دوشنبه, 03ام دی

شما اینجا هستید: رویه نخست تازه‌ها نگاه روز تندیس فردوسی

نگاه روز

تندیس فردوسی

به‌نام خدا

دکتر داریوش افروز اردبیلی‌

چندروز پیش، به هنگام نیمروز، فرزندم که در ردهٔ (کلاس) دویم دبستان درس می‌خواند، دوان دوان آمد و خود را در آغوشم پرتاب کرد و در حالی که چشمانش از خوشی و شادمانی می‌درخشید، بانگ برآورد که: «بابا! بابا! من در کلاس شاهنامه خواندم؛ رزم سهراب و گردآفرید را از برخواندم، خانم معلّم و همهٔ بچه‌ها خیلی تشویقم کردند. چندتا از دوستانم به من گفتند که شاهنامه خیلی خوب است، به ما هم شاهنامه یاد بده تا بخوانیم.»

امّا، فرزند هفت سالهٔ من نمی‌دانست که چند روز پیشتر، در گوشه‌ای دیگر از خاک آذربایجان، گروهی در پاکی اندیشه‌هایشان جای دودلی بسیار است، در کاری نابخردانه و نسنجیده، تندیس سرایندهٔ شاهنامه را فروافکنده بودند و گروه متعصّب و کوردل دیگری، همان تندیس را تشییع جنازهٔ نمادین کرده بودند. آنان که به چنان کار نسنجیده‌ای دست زده بودند، ندانسته بودند که جایگاه فردوسی در ایران و جهان، بشکوهتر و استوارتر از آن است که با چنان کارهای خام و نسنجیده‌ای لرزان و پریشان شود. آنان فراموش کرده بودند که کاخ بلندی که فردوسی پی افکنده است، از باد و باران گزند نمی‌یابد و پی‌های این کاخ چندان استوار است که با دندان موش جویده نمی‌شود.

آذربایجان پیوندی ناگستنی با شاهنامه و فردوسی دارد. مادربزرگ بیسواد من شعر فردوسی را از بر می‌خواند و در کودکی برایمان داستان‌های شاهنامه را می‌گفت.

فراموش نکرده‌ایم که در سرزمین‌های آران و شروان و در سراسر قفقاز، فردوسی و شاهنامه بخشی ناگستنی از فرهنگ آن سرزمین‌های ایرانی بود و جز با دست ستم هیولای روسی - که شاهنامه خوانی در قفقاز کابوس همیشگی و پریشان کنندهٔ آرامش آنان بود - مردمان آن سرزمین شاهنامه را به فراموشی نسپردند. (برای نمونه بنگرید به صدای پای تهمتن در کوچه‌های شهر نفتی؛ به یاد بادکوبه و کوچه‌هایش، آن روزها که شاهنامه‌خوانی بخشی از آن بود نوشتهٔ اندیشور گرامی ناصر همرنگ در مجله خواندنی شماره 85 رویه‌های 32 تا 34، بهمن و اسفند 1393)

 

 

به‌راستی در جایی که در شهرهای رم و پاریس تندیس فردوسی پابرجاست؛ در جایی که بزرگان جهانی در ستایش فردوسی و نامهٔ شاهوارش شعر می‌سرایند و کتاب می‌نویسند و یا در جایی که یونسکو تاکنون 3 سال را سال فردوسی و شاهنامه خوانده است، چنان کاری چه معنی می‌دهد؟

اما، در پی برچیده شدن تندیس فردوسی، خروش خشگمنانه از این کار، از سراسر کشور و بویژه از آذربایجان برخاست و فرزندان میهن‌دوست آذربایجان و بویژه نماینده ارجمند اردبیل در مجلس شورای اسلامی، آقای دکتر منصور حقیقت‌پور و هم اندیشانشان تندیس فردوسی را به جایگاه نخستین در سلماس بازگرداندند. آقای دکتر حقیقت‌پور در مصاحبه‌ای، با سخنانی فاضلانه از پیوستگی دیرپای زبان آذربایجان با زبان فارسی سخن گفتند و اشاره کردند که زبان آذریِ برآمده از پهلوی، که در آذربایجان روان بود، گویشی از زبان فارسی بود که هنوز در بخشهایی از آذربایجان با نام زبان تاتی بدان تکلم می‌شود. ایشان راه‌اندازی فرهنگستان زبان ترکی در ایران را کاری اشتباه و نادرست برشمردند.

در پی سخنان استوار و منطقی دکتر حقیقت پور، موج گسترده و نیرومند تأیید و ستایش میهن پرستان از سخنان ایشان به راه افتاد و نشان داد «سخن کز دل برون آید؛ نشیند لاجرم بر دل»
اما گوهی کم‌شمار نیز، با سخنانی سخیف به هوچیگری پرداختند؛ اما ایشان بدانند که:

سنگ بدگوهر اگر کاسه‌ٔ زرّین بشکست؛
قیمت سنگ نیفزاید و زر کم نشود

دکتر داریوش افروز اردبیلی‌
18 اسفندماه 1393 خورشیدی

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید