خبر
هنرخوب زندگی کردن
- خبر
- نمایش از یکشنبه, 05 آذر 1391 09:29
- بازدید: 3750
برگرفته از روزنامه اطلاعات
هر کس که هنر خوب زندگی کردن را بداند، میتواند ضمن تأثیرگذاری مثبت بر دیگران، پذیرش بهتری نیز داشته باشد. با یک نگاه سطحی به اطرافیان به خوبی درمییابیم که بعضی از افراد همچون شناگرانی هستند که تنها تلاش میکنند تا غرق نشوند و عده دیگری هستند در عین حال که شنا میکنند به اطراف خود مسلط بوده و حتی بازی و تفریح نیز میکنند، بعضی از افراد هنگام رانندگی تنها و تنها به روبرو خیره شده و از اطراف خود غافل هستند اما عدهای ضمن رانندگی نهتنها به تمامی جوانب تسلط دارند به همراه استماع آهنگ پخش اتومبیل خود، با تلفن همراه هم صحبت کرده و حتی توأمان با آشنای کنار خیابان نیز از طریق ایما و اشاره احوالپرسی میکنند. برخی کار را توأم با تفریح انجام میدهند و گروهی چنان تفریح میکنند که گویا در حال کار کردن هستند. عدهای به راحتی تسلیم تقاضای دیگران میشوند، برخی قدرت تصمیمگیری قاطع و حتی در صورت نیاز قدرت «نه» گفتن را دارند. عدهای با کوچکترین محرکی عصبانی شده و سریع از کوره در میروند و برخی نیز با شدیدترین برخوردها و مخربترین ترفندها، آرامش خود را حفظ میکنند. عدهای زندگی میکنند به دلیل اینکه نفس میکشند و گروهی تلاش میکنند تا به عالیترین مقام یعنی قرب الهی برسند. بخش بزرگی از این تفاوتهای رفتاری به تجهیز انسانها یا مجهز نبودن آنها به مهارتهای اساسی زندگی برمیگردد، آنانی که به این مهارتها آگاهی داشته باشند در درون اجتماع کارکردهای مطلوبتری خواهند داشت. از دیدگاه روانشناسان افرادی که به نحو بسیار شایسته و مقبول با دیگران تعامل داشته باشند و در محیط پیرامون خود به گونهای رفتار کنند که ضمن حفظ آرامش خود و بروز توانمندیها، مورد پسند اجتماع نیز واقع شوند آنانی هستند که از کارکرد مطلوب برخوردارند. روانشناسان انسانگرایی چون: مازلو، یونگ، فرانکل، آدلر، راجرز در خصوص افراد برخوردار از کارکرد مطلوب چنین نظراتی دارند:
اینان کسانی هستند که:
ـ توانایی برقراری روابط سالم و صمیمانه با دیگران را دارند.
ـ به قدری توانا هستند که میتوانند زندگی فردی خود را به صورت هوشیارانه مهار کنند.
ـ نقاط قوت و ضعف خود را به خوبی میشناسند و ادراک خوبی از خود و محیط اطراف دارند.
ـ قدرت سازگاری بهتری دارند و در عین حال در برابر دیگران بردبار هستند.
ـ ضمن اینکه تلاش میکنند از تنشها دور باشند از طریق روشهای اصولی به دنبال هدفهای مثبت هستند.
برای اینکه بتوان از کارکرد مطلوبی برخوردار شد نیاز است با بسیاری از افرادی که روزانه برخورد مختصری با آنان میشود، به شیوههای مناسبی تعامل ایجاد کرد. و در همین حال در رابطه با افرادی که ارتباطات منظمتری بین آنها حاکم است لازم است یک زمینه مشارکتی مناسبتری در فعالیتهای اجتماعی پدید آورد و افزون بر آنها، ضروری است با عده قلیلی از افراد که در مرکزیترین نقاط دایره زندگی حضور دارند، رابطهای ویژه و عاطفی نزدیکی برقرار کرد. از دیدگاه کمالگرایی، ایجاد روابط بهینه از ویژگیهای اصلی کارکرد آرمانی است و ایجاد چنین روابط مطلوبی و تأثیر و تأثر مفیدی میسور نخواهد بود مگر اینکه افراد با دانش مهارتهای اساسی زندگی آشنا بوده یا اینکه در آموزش آنها تلاش کنند. به طور کلی مهارتهای زندگی، مهارتهایی هستند که برای افزایش تواناییهای روانی و اجتماعی افراد، آموزش داده میشوند و فرد را قادر میسازند تا به صورت مؤثر و کارآمد با مشکلات و مسائل زندگی روبرو شود و در تعامل با محیط پیرامون کارکرد مطلوبی داشته باشد. این نوع مهارتها در واقع مهارتهای شخصی، خانوادگی و اجتماعی هستند که شایسته است همه آحاد یک جامعه آنها را یاد بگیرند تا بتوانند در خصوص زندگی فردی و در تعامل با انسانهای دیگر به صورت شایسته و مطمئن عمل کنند.
ناآشنایی و مجهز نبودن فرد به مهارتهای زندگی، یکی از مهمترین مسائلی است که باعث میشود تا یک فرد نتواند آنچنان که لازم است با محیط پیرامون خود تعامل مناسبی داشته باشد و در عین حال در حل مشکلات فردی و درونی خود به خوبی عمل نکند و به عبارت دیگر نتواند طوری رفتار کند که هم مورد پذیرش و محبوبیت دیگران واقع شود و هم اثرگذاری قابل قبولی داشته باشد. به عنوان مثال در هفت سال دوم زندگی یک انسان، یک سلسله تغییرات قابل توجهی در جسم و روان او پدیدار میشود و در عین حال وارد یک محیط اجتماعی گستردهتری به نام مدرسه میشود در این شرایط خاص و متفاوت از گذشته، نگرش نوجوان به خود و محیط اطراف دگرگون میشود و با ورود به مدرسه، گستره زندگی و تعامل او با افراد زیادتر میشود و به همین ترتیب در تمامی مراحل رشد و در طول زندگی یک انسان در موقعیتها و شرایط مختلفی قرار میگیرد یا تغییرات قابل توجهی در جسم و روان و اندیشه او بوجود میآید.
بنابراین نیاز است فرد با آموزش مهارتهای خاصی چه از ابعاد شخصی و چه از ابعاد اجتماعی، ضمن اینکه در محیط کاری، خانوادگی یا اجتماعی توانایی حل مشکلات و تأثیر و تأثر سالم داشته باشد، به این احساس رضایتبخش نیز برسد که در کنار اثرگذاری مثبت خود به دیگران، میتواند از جانب دیگران پذیرش بهتری نیز داشته باشد.
کاملاً روشن است بسیاری از مشکلات امروزی جامعه، از ناآشنایی افراد از چگونگی زندگی کردن مؤثر، سرچشمه میگیرد. گروهی از افراد در حل مسائل فردی خود ناتوان هستند، گروهی در تعامل صحیح با اعضاء خانواده مشکل دارند، افرادی هستند که در محیط اجتماعی پیرامون خود در تعامل با افراد ناتوان هستند و در ایفای نقشهای محوّل و محقق خود ضعیف عمل میکنند و کسانی نیز یافت میشوند که در بیشتر زمینهها با بحران روبرو هستند. بنابراین باید به اینگونه افراد کمک کرد تا با کسب مهارتهای اساسی زندگی به شکلی مؤثر در جامعه حضور پیدا کنند.
در مجموع، افرادی که بخواهند چه در بخش خصوصی، چه در بخش اجتماعی، چه در بخش کاری و چه در محیط خانوادگی اثرگذاری و پذیرش بهتری داشته باشند، شایسته است در چهار بخش اساسی زیر مهارتهایی داشته باشند:
بخش اول: مهارتهای شخصی ـ مهارتهای شخصی به آن دسته از مهارتها اطلاق میشود که اگر فرد به آن مهارتها مسلح شود در زندگی فردی خویش، موفق عمل خواهد کرد، در غیر این صورت در حل مسائل فردی خویش عاجز بوده و دچار مشکلاتی خواهد شد. از جمله این مهارتها میتوان از عنوانهای زیر نام برد:
تفکر خلاق، حل مسئله، قدرت تصمیمگیری، قدرت بیان، قدرت «نه» گفتن در تقاضاهای نابجا، شناخت اهداف خود، آموختن واقعیتها، شناسایی استرس و...
بخش دوم: مهارتهای خانوادگی ـ این نوع مهارتها مربوط به کیان خانواده بوده و در پایداری بنیان خانواده و تحکیم و تعمیق علقههای درون خانوادگی نقش اساسی دارند و هر اندازه اعضاء خانواده به این گونه مهارتها آشناتر باشند به همان میزان زندگی پویایی خواهند داشت و در صورت ناآشنایی اعضاء خانواده به این مهارتها، پایههای زندگی متزلزل شده و عواقب خطرناکی همچون؛ درگیریهای خانوادگی، تشنجات، ازهمپاشیدگی خانواده، طلاق، فرار فرزندان از خانه و... را به دنبال خواهد داشت، از جملة این مهارتها عبارتند از: چگونگی رفتار با فرزندان، چگونگی رفتار با والدین، شیوههای همسرداری، تنظیم روابط بین فرزندان، پذیرش فرزندان، شناخت سطح درک و میزان فهم فرزندان، جهتدهی مثبت به احساسات و گرایشات فرزندان، آیین فرزندپروری، رفاقت با اعضاء خانواده و...
بخش سوم: مهارتهای اجتماعی ـ این نوع مهارتها فنونی هستند که افراد جامعه در تعامل با یکدیگر و با استفاده از آنها، زندگی گروهی بهتری را به دست میآورند و هر فردی حوزة تعامل خود با دیگران را مشخص کرده و در چارچوب قواعد اجتماعی تأثیر دارد. هرچه قدر افراد یک جامعه به این گونه مهارتها تجهیز شوند و نقشهای خود را به خوبی ایفا کنند به همان اندازه جامعهای باثبات و پویا خواهند داشت و برعکس ناآشنایی اعضاء جامعه به این مهارتها، آن جامعه در مسیر انحطاط و فروپاشی پیش خواهد رفت یا به یک جامعة سرد و بیروح تبدیل خواهد شد. از جمله این مهارتها میتوان به عناوین زیر اشاره کرد:
توانایی برقراری ارتباط اجتماعی و بینفردی، همدلی و همنوایی، آیین دوستیابی، چگونگی نگهداری یک دوست خوب،آداب معاشرت، وظیفهشناسی، رعایت حقوق دیگران، آداب سخن گفتن، آشنایی با ارتباطات غیرکلامی (زبان بدن)، آشنایی به رفتارها (انفعالی، پرخاشگرانه، قاطعانه)، شناخت ویژگیهای یک دوست خوب، شیوههای مقابله با خشونت، مهارت مذاکره کردن، چگونگی بیان خواستهها و شناخت توقعات، سلام کردن، لبخند زدن، عذرخواهی کردن و...
بخش چهارم: مهارتهای روابط شغلی ـ این نوع مهارتها باعث میشوند تا فرد در محیط کاری خود، به شکل مؤثر و کارآمد ظاهر شده و با استفاده از توان خود و شناخت موقعیت شغلی همکاران، در انجام وظایف به نحو احسن ظاهر شود و با رعایت حریم دیگران و شناخت ظرفیت و توانایی آنان در جهت اهداف شغلی محیط کار، گام بردارد و در این خصوص هرچه قدر فرد با مهارتهای بیشتری آشنا باشد به همان میزان در امور شغلی و روابط درون سازمانی خود، موفقتر خواهد بود که در این زمینه میتوان به مهارتهای زیر اشاره کرد:
شیوة تعامل با همکاران، شیوة برخورد با زیردستان، شیوة برخورد با فرادستان، آشنایی به فرهنگ پذیرفته شده همکاران، درک طبقه اجتماعی همکاران، درک اینکه ظرفیت و تیپ شخصیتی همکاران به یک شکل نیست، آشنایی به ضوابط اداری، شناخت جایگاه اجتماعی همکاران و...
بطور کلی یک فرد زمانی به بیشترین سطح رضایتمندی میرسد که در چهار بخش مذکور مهارتهای لازم را کسب کند تا به این احساس لذت بخش برسد که در اثرگذاری بر دیگران و پذیرش از سوی دیگران، توانا بوده است.
منبع:
(تارنگار مقالات اجتماعی ـ ترجمه حسین شاهی برواتی)