دیدهبان خلیج فارس
با این شیوخ چه باید کرد؟
- ديده بان خليج فارس
- نمایش از جمعه, 01 ارديبهشت 1391 16:56
- بازدید: 5782
برگرفته از تارنمای عصر ایران
باید بازی شیوخ عرب در مصر ، بحرین ، سوریه و عراق را به هم زد ، آنها امیدوارند با تسلط بر این حوزه ها ، قدرت خود در قبال ایران را افزایش دهند تا بتوانند ادعاهای خود علیه کشورمان را با صدای بلندتری پی بگیرند.
علی قادری - یکی از مسایلی که دائما حساسیت افکار عمومی کشور را تحریک می کند و گاها منجر به واکنش نخبگان سیاسی کشور می شود سیاست های موذیانه برخی از شیخ نشین های حاشیه جنوبی خلیج فارس است.از همراهی همه جانبه با صدام حسین نگون بخت در تجاوز به ایران تا جنجال های تبلیغاتی راجع به عنوان جعلی "عربی" برای خلیج تا ابد فارس،از همکاری های گسترده در تحریم ایران تا تحریک های پیدا و پنهان امریکا و اسراییل برای حمله به تاسیسات هسته ای مان،از ادعا بر مالکیت جزایر سه گانه ایرانی تا اعدام بی سر و صدای شهروندان جمهوری اسلامی و ... سیاست هایی که هریک از آنها به تنهایی کافی است که همگی این شیخ نشین ها را در مرحله اول وارد لیست "دولت های چالش زا" برای منافع ملی ایران کنیم.
انتخاب واژه "موذیانه" در توصیف سیاست های شیوخ "موذی" کاملا منطقی به نظر می رسد چه اینکه دشمنی های پیدا و پنهان آنها همواره از موضع ضعف و با تکیه بر حمایت های "دیگران" بوده است
البته در مقام برخورد با سیاست های ایذایی این شیخ نشین ها نباید همگی را با یک چوب راند.به عنوان مثال سیاست های برخورد با عربستان سعودی که از مدت ها و بطور آشکارا دشمنی خویش را در قبال ایران علنی کرده نباید شبیه سیاست های تعامل با امیرنشین کویت باشد که بیست و چهار سال پیش یک بار و برای همیشه نتیجه دشمنی آشکار با کشورمان را تجربه کرده است.
مهم نیست "ولید الاکشن طباطبایی" در پارلمان کویت حنجره خویش را تا چه اندازه پاره می کند چرا که حرف،حرف امیر است و بس!
همه "آل"های امارات نیز خودشان به خوبی می دانند که در جامعه جهانی که ایران را تهدید به پناه بردن به آن می کنند کسی جنجال های تبلیغاتی آنها بر سر جزایر سه گانه را جدی نخواهد گرفت.آنها جنس خویش را بهتر از همه می شناسند و بخوبی می دانند که نه تنها در میان اعضاء شورا که حتی در کشورهای عربی بیرون از حوزه خلیج فارس نیز هیچ کس ادعاها و مواضع شیوخ را جدی نمی گیرد .
با "آل ثانی"در قطر نیز باید همانگونه بازی کرد که خودشان انتخاب کرده اند.آنها زمین بازی را از آب خارج کرده اند و در حال ماهیگیری در تلاطم بهار عربی هستند.آل ثانی باید تا کنون متوجه شده باشند که ماهی دمشق بسیار سنگین تر از تور ماهیگیری الجزیره است و اگر بیش از این اصرار کنند به احتمال زیاد صیاد طعمه صید خواهد شد.همیشه به اندازه قایقی که سوار آن هستی تور به دریا ببر!
در تهران کسی گماشته ریاض در منامه را جدی نگرفته است.بازی بسیار بزرگتر از "آل خلیفه" است و صد البته در نهایت دست خداوند با مردم مظلومی است که صد افسوس در دیار خویش نیز غریبه اند.معرکه،معرکه ایستادگی و مقاومت است حتی اگر "گماشته" بخواهد هر روز یک مسابقات فرمول وان برگزار کند!
در جایگاه اعلامی سیاست دائمی ایران همواره مبتنی بر رعایت حسن همجواری با عربستان است مگر اینکه خلافش ثابت شود که متاسفانه مدت هاست طرف سعودی عکس آن را ثابت کرده است.
در ایران کسی نیست که نداند که عربستان در تلاش برای تحریم نفتی کشورش تا چه اندازه از خودگذشتگی نشان داده است.فرماندهی قوای مسلح ایران بخوبی از تحریک ها و وعده های سعودی ها به امریکا و اسراییل در حمله هوایی به تاسیسات اتمی کشورمان آگاه است.
اعضای هیئت حاکمه متشتت در ریاض خودشان نیز باور ندارند که ایران در شکل گیری اعتراضات در مناطق شرقی و یا شمالی این کشور دخالت کرده است اما آنها برای ادامه حیات سلطنت خانوادگی بر عربستان چاره ای جز انتقال مراکز داخلی بحران به خارج از شبه جزیره ندارند.
ریاض در حالی تهران را به دخالت در امور داخلی کشورهای عربی متهم می کند که دستگاه امنیتی عربستان به عنوان یک عامل اساسی بی ثبات کننده در عراق و سوریه فعال است و عملا به کارخانه سازنده و صادر کننده تروریسم مبدل شده است.
دستگاه تبلیغاتی عربستان نیز که مدت هاست منطقه را به دو اردوگاه شیعه و سنی تقسیم کرده تا در گذر این تفرقه افکنی دشمن اصلی در کشورهای عربی فراموش شود و نگاه ها به سمت ایران متمرکز گردد.
با این تفاصیل نحوه برخورد ایران با چنین دولتی چگونه باید باشد؟ آیا باید بطور مصلحت آمیز سکوت کرد و یا فقط به اعتراضات دیپلماتیک و یا احضار سفیرشان در تهران اکتفا نمود؟ یا اینکه ایران نیز دقیقا همان سیاستی را دنبال کند که سعودی ها دنبال می کنند که البته اگر چنین بود اوضاع بسیار متفاوت تر از وضعیت کنونی بود.
فقط کافی است تصور کنید ایران در راستای حمایت از اکثریت شیعه بحرین در برابر سرکوب نیروهای سپر جزیره، طرف های بین المللی را تهدید می کرد که در صورت عدم بازگشت نیروهای سعودی به پایگاه های خویش وارد عمل خواهد شد؛ صرف چنین تهدیدی چه نتایج فاجعه باری می توانست برای امنیت منطقه و بازار نفت بگذارد؟ این یعنی ایران در قبال عربستان از اتخاذ سیاست چشم در برابر چشم پرهیز کرده است.
موثرترین سیاست منطقه ای ایران در برخورد با عربستان ، خاموش کردن کانون های بحرانی است که سعودی های یک طرف آن هستند. کمک به تقویت فرآیند دولت سازی در عراق پس از اشغال،کمک به ایجاد راه حل سیاسی و مسالمت آمیز برای خاتمه درگیری ها و ایجاد دموکراسی در سوریه و تلاش برای جلوگیری از وقوع یک جنگ داخلی در این کشور ، حمایت از راه حل مسالمت آمیز در اصلاح ساختار سیاسی بحرین و بالاخره حمایت از تثبیت اوضاع سیاسی در مصر بر اساس خواست اکثریت مردم این کشور ، عاقلانه ترین سیاست هایی است که جمهوری اسلامی باید فعالانه آنها را در سطح خاورمیانه دنبال کند.
طبیعی است زمانی که عراق،سوریه و مصر وزن و جایگاه طبیعی خویش را در خاورمیانه به دست آورند عربستان سعودی نیز به وزن حقیقی خویش بازخواهد گشت.
آنچه باقی خواهد ماند پرونده های روی میز ایران و 1+5 هستند که هم اکنون در زیر غلاف پرونده مذاکرات هسته ای باز شده اند.آنهایی که در گودی شکاف روابط ایران و امریکا به حیات موذیانه شان ادامه می دهند باید بدانند که با تحولات جدی که در خاورمیانه از یک سو و نظام بین الملل از سوی دیگر در حال رخ دادن است این شکاف تا ابد باقی نخواهد ماند.
برای آگاهی آنهایی که مدت هاست خود را وزن نکرده اند ذکر همین نکته کافی است که یکی از نتایج این تحولات، "تفکیک" پارادایم امنیت منطقه خلیج فارس یا امنیت صدور نفت از تنگه هرمز و پارادایم امنیت اسراییل به دو موضوع کاملا جداگانه است و بر این اساس مرزهای تقابل ایران و امریکا حداقل در شرایط کنونی قابلیت جابجایی تا مرزهای فلسطین اشغالی را داراست.جالب اینجاست که حتی در اسراییل نیز نشانه های پذیرش جبری این تفکیک پارادایم ها در حال آشکار شدن است اما در جنوب خلیج فارس هیچ نشانه ای از دریافت این تغییرات جذری دیده نمی شود!