دوشنبه, 03ام دی

شما اینجا هستید: رویه نخست خانه تازه‌ها گزارش تصويری ایران در قاب در تصویر - 4

ایران در قاب در تصویر - 4

عکس: علیرضا زیاری


میناور، دشتی ویژه بر بلندای نمین

پیش از سپیده دم،
دشتی از پر از شکوفه
باغی از پر از چراغ
دیدم که نور بر سر عالم فشانده اند
از پشت میله‌های قفس، گفتم:
ای دریغ
دل ها چگونه این همه تاریک مانده اند
فریدون مشیری


پیش از سپیده در دشت دل‌انگیز پهنه سار در میانه قلل پهنه سار و پورا

 

 



دشتی در اطراف دریاچه نئور بر بلندای تالش

رقص این چلچله‌ها، وین همه آوا و نوا
همه گویند که: از راه رسیده ست بهار
کاروانِ گل و زیبایی و شادی در راه
سخت در جلگه پر برف دویده‌ست بهار
عشق و شادابی و نور و نفس و شور و امید
همه را بهر تو بر دوش کشیده ست بهار
ارمغانی ست که هر سال به ایثار و نثار
مهربانانه سرراه تو چیده‌ست بهار
بیدبُن غرق جوانه‌ست و به رقص آمده است
از در و بام و هوا بس که شنیده ست بهار
خیز و آغوش در آغوش لطیفش بگشای
روح هستی ست که جان بخش وزیده ست بهار
چشم بیدار بر این تلخی ایام ببند
خواب های شکرین بهر تو دیده ست بهار
فریدون مشیری

 

 

چو خاری به دل داری از روزگار
چو نتوانی از دل برون کرد خار،
چو درمان و دارو نیاید به دست،
زر و زور بازو،نیرزد به هیچ،
چو تدبیر و نیرو نیاید به کار،
در آن تنگنایی که اندوه و رنج،
دلت را فراگیرد از هر کنار،
به گُل فکر کن!
به پهنای یک آسمان گل
به دریای تا بیکران گل...
رها کن تن خسته ات را
در آن باغ تا بی نهایت بهار
شنا کن!
سبکبال، پروانه وار...
مگر ساعتی دور از آن کارزار
بیاسایی از گردش روزگار
فریدون مشیری

 

 

چه زیباست که چون صبح، پیام ظفر آریم،
گل سرخ، گل نور ز باغ سحر آریم،
چه زیباست، چو خورشید
دُر افشان ودرخشان،
ز آفاقِ پر از نور، جهان را خبر آریم؛
همان گونه که خورشید، بر اورنگ زر آید؛
خرد را بستائیم و بر اورنگِ زر آریم؛
چه زیباست که با مهر، دل از کینه بشوئیم؛
چه نیکوست که با عشق، گل از خار برآریم؛
گذرگاه زمان را، سرافراز بپوئیم؛
شب تار جهان را، فروغ از هنر آریم؛
اگر تیغ ببارند، جز از مهر نگوئیم؛
وگر تلخ بگویند، سخن از شکر آریم؛
بیائید،
بیائید،
از این عالم  تاریک،
دل افروزتر از صبح
جهانی دگر آریم!
فریدون مشیری

 

 

به تماشای زیباییهای سبلان از بلندای تالش

 

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید