یادمان
گزارشی از آغل موزه آبادان !!
- يادمان
- زیر مجموعه: ديدهبان یادگارهای فرهنگی و طبيعی ایران
- سه شنبه, 21 آذر 1391 08:14
- آخرین به روز رسانی در سه شنبه, 21 آذر 1391 08:14
- نمایش از سه شنبه, 21 آذر 1391 08:14
- بازدید: 6158
برگرفته از سفر نویس
پس از چند سال سفر به خوزستان بالاخره موفق شده بودم که موزه آبادان را به همراه دخترم ببینم ، در حال بازدید از موزه آبادان یک باره یک شبح را در سالن ورودی موزه دیدم ، به خودم شک کردم ، چون اعتقاد چندانی به موجودات ماورایی ندارم ، اما شبح داشت به سمت من می آمد ، دخترم گفت بابا گوسفند !! باورش برایم سخت بود در موزه ، آن هم موزه آبادان گوسفندی در سالن ورودی بود !! به دخترم اعتماد کردم و با او همراه شدم ، یک راس گوسفند در موزه بود باورش سخت است ! گوسفندی شاداب و سرحال در موزه به همراه سرباز و نگهبان در حال گردش بود …
گوسفند به سمت درب ورودی و محوطه باز موزه آبادان می رفت و چشمان متعجب من و دخترم به دنبال او!! موضوع داشت جالب تر می شد ۵ راس گوسفند دیگر هم در محوطه موزه آبادان در حال چریدن بودند !! سطح و کف محوطه موزه آبادان پر بود از فضولات این حیوانات !! دخترم مشغول بازی با آنها شد و نگاه کنجکاوانه من به فضای سبز موزه !!
یک آغل موزه !! نام جالبی است تا به حال موزه ای به این نام در دنیا وجود نداشته !! نو آوری جالبی بود برای خودش ! آغل موزه آبادان ! دقیقا یک آغل هم در حیاط برای آنها ساخته بودند ، واقعا چقدر مدیران ما در فکر هستند !!
پس از چند دقیقه مبهوتی من، متوجه دخترم شدم که گفت ؛ بابا کی می ریم داخل موزه ، من از بازی با گوسفندها خسته شدم. به او گفتم : ابتدا باید برویم دستهایت را بشوری و بعد به سمت سرویسهای بهداشتی موزه آبادان در ضلع جنوبی محوطه موزه رفتیم البته با کمی احتیاط ، چون تمام سطح مسیر پر بود از فضولات گوسفندان، حواشی این موزه چقدر دیدنی است !!
کنار سرویسهای بهداشتی موزه آبادان شما را یاد اوراقچی های میدان شوش تهران می انداخت ، آنجا محلی شده بود جهت دپوی ضایعات و محل نگهداری آهن آلات و درب و … شاید من اطلاع ندارم اینها هم قسمتی از آغل موزه آبادان است که باید می دیدم ! البته در قسمتی هم مرغ و خروس نگهداری می شد !! مرغ و خروس در مقایسه با گوسفند چیزی نیست!
در هر صورت داخل موزه آبادان شدیم اولین چیزی که می دیدم (یعنی البته بهتر است بگویم ؛ نمی دیدم) ویترین های خالی بود !! با دخترم به سمت ویترین های که نشان گر لباسهای محلی قومهای استان خوزستان رهنمون شدیم ، (البته باز هم بهتر است بگویم ، خود رهنمون! چون از راهنما در داخل موزه آبادان خبری نبود) اما انگار حواشی دست بردارد نبود.
قالب مجسمه ها یا شکسته شده بودند و یا لباسهایش بیش از اندازه خاک گرفته و کثیف بود ، دخترم به من اشاره می کرد عکس بگیر ، نگاه کن ، … عین عروسکهای قدیم من است که خراب شده و شکسته اند و در انبارند!!
در هر صورت بازدید ما از داخل موزه آبادان (آغل موزه آبادان) به پایان رسید و بیرون آمدیم . تازه داشت موضوعات موزه برایم جالب می شد ، شهره بودن موزه آبادان این است که ، با الگو برداری از آرامگاه دانیال نبی در شهر شوش نماد بیست و دو متری آن ساخته شده است ، اما وقتی از چند متر دورتر به موزه نگاه می کردید، ۲ برج منبع آب بلندتر از سازه اصلی موزه آبادان ، آن هم در چند صد متری موزه برپا شده بود. نمی دانم آیا واقعا این سازه موزه اهمیت دارد یا آن دو منبع آب!!
البته مطمئن هستم مسولان محترم موزه که فکری به حال گوسفندان شهر آبادان کرده اند و برای آنها آغلی ساختند ، حتمی فکری هم به حال سازه بی معنی موزه خواهند کرد ، تا بازدید کننده ها راحت تر منبع آبها را ببینند !!
اصلا منبع آبها را فراموش کنید ، نگاهتان را به چند متر آنطرف تر برگردانید دکلهای فشار قوی برق بیشتر خود نمایی می کند ، آن هم نه یکی بلکه چندین دکل در محوطه و حریم موزه آبادان !!
هیچ زمانی فکرنمی کردم بازدید از موزه آبادان این همه حاشیه داشته باشد!! برای من و دخترم سفری جالب بود.
ته نویس ۱: دوستان حتما گزارشم را درباره خود موزه آبادان و همچنین معرفی آقای علی هانیبال بخوانید .. مطمئن باشید خالی از لطف نیست.