مینامیدند.
در باب نامگذاری تیسفون، روایاتی نقل شده است: هوشنگ آن را کِرْدبَند از، طهمورث آن را گِردآباد، جمشید آن را طیسفون و عرب آن را عتیقه و مداین نامیدهاند. به گمان لسترنج نام تیسفون در تورات، کسفیا/کاسِفْیا آمده که همان کتیسفون است و نَبَطیان آن را طَیْسَفونج میگفتند. در زبان پهلوی به آن تیسپون میگفتند. نام فارسی آن توسفون بوده و در عربی به صورت طیسفون و طیسفونج ثبت شده است. مصنفان چینی تیسفون را سوپین یا سولی نوشتهاند. تیسفون و شهرهای مجاور آن در زبان سریانی ماحوزه (شهرها)، ماحوزِه ملکا (شهرهای پادشاه) و گاهی نیز مَذیناثا یا مدینه (شهر) مینامیدند که عرب همین واژه را به صورت المداین پذیرفت.
این ناحیه محل تلاقی راههای بازرگانی و در نتیجه انباشت ثروت بود. جاده ابریشم از چین شروع و به تیسفون منتهی میگشت. راه بازرگانی دیگری از سوریه آغاز میشد، از تیسفون میگذشت و تا چین ادامه مییافت.
به نظر میرسد سرزمینی که تیسفون در آن قرار داشت، به سبب رسوبات ناشی از طغیان دو رود دجله و فرات، نهر عیسی / نهر ملک که آن را از فرات جدا کرده بودند و شبکه گسترده آبیاری، غنی و حاصلخیز بوده است. جایی که به قول ابنخرداذبه قباد اول (حکومت 488ـ531 میلادی) گفته است بهترین چیزهای کشور من میوه تیسفون (در منابع اسلامی: مداین) است. آب چاههای آن تلخ و شور بود و در آن حدود، جز چاهی که با آب آن پیکر سلمان فارسی را غسل دادند، چاه دیگری آب شیرین نداشت.
یعقوبی در قرن سوم، از قول منجمان و پزشکان، سلامت و اعتدال و برتری آب و هوای تیسفون را نسبت به سایر شهرهای کشور میستاید .
ابن فقیه به بادهای شدید این ناحیه اشاره کرده است که در موقع بنای شهر تیسفون به خرابی دیوارهای کاخ میانجامید.
به نوشته استرابون (متوفی حدود 63 قم) هنگام رونق سلوکیه به عنوان کلانشهر آشور، در نزدیکی آن دهکده وسیعی به نام تیسفون وجود داشت که سلسله پارت آن را برای اقامتگاه زمستانی خود برگزیدند. بر اساس حفاریهای باستانشناختی، احداث تیسفون را به پارتها/اشکانیان/فرثیون در حدود قرن دوم پیش از میلاد نسبت میدهند. پلینیوس اکبر نیز در نیمه دوم قرن اول میلادی نوشته است که پارتها برای غیرمسکون کردن سلوکیه دجله، تیسفون را در کنار آن بنیان گذاشتند که اکنون تختگاه مملکت آنهاست.
هوف با قید احتمال میگوید استحکامات تیسفون را پاکُر اول پارتی در 38 قم بنا کرد و پایتخت شدن رسمی آن در زمان گودرز دوم (حکومت: 41ـ51 م) بود. هرمان انتقال پایتخت اشکانیان را از قومس به تیسفون، در قرن اول پیش از میلاد ذکر میکند. ضمناً گفته شده است که شاید وَرْدان (حکومت: 39ـ45 م)، شاه اشکانی، آن را پایتخت کرد.
نویسندگان مسلمان بنای تیسفون را به پیشدادیان و کیانیان نسبت دادهاند؛ به نوشتۀ حمزه اصفهانی حدود تیسفون را جمشید تعیین کرد و بر دجله پلی از سنگ و آجر ساخت. مطهربن طاهر مَقدِسی بانی آن را هوشنگ دانسته است. به گفتة حمدالله مستوفی در نزهه القلوب، طهمورث دیوبند پیشدادی تیسفون را ساخت و جمشید آن را به اتمام رساند. وی در جای دیگر مینویسد تیسفون را شاپور دوم (310ـ 379م) ساخت. در متن پهلوی «شهرستانهای ایران» آمده است که شهرستان تیسفون، در زمان کیخسرو و کیکاووس به فرمان توس (شاید نام آن ترکیبی از توس + فون باشد) و به وسیلة گرازة گیپگان/ گرازة گیوگان / وَراژَکِ ویپَکان بنا شده است.
خواندمیر اسود را سازندة تیسفون معرفی کرده و ابنفقیه ساختن آن را به قبادبن فیروز نسبت داده است.
در 129 قم، با پیروزی فرهاد دوم اشکانی (حکومت: 137ـ 128قم) بر آنتیوخوس هفتم (حکومت حدود: 139ـ حدود129 قم)، سلوکیان (312ـ64 قم) شکست خوردند و اشکانیان اراضی واقع در شرق دجله را فتح کردند، آنان که مایل نبودند لشکریان خود را وارد شهر یونانی سلوکیة دجله کنند، در کرانه چپ دجله، اردوگاه و اقامتگاهی زمستانی ساختند تا از مردم سلوکیه به دور باشند. در سال 17 میلادی، اردوان سوم (حکومت 12ـ40م) وارد تیسفون شد و 23 سال در آنجا سلطنت کرد. رواج فراوان سکههای وی دلیل شکوفایی دوران سلطنت اوست.
سلوکیة دجله خودمختاریاش را که در زمان مبارزة قدرت بین وَردان / بردان و گودرز دوم، پسران اردوان سوم، حفظ کرده بود، از دست داد و احتمالاً تیسفون رسماً پایتخت پارتها شد. این شهر در 116 میلادی به دست امپراتور ترایانوس / تراژان (حکومت 98ـ117م) افتاد، در 162م، وروسآن را فتح کرد و در دسامبر 165م به دست رومیان افتاد؛ ولی در همین سال طاعون همهگیری که در تیسفون شایع بود، موجب عقبنشینی رومیان از تیسفون و به جا گذاشتن غنایم گردید. در 197م سپتیموس سوروس2 (حکومت 193ـ211م)، امپراتور روم، آنجا را غارت کرد.
با کشته شدن اردوان پنجم در جنگی که از 224 تا 226م طول کشید، اردشیر در تیسفون تاجگذاری کرد. نبرد شاپور اول (حکومت 241ـ274م) با رومیها نیز که گزارش آن در کتیبة سه زبانة کعبة زردشت آمده، در 244 م، در محلی نزدیک تیسفون صورت گرفت. در 283 م کاروس، امپراتور روم، تیسفون را غارت کرد.
تیسفون از زمان شاپور دوم یا شاپور ذوالاکتاف (310ـ 379م) به اوج عظمت، زیبایی و شکوه رسید. شاپور دوم را در کودکی در تیسفون به تخت نشاندند. شاه معمولاً در کاخ سلطنتی نزدیک شط اقامت میکرد و به سبب ازدحام مردم روی تنها پل روی شط و سر و صدا، دستور ساختن پل دیگری بر روی دجله داد تا یکی برای آمدگان باشد و دیگر برای روندگان. او پس از پیروزی بر روم به ساماندهی این شهر مشغول شد. در 589م خاقان ترک، پس از جنگهای بسیار با بهرام چوبین، از او شکست خورد و پسر خاقان، در تیسفون با هرمز چهارم (حکومت 579ـ590 م) پیمان صلح امضا کرد.
در زمان پادشاهی هرمز چهارم، به تحریک بهرام چوبین، میان سپاهیان هرمز اختلاف افتاد. با شورش بزرگان و نجیبزادگان در پایتخت، شخصی به نام بسطام هرمز را کور کرد و پسرش خسرو دوم (خسرو پرویز، حکومت: 590ـ 628م)، به تخت نشست. بهرام چوبین به محض اطلاع از سرنگونی هرمز، از ری عازم تیسفون شد. سپاهیان آن دو در کنار رود نهروان اردو زدند. در جنگ میان آنها خسرو شکست خورد و به تیسفون و از آنجا به روم گریخت و تخت شاهی بدون صاحب ماند.
بهرام چوبین در 590م در تیسفون به تخت نشست و به نام خود سکه زد و این رویداد را آغاز سال نو ایرانیان خواند. وی همه هزینههای سپاه را از گنجهای تیسفون پرداخت، شهر را به آتش کشید و کاخ خسرو را ویران کرد. پس از رفتن بهرام از پایتخت، یکی از سرداران خسرو توانست تیسفون را بگیرد و خزانه شاهی را به دست آورد. 628 م هراکلیوس (هرقل، حکومت: 610 ـ 641م)، امپراتور بیزانس، آنجا را تاراج کرد.
دوره اسلامی
سرانجام تیسفون که تا قبل از سقوط ساسانیان، تمام شهرهای بینالنهرین را تحتالشعاع خود قرار داده بود، در سال 14 یا 16، در دوره خلافت عمر(13 ـ 23ق)، به دست سعدبن ابی وقاص گشوده شد از این تاریخ تیسفون و شهرهای مجاور آن «مداین» خوانده شد. در جریان فتح مداین، خزاین گرانبهای شهر، از جمله تاج خسرو پرویز، دیبای زربفت و مرصع به جواهر، جامه، زره و شمشیر وی که همه جواهر نشان بودند و نیز قالی معروف به بهار کسری (بهارستان) به دست فاتحان افتاد و آن را نزد خلیفه فرستادند.
پس از فتح مداین، اراضی کنار چاههایی که صاحبانشان جلای وطن کرده بودند، به مسلمانان واگذار شد و به اقطاع آنها درآمد؛ ولی چون آب و هوای شهر را ناسازگار و بیماریزا یافتند، به دستور خلیفه به مکان امروزی کوفه منتقل شدند. نخستین مسجد جامعی که مسلمین پس از فتح ناحیه سواد ساختند، مسجد جامع تیسفون بود که سازنده آن در 36ق درگذشت. محمد منتصر (حکومت:247ـ248ق) خلیفه عباسی، پس از رسیدن به خلافت، به سامرا نقل مکان کرد و به مردم دستور داد که از ماحوزه / مداین منتقل شوند و منازل را ویران کنند و مصالح شکسته را به سامرا ببرند. با این کار منازل و مساکن و بازارهای تیسفون در مدتی اندک ویران گشت، گویی که ساکنی در آن وجود نداشته است!
تیسفون حدود ششصد سال تختگاه ایران بود و از گودرز دوم (حکومت: 41 ـ 51م) تا اردوان پنجم (حکومت: 259 ـ 226م) اشکانیان؛ و از اردشیر اول (حکومت: 226-241م)تا یزدگرد سوم (حکومت 11 ـ 31 / 632 ـ651م)، ساسانیان در تیسفون حکومت کردند. پس از اسلام نیز سلمان فارسی (متوفی 36ق) در عهد خلافت عمر حاکم مداین شد و تا هنگام وفات در این منصب بود.
ساختار جمعیت و مذهب
کلان شهر تیسفون علاوه بر داشتن کاخها، خزانه ونهادهای نظامی و سیاسی، مرکز بازرگانی نیز بود و همانند شهر نَسا، شامل قلعه (کهندژ یا اقامتگاه شاهانه)، شارستان وسیع با بازار و معابد و غیره، رَبَض و روستاها واملاک زمینداران بزرگ (دهقانان) بود. بازار یونجه فروشان شهر، میدان اعدام آن نیز بود.
به نظر میرسد هرم جمعیتی آن را اقوام مختلف، اقلیتهای مذهبی گوناگون و قشرهای اجتماعی آن زمان، یعنی شاهزادگان، روحانیان،سرداران و جنگاوران، دهقانان، هنرمندان و صنعتگران و بالاخره کشاورزان و رعایا کامل میکردند. ابن فقیه مینویسد تیسفون، یکی از ده جای کشور قباد بوده است که مردمان آن از جاهای دیگر کاملتر بودهاند. در تیسفون، پایگاه اجتماعی بیگانگان (غیرپارتیان) به قشر فقیر یا فرودست جامعه محدود نمیشد، بلکه آنان بدون هیچ مانعی به محافل درباری راه مییافتند و میتوانستند بر سیاست دولت اثر بگذارند.
پزشکی در دربار تیسفون به طور نیمه انحصاری در دست مسیحیان بود و از این رو مسیحیان بسیاری به دربار ایران آمد و شد میکردند. حضور همسران مسیحی در دربار و پناه دادن خسرو یکم به فیلسوفانی که در 529م، پس از بسته شدن آکادمی افلاطون به فرمان یوستی نیانوس3 (527ـ 565م) امپراتور بیزانس، از آتن رانده شدند، یکی از زمینههای رشد فرهنگ و علوم در تیسفون بود.
پیروان ادیان گوناگون در این شهر ساکن بودند. تعدادی از شاگردان معتبر مانی و جماعتی از مانویان در آن زندگی میکردند. یهودیان نیز در تیسفون میزیستند و در دوره پارتیان مناسبات دوستانهای با یهودیان برقرار بود. قصر یهودیان تبعیدی در زمان یزدگرد اول (399 ـ 421 م) در ماحوزا، یعنی در تیسفون بود این شاه با قوم یهود خوشرفتاری میکرد. رئیس جامعه کلیمیان بابل در شهر ماحوزا اقامت داشت.
ارامنه جایگاه ویژهای داشتند؛ چنانکه وقتی سوارهنظام ارمنی وارد تیسفون میشدند، شاه شخصاً از آنها سان میدید.
در زمان شاپور دوم ساسانی تیسفون از مراکز عمده مسیحیت در قلمرو ساسانی بود. از آغاز قرن چهارم میلادی، اسقف نشین سلوکیه ـ تیسفون در رأس کلیساهای ایران قرار گرفت و قدرت فراوان یافت. شاپور دوم با احساس خطر از جانب مسیحیان، دستور داد کلیساهای آنان را ویران کنند، ولی به فرمان یزدگرد اول کلیساهای خراب شده را مجددا بنا کردند و رعایایی را که به جرم عیسویت به زندان افتاده بودند، آزاد نمودند. در 410 م، مجمع دینی عیسویان تحت ریاست اسحاق، اسقف سلوکیه و تیسفون و ماروثا، منعقد شد. اسقف سلوکیه ـ تیسفون، خلیفه اعظم یا جاثلیق (رئیس مذهبی) کل عیسویان ایران به شمار میرفت، پنج مطران (اسقف اعظم) در پنج بلاد ایران داشت که سی اسقف تحت فرمان هر یک از آنها بود. صومعه پثیون در تیسفون واقع بود به فرمان خسرو دوم کلیساهای مریم مقدس و ژرژ قدیس بنا شد.
ساسانیان به فرماندهی شهر وَراز (متوفی 630م، یکی از سرداران خسرو پرویز)، در 614م اورشلیم (بیتالمقدس) را گشودند و نیمی از صلیب اصلی را که در این شهر نگهداری میشد، برای خسرو پرویز به تیسفون فرستادند و پوراندخت، دختر خسرو پرویز، در 14 سپتامبر 629 م، آن را به همان حالتی که از اورشلیم آورده بودند، بدون اینکه مُهر غلاف نقرهای آن شکسته شود، به توسط جاثلیقی برای امپراتور هراکلیوس فرستاد. کشتار مزدکیان در زمان قباد اول در نزدیکی تیسفون، میان نهروان و جازِر نشان از حضور آنان در تیسفون دارد.
تیسفون امروز
اشترک4 اولین سیاحی است که در 1218 ـ 1219 قمری برابر با 1900 ـ 1901 م. و 1336 / 1917 اطلاعاتی درباره تیسفون منتشر کرده است. نخستین بار هرتسفلد از 1321 تا 1330 قمری برابر با 1903 ـ 1911م تحقیقات باستانشناختی منظمی در ویرانههای تیسفون انجام داد. با کشف بستر خشک و قدیمی رود دجله در حدود شرق شهر کهن سلوکیه، یک حلقه استحکامات مدور وسیع در مشرق بستر قدیمی این رود نیز کشف شد. این باروی کمابیش مدور تیسفون را، در دارابگرد و مرو نیز دیده میشود، خاص پارتیان میدانند.
در حال حاضر این استحکامات با قطری در حدود سه کیلومتر به دو بخش نامساوی تقسیم شدهاند. ویرانههای پراکندهای تا حدود هفت کیلومتر در قسمت شرقی درامتداد شمال ـ جنوب دیده میشود که کم و بیش به موازات رودخانه گسترده شدهاند. وسعت زمینی که بین شط و حصار نیمدایره وجود دارد و آثار آن هنوز دیده میشود، تقریبا به 58 هکتار میرسد و این زمین همان است که آن را «مدینه العتیقه» یا شهر قدیم میگویند. در حال حاضر از شهر قدیم فقط دیواری هلالی باقی مانده است.
*دایرةالمعارف بزرگ اسلامی (با حذف مآخذ)
پینوشتها:
1. pliny the Elder / Plin LAncien
2. Septimius Severus
3. Justinianos
4. Streck